شناسه : ۳۸۶۰۱۵ - دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۴
شمیم یار
امام علی(ع): «لا تَجْعَلْ عِرْضَکَ عَرَضا لِنِبالِ القَوْل؛
امام علی(ع): «لا تَجْعَلْ عِرْضَکَ عَرَضا لِنِبالِ القَوْل؛
آبروی خود را نشانه تیر گفتار مگردان.»
نهج البلاغه، نامه 69
آنکه تیر تهمت در کمان گفتارش می نهد، آبرو و شرافت مؤمنی را نشانه گرفته است و از این کار هدفی ندارد جز خراشیدن وجهه پاک و عزیز او و دریدن جامه تقوایش در نزد جماعت مردم.
پس بر مؤمنین واجب است که آنقدر افق پروازشان را در آسمان بی نیازی بالا بگیرند که تیر چنین انسان های کوتاه نظری نتواند بال و پر عزت مندی آنها را زخمی کند. همنشینی با افرادی که همواره در پی بیان عیوب و خطاهای دیگران هستند، مانند پروراندن مار در آستین خویش است که چون به هزارتوهای رازآلود وجود آدمی راه یافت؛ با نیش زبانش، دفینه های گرانقدر شخص را مسموم و شبهه ناک می کند و او را از پای می اندازد.
در واقع آن که تهمت می زند، آتش زنه ای را دور خود می چرخاند و شراره های پراکنده اش بر دامان هر کس که نزدیک اوست می نشیند و تار و پود ردای عزت و نیکنامی اش را می سوزاند و روح عریان او را رسوای نگاه خلایق می سازد. مگر نه آنکه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «هر که به جاهایی که موجب بدگمانی است برود، نباید کسی را که به او گمان بد برده است، سرزنش نماید.»(1)
آدمی هر چه بیشتر از کلام طاعون زده دیگران دوری گزیند، گام های متین و بزرگ منشی اش کمتر به سنگ تهمت می لغزد و راه رستگاری و سربلندی را هموارتر خواهد پیمود. البته آن فردی که تهمت می زند و دیگران را بدنام می کند، بسان مسافر احمقی است که برای غرق کردن دیگران، کشتی را سوراخ می کند بدون اینکه بداند خود نیز همراه با آنان طعمه کوسه های بی آبرویی خواهد شد.
گاه تهمت زدن بر اساس جهل و بدبینی مزمنی است که دو چشم بصیرت عده ای را کور کرده است و آنان که در تاریکخانه دیدگان شان چیزی جز سیاهی نگاه خود نمی بینند، همواره در نزد خود سیاهه ای از اعمال اشتباه دیگران را نگه می دارند تا در وقت مناسب از آن برای محکومیت دیگران استفاده کنند.
گاهی نیز بیان سخنان ناروا در باره دیگران برای پرده پوشی عیوب و کتمان بی آبرویی خویش به مدد پرده دری و بدنامی دیگران است. البته شاید برای مدت کوتاهی بتوان با خراب کردن خانه آبروی دیگران، نگاه جماعت را از بیغوله های ذلت و حقارت خود دور ساخت، اما به هر حال زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند.
انسان اگر چشم باطن می گشود، می دید که وقتی به مؤمنی بهتان می زند، دورنمای آینده عملش نشستن و توقف در «طینه خَبال» است، هرگز خود را به چنین مهلکه ای وارد نمی کرد. امام صادق(ع) «طینه خبال» را چرک و کثافتی گفته اند که از عورت زناکاران در جهنم جاری می شود.(2)
اگر باور داشته باشیم که دنیا و آخرت از هم جدا نیستند و هر یک باطن دیگری است، آنگاه می توانستیم بوی تعفن آن را از این دنیا هم بشنویم.
نزهت بادی