چگونه می توان با استقلال طلبی نوجوانان مواجه شد؟

در مرحله ی اول باید با ویژگی های این دوره آشنا شویم و جلوه های رفتاری آن را در نوجوان خود پیدا کنیم. هر چند در اصل نیاز به استقلال در نوجوانان مشترک است، اما شیوه های بروز آن ممکن است قدری متفاوت باشد

چگونه می توان با استقلال طلبی نوجوانان مواجه شد؟

در مرحله ی اول باید با ویژگی های این دوره آشنا شویم و جلوه های رفتاری آن را در نوجوان خود پیدا کنیم. هر چند در اصل نیاز به استقلال در نوجوانان مشترک است، اما شیوه های بروز آن ممکن است قدری متفاوت باشد. بر این اساس و با شناخت کافی از نوجوان و با پذیرش این خصوصیت به عنوان یک نیاز در وی و بها دادن به آن، این ویژگی را می توان به سمت و سویی مناسب هدایت کرد. برای دسترسی به این هدف باید بتوانیم دنیا را از نگاه نوجوان ببینیم، توانمندی های واقعی او را بشناسیم و متناسب با توان وی، به او حق انتخاب و استقلال در تصمیم گیری بدهیم. برای فهم بهتر این موضوع لازم است مثالی بزنم. نوزاد تازه متولد شده ای را در نظر بگیرید که در غذا خوردن صد در صد به مادر خود وابسته است. مسلماً او بسیار ناتوان و وابسته است و قادر نیست نیازهایش را بیان کند. مادر مرتباً تلاش می کند تا نیازهای او را پیش بینی کند. برای مثال اگر به او شیر ندهد به هیچ وجه قادر به غذا خوردن نخواهد بود. در حرکت و جا به جایی نیز نوزاد در نهایت وابستگی است، یعنی اگر مادر او را جا به جا نکند نمی تواند خودش این کار را بکند. در نشستن و دیگر مسائل زیستی و حیاتی نیز چنین است. این وابستگی ها به مرور به سمت استقلال پیش می رود. در سن
یک سالگی نوزاد قادر است با استفاده از اشاره ی دست یا به زبان کودکی نیازهایش، از جمله غذا، را درخواست کند. در این سن، از میزان وابستگی او کاسته شده است ولی هم چنان نیازمند کودک والدین است؛ در این هنگام وظیفه ی مادر در پیش بینی زمان گرسنگی او کاهش یافته است و بخشی از این مسئولیت به خود او واگذار شده است ولی با این حال کودک هم چنان برای تغذیه به مادر وابسته است. در زمینه ی تحرک نیز وضع به همین منوال است؛ یعنی از وقتی که بتواند به شکل چهار دست و پا راه برود، فقط در محوطه ی اتاق می تواند آزادانه حرکت کند؛ آن هم مشروط به این که به سوی اشیای خطرساز مثل شکستنی ها، اشیای داغ یا پریز برق نرود.
از زمانی که کودک قادر باشد بر روی دو پای خود حرکت کند، پدر و مادر حیطه ی استقلال او را گسترش داده و با خرید کفش به او اجازه می دهند به فضای باز وارد شود. مسلماً در این شرایط مادر به شیوه ی نوزادی از او مراقبت نمی کند و خود او به تناسب توانایی هایش عهده دار مسئولیت هایی است. ولی باز هم حق ندارد به لبه ی پرتگاه یا مسیر وسایط نقلیه ی خطرناک برود.
با افزایش رشد، ‌کودک می تواند تا مدرسه طی مسیر کند ولی اجازه ندارد جز مدرسه به جای دیگری برود و رفت و آمد او مقید به ساعت معینی است. به این نحو است که بر استقلال او در حرکت و جا به جایی افزوده می شود. ولی این استقلال مطلق نیست. کما این که اگرچه در بزرگسالی رفت و آمد او کم تر مورد نظارت دیگران است ولی حق شرکت
در هر مجلس و محفلی را ندارد و اگر مجلسی برای انجام سرقت، استعمال مواد مخدر یا برنامه ریزی برای فساد تشکیل شود، او حق آمد و شد به آن جا را ندارد و تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.
مادران معمولاً در مورد کودکان شان کم تر دچار مشکل می شوند و به تناسب شرایط به آن ها حق انتخاب و مسئولیت می دهند. شاید به این علت که نیازهای کودکی به اندازه ی نوجوانی پیچیده نیست، شاید هم چون نیازهای کودکی برای والدین عینی تر است ولی در دوران نوجوانی نیازها به یکباره دچار تحول می شوند. در بسیاری از موارد، هنوز والد برای پذیرش فرزند خود در نقش یک نوجوان آماده نیست؛ همان طور که مادری که برای پذیرش نقش نوزاد آماده نباشد، قطعاً نمی تواند به خوبی از نوزاد خود مراقبت کند، ولی این موارد کم تر اتفاق می افتد.
گاهی نیز والد، نوجوانی و نیازهای آن را به خوبی نمی شناسد. بعضاً هم از توانمندی های فرزند خود آگاه نیست یا اگر آگاه است، به سبب خطراتی که احساس می کند، نمی تواند اجازه ی استفاده از این توانمندی را بدهد. در واقع صورت مسئله را پاک می کند.
باید بدانیم که محدوده ی سنی تعیین شده برای نوجوانی(12 تا 19سال)یک امر قراردادی است و به این معنا نیست که ورود به 12 سالگی مساوی است با بروز تمام نیازهای نوجوانی این محدوده و این نیازها و میزان توانمندی ها و استقلال موردنیاز هر نوجوان با دیگری متفاوت است. باید بدانیم استقلال یک امر مطلق نیست که به یک باره با ورود فرد به محدوده ی سنی نوجوانی، به او واگذار شود. هیچ انسانی کاملاً
وابسته نیست و صد در صد هم مستقل نیست. حتی در زمان ها و مکان های مختلف هم این مسئله کاملاً متفاوت است. لذا شناخت موقعیت و میزان توانمندی و استقلال موردنیاز نوجوان از سوی والدین اهمیت زیادی دارد.
مسلماً هیچ نوجوانی خواهان استقلال مطلق و قطع تمام وابستگی هایش با خانواده نیست و چنین چیزی اصلاً طبیعی نیست؛ چه رسد به این که یک نیاز محسوب شود. پس استقلال اعطایی به نوجوان کاملاً نسبی و محدود است، ولی مهم است که مطابق با نیازهای او باشد. معمولاً مفید است در این شرایط والدین یک محدوده ی امن برای تصمیم گیری و انتخاب را در اختیار نوجوان قرار دهند. محدوده ای که نه آن قدر تنگ باشد که نتواند پاسخگوی نیاز نوجوانی باشد و نه آن قدر وسیع که مسئولیتی را فراتر از توان نوجوان بر دوش او قرار دهد. در این محدوده، نوجوان حق انتخاب و تصمیم گیری دارد و تصمیمات او- هرچه که هست- می بایست مورد احترام والد باشد؛ چرا که این همان محدوده ای است که مورد تأیید والد نیز است. مهم است که نوجوان مسئولیت تصمیمات خود را نیز برعهده داشته باشد و با پیامدهای آن رو به رو شود. در این صورت است که می تواند از نتیجه ی تصمیمات خود به عنوان تجربه برای تصمیم گیری های بعدی اش استفاده کند.
مسئولیت ها باید به صورت تدریجی و متناسب با توان نوجوان به او محول شود و در مقابل پذیرش آن، وی تأیید و تشویق دریافت کند. در
عین حال از مخالفت و تلاش برای خاموش نمودن این ویژگی ها باید خودداری کرد. چنین رفتارهایی نوجوان را در ابراز و اثبات استقلال طلبی اش از طریق بروز رفتارهای منفی و پرخطر مصمم تر می سازد، یا موجب بروز احساس بی کفایتی و کاهش اعتماد به نفس وی می شود.
بنابر آنچه گفته شد، به این نتیجه می رسیم که:
الف)استقلال انسان امری تدریجی و متناسب با افزایش توانمندی های اوست و استقلال مطلق وجود ندارد.
ب)هر موهبتی در مقابل وظیفه و مسئولیتی است، به عنوان نمونه، همان گونه که بیان شد، وقتی کودک توانست راه برود باید کفش بپوشد و از کفش خود مواظبت کند و ضمن جابه جایی، باید کارهایی متناسب با سن، استعداد و توانش انجام دهد. یعنی به مدرسه برود و درس بخواند، به دانشگاه برود و تحقیق کند، در مجالس و محافل مذهبی و اجتماعی شرکت کند و نهایتاً در پی معاش باشد و در تعامل های اجتماعی، حقوق دیگران را رعایت کند. بدین ترتیب هر اندازه استقلال افزایش یابد، انتظار رفتار معقول و معنی دار از فرد مستقل بیشتر خواهد شد و می بایست در برابر این استقلال مسئولیت هایی را برعهده گیرد، پاسخگوی مسئولیت خود نیز باشد و با
پیامدهای مثبت و منفی آن- به این شرط که با خطری همراه نباشد- رو به رو شود. این انتظارات خود قیودی در برابر استقلال به شمار می آیند. به طور کلی آن چه بیان شد نماد کلی استقلال انسان در تمام دوران زندگی است.
خلاصه این که فرایند کسب استقلال یک فرایند تدریجی است که با افزایش سن و کسب توانمندی های شناختی بهتر و ارتقای سطح مسئولیت پذیری این استقلال بیشتر و بیشتر معنی پیدا می کند و نمی توان آن را نادیده گرفت. و نمی توان هم بیش از حد به آن بها داد یعنی هنوز که نوجوان سایر توانمندی ها را کسب نکرده است نمی توان استقلال بیش از حد به او اعطا نمود.
منبع مقاله :
محمودی قرائی، جواد؛ (1388)، نیاز نوجوان به استقلال،(چگونه به این نیاز پاسخ دهیم)، تهران، نشر قطره
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان