ماهان شبکه ایرانیان

قطب الدین کیدری و ( انوار العقول )

انوارالعقول من اشعار وصی الرسول ، قطب الدین محمدبن الحسین البیهقی الکیدری ، دراسه و تحقیق : کامل سلمان الجبوری ،الطبعه الاولی ، دارالمحجه البیضاء دارالرسول الاکرم ( ص ) ،بیروت ، ۱۴۱۹ / ۱۹۹۹ م .

( به مناسبت تصحیح تازه کتاب )

انوارالعقول من اشعار وصی الرسول ، قطب الدین محمدبن الحسین البیهقی الکیدری ، دراسه و تحقیق : کامل سلمان الجبوری ،الطبعه الاولی ، دارالمحجه البیضاء دارالرسول الاکرم ( ص ) ،بیروت ، 1419 / 1999 م .

سخن در شاعری امام علی ( ع )

خیر الدواوین تحویه و تحفظه دیوان شعر امیرالمومنین علی فیه المعالی و فیه الفضل مجتمعا کفضل صاحبه فی العالمین علی

(قطب الدین کیدری) (1)

شعر در اسلام ، سخنی است همچون دیگر سخنها که پسندیده اش ،سخن پسندیده و ناپسندش ، سخن ناپسند محسوب می شود ; چه ، رسول خدا ( ص ) فرمودند : ( الشعر کلام بمنزله الکلام فحسنه حسن الکلام وقبیحه قبیح الکلام ) ; (2) و می تواند با تیغ مومنان مجاهد ، برابری کند ; چنان که از پیامبر ( ص ) درباره شعراپرسیدند ; ایشان در پاسخ فرمود : ان المومن مجاهد بسیفه ولسانه . (3)

هرچند به فرموده پیامبر ( ص ) شعر نیکو از زیباترین نمودهای زیبایی است (4) و ایشان ، خود بر چکاد جمال گرایی جای داشت ; واگرچه گاهی به شنیدن شعر نیکو تمایل نشان می داد و چنین شعری وشاعر آن را می ستود ، (5) خود ، برای صیانت قرآن از تهمت کافران، از شعر گفتن کرانه می جست . (6)

بالطبع ، صحابه در این مورد ، آزادتر بودند . ابن رشیق قیروانی گفته است : هیچ کس از صحابه نیست که شعری نگفته یاتمثل به شعری نجسته باشد . (7) در این میان ، چون دیگر عرصه های فضل و فضیلت ، سرور ما علی بن ابی طالب ( ع ) را پایه و مایه ای دیگر است .

استاد زنده یاد ، کیوان سمیعی نوشته است :

متاخرین که بیشترشان تتبعی در اشعار عرب نداشته اند ، برای امام ( ع ) عنوان شاعری قائل شده اند ; در صورتی که بین متقدمین ، این عنوان را به هیچ وجه نداشته است متقدمین معتقدبوده اند که آن حضرت ، چند شعری فرموده است ; اما با چند شعربه کسی عنوان شاعری نمی توان داد در میان متاخرین ، این عنوان به تدریج آن قدر شیوع یافته و آن قدر شعر به او نسبت داده اندکه بعضی از نویسندگان حالت و فضائلش ، همان طور که او را خطیب معرفی می کرده اند ، شاعر نیز می نوشته اند و روی این اصل ،برای ذکر سخنانش دو عنوان قرار می دادند : یکی سخنان منثور ودیگری سخنان منظوم ; و از جمله این نویسندگان ، محمد بن طلحه شافعی و سبط بن جوزی و شبلنجی می باشند . (8)

شاید با توجه به ضبط برخی نصوص تاریخی ، سخن شادروان سمیعی را محتاج بازنگری بیابیم . ابن عبدالبر از شعبی نقل می کند که( کان ابوبکر شاعرا ، و عمر شاعرا ، و علی اشعر الثلاثه ) . چنین سخنی را از سعید بن مسیب هم نقل کرده اند . (9)

همچنین طبری نقل کرده است که وقتی حضرت زینب ( س ) خطبه معروف خود را به پایان رساند ، عبید الله بن زیاد گفت : هذه سجاعه ; قد کان ابوک شاعرا سجاعا . (10)

این مثالها نشان می دهند که دوست و دشمن ، از همان زمان ، آن قدر امیرمومنان ( ع ) را در مقام شعر سرودن به رسمیت می شناخته اند که ایشان را از روی دوستی یا دشمنی شاعر نیز بخوانند .

درباره توان شاعری سرور خداپرستان ، امام علی ( ع ) شایدبتوان از همان روزگار رسول خدا ( ص ) مستنداتی تاریخی آورد . سیره نگاران ، روایت کرده اند که سه تن از قریش ( یعنی : عبدالله بن الزبعری ، ابوسفیان بن الحارث و عمرو بن العاص ) ،رسول خدا ( ص ) و یاران آن حضرت را هجو می گفتند . کسی به علی( ع ) گفت : ( از جانب ما گروهی را که بر ما هجا گفته اند ،هجو کن ) . علی ( ع ) فرمود : ( اگر رسول خدا مرا اذن دهد ،چنین می کنم ) . شخصی گفت : ( ای رسول خدا ! علی را اذن بده تااز جانب ما این قوم را که هجومان کرده اند ، هجو کند ) . پیامبر ( ص ) فرمود : لیس بذاک ( / هناک ) و لیس عنده ذلک . (11)

درباره این حدیث منسوب به پیامبر ( ص ) ، داوری های گوناگونی شده است . عباس محمود عقاد ، پنداشته است که مراد پیامبر ( ص )این بوده که حضرت علی ( ع ) فاقد ملکه شعر عالی سرودن بوده است. شیخ محمدحسین آل کاشف الغطا ، درستی این خبر را بکلی رد کرده و به فرض صحت ، معنای آن را چنین دانسته که رسول خدا ( ص ) پایگاه علی ( ع ) را از شاعری برتر دانسته و او را در جایگاهی چون جایگاه نبوت شمارده است که شاعری ، سزاوار آن نیست . عبدالعزیز سید الاهل نیز چنین داوری کرده که رسول خدا ( ص ) وخود امام علی ( ع ) ، نفس وی را از هجا گویی صیانت نموده اند. (12)

به هر روی ، امام ( ع ) نه تنها شعر می سروده است ، بلکه به شعر ، اهمیت می داده و در نقد شعر ، مایه ور بوده است .

شریف رضی در ( نهج البلاغه ) آورده است که از امام ( ع ) پرسیدند : ( شاعرترین شعرا کیست ؟ ) . حضرت پاسخ داد :

ان القوم لم یجروا فی حلبه تعرف الغایه عند قصبتها ، فان کان ولابد فالملک الضلیل . (13)

شاعران ، در یک میدان مسابقه اسب نتاخته اند تا معلوم شود که چه کسی نی پایان را می رباید ; و اگر ناچار باید کسی را نام برد ، ملک ضلیل . (14)

سید رضی توضیح داده که مراد از ( الملک الضلیل ) ، امرءالقیس ( شاعر مشهور عرب ) است .

خواه ( الضلیل ) در این سخن به معنای ( گمراه ) باشد ، خواه به معنای ( گمراه کننده ) و خواه به معنای ( آواره ) ، (15) داوری امام ( ع ) و شیوه ای که در این کلام برای نقد شعر به دست می دهد ، همواره بر تارک نقد ادبی در جهان خواهد درخشید . اینکه شاعران ، بر یک شیوه سخن نگفته اند و هر یک ، اسلوب ویژه ای در نظم و معنا دارند (16) و از این رو ، به قول لاهیجی ( ترجیح در میان ایشان درست نیست ) ، (17) اصلی فخیم و فاخر در نقد ادبی است .

عباس محمود عقاد در کتاب ( عبقریه الامام علی ( ع )] این دیدگاه حضرت را سخت مورد توجه قرار داده و نخستین تقسیم مقاییس شعر برحسب مدارس و اغراض شعری در میان عرب دانسته است . (18)

بسیارند کسانی که شعر می گویند ، ولی در عیار سنجی شعر ،پایگاهی ندارند و در حوزه شعر ، این پایه بلند نقادی ، برای امام ( ع ) ، فضیلتی برتر از سرایندگی وی به شمار می آید . ابوعمرو (19) گفته است : نیک و بد شعر شناختن ، دشوارتر است از شعرگفتن . (20)

همان گونه که در خطبه های ( نهج البلاغه ) می بینیم ، امام (ع ) گاه به اقوال شاعران تمثل جسته است ; (21) همچنین می دانیم که به شعر پدر بزرگوارشان ، حضرت ابوطالب ( ع ) عنایت ویژه ای داشته است .

امام صادق ( ع ) فرموده است : ( کان امیرالمومنین ( ع ) یعجبه ا ن یروی شعر ابی طالب و ان یدون ) . (22) از خودامیرمومنان ( ع ) نیز نقل کرده اند : تعلموا شعر ابی طالب وعلموه اولادکم ، فانه کان علی دین الله وفیه علم کثیر . (23)

باری ، مسلم است که در متون ، اشعاری به امام علی ( ع ) نسبت داده شده و حتی برخی از آنها صورت مثل یافته است . شگفتا که اوخود فرموده بود : خیر الشعر ما کان مثلا ! (24)

کتب تاریخ و سیره و لغت و ادب و مهمتر از آن ، احادیث و سنن، از جمله بخاری و مسلم ، نمونه هایی از شعر یا رجز را ثبت کرده و به امام ( ع ) نسبت داده اند ; (25) و البته از همان قدیم در شمار ابیات مسلم الانتساب ، جای درنگ و اختلاف بوده است .

ابو عمرو زاهد در کتاب ( یواقیت ) گفته است : از ثعلب و روات شعر ، از کوفیان و بصریان ، شنیدم که افزون بر ده بیت صحیح [الانتساب ] از علی نقل نمی کردند و بر این ، همداستان بودند که هرچه بر این ده بیت زیادت باشد ، از دیگران است و به او نسبت داده شده است . (26)

اختلاف قدما در مورد این اشعار منسوب به امام ( ع ) چندان زیاد است که برای مثال ، علامه مجلسی از یک سو می نویسد :

انتساب کتاب دیوان به آن حضرت ، مشهور است و بسیاری از اشعارمذکور در آن ، در سایر کتب روایت شده است ; ولی حکم دادن به صحت انتساب تمام آن اشعار به حضرت مشکل است .

و از سوی دیگر ، یاقوت حموی در ( معجم الادباء ) به نقل ازابوعثمان مازنی ، نحوی بزرگ نیمه اول قرن سوم ، می نویسد :

نزد ما به صحت نپیوسته که علی بن ابی طالب ( ع ) به شعری جزاین دو بیت ، سخن گفته باشد :

تلکم قریش تمنانی لیقتلنی و لا وجدک مابروا ولاظفروا فان هلکت فرهن ذمتی لهم بذات روقین لایعقو لها اثر (27)

مرزبانی در ( تاریخ النحاه ) از یونس ، و صاحب ( قاموس ) ازمازنی و زمخشری ، و امیر ازهری در حاشیه ( مغنی ) به نقل از (تاریخ النحاه ) ، و سید علی خان مدنی در ( انوار الربیع ) به نقل از صاحب ( قاموس ) و جمعی دیگر ، نقل کرده و گفته اند که نه نزد ما صحت یافته و نه به ما رسیده است که علی بن ابی طالب( ع ) جز دو بیت ، شعری گفته باشد ; و این دو بیت ، همان دوبیت منقول از مازنی در ( معجم الادباء ) است . (28)

جالب این است که بعضی از همین اشخاص یاد شده ، ابیات دیگری از امام ( ع ) نقل کرده اند که معارض با این گفتارشان است ;چنان که صاحب ( قاموس ) در زیر عنوان برخی از مواد کتابش ،ابیاتی غیر از این دو بیت از ایشان روایت کرده است . یاقوت حموی هم که این باور را از ابوعثمان مازنی نقل نموده ، در (معجم الادباء ) ، پنج بیت دیگر از آن حضرت روایت کرده و محشی هم دو بیت بر آن پنج بیت افزوده است . یاقوت ، خود به تصریح نوشته :

چیزی را از شعر و حکم او ( علی ع ) ذکر می کنم که صحیح باشد

نقل امیر ازهری هم در حاشیه ( مغنی ) با نقل ابن هشام در خود( مغنی ) سازگاری ندارد که از قول امام ( ع ) آورده است :

فلما تبینا الهدی کان کلنا علی طاعه الرحمن والحق والتقی . (29)

زبیدی در نقد نظر مازنی و یونس و زمخشری ، از استادش نقل کرده است که شاید سند آن دو بیت ، نزد این اشخاص قوی بوده ;وگرنه ابیاتی دیگر از علی ( ع ) روایت شده است ; بلکه روایت بعضی از آنها متواتر گردیده ، به حدی که نفوس مطمئن نمی شوندکه غیر از این دو بیت ، ابیات دیگری نگفته باشد . (30)

با توجه به همین تعدد ابیات همان گونه که در مورد کلمات غیرمنظوم امیرالمومنین ( ع ) عمل کرده اند گروهی از شیعه و سنی به جمع آوری این سخنان منظوم ، دست یازیده اند .

گردآورندگان شعر امام علی ( ع )

ابو احمد عبدالعزیز بن یحیی جلودی ازدی بصری ( م 332ق ) که اورا صاحب دهها اثر معرفی کرده اند ، چهل کتاب که به نوعی باامام علی ( ع ) ارتباط داشته اند ، پدید آورده بود که از جمله آنهاست : ( کتاب شعر علی ( ع )] . (31)

ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی بغدادی ( م 384ق ) که ازمشایخ شیخ مفید بوده است ، کتابی ویژه شعر امام علی ( ع ) ترتیب داده بود . (32)

ابوالحسن علی بن احمد فنجگردی نیشابوری ( م 512 یا 513ق ) نیزکتابی در همین زمینه به نام ( سلوه الشیعه ) یا ( تاج الاشعار) داشته که 138 بیت آن ، ضمن مجموعه ای خطی در کتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری ( سپهسالار ) مندرج است . (33)

همچنین در همان کتابخانه ، دستنوشتی ناقص از تدوین دیگری موجود است که از ( سلوه الشیعه ) مبسوط تر است ; ولی متاسفانه نام مدون آن را نمی دانیم . (34)

ابوالسعادات هبه الله بن محمد علی حسنی بغدادی ، معروف به ابن شجری ( م 542ق ) هم در شمار جامعان دیوان منسوب به امام علی( ع ) یاد شده است . (35)

همچنین شمار دیگری از پیشینیان و معاصران ، بدین مهم اهتمام ورزیده اند . گروهی نیز تالیفی ویژه این موضوع نساخته ، ولی به جمع آوری اشعار منسوب به مولی الموحدین پرداخته اند ، چون : ابو عبدالله محمد بن سلامه قضاعی مغربی ( مشهور به قاضی قضاعی و ( صاحب شهاب )] در ( دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم) ، یوسف شمس الدین قزاوغلی حنفی ( معروف به سبط بن جوزی ) در( تذکره الخواص ) ، شمس الدین ابوالبرکات محمد باعونی شافعی در( جواهر المطالب ) ، علی فهمی بن شاکر موستاری ( مفتی هرزگوین) در ( حسن الصحابه ) ، مومن بن حسن بن مومن شبلنجی در (نورالابصار ) ، کمال الدین محمد بن طلحه قرشی عدوی نصیبی شافعی در ( مطالب السوول ) و نورالدین علی بن محمد صفاقسی مالکی مکی، معروف به ابن الصباغ در ( الفصول المهمه ) . (36)

درباره قطب الدین کیدری

در میان جامعان مختلف اشعار حضرت ، قطب الدین محمد بن حسین بیهقی کیدری ( / کیدری ) از همه نامورتر است .

قطب الدین بیهقی کیدری چنان که از نسبتش پیداست از مردم ناحیه بیهق خراسان است که بویژه در دوران زندگی او در قرن ششم، محیطی آکنده از باورهای شیعی بود . متاسفانه از زندگی وی ،آگاهی چندانی در دست نیست و نام و مشخصاتش را با اختلاف ضبطکرده اند ; ولی گویا نام صحیح او این است : ابوالحسن محمد بن حسین بن تاج الدین حسن بن زین الدین محمد بن حسین بن ابی المحامد بیهقی نیشابوری . (37)

او را ( کیدری ) گفته اند ; زیرا به ( کیدر ) از قرای بیهق ،منسوب است .

استاد شیخ عزیز الله عطاردی که خود خراسانی و با آن ناحیه آشناست ، درباره نسبت ( الکیدری ) نوشته است :

این ، نسبتی است به کیذر ( به فتح کاف و سکون یاء و ضم ذال معجمه و پس از آن راء ساکنه ) که قریه ای است نزدیک سبزوار درناحیه بیهق و همچنین ناحیه ای است در ( سر ولایت ) که آبادجای وسیع پر قریه ای است میان خبوشان و بیهق و نیشابور و اسفراین .

در سال 1360 ق ، با جدم حسین بن محمد بکلری به این قریه واردشدم و امروز به آن ( کدر ) به ( کاف فارسی و فتح دال و سکون راء ) می گویند .

نمی دانیم این شارح محقق [ قطب الدین کیدری / کیدری ] ازکدام یک از این دو قریه بوده است . (38)

در برخی مصادر ، نسبت او را به جای ( کیدری ) ، ( کندری ) ضبط کرده اند که نادرست است ; و کندر چنان که از ( معجم البلدان ) یاقوت مستفاد می شود نام دو جای بوده : یکی قریه ای از نواحی نیشابور و توابع طریثیث ( ترشیز ) که ابو نصرکندری ،وزیر مشهور عهد سلاجقه ، از آنجا برخاسته است و دیگری قریه ای نزدیک قزوین . (39)

شیخ منتجب الدین در ( الفهرست ) از قطب الدین محمد ، پسر شیخ امام اوحدالدین حسین قزوینی که فقیه صالحی بوده ، یاد کرده ونام او از همین ( الفهرست ) به ( امل الامل ) شیخ حر عاملی راه یافته و سید بحرالعلوم نیز از طریق منتجب الدین ، از وی یادنموده و احتمال داده که او و قطب الدین کیدری که ( الفهرست ) از او احکام فقهی از او نقل می کند ( و همان شخص مورد بحث ماست) ، یک تن باشند . (40)

احتمال یکی بودن قطب الدین قزوینی و قطب الدین کیدری درست به نظر نمی رسد ; (41) ولی چه بسا علت مشتبه شدن کیدری با کندری ،آن باشد که قطب الدین محمد قزوینی یاد شده ، اهل قریه کندرقزوین بوده و نزد قدما به کندری مشهور بوده است . والله اعلم بالصواب !

قطب الدین کیدری که جامع اشعار منسوب به امیرمومنان است ، ازاین مشایخ امامی ، روایت نموده است : (42)

1 ) شیخ امام نصیرالدین ابوطالب عبدالله بن حمزه طوسی شارحی مشهدی که شیخ منتجب الدین در ( الفهرست ) او را فقیهی ثقه ومهتر و پیشوا شناسانیده است .

2 ) مفسر کبیر ، فضل بن حسن طبرسی .

3 ) امام ابوالرضا فضل الله بن علی حسنی ، معروف به سید ضیاءالدین ابوالرضای راوندی کاشانی که عمادالدین کاتب اصفهانی در (خریده القصر ) می گوید که وی را در کاشان به سال 533ق ، درحالی که در مدرسه مجدیه مردم را وعظ می نموده ، دیده است . چه بسا کیدری به واسطه استادش ، شیخ عبدالله بن حمزه بن عبدالله طوسی ، از وی روایت کرده باشد .

4 ) محمد بن سعید بن هبه الله راوندی ، معروف به ظهیرالدین ،که در ( الفهرست ) شیخ منتجب الدین ، فقیهی ثقه و عدل و سرشناس و بزرگ ، معرفی شده است .

قطب الدین کیدری ، مردی ذوفنون بوده و به شاخه های گوناگون دانشهای دینی ادبی ، گرایش داشته و سخن صاحب ( روضات الجنات ) درباره وی ، بسی سنجیده است که :

الحبر الادیب الماهر و البحر المحیط الزاخر ، ابوالحسن محمدبن الحسین البیهقی النیسابوری المشتهر بقطب الدین الکیذری ،کان من اکمل علماء زمانه فی اکثر الافنان و اکثرهم افاده لدقائق العربیه . (43)

بر همین بنیاد ، نگاشته های متنوعی هم از خامه وی تراوش یافته است . ما این نگارشها را از او می شناسیم :

1) اصباح الشیعه بمصباح الشریعه

اصباح الشیعه ، کتابی است در فقه امامیه که کیدری در آن از (المبسوط ) و ( النهایه ) شیخ طوسی و ( المراسم ) سلار دیلمی و( الغنیه ) ابن زهره حلبی و همچنین از آرای سید مرتضی و ابن براج طرابلسی ، مجموعا بسیار نقل کرده و نشان دهنده عدم جمودفقه امامی در سده ششم است (44) که فقهایی همچون علامه حلی در (مختلف الشیعه ) و صاحب ( جواهر ) و فاضل هندی در ( کشف اللثام) از آن استفاده کرده اند . (45)

این کتاب به تحقیق شیخ ابراهیم بهادری به سال 1416ق ، توسطموسسه الامام الصادق ( ع ) در قم منتشر شده است .

2 ) انوار العقول

درباره این کتاب ، پس از این ، بیشتر سخن خواهیم گفت .

3 ) البراهین الجلیه فی ابطال الذوات الازلیه

صاحب ( روضات الجنات ) و شیخ آقا بزرگ تهرانی از این اثر ،یاد کرده اند . (46)

4 ) بصائر الانس بحظائر القدس

علی بن محمد بیاضی ( م 877ق ) در کتابش ( الصراط المستقیم ) ،از آن نقل مطلب کرده و برخی از طرق روایت کیدری را آورده است . (47)

5 ) تنبیه الانام لرعایه حق الامام

کیدری ، خود در پایان کتاب خمس ( اصباح الشیعه ) و بحث ازانفال و رخصت ائمه ( ع ) به شیعه در تصرف در پاره ای از حقوق ،نوشته :

وقد املیت فی ذلک مساله مستوفاه مستقصاه و سمیتها ( تنبیه الانام لرعایه حق الامام ) یطلع بها علی ثنایا هذه المساله وخبایاها . (48)

6 ) حدائق الحقائق فی فسر دقائق افصح الخلائق

شرحی است بر ( نهج البلاغه ) که به خواهش یکی از بزرگان بابهره وری از ( معارج ) علی بن زید بیهقی ( معروف به فریدخراسان ) و ( منهاج البراعه ) قطب الدین راوندی نوشته و نگارش آن را در شعبان سال 576ق ، به پایان رسانیده است . (49)

ابن میثم در شرح خود بر ( نهج البلاغه ) و علامه مجلسی درکتاب السماء و العالم ( بحارالانوار ) از این شرح ، نقل مطلب کرده اند . (50)

کیدری در ( حدائق ) از ( معارج ) و ( منهاج ) و همچنین شرح امام احمد بن محمد و بری خوارزمی چنان بهره برده که شرح او رادر حقیقت ، مکملی برای سه شرح نامبرده دانسته اند . (51)

خوشبختانه ( حدائق الحقائق ) به تحقیق استاد شیخ عزیزالله عطاردی در دو جلد به سال 1416ق ، در قم به چاپ رسیده است .

7 ) الحدیقه الانیقه

ذکر این اثر در ادامه بحث ، خواهد آمد .

8 ) الدرر فی دقائق علم النحو

صاحب ( ریحانه الادب ) و دیگران از این اثر یاد کرده اند (52) وخود کیدری در ( حدائق الحقائق ) آن را ذکر کرده است . (53)

9 ) شرح الایجاز فی النحو (54)

10 ) شریعه الشریعه

این اثر ، تهذیب کتاب ( المهذب ) بوده است و در ( حدائق الحقائق ) از آن یاد کرده است . (55)

11 ) کفایه البرایا فی معرفه الانبیاء ( ع )

محدث نوری ، جمله ای از عبارات آن را در ( خاتمه المستدرک ) آورده است . (56)

12 ) لب اللباب فی بعض مسائل الکلام

خود کیدری در ( حدائق الحقائق ) و شیخ آقا بزرگ در ( الذریعه) و مدرس تبریزی در ( ریحانه الادب ) از آن یاد کرده اند . (57)

13 ) مباهج المهج فی مناهج الحجج

اثری است فارسی در بیان فضائل و معجزات پیامبر اکرم ( ص ) وائمه معصوم ( ع ) که منتخبی از آن را ابوسعید شیعی سبزواری ،صاحب ( مصابیح القلوب ) ، به نام ( بهجه المباهج ) ترتیب داده و ( این اثر اخیر الذکر ) به تحقیق آقای مالک محمودی در دست انتشار است . (58)

دستنوشتی از ( مباهج المهج ) در کتابخانه مسجد اعظم قم ودستنوشتی دیگر در کتابخانه مدرسه آیه الله گلپایگانی قم ، موجود است . (59)

قطب الدین کیدری ، ذوق ادبی هم داشته و اشعار لطیفی سروده که صاحب ( الکنی والالقاب ) بدانها اشاره کرده است . (60)

وی ، هنگامی که از تالیف ( حدائق الحقائق ) فارغ می شود ، آن را بر استادش ( شیخ عبدالله بن حمزه ) عرضه می دارد و ابن حمزه، آن را می پسندد و ( آفرین نامه ) ای (61) بر آن می نگارد و درآن به کیدری اجازه می دهد که هر چه روایتش نزد وی صحیح است ،از وی روایت کند . متن این ( اجازه ) که پشت یکی از دستنوشت های ( اصباح الشیعه ) به یادگار مانده ، چنین است :

هذا الکتاب الموسوم ب ( حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغه ) کتاب جامع لبدائع الحکم ، و روائع الکلم ، و زواهر المبانی وجواهر المعانی ، فائق ما صنف فی فنه من الکتب ، حاو فی فنون من العلم لباب الالباب ونکت النخب ; الفاظه رصینه متینه ، ومعانیه واضحه مستبینه ، فبالحری ان یمسی لکلام افصح العرب بعدرسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شرحا ، و یقابل بالقبول والاقبال ، ولا یعرض عنه صفحا ; و صاحبه الامام الاجل العالم الزاهد ، المحقق المدقق ، قطب الدین ، تاج الاسلام ، مفخرالعلماء ، مرجع الافاضل ، محمد بن الحسین بن الحسن الکیدری البیهقی وفقه الله لما یتمناه فی دنیاه و عقباه قد عب فی علوم الدین من کل بحر و نهر ، و قلب کل فن مما انطوی علیه الکتاب بطنا لظهر ، ولم یال جهدا فی اقتناء العلوم والاداب ، واداب نفسه فی ذلک ، غایه نهار عمره کل الاداب ، حتی ظفر بمقصوده ، وعثر علی منشوده ، و ها هومنذ سنین یقتفی آثاری و یعشو الی ضوءناری ، یغتذی ببقایا زادی ، ویطا مصاعد جوادی .

وقد صح له و ساغ روایه جمیع ما سمعته و جمعته من الکتب الاصولیه و الفروعیه و التفاسیر و الاخبار و التواریخ و غیر ذلک علی ما اشتمل علیه فهارس کتب اصحابنا و غیرهم ، من مشائخی المشهوره لاسیما الکتاب الذی شرحه هو ، و هو ( نهج البلاغه ) .

وله ان یرویه باجمعه عنی ، عن السید الشریف السعید الاجل ،ابی الرضا فضل الله بن علی بن الحسین الراوندی ، عن مکی بن احمد المخلطی ، عن ابی الفضل محمد بن یحیی الناتلی ، عن ابی نصر عبدالکریم بن محمد الدیباجی المعروف بسبط بشر الحافی ، عن السید الشریف الرضی رضی الله عنه و عن غیر هولاء من مشائخی .

وهو حری بان یوخذ عنه ، و موثوق بان یعول علیه .

وهذا خط العبد المذنب المحتاج الی رحمه الله ، عبدالله بن حمزه بن عبدالله الطوسی ، فی شهر رمضان عظم الله برکته سنه ست وتسعین و خمس ماه . (62)

استاد شیخ جعفر سبحانی گمان دارند که ( تسعین ) ، مصحف (سبعین ) باشد ; زیرا بعید است کیدری که کار ( حدائق الحقائق ) را به سال 576 قمری به پایان رسانیده ، بیست سال بعد ، آن رابر استادش عرضه نموده باشد . بلکه احتمالا در همان سال ، کتاب را به نظر ابن حمزه رسانیده است . (63)

به هر حال ، این اجازه ، گذشته از یاری رساندن به ما دردریافت حدود تاریخ فوت ابن حمزه ( که مسلما پس از نوشتن این اجازه نامه بوده ) و همچنین روشن ساختن کیفیت ارتباط این استادو شاگرد فرزانه ، مشخص کننده مقام و پایگاه قطب الدین کیدری درآن عصر از دیدگاه کسی چون ابن حمزه است .

از تاریخ درگذشت قطب الدین کیدری ، اطلاع دقیقی نداریم ; لیک می دانیم که در سال 610ق ، زنده بوده است ; زیرا در این تاریخ، اجازتی برپشت ( الفائق ) زمخشری برای کسی که آن را نزد وی خوانده ، یادداشت کرده و ابن الفوطی ، صورت آن را در ترجمه حال کیدری آورده است . (64)

تصحیح تازه ( انوار العقول )

کیدری به اشعار منسوب به امیرالمومنین علی ( ع ) سخت مشتاق بوده و دوبار چنان که از بیان خود او خواهیم آورد به تدوین این سروده ها دست یازیده است .

یک بار با استفاده از منابعی که فراهم آورده بوده ، مجموعه ای ترتیب داده و آن را ( الحدیقه الانیقه ) نامیده و بار دیگربا بهره جویی از ماخذ تازه ، مجموعه ای پر و پیمان تر فراهم آورده که نامش را ( انوار العقول من اشعار وصی الرسول ) نهاده است .

برای آگاهی از اندیشه و مرام کیدری در تدوین این دو مجموعه (به ویژه ( انوار العقول )] و ماخذ وی و چگونگی کار او ، خوب است به مقدمه او بر ( انوار العقول ) نظری بیفکنیم .

کیدری ، پس از درود و ستایش ، می گوید :

علم ، نفیس ترین چیزی است که جانهای عاقلان بر سر آن به تنافس برخاسته و شریف ترین چیزی است که دلهای راغبان آن راخواسته ; چه ، قوام دنیا و دین و نظام جهانیان ، بدان است ; وهر که جویای علم است ، ناگزیر باید مسالک آن را طی کند و ازمهمترین این مسالک ، آگاهی از حقایق کلام عرب و دقایق آن نکته ها و نخب است که ایشان در گفتگوی خویش به کار می برند ; زیراکه از اینجا ( یعنی علم عربیت ) ، معانی کتاب خدا و اسرار کلام سید المرسلین ( ص ) و ائمه طاهرین ( ع ) و صحابه و تابعین دانسته می شود ; و هر که بدین دانش روی می آورد ، با نمونه هایی گزیده از شعر ، انس و آشنایی حاصل می کند و عالمان درگزینش اشعار ، پایگاه و حسب و نسب شاعران را معتبر داشته اند ،تا جایی که فرزدق گفته :

و خیر الشعر اکرمه رجالا و شر الشعر ما قال العبید

[ بهترین شعرها ، آنها هستند که گرامی ترین مردان سروده اند; و بدترین شعرها ، آنها که بندگان سروده اند . ]

آنگاه از آمیختگی حق و باطل در شعر شاعران بزرگ و این که شعراین چنین ، مایه سخط رحمانی و رضایت شیطانی است ، سخن رانده وسپس گفته است که شعری شریف تر به نژاد و گوهر ، و گرامی تر به خاستگاه و زاد جای ، و گردآورنده تر فواید دو جهان ، از شعرهای منسوب به ( سید الاوصیاء و وصی سید الانبیاء و امام الامه وافضل الائمه ، راس العتره و رئیس الدین والمله ، المنصوص علیه من رب العالمین ، الملقب من لدنه بامیرالمومنین ، لیث بنی غالب ابی الحسن علی بن ابی طالب ( ع )] نیافته است .

او با اشاره بدین نکته که هیچ منقبتی در خور اعتنا و هیچ مرتبتی دلپسند نیست که امیرالمومنین ( ع ) اصل و نظام آن نباشد، شعر ایشان را دارای بلندترین پایگاه می شمارد و بیان می داردکه این معانی شگفت و دل انگیز را ایشان با رنجه داشتن خاطر درمضمون سازی های شاعرانه و معنا آفرینی در قالب نظم نیافریده ;بلکه اشعار را همچون خطبه های بی مانند خویش ، ارتجالی انشاکرده است .

کیدری سپس علاقه دیرین خود را به اشعار منسوب به امیرالمومنین ( ع ) وگردآوری آنها توضیح می دهد که خلاصه آن ازاین قرار است :

در گذشته های دور ، مجموعه ای از اشعار امام ( رض ) را درحدود دویست بیت به دست آوردم که امام ابوالحسن فنجگردی فراهم آورده بود . به آن ، انس پیدا کردم و برای جستن اشعار افزون برآن کوشیدم تا مجموعه ای بزرگتر و مایه ورتر یافتم که پاره ای از آن از کتاب محمد بن اسحاق و دیگر علما بیرون آورده و از کتب مختلف ، گردآوری شده بود . یکی از برادران دینی پیشنهاد کرد که آنچه ویژه آداب و مواعظ و حکم و عبر است ، از این دو مجموعه جدا سازم و من خواسته وی را برآوردم و این مجموعه تازه ساخته را ( الحدیقه الانیقه ) نامیدم . پس از آن ، مجموعه ای ازاشعار امیر مومنان ( رض ) به دستم افتاد که سید جلیل ،ابوالبرکات هبه الله بن محمد حسنی ، گردآورده است و با آنکه درآن چیزهایی بود که تا به حال به دست نیاورده بودم ، بسیاری ازآنچه را پیشتر به دستم رسیده بود ، نداشت . طلب و کوشش را پی گرفتم و در کتب تواریخ و سیر تفحص کردم و آنچه از این غرر ودرر یافتم ، گرد آوردم .

ادعایم این نیست که هرچه در این مجموعه است ، از دهان امیرمومنان ( رض ) شنیده شده و ایشان قطعا و یقینا ناظم و منشی آن است ; بلکه در مورد بسیاری از آنها چون حکم به یقین در چنین مواردی متعذر است به ظن و تخمین متوسل شده ام . پس اگر چیزی ازاین مجموعه ، کسی را ( در صحت انتساب ) به گمان انداخت ، به طیب کلام بسنده کند . همچنین ، پندار من آن نیست که همه اشعارآن حضرت را فراهم آورده ام و ممکن است چیزهایی را به دست نیاورده باشم . این مجموعه را ( انوار العقول من اشعار وصی الرسول ) نامیدم. (65)

مقدمه قطب الدین کیدری ، تقریبا در همین جا پایان می یابد وبا عبارت ( قال امیرالمومنین و امام المتقین ، و وصی رسول رب العالمین ، و قائد الغر المحجلین ، و وارث علوم الانبیاء والمرسلین ، یعسوب الامه وافضل الخلائق اجمعین ، علی بن ابی طالب رضی الله عنه واولاده اجمعین ) (66) به اشعار امام ( ع ) می پردازد .

قبل از ذکر بسیاری از اشعار ، توضیحاتی کوتاه یا بلند که گاهی به چند سطر می رسد درج گردیده است .

گاه ، موضوع شعر نیز یاد شده است ، مانند : ( فی ایام الاسبوع ) ( ص 98 از چاپ تازه کتاب ) ، ( فی المناجاه ) ( ص 100و 271 ) ، ( فی مرثیه النبی ( ص )] ( ص 103و 155 ) ، ( یمدح النبی ( ص ) یوم بدر ) ( ص 341 ) ، ( فی مرثیه ابی طالب و خدیجه الکبری ) ( ص 338 ) ، ( وله لما عوتب علی المزاح ) ( ص 201 ) ، (وله فی الاسیر الذی استطعمه ) ( ص 195 ) و ( فی الشرف ) ( ص 369) .

گاه ، زمان یا مکان سرایش را گزارش می کند ، مانند ( وقال رضی الله عنه عند قبر فاطمه رضی الله تعالی عنهما ) ( ص 122 ) ،( قال ( ع ) یوم بدر ) ( ص 104 ) ، ( وقال رضی الله عنه یوم الخندق فی قتل عمرو بن عبدود ) ( ص 130 ) ، ( وقال حین قتل عنتره بن الصامت یوم بدر ) ( ص 144 ) ، ( و قال حین قتل صحیح الیهودی ) ( ص 391 ) .

در مواردی مخاطب را معلوم می دارد ، مانند : ( یوصی ابنه الحسین رضی الله عنهما ) ( ص 108 ) ، ( روی انه رضی الله عنه وقف علی قبر النبی ( ص ) وقال : بابی انت و امی یا رسول الله ! ان الجزع لقبیح الا علیک ، وان الصبر جمیل الا عنک . ما فاض دمعی عند نائبه / الا جعلتک للبکاء مسببا ) ( ص 121 ) ، ( فی وصیته لابنه الحسین ( ع )] ( ص 125 ) ، ( کتب الی عمرو بن العاص) ( ص 262 ) .

گاه از روایت کنندگان یاد می نماید ، مانند : ( روی الشیخ ابوجعفر الطوسی باسناد عن ابی الاسود الدئلی ، ان وقد اوردهاغیر ابی جعفر بالفاظ مختلفه ) ( ص 223-227 ) ، ( قال الریاشی : حدثنا ابو عاصم معاذ بن العلاء ، عن ابیه ، عن جده ، قال : سمعت علیا ( ع ) و هو یقول : ) ( ص 227-228 ) ، ( قال السیدالشریف المرتضی قدس الله روحه اخبرنا الشیخ المفید رحمه الله ) ( ص 273 ) .

گاهی نیز از دیگر کسانی که شعر مورد بحث به آنها نسبت داده شده ، یاد کرده است ، مانند : ( وله وقیل للحضرمی ) ( ص 110 ) ،( ومما نسب الیه ، و قیل هما لابی نواس ) ( ص 430 ) .

در مواردی که شعر ( / رجز ) ، جزئی از یک گفتگو به و تعبیردقیق تر مبادله کلامی بوده ، توضیح کیدری ، هویت طرف دیگرگفتگو را روشن می سازد ; همچنین شعر ( / رجز ) طرف مقابل رانیز به ضبط می آورد ، مانند : ( وقال سعد بن ابی طلحه فی یوم احد : قد قدمت برایه اربابها ; فاجابه رضی الله عنه : والخیل جالت یومها غضابها ) ( ص 143 ) ، ( قال مرحب الیهودی : ; فاجابه علی رضی الله عنه : ) ( ص 144-145 ) ، ( قال الغطریف الکندی : ;فاجابه علی وقتله : ) ( ص 389و390 ) ; ( قال داوود بن قابوس الکندی : ; فاجابه علی وقتله : ) ( ص 390 و 391 ) ، ( و قال رضی الله عنه عند قبر فاطمه رضی الله تعالی عنهما :

مالی وقفت علی القبور مسلما قبر الحبیب فلم یرد جوابی احبیب ! مالک لاترد جوابنا انسیت بعدی خله الاحباب ؟

فسمع هاتفا یقول :

قال الحبیب و کیف لی بجوابکم وانا رهین جنادل و تراب ؟ اکل التراب محاسنی فنسیتکم وحجبت عن اهلی و عن اصحابی فعلیکم منی السلام تقطعت منی و منکم خله الاحباب )

( ص 122-123 ) .

انوار العقول ، مجموعا دربردارنده 490 پاره منظوم ( قطعه ) منسوب به امام علی ( ع ) است و پس از آن ، خاتمه کوتاه منثورکیدری آمده که در آن ، دو بیت هم در ستایش دیوان است :

خیر الدواوین تحویه وتحفظه دیوان شعر امیرالمومنین علی فیه المعالی و فیه الفضل مجتمعا کفضل صاحبه فی العالمین علی

( ص 445-446 )

گفتیم که قطب الدین کیدری ، ( حدائق الحقائق ) را در اواخرشعبان 576ق ، به پایان رسانیده است ; پس مسلم است که ( انوارالعقول ) را پس از آن ، تدوین و تالیف نموده ; زیرا در ( حدائق) از ( انوار ) یاد می کند و در ذیل حدیث شریف ( قیمه کل امرئ ما یحسنه ) آورده : ( من اشعار انوار العقول له ( ع ) :

وقیمه المرء ما قد کان یحسنه والجاهلون لاهل العلم اعداء ) (68)

و در ذیل ( ومعبوط فی اول لیله ، قامت بواکیه فی آخره ) آورده : ( من اشعار انوار العقول له ( ع ) :

رب معافی شکا بعلته و مشتک ما ینام فی سهره و آمن فی عشاء لیلته دب الیه البلاء فی صحره ) . (69)

آنجا هم که کیدری گفته : ( و هذا المعنی کثیر فی کلام امیرالمومنین ( ع ) و له فی ذلک بیتان اوردتهما فیما جمعته من اشعاره و هما :

کیفیه المرء لیس المرء یدرکها فکیف کیفیه الجبار فی القدم هوالذی انشا الاشیاء مبتدعا فکیف یدرکه مستحدث النعم ) (70)

احتمالا اشارتش به ( انوار العقول ) است .

دستنوشت های ( انوار العقول ) کیدری ، از قدیم ، مورداستفاده شارحان و مترجمان و طبع کنندگان دیوان منسوب به امام علی ( ع ) بوده است (71) و بسیاری ، از تدوین کیدری بهره برده اند.

بهترین و محققانه ترین چاپی که تاکنون از این دیوان صورت پذیرفته ، همانا متن تحقیق شده ( انوار العقول ) کیدری است که اخیرا به اهتمام پژوهنده محترم ، آقای کامل سلمان جبوری (73) منتشرشده است .

سالها از نخستین چاپ متن دیوان می گذشت و دریغ بود ( انوارالعقول ) به شکلی شایسته به زیور طبع آراسته نشود ; چرا که چاپهایی قدیم از دیوان می شناسیم ، مانند طبع لیدن هلند که به سال 1745م ، با توضیحات لاتینی کوی پرس ( G . Kuypers ) انتشاریافته و طبع بولاق که به سال 1251ق ، با حواشی ترکی صورت گرفته و چاپهای 1260ق ( دو مورد ) و 1263ق ، در تبریز و چاپهای 1265و 1271 و 1277ق ، در تهران و دو طبع قاهره و بمبئی که هر دو به سال 1276ق ، انجام یافته اند . (72)

کامل سلمان جبوری برای ترتیب دادن متن علمی انتقادی ( انوارالعقول ) ، ناگزیر از بررسی دستنوشت های گوناگون و پر شماردیوان بوده است ; زیرا چنان که خود گفته (74) دستنوشت هایی باعنوان دیوان امام علی ( ع ) می شناسیم که ترتیب و محتویات آنهابا ( انوار العقول ) ، سازگاری بسیار دارد و برانگیزنده این پرسش است که : آیا این دستنوشت ها ، همان ( انوار العقول ) کیدری اند که ناسخان ، مقدمه و خاتمه آنها را انداخته اند ؟ یاترتیبها و تدوینهای دیگری از اشعار منسوب به امام ( ع ) به شمار می آیند ؟

کهن ترین ، مضبوطترین و کم تحریف ترین و کم تصحیف ترین دستنوشت ( انوار العقول ) که کامل سلمان جبوری بدان دست یافته و بدین اوصاف معرفی کرده ، دستنوشت کتابخانه عمومی اوقاف موصل است که در رجب سال 564ق ( در روزگار حیات کیدری ) کتابت شده است . وی این دستنوشت را ( اساس ) قرار داده است . (75)

هر چند او دستنوشت هایی را نیز در ایران و ترکیه شناسایی کرده ، بیشتر از دستنوشت های عراق که ظاهرا برای وی دست یافتنی تر بوده بهره برده است ; ولی چون قدمت دستنوشت هایی چون دستنوشت کتابخانه های مجلس سنا ( تحریر771ق ) و کتابخانه فخرالدین نصیری ( تحریر 778ق ) و کتابخانه آیه الله فاضل خوانساری در خوانسار ( تحریر 807ق ) و کتابخانه آیه الله العظمی مرعشی نجفی ( تحریر 811ق ) و کتابخانه جامع گوهرشاد (تحریر 818ق ) و کتابخانه خدابخش در پتنه هند ( تحریر 858ق ) ،بس مهم و سزاوار پژوهش است ، می باید در تحقیق مجدد یا بازنگری تحقیق کنونی از آنها بهره گرفت . (76)

محقق ( انوار العقول ) ، دستنوشت اساسش را با شش دستنوشت فرعی سنجیده و همچنین با مجموعه های ادبی ، تاریخی و حدیثی یی که همین ابیات در آنها یافت می شده ، مقابله نموده است و به اندازه توان ، کوشیده متنی منقح ترتیب دهد . وزن هر شعر را درسمت چپ شماره آن آورده و دگرسانی های دستوشت ها و همچنین ماخذی را که غیر از دستنوشت ها مورد مقابله قرار داده ، در ذیل صفحات، گزارش کرده است .

برخی ماخذ دیگر ( غیر از دستنوشت ها ) که مصحح در ضبط نص (انوار العقول ) از آنها بهره جسته ، عبارت اند از : ( الفقیه والمتفقه ) خطیب بغدادی ، ( احیاء علوم الدین ) امام محمد غزالی، ( تذکره الخواص ) سبط بن جوزی ، ( شرح المقامات الحریریه ) ابوالعباس شریشی ، ( نور الابصار ) مومن بن حسن شبلنجی ، (قناطر الخیرات ) ابوطاهر اسماعیل نفوسی ، ( جامع بیان العلم وفضله ) ابو عمر یوسف بن عبدالبر قرطبی ، ( جواهر العقدین فی فضل الشرفین ) علی سمهودی ، ( اخلاق الوزیرین ) و ( الصداقه والصدیق ) ابوحیان توحیدی ، ( تنبیه المغترین ) عبدالوهاب شعرانی ، ( مفید العلوم ) خوارزمی ، ( کشکول ) شیخ بهایی ، (الاغانی ) ابوالفرج اصفهانی ، ( وفیات الاعیان ) ابن خلکان ، (بغیه الوعاه ) جلال الدین سیوطی ، ( الاضداد ) ابن انباری ، (المحاسن والمساوی ) ابراهیم بن محمد بیهقی ، ( سرح العیون ) جمال الدین بن نباته ، ( عیون الاخبار ) ابن قتیبه ، ( مطالب السوول ) محمد بن طلحه شافعی ، ( الامالی الشجریه ) ضیاء الدین شجری ، ( سمط اللئالی ) ابوعبید بکری ، ( روضه العقلاء ) محمدبن حبان بستی ، ( زهر الاداب ) ابواسحاق قیروانی ، ( بهجه المجالس ) ابوعمر یوسف قرطبی ، ( الفرج بعد الشده ) محسن بن ابی القاسم تنوخی .

هر چند که طبعا ماخذ فرعی تصحیح ( انوار العقول ) ، در اصل ،همانا حدیث نامه ها و مجموعه های تاریخی و ادبی عربی هستند ،باید به یاد داشت که در برخی منابع کهن فارسی هم ابیات منسوب به امیرمومنان ( ع ) وجود دارند و در تجدید پژوهش ( انوار ) (یا تحقیق هر روایت از دیوان منسوب ) نباید از ماخذ فارسی هم غافل شد . به عنوان مثال ، در ( قابوسنامه ) عنصرالمعالی کیکاووس وشمگیر ( که نگارش سده پنجم و کهن تر از خود ( انوارالعقول ) کیدری است ) ، بیتی از ابیات منسوب به امام علی ( ع ) آمده است . (77)

کامل سلمان جبوری ، محقق ( انوار العقول ) ، مستدرک مفصلی هم برای کتاب کیدری ترتیب داده و در آن ، اشعاری را که در مامنامه های ( / امهات کتب ) لغت و ادب و تاریخ و تراجم و جز آن وهمچنین در یک نسخه از دیوان ( که در بغداد است ) به امیرمومنان( ع ) نسبت داده شده و در ( انوار العقول ) نیامده است ، گردآورده و با حواشی ، منظم ساخته ، به طوری که متن و مستدرک ، برروی هم 685 پاره منظوم ( قطعه ) را در برگرفته است .

ملحق مستدرک ، چکامه زینبی ( / القصیده الزینبیه ) است که به امام علی ( ع ) نسبت داه شده و بر آن ، شرح نوشته و آن را به ترکی ولاتینی باز گردانده اند . محقق ( انوار ) بر این باوراست که چکامه زینبی ، از آن صالح بن عبدالقدوس مقتول است . (78) با این همه ، متن کامل چکامه را ( که 57 بیت دارد ) در پایان استدراک خویش ، گنجانیده است .

کامل سلمان جبوری بر تحقیق خویش ، مقدمه زیبایی نگاشته که دربردارنده این فصول اصلی است : تمهید ; گردآورندگان شعر امام (ع ) ; کسانی که شعر ایشان را گرد آورده ، ولی تالیفی ویژه آن نساخته اند ; تحقیقی درباره ( انوار العقول ) ; مولف ( انوارالعقول ) ; دستنوشت های ( انوار العقول ) ; دستنوشت ها وچاپهای دیوان امام علی ( ع ) ; شروح دیوان ; ترجمه های دیوان ;شیوه تحقیق متن ( انوار العقول ) .

محقق محترم ، تصویر نمونه هایی از دستنوشت های مورد استفاده خود از ( انوار ) را به چاپ رسانیده و جالب است که یک نسخه ازاین دستنوشت ها دارای ترجمه میان سطری ( / بین السطور ) است . این دستنوشت ، از آن ( دائره الاثار و التراث ) ( در عراق ) است و به سال 887ق ، کتابت شده است . کاتب آن ، عبدالصمد محمدبن ابی میر حافظ اصفهانی است و صحت نسخه هم قابل اعتناست .

آقای کامل جبوری در تدوین مقدمه تحقیق ، زحمت در خور تقدیری متحمل شده ; ولی نباید پنداشت که پرونده این بررسی ها در آن مقدمه بسته شده است . علی الخصوص که هر چند آگاهی ما درباره قطب الدین محمد بیهقی کیدری ، بسیار نیست شایسته بود که بهتر ودقیق تر درباره او سخن بگویند ; زیرا که محققانی چون استادجعفر سبحانی ( در مقدمه ( اصباح الشیعه )] با استفاده از همان منابعی که عمدتا برای عموم پژوهندگان قابل دسترس است ، جامع ترو دقیق تر درباره مولف ( انوار العقول ) سخن گفته اند .

به عنوان نمونه ، آقای کامل جبوری ، از آثار کیدری ( که استاد سبحانی ، سیزده مورد و استاد عطاردی یازده مورد از آنهابرشمرده اند ) (79) غیر از خود ( انوار العقول ) ، تنها از (اصباح ) ، ( حدائق ) و ( بصائر الانس ) یاد کرده و در این موردهم گزارش دقیقی ارائه نکرده است ; چنان که ( اصباح الشیعه بمصباح الشریعه ) را به اختصار ، ( الاصباح فی الفقه ) و (حدائق ) را ( حدائق الحقائق فی تفسیر دقائق افصح الخلائق ) یادکرده است (80) که در اصل آن ، بدل ( فی تفسیر ) چنان که ما آوردیم( فی فسر ) است . (81)

تاریخ پایان مقدمه جبوری ، روز جمعه ، هفدهم ربیع الاول 1409قمری است و با تاریخ طبع اثر ( 1419ق ) ، ده سال فاصله دارد وظاهرا همین فاصله ده ساله ، پژوهش ایشان را از برخی ( روز آمدی) ها محروم ساخته است . مثلا ایشان در بر شمردن ترجمه های دیوان ، ترجمه های سالهای اخیر را معرفی نموده و از ترجمه مرحوم استاد مصطفی زمانی هم یاد کرده ; (82) ولی از ترجمه استاددکتر ابوالقاسم امامی که چاپ نخست آن ، سالها پیش از نشر (انوار العقول ) انتشار یافته (83) و به چاپ دوم هم رسیده و از قضابر تدوین کیدری نیز استوار بوده و شامل ویراسته متن عربی اشعارهم هست ، طبیعتا سخنی به میان نیاورده است .

از برخی مآخذی که آقای جبوری مورد استفاده قرار داده ، عمدتادر همین سالهای اخیر ، چاپهای علمی و جدیدی به عمل آمده که چاپ ایشان از آنها محروم است ; ماخذی مانند : ( الارشاد ) شیخ مفید( ص 544 / که از سوی موسسه آل البیت به شکل منقح و محققانه ای منتشر شده ) ، ( امالی ) شیخ صدوق و ( امالی ) شیخ طوسی ( ص 547و 548 / که هر دو در قم تحقیق و منتشر شده اند ) ، ( الجمل ) شیخ مفید ( ص 556 / که در قم با تحقیق علمی جدید منتشر شده ) ،( الذریعه الی مکارم الشریعه ) راغب اصفهانی ( ص 563 / که به اهتمام حجه الاسلام دکتر سید علی میر لوحی و از سوی دانشگاه اصفهان با تصحیح امروزی نشر یافته ) ، ( معجم الادباء ) یاقوت حموی ( ص 583 / که با تحقیق نفیس احسان عباس چاپ شده و مرحوم استاد مصطفی جواد هم بخش بازمانده و گمشده آن را به چاپ رسانیده است ) .

فهرستهایی که محقق گرامی برای کتاب ترتیب داده ، سودمندند ;البته جای فهرستهای تفصیلی تر خالی است ; فهرستهایی که دکترشیخ عبدالهادی الفضلی ، استاد دکتر مصطفی جواد و برخی دیگر (در شیوه نامه هایی که برای تحقیق متون نوشته اند ) نمونه هایی از آنها را یاد کرده اند ; مثلا فهرست موضوعات و مضامین واردشده در اشعار بویژه مضامین حکمی و اندرزی .

انتظار این است که در چاپهای بعدی متن ، چه در ضبط نص ، چه در سجاوندی و چه در تنظیم حواشی و فهارس ، قت بیشتری صورت گیرد ; زیرا این کتاب ، شانی در خور تامل دارد و باز پژوهی هراز چند گاه آن نیز جا دارد .

برخی افتادگی ها نیز در این چاپ ، به نظر رسید . به طور مثال در صفحه 100 ، سطر5 ، در حاشیه نوشته شده : ( ما بین المعوقتین من ) و معلوم است که رمز ماخذ ، از قلم افتاده است .

در صفحه 576 ، ماخذ شماره 224 را ( فهرست کتابخانه مشکاه اوکتابخانه دانشگاه تهران ) معرفی کرده است . گذشه از ضبط غلط ،باید یادآور شد که ( فهرست کتابهای اهدایی محمد مشکوه به کتابخانه دانشگاه تهران ) را به آن صورت نمی توان معرفی کرد .

محقق در صفحه 541 ، در ضمن ( المصادر المخطوطه ) از عکس یک نسخه ( جواهر المطالب ) که مورد استفاده او بوده ، سخن گفته است ; ولی هیچ مشخصه ای از نسخه یا محل نگاهداری آن به دست نمی دهد .

اغلاط چاپی همچون ( کمیانی ) به جای ( کمپانی ) ( ص 549 ) هم طبعا قابل چشمپوشی است .

به هر روی ، تلاش آقای کامل سلمان جبوری ، ستودنی است و بی گمان ، افق جدیدی از شناخت و پژوهش اشعار منسوب به سرور متقیان، امام علی بن ابی طالب ( ع ) را بر روی متن پژوهان گشوده است.

آقای جبوری ، کاری را به انجام رسانیده که جامعه علمی اسلامی( و بویژه شیعی ) سالها چشم بدان داشته اند ; آن هم نه با تن زدن از دشواری های کار ; بلکه با بررسی مصادر و منابع اصلی وفرعی متعدد . حق به جانب اوست ، آنجا که می گوید : ( اری ان المنهج الذی سلکته فی تحقیق کتاب انوار العقول من اشعار وصی الرسول کان متعبا و شاقا ) . (84)

از این به بعد هم باید به تحقیق ( انوار العقول ) با ریزبینی و بهسازی دست یازید و این کار را همچنان با دستیابی به منابع مختلف ضبط اشعار که در کار تحقیق این چاپ و تالیف استدراک آن ،بدانها پرداخته شده پی گرفت و باز هم در جستجوی صحت انتساب سروده ها به علی ( ع ) تامل و درنگ بیشتری داشت .

سبب انتساب بعضی اشعار به امام علی ( ع )

ظاهرا سبب انتساب برخی اشعار به حضرت علی ( ع ) ، آن است که:

آن حضرت ، اشعاری از شعرای جاهلیت در حفظ داشته که گاهی به آنها تمثل و استشهاد می نموده و در موقع تمثل و استشهاد ، گاهی با صراحت یا با کنایه ، گوینده شعر را معرفی می کرده و گاهی به واسطه شهرت شعر یا به علت دیگر ، گوینده شعر را معرفی نمی کرده است و بدین جهت ، بعدها برای کسانی که تتبع در اشعار عرب نداشته اند ، اشتباه دست داده که آیا آن اشعار از علی ( ع ) است یا از غیر اوست . با این حال ، چون از طرفی هم می دانسته اند که آن حضرت ( ع ) شعرهایی فرموده است ، ظن آنان راجع به بودن آن اشعار از علی ( ع ) قوت می گرفته و آنها را با همین کیفیت در کتب خود ، نقل می کرده اند و نقل آنان ، سند صحت انتساب آن اشعار به علی ( ع ) برای دیگران می شده ; در صورتی که منشا این انتساب ، فقط دو چیز عدمی بوده : یکی عدم تصریح یااشاره حضرت به نام قائل ; دیگری عدم تتبع ناقل در اشعار عرب . یکی از شواهد بارز و مثالهای عمده این نوع اشتباه و انتساب ،خواندن مکرر علی ( ع ) در هنگام دیدن عبدالرحمان بن ملجم مرادی این شعر راست :

ارید حیاته و یرید قتلی غدیرک من خلیلک من مراد

که آن حضرت ( ع ) تصریح یا اشاره به نام قائل آن نمی کرده وبه همین علت ، اکثر مولفین ، حتی اکثر علما و ادبا و مورخین بزرگ ، قائل آن را خود حضرت دانسته و در کتب خویش آن را به اونسبت داده اند . در حالی که عبدالملک بن بدرون حضرمی بستی درشرح قصیده رائیه ابن عبدون وزیر که در رثای پادشاهان بنی الافطس آن را سروده است ، تصریح می کند که قائل این شعر ، عمروبن معدیکرب است و آن را درباره قیس بن مکشوح مرادی گفته است ;و از اینجا معلوم می شود که حضرت به این بیت ، تمثل جسته ودیگران به واسطه نشناختن قائل آن ، آن را به او نسبت داده اند. (85)

شاید علت برخی انتسابها آن باشد که قائل در کتابی خوانده یااز کسی شنیده که گوینده فلان شعر ، علی بن ابی طالب است و بدین نکته آگاه نبوده که در طی تاریخ اسلام ، غیر از امام علی ( ع )، افراد دیگری نیز به نام علی بن ابی طالب در شمار شاعران وشناسایان بوده اند که به عنوان نمونه ، برخی از آنها را معرفی می کنیم :

1 ) علی بن ابی طالب موصلی که به گفته ابن اثیر در سال 206 ق، در موصل ، متولی امر قضا بود ;

2 ) ابوالحسن علی بن ابی طالب بن عمر که ابن اثیر از وی یادنموده است ;

3 ) ابوالقاسم علی بن ابی طالب حسین بن محمد اکمل زینبی که در عراق ، منصب قضاوت داشته و در سده پنجم و ششم می زیسته است;

4 ) علی بن ابی طالب بلخی ;

5 ) علی بن ابی طالب قمی نجفی که دیوانی هم داشته و نسخه ای از آن ، نزد شیخ محمدجواد جزایری در نجف بوده است ;

6 ) علی بن ابی طالب ، پدر طبرسی صاحب ( احتجاج ) ;

7 ) علی بن ابی طالب جهمه که از رجال ثقه امامیه به شمار می آمده و مجلسی دوم از او نام برده است ;

8 ) علی بن ابی طالب ، پدر شیخ علی ، که شیخ منتجب الدین ازوی یاد کرده است ;

9 ) علی بن ابی طالب مغربی که در زیبا نویسی خط کوفی ، ضرب المثل بوده است ;

10 ) علی بن ابی طالب سلیقی که از مشایخ قطب الدین راوندی است ;

11 ) علی بن ابی طالب نرتمنی ( کذا ) که شیخ منتجب الدین ازاو یاد کرده است ;

12 ) علی بن ابی طالب بن مبارک نیشابوری ;

13 ) علی بن ابی طالب بن اسحاق مروزی ;

14 ) علی بن ابی طالب بن عثمان ;

15 ) علی بن ابی طالب بن سلیمان رازی .

چهار نفر اخیر الذکر از رجال حدیث و از راویان اند و ابن ابی الحدید از ایشان یاد کرده است . (85)

تنها در حکایتی که ابن ابی الحدید درباره یکی از واعظان عصر( الناصر لدین الله ) در بغداد نقل کرده ، هفت هشت تن از اصحاب حدیث را که نامشان علی بن ابی طالب بوده ، یاد نموده است . (86)

گویا علت برخی انتسابهای نادرست هم آن بوده که ( مضمون بعضی از اشعار مذهبی و اخلاقی برخی شعرای عرب با مضمون بعضی ازسخنان آن حضرت ، موافق افتاده و حتی گاهی آن اشعار ، بخصوص متضمن معانی آن سخنان می باشد ; یعنی شاعر ، مضمون همان سخنان را به نظم آورده است . بدین جهت ، آن اشعار را به امیرالمومنین( ع ) نسبت داده اند ) . (88)

زنده یاد کیوان سمیعی ، برای تردید در انتساب شماری از فقرات مندرج در دیوان منسوب به امام علی ( ع ) ، این دلائل را اقامه می کند :

1- در این دیوان ، کلماتی بیگانه ( مخصوصا فارسی ) وجود داردکه در صدر اسلام و زمان خلفا هنوز داخل زبان عربی نگردیده وتعریب نشده بوده است .

2- حکم و امثالی دارد که متعلق به ایرانیان و رومیان ویونانیان بوده و پس از اختلاط با آن اقوام ( مخصوصا پس از نهضت علمی و ادبی در عصر عباسیان ) ، قوم عرب با آنها آشنا شده است.

3- در بعضی قطعات ، مطلب با تقسیمات فلسفی بیان گردیده که آن هم بعد از قرن دوم و بعد از ظهور فلسفه در بین مسلمانان ، عرب با آن آشنا شده است .

4- ابیاتی مشعر بر اسرار حروف در این دیوان دیده می شود که درعصر علی ( ع ) چنین موضوعاتی در میان عرب ، سابقه نداشته و ابن خلدون ، تصریح کرده که علم اسرار حروف ، پس از صدر اول انتشاریافته است .

5- در این دیوان ، معما هست ; در صورتی که در عصرامیرالمومنین ( ع ) معما و لغز نبوده .

6- اغلب ابیات این دیوان از لحاظ ادبی چنان نیست که لایق مقام فصاحت و بلاغت امام ( ع ) باشد ; کسی که نه تنها بزرگان اهل ادب در اسلام ( از جمیع فرق مذهبی شیعه و سنی ) ، بلکه تمام عربی دانهای ماهر و سخن شناس کیشهای دیگر ، همه اذعان کرده اندکه فصاحت و بلاغتش در بالاترین درجه بوده و در عصر خودش و دراعصار و قرون بعد ، مشابهی برایش یافت نشده است . با این وصف ،چگونه می توان نسبت ابیاتی را به او داد که در سطح پایین جای دارد ؟

البته هیچ کس نباید انتظار داشته باشد [ که ] در اشعار آن حضرت ، مبالغه و تشبیه و استعاره و ایهام و سایر دقایق شعری که موجب تزیین کلام شاعران است ، به کار رفته باشد ; اما با این حال ، هیچ ادیبی هم نمی تواند باور کند کسی که در وصف سخنش فحول ارباب ادب گفته اند ( دون کلام خالق [ و فوق کلام ] مخلوق است ) و ( در خطابه ، بی شبه و نظیر است ) ، نظمش جز آنکه مطلبی راست و درست است ، هیچ مزیت ادبی نداشته باشد . (89)

با همه احترامی که برای مرحوم کیوان سمیعی قائلم و با اذعان به پایگاه بلند علمی او ، می گویم : این سخنان استاد ازاستواری مقبول در این گونه مباحث ، برخوردار نیست و جای رد وایرادهای جدی در دلائل او هست ; ولی نکته ای فخیم و فاخر درمجموع بحث زنده یاد سمیعی وجود دارد و آن ، عنایت ویژه او به شرکت دادن معاییر سبک شناسی در تحقیق دیوان منسوب به امیرالمومنین ( ع ) است .

تردیدی نیست که با پژوهش ها و بررسی های کنونی در کنار نقادی طرق روایات و اسناد این اشعار ، باید برای شیوه درایی و نقدسبک شناسانه هم اهمیت قائل شد . جالب است که پیشینیان هم بدین شیوه ، نیک نظر داشته اند ; چه ، درباره چهار بیتی که به امیرمومنان ( ع ) نسبت داده شده و بیت اول آنها این است :

و اخوان تخذتهم دروعا فکانوها ولکن للاعادی

و به تصریح زمخشری در ( ربیع الابرار ) از ابوالحسن بن فضال نحوی و به قول دیگری از ابن رومی اند ، از شیخ حسین طبیب در (شرح شواهد مطول ) نقل شده است که گفته : ( سکه سخن علی ( ع ) بر آنها نیست ) . (90)

به هر حال و با همه این دغدغه ها و موشکافی ها ، باید سخن سنجیده ملاحسین میبدی ( شارح دیوان ) را درباره این مجموعه اشعار منسوب به امام ( ع ) بازگوییم که : ( به یقین معلوم نیست که این بحر ، از خاشاک شعر غیر ، صافی است ; ولی اگر یک بیت شعر اوست ، مرا [ و ما را ] در دنیا و عقبا کافی است ) . (91)

پی نوشتها:

1. انوار العقول ، دراسه و تحقیق : کامل سلمان الجبوری ،ص 445 و 446 .

2. چهل حدیث شعر ، محمد صحتی سردرودی ، ص 36 [ ; کنز العمال، ج 3 ، ص 577 ] .

3. چهل حدیث شعر ، ص 27 .

4. قال رسول الله ( ص ) : ان من اجمل الجمال الشعر الحسن ونغمه الصوت الحسن. ( همان ، ص 45 [ ; الکافی ، ج 2 ، ص 615 ] )

5. تحقیقات ادبی ، کیوان سمیعی ، ص 336 .

مرحوم سمیعی علاوه بر آوردن این مضمون ، می افزاید : ازنابغه جعدی ( نه نابغه ذبیانی ) در هنگام خواندن برخی از اشعارقصیده رائیه اش تعریف فرمود و در حقش دعای ( لایفضض الله فاک ) کرد [ الغیبه ، الطوسی ، ص 119 ] و در موقع شنیدن مصراعی ازاشعار ( لبید ) ، آن را با عبارت ( راست ترین گفتاری که شاعران گفته اند ) تحسین کرد [ بحارالانوار ، ج 70 ، ص 295 ] و بالاتراز اینها به بعضی از شعرا صله داد و حسان بن ثابت را مامور به شعر گفتن فرمود [ الاغانی ، ج 4 ، ص 152 ; الدر المنثور ، ج 5 ،ص 192 ] ). ( تحقیقات ادبی ، ص 336 )

6. تحقیقات ادبی ، ص 337 .

7. همان جا .

8. همان ، ص 340 ( با اندکی تصرف ) .

9. انوار العقول ، ص 13 .

10. همان جا .

11. همان ، ص 11 .

12. همان ، ص 11-13 .

13. ر. ک : نهج البلاغه ، علیه شرح الاستاذ الشیخ محمدعبده ، المطبعه الرحمانیه ، مصر ، ج 2 ، ص 250 ; تصنیف نهج البلاغه ، لبیب بیضون ، الطبعه الثالثه ، ص 773 .

14. ترجمه نهج البلاغه ، عبدالمحمد آیتی ، چاپ اول ، نشر وپژوهش فرزان ، ص 569 .

15. درباره اختلاف نظر بر سر ترجمه این واژه حدیث ، ر. ک : نهج البلاغه ( ترجمه فارسی حدود قرن پنجم و ششم ) ، به تصحیح دکتر عزیز الله جوینی ، انتشارات علمی و فرهنگی ، ج 2 ، ص 600 ;استیضاح ، دکتر عطاء الله مهاجرانی ، چاپ اول ، 1378ش ، ص 198 ;حدائق الحقائق ، الکیدری البیهقی ، تحقیق : عزیزالله العطاردی، ج 2 ، ص 703 .

16. حدائق الحقائق ، ج 2 ، ص 702 .

17. نهج البلاغه ( ترجمه فارسی حدود قرن پنجم و ششم ) ، ج 2، ص 599 .

18. انوار العقول ، ص 8 .

19. مراد ، ابوعمرو بن علاء زبان بن عمار تمیمی مازنی بصری، از ائمه لغت و قاریان هفتگانه است که به سال 145ق ، در کوفه درگذشت. ( ر. ک : الاعلام زرکلی )

20. نوادر ، محمد صالح بن محمدباقر قزوینی ، به اهتمام : احمد مجاهد ، چاپ اول ، ص 24 .

21. تصنیف نهج البلاغه ، ص 991-992 .

22. چهل حدیث شعر ، ص 58 [ ; وسائل الشیعه ، ج 12 ، ص 248 ] .

23. تصنیف نهج البلاغه ، ص 773 [ ; وسائل الشیعه ، ج 12 ،ص 248 ] .

24. تصنیف نهج البلاغه ، ص 773 ; همچنین ر. ک : چهل حدیث شعر ، ص 34 .

25. انوار العقول ، ص 5 .

26. همان ، ص 18 .

27. تحقیقات ادبی ، ص 333-334 [ ; المناقب ، ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 96 ; بحارالانوار ، ج 42 ، ص 223 ] .

28. تحقیقات ادبی ، ص 342 .

29. همان ، ص 344 .

30. همان ، ص 345 .

31. انوار العقول ، ص 22 .

32. همان ، ص 23 .

33. همان جا. همچنین وجود دستنوشتی از ( سلوه الشیعه ) راضمن مجموعه ای ارزشمند در کتابخانه علامه زرآبادی در شهر قزوین گزارش کرده اند ( همان ، ص 23-24 ) .

34. همان ، ص 24 .

35. همان جا .

36. همان ، 27-30 .

37. اصباح الشیعه بمصباح الشریعه ، تحقیق الشیخ ابراهیم البهادری ، ص 6 ( مقدمه تحقیق ) .

38. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 61 .

39. همان جا ; همچنین ر. ک : اصباح الشیعه ، ص 8 .

40. نگر : اصباح الشیعه ، ص 7 .

41. تفصیل را از قلم استاد سبحانی بنگرید در : اصباح الشیعه، ص 7 8 ( مقدمه ) .

42. همان ، ص 109 .

43. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 58 .

44. برخلاف پندار آنان که سده ششم را قرن جمود و تقلید دراندیشه مجتهدانه فقهی شیعه دانسته اند .

45. اصباح الشیعه ، ص 16 18 .

46. همان ، ص 10 .

47. طبقات اعلام الشیعه فی القرن السادس ، ص 260259 .

48. اصباح الشیعه ، ص 128 .

49. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 7069 و ج 2 ، ص 709 .

50. اصباح الشیعه ، ص 11 .

51. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 60 .

52. ریحانه الادب ، ج 4 ، ص 475 .

53. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 59 .

54. اصباح الشیعه ، ص 12 .

55. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 59 .

56. اصباح الشیعه ، ص 12 .

57. همان جا ; و نیز : حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 59. در مقدمه محقق ( حدائق ) آمده : ( فی بعض مسائل الکلامیه ) که ظاهرا غلطحروفچینی است .

58. تفصیل این مطالب ، ان شاء الله در مقاله ای که این بنده درباره ابوسعید شیعی سبزواری و آثارش در دست نگارش دارد ،خواهد آمد .

59. اصباح الشیعه ، ص 12 .

60. انوار العقول ، ص 36 .

61. آفرین نامه ، تعبیری است که دوستم ، آقای ابراهیم سپاهانی ، به عنوان معادل ( التقریظ ) پیشنهاد کردند .

62. اصباح الشیعه ، ص 15 ( با اندکی تصرف رسم الخطی ) .

63. همان ، ص 16 .

64. همان جا ; و نیز : انوار العقول ، ص 36 .

65. انوار العقول ، ص 89 93 .

66. همان ، ص 94 .

68. حدائق الحقائق ، ج 2 ، ص 621 .

69. همان ، ص 695 .

70. همان ، ج 1 ، ص 541 .

71. ان شاء الله در نوشتاری جداگانه به برخی ترجمه ها وشروح و طبعهای دیوان ، خواهیم پرداخت .

72. انوار العقول ، ص 66-67 .

73. آقای کامل جبوری ، محقق شیعه عراقی ( ساکن کوفه ) است. یکی از آخرین تحقیقات اوست : نسیمه السحر بذکر من تشیع و شعر ،الشریف ضیاء الدین یوسف بن یحیی الحسینی الیمینی ( م 1121ق ) ،تحقیق : کامل سلمان الجبوری ، ط 1 ، دارالمورخ العربی ، بیروت ،1420ق / 1999م ، 3ج. همچنین از تالیفات اوست : مساجد الکوفه ،ط 1 ، مطبعه النعمان ، النجف ، 1397ق. ویراستار .

74. همان ، ص 37 .

75. همان ، ص 3937 .

76. همان ، ص 39 [ در این باره ، همچنین ر. ک : علوم حدیث ،ش 9 ، ص 198 ( کتابشناسی توصیفی دیوان الامام علی ، مهدی مهریزی) ] .

77. قابوسنامه ، تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی ، انتشارات علمی و فرهنگی .

در برخی متنهای دیگر هم می توان ابیاتی را سراغ گرفت ; مانندنصوص الخصوص ( که در باب این کتاب ، در مقدمه خود بر تصحیح تازه آن ، سخن خواهم گفت ) .

78. انوار العقول ، ص 530 .

79. اصباح الشیعه ، ص 1210 ( مقدمه ) ; حدائق الحقائق ، ج 1 ،6059 .

80. انوار العقول ، ص 3635 .

81. حدائق الحقائق ، ج 1 ، ص 71 .

82. انوار العقول ، ص 80 .

83. دیوان امام علی ( ع ) ، تصحیح و ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی ، انتشارات اسوه ، تهران ، 1373ش .

84. انوار العقول ، ص 81 .

85. تحقیقات ادبی ، ص 340338 ( با اندکی تصرف ) .

86. همان ، ص 347 348 ; انوار العقول ، ص 19 .

87. تحقیقات ادبی ، ص 348 .

88. همان ، ص 349 .

89. همان ، ص 358355 .

90. همان ، ص 350 .

91. همان ، ص 358 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان