چکیده
ایران سرزمینی است که در آن، اقوام و مذاهب مختلف در طول تاریخ در کنار هم می زیسته اند. با ورود اسلام به ایران مهم ترین و پایدارترین آیین ایرانیان شکل گرفت. پس از سقوط امپراطوری ساسانی، مردم ایران به تدریج، گروه گروه به اسلام گرویدند. از جمله مذاهبی که مقارن ظهور اسلام در ایران وجود داشت کیش مسیحیت بود که سابقه ای چند صد ساله داشت. در دوران اسلامی، مسیحیان در کنار سایر اهل ذمه در قالب اقلیت های کم جمعیت به حیات خود ادامه دادند. اصل تسامح و تساهل اسلامی درباره اهل کتاب، شامل حال ایشان شد و در نتیجه، آنان تاکنون نیز در ایران در کنار سایر هموطنان خویش زندگی می کنند. در این مقاله، وضعیت این جامعه مذهبی طی چهار قرن اول هجری بررسی شده است.
مروری بر وضعیت مسیحیان ایران...
مقدمه
مهم ترین ادیان و مذاهب موجود در ایران قبل از اسلام عبارت اند از: بودیسم، میتراییسم، آیین زرتشت، زروانیسم، یهودیت، مسیحیت، مانویت و آیین مزدک که بسیاری از آن ها، از جمله مسیحیّت پس از ا سلام نیز هم چنان به حیات خویش ادامه دادند.
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به نحوه آشنایی ایرانیان با آیین مسیح(ع) و چگونگی ورود این آیین به ایران که جنبه مقدماتی دارد، به بررسی وضعیت مسیحیان در ایران پس از اسلام، طی چهار قرن نخست هجری و تحت سه عنوان ذیل پرداخته شده است: 1 مدارای مسلمانان با مسیحیان، 2 پراکندگی جغرافیایی مسیحیان در ایران، 3 فعالیت های علمی مسیحیان. از آن جا که ناحیه خراسان و به طور کلی ایران از سوی حکومت عراق اداره می شد2و مقر خلیفه و هم چنین کاتولیکوس (رییس اسقفان اعظم در کلیساهای شرق) در مدائن (عراق) قرار داشت،3 در این مقاله گاهی به منطقه عراق نیز به صورت گذرا پرداخته شده است.
شکی نیست که بررسی هر یک از عرصه های مورد اشاره، پژوهش مستقلی می طلبد و طبعاً آن چه در این فرصت ارائه می شود می تواند فتح باب و پیش درآمدی در این زمینه باشد. امید آن که مقبول طبع خوانندگان قرار بگیرد.
1 ورود مسیحیت به ایران
درباره چگونگی آشنایی ایرانیان با آیین مسیح(ع) و نحوه ورود مسحیت به ایران در برخی منابع و تحقیقات، مطالبی نقل شده است. حضرت عیسی(ع) مقارن با سلطنت فرهاد پنجم پادشاه اشکانی، در فلسطین (بیت اللحم) متولد شد. گزارش های برخی منابع حاکی است که سه تن از روحانیون مجوس (ایرانی) در کلیسایی مقام مقدس و پارش4 یافتند. تصویر این سه تن ایرانی در کلیسای سنت آپولن5 در شهر نووروننه6 در ایتالیا وجود دارد که مورد احترام مسیحیان می باشد. این سه تن پس از دریافت اطلاعاتی از طریق انبیای بنی اسرائیل مبنی بر پدیدار شدن زود هنگام نجات دهنده بشر در فلسطین، رو به مغرب نهاده و به بیت اللحم رفتند و بالأخره مسیح و مادرش را یافتند و نذورات همراه خود را به آن ها تقدیم کردند.7عده ای نیز بر این باورند که این سه تن، از اهالی آوه یا ساوه بودند.8 در هر حال، این گزارش گویای آن است که سفر این هیئت روحانی ایرانی به زادگاه مسیح(ع) مقارن تولد حضرت مسیح(ع) بوده و طبعاً آشنایی ایرانیان با آیین مسیح(ع) کم و بیش به اوایل قرن اول میلادی باز می گردد.
البیه به طور طبیعی مناطق غربی کشور ایران به دلیل مجاورت با سرزمین شام و فلسطین زودتر از سایر نقاط ایران در معرض نفوذ مسحیت قرار گرفته است، چنان که شهر اورفا در شرق رود فرات که در قلمرو اشکانیان قرار داشت، پس از گذشت یک قرن از تولد عیسی(ع) مرکز نشر مسیحیت گردید و اولین کلیسای مسیحی ایران در این شهر بنا نهاده شد9 و مسیحیت به تدریج از طریق بین النهرین به تمام خاک ایران راه یافت.
2 مدارای مسلمانان با مسیحیان
پس از ورود اسلام به ایران پیروان حضرت مسیح(ع) که پس از زردشتیان اقلیت قابل توجهی را تشکیل می دادند، هم چنان به حیات خویش ادامه دادند. به بیان دیگر، با ورود اسلام به ایران در وضع پیروان بسیاری از آیین های مختلف این سرزمین، مانند زردشتیان تغییرات و تحولات عمده ای پدید آمد، اما این مسئله برای مسیحیان ساکن ایران چندان تأثیری نداشت. در حقیقت می توان گفت که مسیحیان ایران تغییر ارباب دادند. میلر در این باره می نویسد:
بدین معنی که سابقاً زیر دست زردشتیان بودند و در این زمان زیر دست اعراب شدند، به علاوه چون مسیحیان در جنگ با اعراب دخالت ننمودند و هجوم اعراب را بر زردشتیان تنبیهی از طرف خدا برای ریختن خون مسیحیان بی گناه دانستند، لذا اعراب هم در ابتدا با کمال مهربانی نسبت به مسیحیان رفتار نمودند.10
اصول اولیه اسلام به انضمام درک شرایط زمانی و مکانی اقتضا می کرد تا مسلمانان و زمام داران جامعه اسلامی، با همه مذاهب مختلف در مملکت اسلامی با گذشت و تسامح رفتار کنند. به همین دلیل از زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با اهل کتاب (مسیحیان، یهودیان، صابئه و مجوس) براساس جزیه صلح می شد. رسول خدا با فرماندار ایله در جریان غزوه تبوک و با اهالی اذرح و هم چنین با اکیدر، حاکم دومة الجندل در شام با دریافت مبلغی از ایشان صلح کردند.11 در مورد مسیحیان نجران در جنوب عربستان نیز کار به پرداخت جزیه انجامید.12
طبعاً، در چنین شرایط و فضای توأم با مدارا و تسامح، اهل کتاب فرصت یافتند تا در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی به فعالیت بپردازند و بعضاً به مناصب و مدارج عالی در این عرصه ها نائل شوند.
در این فرصت و به تناسب موضوع این پژوهش، به بررسی کم و کیف تعامل مسلمانان با مسیحیان و حضور آنان در میادین گوناگون می پردازیم که روی هم رفته، بیان گر سیاست مدارا و تساهل مسلمانان در برابر ایشان است. البته، با توجه به گستردگی حضور مسیحیان در زمینه علمی، بررسی این بُعد از فعالیت های مسیحیان در جامعه اسلامی را به عنوانی مستقل موکول می کنیم.
در زمینه فرهنگی و اجتماعی، گفتنی است که با ورود اسلام به ایران، از فعالیت شدید مبلغان مذهبی مسیحیت کاسته شد و انتشار آن کیش محدود گردید، ولی متوقف نشد. مبلغان مسیحی تا قرن هفتم هجری به فعالیت گسترده ای در آذربایجان (ارومیه)، خراسان (توس و مرو) در میان مردم بومی این مناطق و بعدها در میان ترکان، مغول ها، تاتارها و دیگر اقوام شمالی تا چین پرداختند. به عبارت دیگر، حوزه تبلیغی و فعالیت ایشان از بخش های جنوبی و غربی ایران به سوی قسمت های مرکزی و شرقی کشیده شد و همین مسئله باعث رواج بیشتر مسیحیّت در خاور دور گردید.
گاه براثر ازدواج های میان مسیحیان و مسلمانان که از همان قرن اول هجری بسیار دیده می شد، مسیحیان آزادانه تر به فعالیت می پرداختند. برای نمونه مادر عبدالله قسری (از امرای دولت اموی در عراق) مسیحی بود. وی پس از مرگ مادرش، بر گور او کلیسایی ساخت که مورد سرزنش مسلمانان قرار گرفت. فرزدق شاعر چنین سرود: «... برای مادرش کلیسایی بر پا می سازد که مسیحیان در آن هستند و از کفر، مناره مسجدها را ویران می سازد».13
البته باید اذعان داشت که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رفتار زمام داران مسلمان در برابر اهل کتاب، از جمله مسیحیان، خالی از نوسان نبوده است، چنان که عمر بن خطاب سخت گیری های بسیار بر ایشان روا داشت، مانند چگونگی لباس پوشیدن، شرایط مربوط به ساخت خانه و معاملات، تا آن جا که در سال 13ق دستور اخراج اهل کتاب را از عربستان صادر کرد.14
در دوره بنی امیه بر مسیحیان چندان سخت گیری نمی شد و آن چنان که از منابع برمی آید آن ها در آزادی و راحتی بیشتری نسبت به دوره خلفای اولیه می زیستند.15
البته تردیدی نیست که چون اصول و معارف اسلامی اجازه برابر قراردادن اهل کتاب را با مسلمانان در همه شئون اجتماعی و سیاسی جامعه نمی داد، اهل کتاب در مقایسه با مسلمانان، با برخی تنگناها و محرومیت ها روبه رو بودند، لذا بسیاری از مسیحیان به دلایلی چون کسب قدرت یا ترس از دست دادن برخی موقعیت ها و منزلت اجتماعی و هم چنین تمایل به ازدواج با زنان مسلمان، اسلام می آوردند. به گفته اشپولر محرکات اقتصادی و امکان ترقی اجتماعی در گرویدن برخی مسیحیان به اسلام مؤثر بوده است.16
هم چنین به کرات گزارش شده است که برخی مسلمانان برای تحقیر یک شخص، لفظ «پسر زن نصرانی» را درباره او به کار برده اند17 که حاکی از پایین بودن منزلت اجتماعی مسیحیان نزد مسلمانان است.
مسیحیان ایران در دوره بنی عباس با برخوردهای متفاوتی روبه رو شدند. یکی از روحانیان عالی مقام مسیحی که معاصر با پنج خلیفه، از جمله هارون الرشید و پدرش مهدی بود تیمو تاوس نام داشت. وی کلیسای سریانی شرق را بین سال های 780 - 823م /162-206ق هدایت نمود. او با مهدی خلیفه (158-169ق) روابط ممتدی داشت. مهدی از تیموتاوس درخواست نمود کتاب توبیقای ارسطو را از زبان سریانی به عربی ترجمه کند. پاتریارک (بطریق یا همان کشیش اعظم) مباحثه ای مذهبی درباره مسیح و مرگش به روی صلیب، تثلیث و نبوت محمد(ص) و ارزش های متون تورات و انجیل انجام داد. زبیده هم برای تیموتاوس ارزش قائل بود. این دوره، اوج ترقی کلیسای سریانی شرق به شمار می رود. کشیش اعظم با فرستادن راهبانی به سوی مشرق برای اعلام انجیل، از فعالیت های تبشیری شدیداً حمایت می کرد. کلیسای سریانی مشرق که قبلا در هندوستان و چین گسترش یافته بود، باز هم در دوران تیموتاوس به رشد خود ادامه داد و او شش خلیفه گری جدید تأسیس نمود که هر یک چندین اسقف تحت تابعیت داشتند: ری، ترکستان، استان های جنوب دریای خزر (گیلان، دیلم و مغان) و ارمنستان و شام.18
در دوره مأمون عباسی (198-218ق) روابط میان مسیحیان و مسلمانان، گاه با تسامح و گاه با تدابیر سخت گیرانه همراه بود. اما در مجمع، رابطه ای مصلحت آمیز میان دو طرف حاکم بود. بسیاری از مسیحیان عرب با مسلمانان ارتباط نزدیکی داشتند، ولی مسیحیان غیر عرب چنین نزدیکی را با مسلمانان کمتر احساس می کردند. از قرن سوم هجری سخت گیری های فقهای مسلمان بر مسیحیان بیشتر شد.19 ظاهراً به همین دلیل است که همراهی نصارا در قیام بابک خرم دین در پاره ای از منابع ملاحظه می شود.20
متوکل عباسی (233-247ق) از جمله خلفایی بود که بر غیر مسلمان سخت می گرفت. او طی دستورالعملی اموری چند را برای مسیحیان و سایر اهل ذمه واجب کرد که در بلاد اسلامی اجرا می شد، مانند پوشیدن عباهای عسلی رنگ، نشستن بر زین های چوبی، عدم بلندی سنگ گورهایشان از سطح زمین و غیره.21
البته این گونه سیاست های سخت گیرانه، قطعاً موقتی بوده، علاوه براین به هیچ وجه مانع حضور مسیحیان در میادین مختلف کار و تلاش فرهنگی و اجتماعی نبوده است. نمونه های حضور پررنگ و پرنشاط مسیحیان در زمینه فرهنگی و اجتماعی را می توان در فعالیت گسترده دیرهای مسیحی، بهویژه در مرکز خلافت عباسیان، یعنی بغداد، مشاهده کرد. شابُشتی دیلمی (متوفای 388ق) در کتاب الدیارات خود که عمدتاً به توصیف دیرهای مسیحیان در عراق پرداخته است گزارش های زنده ای در این باره دارد. او دیر موسوم به درمالس را که در جانب دروازه شماسیه بغداد و نزدیک منزل احمدبن بویه دیلمی قرار داشت این گونه توصیف کرده است:
این دیر مهم ترین موقعیّت را دارد; دیری است تمیز و مفرّح، دارای بوستان ها و أشجار فراوان; ...، دیری است بزرگ که راهبان وقسّیسان در آن حضور فعال دارند. این دیر به منظور تفرّج و هواخوری و صرف مشروبات مورد توجه است.22
شابُشتی در توصیف دیر دیگری در بغداد به نام سمالو می نویسد:
این دیر در شرق بغداد در طرف دروازه شماسیه و در کنار نهر مهدی واقع است. اطراف دیر را بوستان ها و اشجار و درختان نخل فرارگرفته است. این دیر خوش عمارت و تمیز و مفرّح است و افراد و راهبان در آن رفت و آمد دارند. در هنگام عید فصح در بغداد این دیر منظره عجیبی دارد، چرا که در این هنگام هیچ مسیحی در شهر بغداد نیست مگر آن که به این دیر می آید و اعمال عبادی خود را انجام می دهد، هم چنان که هیچ فرد مسلمان اهل تفرّج و لهو و سرگرمی نیست مگر آن که جهت تفریح به این دیر می آید. این دیر یکی از تفرج گاه های مشهور بغداد است.23
او هم چنین از دو دیر دیگر به نام های دیرالثعالب و دیر الجاثلیق یاد می کند که در غرب بغداد و در آبادترین و مفرّح ترین منطقه این شهر واقع شده و محل تفرّج و تفریح عموم مردم بغداد، اعم از مسیحی و مسلمان است و هیچ گاه از وجود گردش گران خالی نیست و این دو محل مورد توصیف شعرا قرار گرفته است.24
گزارش منابع حاکی از حضور اهل کتاب، از جمله مسیحیان در مشاغل سیاسی و اداری است، چنان که سرجون رومی مسیحی، کاتب و مشاور و در واقع وزیر معاویه بود. او همین سمت را در دربار یزید بن معاویه نیز داشت.25 پس از سرجون، فرزندان او تا روی کار آمدن ولید بن عبدالملک (86ق) در دربار امویان عهده دار امور مالی و اداری بودند.26 یکی از همسران معاویه و مادر یزید بن معاویه (میسون بنت بجدل کلبی) نیز مسیحی بود.27 وجود این زن مسیحی به عنوان همسر یک خلیفه اموی و مادر خلیفه دیگر اموی نیز نمی تواند در میدان دادن به مسیحیان در دولت اموی بی تأثیر باشد.
در دوران معتضد عباسی نیز از ذمیان در امور اداری استفاده می شد. در سال 281ق که معتضد به سمت استان جبال ایران و ناحیه دینور رفت، مخارج سپاه و املاک ری را به حسین بن عمرو نصرانی سپرد. هم چنین وی دبیر مکتفی نیز بود.28 دبیر یوسف بن ابی الساج ولایت دار آذربایجان در سال 296ق یک نصرانی به نام ابن دلیل بود.29
یکی از وزرای عضدالدوله دیلمی (متوفای 372ق) نیز فردی مسیحی به نام نصر بن هارون بود. نصر در شیراز اقامت داشت و عضدالدوله به وی اجازه داد تا دیرها و کلیساها را تعمیر کند و با استفاده از اموال دولتی به امور نیازمندان مسیحی رسیدگی کند.30 هم چنین توده مسیحیان، به ویژه در عصر آل بویه به اموری چون طبابت، کتابت و کشاورزی اشتغال داشتند.31
در مسائل حقوقی، طبق مقررات خود اهل ذمه درباره آنان داوری می شد. محتسب (از مناصب دیوان قضا) بر اعمال و امور اهل کتاب نظارت مستقیم داشت تا این که دیر، کلیسا یا صومعه تازه ای بنا نکنند و شرایطی را که مسلمانان بر عهده آن ها گذاشته اند نقض ننمایند.32به طور کلی از قرن پنجم به بعد عملا از اهل کتاب فعالیت زیادی مشاهده نمی شود.33
3 پراکندگی جغرافیایی مسیحیان ایران
بیشتر نصارای ایران ساکن مناطق غربی و جنوبی بودند و به همین دلیل در عراق، فارس، خوزستان و جزایر خلیج فارس، شمار بسیاری دیر و کلیسا و صومعه وجود داشت که اعراب به آن ها دیر می گفتند و دیارات جمع آن ها بود. یکی از بقایای کلیساهای نسطوریان ایران از دوره ساسانی، ساختمان بسیار جالبی در جزیره خارک در کنار قبرستان بسیار وسیعی است که به گفته سعید نفیسی مبین این نکته است که این جزیره از مراکز مهم نسطوریان ایران در دوره ساسانیان بوده و چنان می نماید که سپس پایگاهی شده است برای نسطوریانی که از ایران به هندوستان و سواحل مالابار مهاجرت کرده اند و در کلیساها و دیرهای ایشان هنوز به خط و زبان پهلوی مطالبی وجود دارد.34 به گفته اصطخری، اهل کتاب در ولایت فارس بیشتر زرتشتی بوده، پس از ایشان مسیحیان و سپس یهودیان بودند.35 نام دیرهایی که یاقوت در معجم البلدان در قلمرو ساسانیان نام برده معرب شده است.36 در دوره ساسانیان نیز در حوالی دریای خزر شهرهایی وجود داشت که یک سره مسیحی بودند. ادریسی از شهری به نام سمندر یاد می کند که انوشیروان آن را ساخت. او می نویسد:
بعدها برخی قبائل روس آمدند. اهل شهر از نصارا بودند و به این شهر تخت گاه هم می گفتند.37
در دوره اسلامی، شعرای فارسی زبان در سروده های خویش از کلمه «زنار» که حاکی از پوشیدن کمربندی مخصوص اهل کتاب است، بسیار نام برده اند. مانند سروده سنائی:
شور در شهر فکند آن بت زنار پرست *** چون خرامان ز خرابات برون آمده است
به طور کلی در ادبیات فارسی نمونه های بی شماری راجع به اهل کتاب وجود دارد مانند: دم عیسی، خم عیسی، مرغ عیسی که در مجموعه اَمثال و حِکَم دهخدا دست کم تعداد شصت ضرب المثل آمده است،38 که گویای حشر و نشر مسیحیان با مسلمانان است.
در دوره زمام داری مأمون عباسی (197-218ق) در ایران وجود اهل کتاب بسیار مشهود است. جمعیت ها و گروه های مختلفی از آنان در ایران به صورت پراکنده می زیستند. عوفی حکایت هایی را در مورد ترسایان سمرقند و خراسان در این ایام یاد آوری نموده است.39
ابن فقیه همدانی از وجود نصارا در خبیص (یکی از شهرهای کرمان) خبر داده و نقل می کند که «در آن جا چوبی است که آتش نمی گیرد و آتش از آن خارج می شود، ولی چوب نمی سوزد و برخی از مسیحیان به این چوب، اعتقاد دارند و گمان می برند که این همان چوبی است که مسیح را بر آن به صلیب کشیده اند و نزدیک بود که میان خلقی از نصارا فتنه ای ایجاد شود.40
ارمنیه از مناطقی به شمار می رفت که، سالانه جزیه و خراج به دولت اسلامی می پرداختند. در شهر دبیل ارمنستان در کنار مسجد، کلیسا نیز وجود داشت.41 در بخارا نیز نرشخی از وجود کلیسا در کنار مسجد خبر داده است.42 شهر طراز (از نواحی ولایت اسبیجاب در شمال سیحون) کلیسایی داشت که در سال 280 ق به مسجد مبدل شد.43 در قرن چهارم هجری کلیسای مسیحیان در هرات فعّالانه به کار خود ادامه می داد.44 تا قرن چهارم هجری شواهدی از ادامه فعالیت دیرها در دست است، مانند دیر الابلق در اهواز و دیرهایی در ناحیه اردشیر خره در فارس، دیر خندف در ناحیه خوزستان و دیر زور در اهواز. قبل از ظهور اسلام و مقارن ظهور این دین، شهرهایی چون کسکر، ریشهر (ریو اردشیر) در ساحل خلیج فارس از مراکز مهم و مقر اسقف نشینی ایران و پایگاه مطران وقت به شمار می رفته اند. از دیگر شهرها می توان به این ها اشاره کرد: بیت هوازیه (خوزستان)، بیت لاپات(جندی شاهپور)، شوشتر (تستر) و رامهرمز.45
حملات مسلمانان به ایران باعث مهاجرت برخی از مسیحیان به مشرق ایران شد و در نتیجه به گسترش مسیحیت در این خطه انجامید. الیاس، اسقف اعظم مرو به ترکستان رفت و پادشاه آن جا را با لشکریانش غسل تعمید داد و مسیحی کرد. با فرستادن مبلغانی از طرف تیموتاوس، کاتالیکوس (عنوان اسقف نسطوری که در حال حاضر به آن پاتریارک یا بطریرک گفته می شود) مسیحی مقیم بغداد بسیاری از بت پرستان مسیحی شدند.46
در منطقه سیستان پس از ورود اسلام کلیساهای متعددی به فعالیت خویش ادامه دادند. باثورث در این باره می نویسد:
روایتی که ماری بن سلیمان نسطوری سوری از اسقفی به نام مطران سبر مشوع یاد کرده در قرن چهارم و پنجم هجری، آخرین مطلب جدی درباره وضعیت مسیحیان سیستان است.47
پاتریارک سوریشوع دوم، در قرن چهارم هجری اسقفی به نام گئورکی را برای استان های خراسان و سیستان منصوب کرد.48
در دوره اسلامی تعداد مسیحیان هرگز کاهش جدی نیافت. در نصیبین، جندی شاپور، مرو و دیگر نقاط خراسان تا قرن چهارم هجری مسیحیان بسیاری وجود داشت. در قرن های چهارم و پنجم در عراق، سوریه و خراسان بسیاری نسطوری مذهب بود.49
نیشابور نیز از اماکنی بود که مسیحیان در آن جا سکنا داشتند. بشقابی به زبان سریانی در این شهر به دست آمده است که تاریخ آن به قرن های سوم تا پنجم هجری باز می گردد. در این بشقاب سه ردیف نوشته به چشم می خورد که ترجمه آن چنین است: «خدایا بر من گناه کار ترحم فرما». هم زبان این نوشته و هم مضمون آن حاکی از تعلق آن به ادبیات مسیحی است. در این باره می توان گفت که در این ایام، نیشابور محل اقامت کلدانی های وابسته به پاتریارک انطاکیه و تحت نظر کاتولیکوس50 بوده است.51 صنیع الدوله نیز از قبری در کنار امامزاده محروق نیشابور یاد کرده که متعلق به شخصی به نام بورق اسود بوده است. او در این باره چنین نوشته است:
وی غلام سیاهی از پیروان و معتقدان به عیسی(ع) بود که بعد از مصلوب شدن آن حضرت (به گمان مسیحیان) فرار کرد و به نیشابور آمد و در آن جا در گذشت و مدفون گردید و مردم کمال احترام را نسب به او منظور می داشتند.52
4 فعالیت های علمی مسیحیان
قبل از ورود اسلام، مسیحیان بسیاری در ایران فعالیت داشتند. در دوره انوشیروان هفت تن از فلاسفه یونانی که تحت فشار کلیسا قرار گرفته بودند، به ایران پناهنده شدند و دربار ساسانی آن ها را پذیرا شد، هر چند موبدان زردشتی ایران این امر را خوش نداشتند.53 در این زمان، مناظره ها و بحث های فلسفی گسترش یافت که به تألیف کتاب ها و رساله های متعددی در باب آیین و آرای مسیحیت منتهی شد و از آن طریق، رساله های مهمی به زبان فارسی تألیف یافت.54 قبل از اسلام زردشتیان رابطه خوبی با مسیحیان نداشتند و تهمت ها و زشتی های ناروایی را به آن ها نسبت می دادند که در رساله شکند گماتیک آمده است. در فصل پانزدهم این کتاب، اطلاعات دقیقی وجود دارد. گاهی اختلاف میان دو فرقه به حدی بود که ازدواج نصارا با مجوس ممنوع می شد; یعنی مرد زردشتی نمی توانست با دختر مسیحی ازدواج کند.55
در دوره اسلامی، فعالیت های علمی مسیحیان در ایران در زمینه طب، کلام، فلسفه و ترجمه متون یونانی بوده است.
در سال 148ق منصور خلیفه عباسی بیمار شد و از رئیس بیمارستان جندی شاپور در ایران برای مداوایش دعوت کردند. جورجیس بن بختیشوع نسطوری (متوفای 155ق) در دانشگاهی که انوشیروان به سال 555م بنا نهاده بود، طبق اصول یونانی و به زبان آرامی طبّ تدریس می کرد. وقتی خلیفه منصور، جورجیس را که اکنون طبیب دربار شده بود به مسلمانی فرا خواند وی گفت: «ترجیح می دهم در بهشت یا جهنم با پدران خود همراه باشم».56 از خاندان بختیشوع، پسر وی، جورجیس و نوه او جبرئیل مقام بالایی در دستگاه خلافت داشتند. از جمله طبیبان مسیحی ایرانی حاذقی که فعالیت های پزشکی داشتند می توان به این ها اشاره کرد: سهل بن شاهپور، یوحنا پسر بطریق و جبرئیل کحال.57 عبدالله بن مسرور، طبیب نصرانی در خدمت ابو معشر بلخی منجم بود. ابن دیلم، طبیب نصرانی دربار خلیفه معتضد بود و تا سال 300ق زیست. ابومخلدبن بختیشوع طبیب نصرانی در بغداد سال 417ق فوت کرد.58 ابو سهل مسیحی، طبیبی فاضل، منطقی ای کامل و عالم به علوم اوایل بود. وی در خراسان معروف و مشهور و نزد سلاطین آن جا به اعزاز و احترام موصوف بود. کتاب مجموعه دستوارت طبی موسوم به صد مقاله از اوست. وی استاد ابوعلی سینا هم بوده است.59از آن جا که پزشکان غیر مسلمان به خصوص مسیحیان در امر پزشکی سر آمد بودند، افتخار ابداع روش درمانی بیمارستانی را ایرانیان و از جمله این دسته از پزشکان داشتند. توجه به پزشکانِ غیر مسلمان آن قدر زیاد بود که در هنگام شیوع بیماری هم بیشتر به آن ها مراجعه می شد تا دیگر پزشکان، مانند حکایت اسد بن جانی طبیب.60 میخاییل، پسر ماسویه، عیسی بن صهار (چهار بخت)، عیسی بن شهلافا، بختیشوع بن جورجیس نصرانی، جبرئیل بن بختیشوع، جورجیس بن بختیشوع، طیفوری، حبش بن اعسم نصرانی، حسنون نصرانی، صاعد بن یحیی از جمله علمای مسیحی و ایرانی تا قرن چهارم به شمار می روند.61
چنان که گذشت در دوره زمام داری مأمون در ایران، حضور اهل کتاب در ایران بسیار مشهود است. جمعیت ها و گروه های مختلفی از آنان در ایران زندگی می کردند. مأمون با گرایش های معتزلی که داشت نسبت به بحث و علوم و دانش بسیار علاقه مند بود. وی به فلسفه یونان اشتیاق میورزید و در نتیجه، با قرار دادن دارالخلافه اش در اختیار علما و دانشمندان، پای بسیاری از اهل کتاب به آن جا باز شد. نقل است مأمون در نتیجه خوابی که دید به علوم و فلسفه یونانی علاقه مند شد و در نتیجه مکاتبه با پادشاه وقت روم، او مقدار پنج شتر بار کتاب های علمی را برای مأمون فرستاد.62 به گفته سیوطی، مأمون کتاب های علمی و فلسفی یونانیان را از جزیره قبرص فراهم کرد.63 مناظره های امام هشتم، علی بن موسی الرضا(ع) با جاثلیق مسیحیان و هم چنین نسطاس رومی مضبوط است.64 تئودور ابوقره نسطوری، اسقف حران از مناظره های علی بن موسی الرضا در مرو خبر داده است.65مشاجره های کلامی میان یهودیان با مسیحیان نیز رواج داشت. برای مثال، ابن قتیبه از زبان یک یهودی نقل می کند که «آن ها عیسی بن مریم را به خاطر بی چیزی تحقیر می کردند».66
به طور کلی مشاجره های کلامی میان مسلمانان و مسیحیان از همان ابتدای ظهور اسلام تا قرن ها ادامه یافت که با شدت و ضعف همراه بود. در طول جنگ های میان دو گروه، این مشاجره ها به شکل کینه جویانه قوت بیشتری می گرفت. به طور مثال، در ترانه رولان مسلمانان بت پرست معرفی شدند.67
نویسندگان مسلمان، چه ایرانی و چه عرب به مسائل اعتقادی مسیحیان چون انجیل و اعتقاد به تثلیث، توجه نشان می دادند، مانند ابن حزم اندلسی (متوفای 456ق)، ابن خلدون، مسعودی، قزوینی و قلقشندی که درباره انجیل و مسائل کلیسا مطالب بسیاری دارند. گاهی طی این مناظره های ایشان مسلمان می شدند، مانند مناظره مأمون با مرتدی نصرانی اهل خراسان که وی دوباره اسلام آورد.68
سهم دانشمندان مسیحی در دربار خلفا، به خصوص در نهضت ترجمه، آن قدر زیاد است که به عبارتی می توان گفت: «ایشان پیشروان حکمای پیرو ارسطو بوده اند که آثارشان در قرن سیزدهم میلادی در اروپا دوره تجدد فلسفی را فراهم کرده است».69 فعالیت علمی و فرهنگی و نقش قابل ملاحظه اقلیت مسیحی(ارمنی) در ایران از دیر باز مشهود است. به یادگارماندن کلیساهایی، چون طاطاوس مقدس و اسپتاتوس مقدس در آذربایجان ایران و کلیسای وانک در اصفهان و کلیساهای دیگر، هم چنین مشارکت در راه اندازی اولین چاپخانه در ایران، نشان از این موضوع دارد. فعالیت کلیسای مقدس طاطاوس از همان قرن اول هجری (721 م) شروع شد. طومای آزرونی، مورخ ارمنی قرن سوم هجری از این کلیسا نام برده و در قرن پنجم هجری نیز فعالیت داشته است.70
نتیجه
1 پس از ورود اسلام به ایران، پیروان حضرت مسیح(ع) در پرتو مدارای مسلمانان (تسامح اسلامی) هم چنان با حیات خویش ادامه دادند;
2 با پذیرش اسلام از سوی تعداد بسیاری از مسیحیان ایران که در قرون اولیه هجری اسلام آوردند، تعداد مسیحیان به سرعت کاهش یافت;
3 راه یابی برخی مسیحیان ایرانی در دستگاه اداری و مالی ممالک اسلامی در دوره مورد بحث چشم گیر می باشد;
4 نمایندگان مذهبی مسیحیان در بحث ها و مناظره های کلامی شرکت فعالانه ای داشتند و در این مورد کتاب هایی نیز به رشته تحریر درآمد;
5 تبلیغات مسیحیان در مناطق شرقی ایران و خاور دور افزایش یافت;
6 در قرن های اول تا چهارم هجری فعالیت دیرها و کلیساهای ایرانی در حوالی جنوب ایران و بین النهرین هم چنان ادامه یافت. حیات اجتماعی و علمی در بسیاری از کلیساهای ارامنه ایران استمرار داشت;
7 طبیبان مسیحی بسیاری در پیشبرد فرهنگ و تمدن اسلامی در این دوران نقش داشتند.
کتابه نامه
1 . آربری، مذهب در شرق میانه،
2 . آریان، قمر، چهره مسیح در ادبیات فارسی، چاپ اول: تهران، انتشارات معین، 1369.
3 . ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، چاپ اول: بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1989م.
4 . ابن اخوه، معالم القربة فی احکام الحسبه، تصحیح روبن لوی، مطبعة دارالفنون، 1937م.
5 . ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ترجمه محمدتقی اصفهانی، تهران، [بی تا].
6 . ابن حوقل، صورة الارض، بیروت، منشورات دارمکتبة بالحیاة، 1992م.
7 . ابن عبری، ابوالفرج، مختصر الدول، ترجمه محمدعلی تاج پور و حشمت الله ریاضی، چاپ اول: تهران، انتشارات اطلاعات، 1364.
8 . ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، چاپ اول: بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1998م.
9 . ابن قتیبه، عیون الاخبار، چاپ دوم: بیروت، دارالکتاب العربی، 1966م.
10 . ابن هشام، السیرة النبویه، چاپ پنجم: بیروت، دارالکتاب العربی، 1996م.
11 . ادریسی، محمد بن محمد، نزهة المشتاق فی افتراق الافاق، مصر، مکتبة الثقافة الدینیة، [بی تا].
12 . اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1362.
13 . اصطخری، ابواسحاق ابراهیم بن محمد، المسالک و الممالک.
14 . الگود، سیریل، تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه دکتر باهر فرقانی، چاپ دوم: تهران، انتشارات امیراکبیر، 1371.
15 . ، اسناد و مباحثی درباره کلیسای شرق، [بی جا، بی تا].
16 . با سورث، تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران انتشارات امیرکبیر، 1370.
17 . پطروشفسکی، ایلیا پاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام، 1354.
18 . حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، دارالفکر، 1990م.
19 . خضری بک، محمد، تاریخ الامم الاسلامیه، چاپ پنجم: قاهره، 1366.
20 . سلوی، المسیحیة العربیة و تطوراتها، چاپ دوم: بیروت، دارالطلیعه، 1998م.
21 . سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، تاریخ الخلفاء.
22 . شابُشتی، ابوالحسن علی بن محمد، الدیارات، تحقیق کورکیس عوّاد.
23 . صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، تهران، انتشارات دانشگاه،1371.
24 . صنیع الدوله، محمد حسن خان، مطلع الشمس، تهران، 2535.
25 . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، چاپ پنجم: بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1989م.
26 . علمی، سلاسل المناظرة الاسلامیة النصرانیه، طبع دمشق، 1970م.
27 . عوفی، سدیدالدین، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تصحیح دکتر جعفر شعار، تهران، انتشارات سخن، 1374.
28 . فقیهی، علی اصغر، آل بویه.
29 . قفطی، تاریخ الحکماء، به کوشش بهین دارایی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371.
30 . کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی.
31 . گرونبام، فن گوستاو، اسلام در قرون وسطی، ترجمه غلامرضا سمیعی، چاپ اول: تهران، نشر البرز، 1372.
32 . مارکوارت ،یوزف، ایرانشهر، ترجمه مریم میراحمدی، چاپ اول: تهران، انتشارات اطلاعات، 1383.
33 . مجله هور، شماره 1، سال اول، تیر 1350.
34 . مفتاح، الهامه، جغرافیای تاریخ بلخ و جیحون و مضافات بلخ، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376.
35 . مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی.
36 . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، بیروت، دارصادر، 1907م.
37 . مهرین، عباس، کیش های ایران در عصر ساسانیان، انتشارات آسیا، 1350.
38 . میلر، و.م، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، چاپ دوم: تهران، نشر دانش، 1332.
39 . نرشخی، ابوبکر محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمه ابو نصر قبادی، چاپ اول: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1351.
40 . نفیسی، سعید، مسیحیت در ایران، تهران، نور جهان، 1343.
41 . نیشابوری، محمد بن قتال، روضة الواعظین.
42 . یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دارصادر، بیروت، [بی تا].
_ . Arberry. A.J. Religion In The Middel East. Cambridge At The University Press 1969.
----------------------------------------
1 . دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی.
2 . محمد حضری بک، تاریخ الامم الاسلامیه، ص 211.
3 . میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ص 48.
7 . عباس مهرین، کشیش های ایران در عصر ساسانیان، ص 46.
8 . قمر آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، ص 60.
9 . آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 362 و 364.
10 . میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص 319.
11 . همان، ج 1، ص 638.
12 . ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 42.
13 . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 404.
14 . همان، ج 1، ص 646.
15 . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 232.
16 . اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج 1، ص 258
17 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 464.
18 . سیریل الگود، اسناد و مباحثی درباره کلیسای مشرق، ص 17.
19 . سلوی، المسیحیة العربیة و تطوراتها، ص 215.
20 . مقدسی، البدء و التاریخ، ج 6، ص 117.
21 . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 487.
22 . ابوالحسن علی بن محمد شابُشتی، الدیارات، تحقیق کورکیس عوّاد، ص 3 .
23 . همان، ص 14.
24 . همان، ص 24 25.
25 . شیخ مفید، الإرشاد، ص 384; ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 11 و 22 و محمدبن قتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج 1، ص 173.
26 . المنجد، اعلام، ذیل «سرجون بن منصور».
27 . ابن اثیر، همان، ج 4، ص 10 و 125 و المنجد، اعلام، ذیل، «میسون بنت بجدل».
28 . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 8، ص 168.
29 . همان، ص 252.
30 . ابن اثیر، همان، ج 8، ص 702-705.
31 . علی اصغر فقیهی، آل بویه، ص 486.
32 . ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، ص 41.
33 . گرونبام، اسلام در قرون وسطی، ص 185.
34 . سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، ص 340.
35 . اصطخری، مسالک الممالک، ص 139.
36 . یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل نام دیرها.
37 . ادریسی، نزهة المشتاق فی اختراق الافاق، ج 2، ص 635.
38 . قمر آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، ص 259-305.
39 . سدید الدین عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص 286.
40 . ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، ص 191.
41 . ابن حوقل، صورة الارض، ص 95 96.
42 . نرشخی، تاریخ بخارا، ص 73.
43 . مفتاح الهامه، جغرافیای تاریخ بلخ و جیحون و مضافات بلخ، ص 193.
44 . یاقوت حموی، همان، ذیل نام دیرهای مختلف در این منطقه.
45 . یوزف مارکوارت، ایرانشهر، ص 63، 65.
46 . میلر، تاریخ کلیسا قدیم در امپراطوری روم و ایران، ص 57.
47 . باسورث، تاریخ سیستان، ص 31.
48 . سیریل الگود، اسناد و مباحثی درباره کلیسای شرق، ص 113.
49 . آربری، مذهب در شرق میانه، ص 292-296.
51 . سیریل الگود، اسناد و مباحثی درباره کلیسای شرق، ص 20.
52 . محمدحسن خان صنیع الدوله، مطلع الشمس، ج 1، ص 201.
53 . آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 560.
54 . حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، ج 5، ص 803 و ج 6، ص 80 .
55 . یاقوت حموی، همان، ذیل «تکریت».
56 . ابن عبری، مختصر الدول، ص 186.
57 . قفطی، تاریخ الحکماء، ص 272.
58 . همان، ص 289.
59 . ابن عبری، همان، ص 258.
60 . سیریل الگود، تاریخ پزشکی در سرزمین های خلافت شرقی، ص 202
61 . برای اطلاع بیشتر ر.ک: ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم.
62 . قفطی، تاریخ الحکماء، ص 50-52.
63 . جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 327.
64 . ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ص 102-120.
65 . پطروشفسکی، اسلام در ایران، ص 275.
66 . ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج 1، ص 284.
67 . گرونبام، اسلام در قرون وسطی، ص 45.
68 . ابن قتیبه، همان، ج 2، ص 552 و هم چنین در باب این مناظره ها ر.ک: علمی، سلاسل المناظرة الإسلامیة النصرانیه.
69 . سعید نفیسی، مسیحیت در ایران، ص 313.
70 . مجله هور، شماره 1، سال اول، تیر ماه 1350، ص 6.