ماهان شبکه ایرانیان

گزیده بهترین جملات کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو

اکثر افراد تمایل زیادی به مطالعه کتاب دارند که یکی از کتاب های پرطرفدار، کتاب بیگانه می باشد که دارای جملات ناب و دلنشینی است. در این مقاله جملات کتاب بیگانه را در اختیارتان گذاشته ایم.

گزیده بهترین جملات کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو

کتاب بیگانه یکی از رمان های پرطرفدار است که اثر آلبر کامو می باشد و به عنوان یکی از کتاب های پرفروش و محبوب این نویسنده محسوب می شود که متن های ناب و دلنشینی دارد و می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید. از این رو، اگر شما نیز به دنبال جملات کتاب بیگانه هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

جملات ناب کتاب بیگانه اثر آلبر کامو

کتاب بیگانه جزو یکی از کتاب های پرطرفدار در بین اکثر افراد می باشد که در مورد موضوعات مختلفی گفته شده است و از متن های آن می توانید در قالب کپشن یا استوری نیز استفاده کنید. در ادامه مطلب جملات دلنشین کتاب بیگانه را در اختیار شما دوستان عزیز گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها متن های نابی را انتخاب کنید.

جملات کتاب بیگانه با مفاهیم ناب

جملات زیبا رمان بیگانه

می‌خواست دوباره از خدا با من حرف بزند. اما من رفتم طرفش و آخرین تلاشم را کردم که برایش روشن کنم که من دیگر فرصت کمی برایم مانده و نمی‌خواهم این فرصتم را صرف خدا کنم.

******

می‌گویند من باهوش هستم. اما درست نمی‌فهمیدم چه‌طور صفاتی که برای یک آدم عادی صفت خوب است می‌تواند برای یک مجرم تبدیل به اتهامی وحشتناک بشود. دست‌کم مرا به حیرت انداخت

******

متن دلنشین رمان بیگانه

نگاهش ثابت بود و لرزش نداشت. صدایش هم لرزش نداشت وقتی که گفت، «هیچ امیدی نداری؟ و جدآ با این فکر زندگی می‌کنی که وقتی مردی، می‌میری و تمام می‌شود؟» گفتم، «بله.» آن‌وقت سرش را پایین انداخت و نشست. گفت برایم متأسف است.

******

دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن درضمن، و علی‌الخصوص، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به‌زبان‌آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعآ احساس می‌کند.

******

چند روز اول در خانه‌ی سالمندان فقط گریه می‌کرد. اما علتش این بود که هنوز عادت نکرده بود. چند ماه بعد، اگر از خانه‌ی سالمندان می‌آوردمش بیرون گریه می‌کرد. چون حالا به خانه‌ی سالمندان عادت کرده بود.

******

متن دلنشین کتاب بیگانه

متن های کوتاه رمان بیگانه

آدم همیشه تصورهای اغراق‌آمیزی راجع به چیزهایی دارد که چیزی درباره‌شان نمی‌داند.

******

همه‌ی آدم‌های معمولی گاهی آرزو می‌کنند که کاش کسی که دوستش دارند می‌مُرد.

******

این عقیده‌ی مامان بود و عادت داشت مرتب آن را تکرار کند، که آدم دست‌آخر به همه‌چیز عادت می‌کند.

******

متن کوتاه و ناب کتاب بیگانه

باید اقرار کنم که لذت واداشتن آدم‌ها که به حرفت گوش کنند خیلی دوام ندارد

******

«در جامعه‌ی ما، هر کسی که در مراسم تدفین مادرش گریه نکند می‌تواند محکوم به مرگ شود.»

******

هرچیزی راست است هیچ چیزی هم راست نیست

******

متن ناب کتاب بیگانه

متن طولانی رمان بیگانه

جایی خوانده بودم که آدم در زندان بالاخره زمان را گم می‌کند. اما وقتی این را خوانده بودم خیلی معنایش را نفهمیده بودم. نفهمیده بودم چه‌طور روزها می‌توانند در آنِ واحد هم کوتاه باشند هم طولانی. بی‌تردید طولانی برای گذراندن، اما آن‌قدر کشدار که دست‌آخر با هم قاطی می‌شوند. دیگر اسم ندارند

******

حتی نمی‌توانست بداند که زنده است چون مثل مرده‌ها زندگی می‌کرد. شاید به نظر دست من خالی می‌آمد. اما من از خودم مطمئن بودم، مطمئن از همه‌چیز، خیلی مطمئن‌تر از او، مطمئن از زندگی‌ام و مطمئن از مرگم که به‌زودی سراغم می‌آمد. بله، این همه‌ی چیزی بود که داشتم. اما دست‌کم درست همان‌قدر که این زندگی مرا در چنگش داشت من هم این زندگی را در چنگ داشتم. حق داشتم، هنوز هم حق دارم، همیشه حق داشتم.

******

متن طولانی کتاب بیگانه

حاضر نیست دروغ بگوید. دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن درضمن، و علی‌الخصوص، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به‌زبان‌آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعآ احساس می‌کند.

******

پس پر بیراه نیست اگر بگوییم بیگانه داستان مردی است که، بی‌هیچ تظاهر قهرمانانه، حاضر است برای حقیقت جان دهد. درضمن، یک بار هم گفته بودم، باز خیلی پارادوکسی، که سعی کرده‌ام مورسو را طوری خلق کنم که نمونه‌ی تنها مسیحی باشد که ما شایستگی‌اش را داریم. پس از این توضیحات باید روشن شده باشد که قصدم اصلا کفرگویی نبوده. بلکه صرفآ ابراز محبتی طعنه‌آمیز بود که هر هنرمندی حق دارد نسبت به شخصیت‌هایی که خلق کرده است داشته باشد.

******

متن ناب کتاب بیگانه

متن مفهومی رمان بیگانه

فرقی نمی‌کند در سی‌سالگی بمیری یا در هفتادسالگی، چون در هر حال آدم‌های دیگر همچنان زنده خواهند بود و زندگی خواهند کرد، شاید هزاران هزار سال.

******

آن‌وقت بود که متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد می‌تواند صد سال را راحت در زندان بگذراند. آن‌قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله‌اش سر نرود. از جهتی این خودش یک مزیت بود.

******

برای آن‌که احساس تنهایی نکنم، فقط یک آرزو داشتم بکنم، که در روز اعدام من تماشاچی‌ها زیاد باشند و با فریادهای سراپا نفرت از من استقبال کنند.

******

متن دلنشین کتاب بیگانه با مفاهیم ناب

آدم همیشه تصورهای اغراق‌آمیزی راجع به چیزهایی دارد که چیزی درباره‌شان نمی‌داند.

******

آدم همیشه تصورهای اغراق‌آمیزی راجع به چیزهایی دارد که چیزی درباره‌شان نمی‌داند.

******

متن زیبا کتاب بیگانه

شما همراهان به منظور مطالعه جملات کتاب معجزه شکرگزاری و جملات کتاب انسان در جستجوی معنا می توانید روی لینک مورد نظر کلیک نمایید. همچنین، می توانید در صورت تمایل در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان