ماهان شبکه ایرانیان

حربه تکفیر-۷

سخن از گامهای عملی و راه حله، برای از بین بردن جو تکفیر و برخوردهای ناسالم بود که در شماره پیش ۱. شناخت پی آمدها ۲. دشمن شناسی ۳. تهذیب نفس را مورد بحث وارزیابی اجمالی قرار دادیم . اینک ، درادامه آن بحث ،از شناخت زبان و مقاصد یکدیگر، شناسائی مرزهای اعتقادی ، دفاع از تکفیر شدگان به ناحق و شناخت مذاهب نسبت به یکدیگر - تقریب مذاهب - سخن خواهیم گفت :

قسمت دوم

راه حلها

سخن از گامهای عملی و راه حله، برای از بین بردن جو تکفیر و برخوردهای ناسالم بود که در شماره پیش 1. شناخت پی آمدها 2. دشمن شناسی 3. تهذیب نفس را مورد بحث وارزیابی اجمالی قرار دادیم . اینک ، درادامه آن بحث ،از شناخت زبان و مقاصد یکدیگر، شناسائی مرزهای اعتقادی ، دفاع از تکفیر شدگان به ناحق و شناخت مذاهب نسبت به یکدیگر - تقریب مذاهب - سخن خواهیم گفت :

 

5. تبیین مرزها:

 

از جمله چیزهائی که عدم شناخت و آگاهی نسبت به آن در تکفیرها سهم بسزایی داشته ، روشن نبود نمرزهاست . مرزاسلام و کفر، مرز تشیع و تسنن ، مرز ضروری دین و مذهب و ... می دانیم که در قرآن کریم و متون اسلامی ، مسائل اعتقادی زیادی مورد بحث قرار گرفته ، لکن باید دید، کدام یک ازاین مسائل ، جنبه حقوقی داشته واعتقاد به آن ، جزءاساس اعتقاداسلامی بوده واعتقادی به آن ، موجب بیرون رفتن ازاسلام است و کدام یک دراین حد نبوده واز جنبه علمی و هدایتی ، مورد توجه قرار گرفته و برای هدف ارشاد، به کار رفته است .

به عنوان مثال :ازادله فقهی استفاده می شود که اعتقاد به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر(ص) اساس اعتقاداسلامی رااز نظر حقوقی تشکیل می دهند که اگر کسی ، یکی ازاین دو را باور نداشته باشد، کافر محسوب می شود. با توجه به این میزان که برای کفر قرار داده شد هر عقیده ای که در نهایت ، به یکی ازاین دو باور خللی وارد سازد،از مرزاسلام خارج و دارنده آن عقیده ، جزء کفار محسوب می گردد. مانند کسی که درباره ائمه غلو کند، بگونه ای که آنان را خدا و یا پیامبر بداند. و یا کسی که از ضروریات دین را با توجه به آگاهی انکار کند که نتیجه اش انکار نبوت است و ما در طی چند مقاله مفصل ، بدین موضوع (مرزاسلام و کفر) پرداخته ایم ، 1 طالبان را بدانجاارجاع می دهیم . و نیز در رابطه با مساله اعتقاد باامامت ائمه اثنی عشر که مهمترین مرز بین تشیع و تسنن است مرحوم شیخ انصاری (ره) که در علم و تقوی و درک و هوشیاری او حرفی نیست در کتاب مهم اصولی خویش (الرسائل) می فرمایند:

...آنچه از این اخبار واحادیث به دست می آید، وعده ای از علماء و نیکان ما همچون : شهیداول در کتاب [الفیه] و شهید دوم در شرح (الفیه) و محقق دوم در کتاب (جعفریه) و غیراینها معتقدند:این است که در شناسائی ائمه (ع) همین قدر کافی است . که شخص آنها را با نسبت معروفشان (که فرزند کیست و چه نام دارد) بشناسید و قبول داشته باشید که آنها امامانی هستند که راهنمای راه حقند. واطاعتشان لازم است . و مطالب را بایداز آنها گرفت و در برخی از روایات ، شناسائی حق امام ، همین قدر تفسیر شده است که بدانیم امامی است لازم الاطاعه ... هر چه فرموده اند بایداطاعت کنیم و سپس می فرماید:اساسا دلیل بر لزوم بیش ازاین نداریم 2 .

البته تردیدی نیست که پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) خصوصیات بسیار و فضائل بی شماری ، چون علوم متنوع ، شجاعت ، قاطعیت ، ولایت باطنی ، مقام شفاعت و مقام محمود وافضلیت بر پیامبران پیشین و ... دارند. ولی سخن اینجاست که اگر کسی معتقد به اینها نباشد، یااساسا نداند و توجهی نداشته باشد، آیا چنین شخصی کافراست ؟ سنی است ؟ فاسق است ؟ و یااین که شناخت اینها معرفت را کامل می سازد که اگر ندانست امام و پیشوای خود را بطور کامل نشناخته است . واگر بطور کامل شناخت پیدا نکرد. نه سنی می شود، و نه کافر، نه فاسق ، چنان که از شیخ انصاری (ره) نقل کردیم . ذکراین موارد، به عنوان بیان اهمیت تبین مرزها بود چرا که بدیهی است مطالب و مباحثی که جزء مسائل اعتقادی اسلام محسوب می شوند،ازاهمیت یکسانی برخوردار نیستند. برخی از آنهااعتقاد به آن ، شرط مسلمان بودن و یا شیعه بودن و یا سنی بودن است و جنبه زیربنایی و در برخی از آنه،اعتقاداجمالی کافی است و در برخی دیگر شناخت واعتقاد به آن ، در کمال و فضیلت شخص تاثیر دارد. در هر صورت تفکیک این مسائل و تبیین مرزه، یکی از وظایف مهمی است که باید حوزه های علمی و عالمان متعهداسلام بدان بپردازند. چرا که در طول تاریخ اسلام ، دراثر آگاه نبودن مردم و عدم تفکیک این حد و مرزه، نزاعها و درگیریها بر پا شده که چرا فلان شخص یا گروه معتقد به فلان مساله نیست ، پس سنی ، یا شیعه ، یا کافر، یا فاسق است و سایراتهامات ناروا و بدون جهت زده شده است .این در حالی بود که اساسا آن مساله ، جزء مسائل اعتقادی زیربنائی و درجه یک نبوده و حتی در زمانهای قبل از آن ، همین مساله بدون این نزاعها واتهامات مطرح شده است .

 

6. دفاع از تکفیر شدگان به ناحق :

 

از دیگراقدامات عملی حوزه های علمیه ، دفاع از جریان ها و یاافرادی است که ناجوانمردانه مورد طردو لعن و تکفیر قرار گرفته اند.این دفاع ،از مصادیق بزرگ نصرت و یاری مظلوم بشمار می آید. علی(ع) در وصیت خود بفرزندش می فرماید:

 

[...کونا للظالم خصم، وللظلوم عونا]... 3

 

[ ...همیشه دشمن ظالم ، و یاور مظلوم باشد]...

در بینش اسلامی ، هیچ ظلمی بالاتر بلکه قابل مقایسه با ریختن آبرو و حیثیت مسلمان نیست و مهمترین چیزی که باید محفوظ بماند، عرض و شخصیت انسانی می باشد. آبروی یک انسان از مال و فرزند و خون وی نیز، بالاتر است . زیرا هنگامی که انسان یکی از آنها رااز دست بدهد، حیات معنوی و شخصیت از محفوظ مانده است ولی تعرض به آبرو و حیثیت انسانه، لطمه به شخصیت او محفوظ مانده است ولی تعرض به آبرو و حیثیت انسانه، لطمه به شخصیت و حیات معنوی آنان است واین زبانها حتی در تاریخ اثر گذاشته و چه بسا بسیاراز حقائق تاریخ ، بااین وسیله دگرگون شود.ازاین رو در روایات اسلامی ، بگونه ای شدید بااین مساله برخورد شده است .

[... هر کس به بنده مومن خد، و در بعضی روایات دیگر، ولی خدا اهانت ند، با خداوند سرستیز برداشته است]... 4

و ترور شخصیت مهمتراز ترور شخص به شمار آمده است . سخنان سوگمندانه امام خمینی در رثای شهید بهشتی که فرمودند:

آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم ، شهادت ایشان در مقابل آن ناچیزاست . و آن مظلومیت ایشان است .ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود، تمتهای ناروا به ایشان زدند. 5

بیانگر همین واقعیت است . زیرا شهید بهشتی قبل از آن که بدنش در آتش کینه منافقین بسوزد، شخصیتش مورد هجوم تهمتهای ناروا قرار گرفت . متاسفانه ،این گونه حوادث در تاریخ بسیاراست . و تکفیر شدگان به ناحق ، مظلومترین مصداق آن به شمار می آیند. چرا که اینان علاوه بر حیثیت اجتماعی ، به شخصیت دینی و مذهبی آنان لطمه وارد شده و جبران ناپذیرتراست . توجه بدین نکته ، مسوولیت ما را در دفاع ازافراد و جریانهای تکفیر شده سنگین تر کرده ، واصرار ما را در پرداختن بیشتر به این بخش ، (دفاع از تکفیر شدگان به ناحق ) روشن تر می سازد. زیرا دفاع ازاین گونه افراد و جریانه، دفاع از شخص آنان نیست . بلکه دفاع ازاسلام وایمان و فرهنگ والائی است که اینان ، در راه پاسدای و نشر و فهماندن درست آن ، گرفتاریهای فراوانی را تحمل کرده ، و سرانجام قربانی توطئه های مغرضان و جهال گردیده اند.

بنابراین برمصلحان واندیشمندان اسلامی است که دراین گونه موارد، مهر سکوت را از لب برداشته واز تهمت های ناروا و بی اساسی که به جریان های حق و یاانسانهای صالح و مومن زده می شود، جلوگیری کنند. و با روشن گری به زدودن تاریکی جهل از چهره حقیقت بپردازند. ترس ، زبونی ، سستی از اظهار حق و کتمان آن ،از گناهان بزرگی است که شاید جبران ناپذیر باشد.

اینجاست که عالمان متعهد بااستمداداز خداوند، باید جو کاذب و یا مخالف حق و حقیقت را بشکنند، و با مخالف حق و حقیقت را بشکنند، و برای رضای خدااز جریان ها و یاافرادی که به ناحق تکفیر شده دفاع کنند. و دراین راه ، عالم دینی نبایداز هیچ چیز و هیچ جریانی بهراسد. و جزانجام وظیفه برای خود هدفی و راهی نبیند. زیرا قرآن کریم در ستایش این گروه از مومنان عامل به وظیفه می فرماید:

 

[...یجاهدون فی سبیل الله . ولایخافون لومه لایم]... 6

 

[...مومنینی در راه خدا جهاد می کنند، واز ملامت ملامتگران نمی هراسند]...

چون یکی از عوامل بازدارنده از بیان حقیقت رعایت عناوین اشخاص و افراداست . برخی بخاطر رعایت روابط، حق را کتمان می کنند و بعضی بخاطر رعایت خود.

ولی آن چه خداونداز ما می خواهد،این است که حق را بگوئید،اگر چه بر ضرر خود و نزدیکانتان باشد، بنابراین ،اگر کسی مسلمانی را به کفر یا گمراهی و یا بدعت گزاری نسبت داده است و سپس به اشتباه خویش دراین گفتار پی برده ، واجب است به تمام کسانی که این خبر دروغ به آنها رسیده ، ناروایی کلام خویش رااطلاع دهد. و ساحت مبرای وی رااز این تهمت تبرئه کند.

و در صورت عدم تکمن از جبران ، باید عذر و تقصیر به پیشگاه خدا آورده واستغفار نماید واگر دیگری به این کار دست یازیده است ، در حد تمکن باید به دافع برخیزد واگر بی تفاوت باشد، و آبروی مومنی بی جهت از بین برود، مصداق حقیقی خوارکننده مومن خواهد بود.

[ هر مومنی برادرش خوار شود در حالی که قدرت بر دفاع از وی را دارد، خداوند در دنیا و آخرت خوارش سازد]

 

[ما من مومن یخذل اخاه وهو یقدر علی نصرته الاخذله الله فی

الذنیا والاخره]. 7

 

زیرااین سکوت ، معنائی جز تایید بر گناه واضرار بر مومن را در بر نخواهد داشت واین حمایت از وظایف واجب ماست . که ترک آن حرام و در عنوان نهی از منکر داخل است . همانطور که اولین شرط نهی از منکر علم به منکر و حدود آن می باشد، هر کس را صلاحیت دخالت دراین امور نیست و مساله ، محوراصلی خود را در حوزه های علمیه پیدا می کند. قبل از آن که مساله مورد دستاویز جاهلان واقع شود، بایداندیشمندان و علماء پیش قدم شده و حق رااز باطل جدا سازند.

برخورد عینی و عملی رهبران راستین و عالمان متعهد دراین زمینه ، می توانداسوه والگوی و راهنمای ما باشد. زیرا کمتر مقطعی از تاریخ ،از وجودافراد و جریان های تکفیر شده وافراد تکفیر کننده خالی بوده است . و بخش اعظمی از آنها ر، تکفیرهای بر باطل تشکیل می داده است .این ها گاه در وجود حکومتهای فاسد که وجودافراد و جریان های صالح را بر زیان خود دانسته ، متجلی می شد و گاه این گونه تفسیق ها و تکفیرهااز جانب متعصبین مذهبی برخاسته که قدرت تحمل عقیده مخالف خود را نداشته اند.

آنچه مهم است ، نقش ائمه و علماء بزرگ است که از برابراین گونه حوادث ، بی تفاوت نگذشته و در حداستطاعت از جریان ها وافرادی که ناجوانمردانه مورد تکفیر واقع شده اند، دفاع کرده ، باعث اعاده حیثیت آنها شده اند. ما در طول تاریخ ، به اتهاماتی بر می خوریم که اگر عالمان آگاه ، در صدداعاده آبروی آنان بر نمی آمدند، چه بساامروز، نام آنان به عنوان افراد کافرو مرتد به ثبت می رسید. و یا فشارهای ناشی ازاین اتهامات ، آثاری از آنان بجای نمی گذاشت . ولی ائمه معصومین ( ع ) در زمان خود و علماء دوراندیش در زمان های بعد،احساس مسوولیت کرده ، با دفاع به موقع باعث شدند که شایعات واتهامات باطل پا نگیرد. و دامن بی گناهی ، آلوده به برچسب های ناچسب نگردد.این را سیره حسنه ای قرار دادند، برای پیروان خود که از تلخی حق نهراسیده و زحمات آن را به جان بخرند. حتی اگراین دفاع ، به قیمت از دست رفتن موقعیت دنیوی و مادی آنان ،انجام گیرد.

ما دراین مقال ، نمونه ای چندازاین گونه دفاعها را آورده تا مسوولیت خود ر، دراین زمینه بهتر بشناسیم و بدان عمل نماییم

 

1-معرفی شیعه

 

در بین مذاهب اسلامی ، مذهب شیعه بیش از سایر مذاهب ، مورد تهمت ها و نسبتهای ناروا قرار گرفته است . و در جهت مخدوش نمودن بعد عقیدتی و فرو ریختن پشتوانه تاریخی آن ، وعاظالسلاطین ه،ارباب ملل و نحل ، تاریخ نگاران مغرض ، مستشرقین بدخواه ، سعی و تلاش فراوان کرده اند. تاریخ ، گویای این واقعیت است و کتابهای موجود سند زنده آن . 8

آنچه که مهم بوده و شایسته است به عنوان یک حرکت مثبت و سازنده بدان توجه گردد تلاشهایی است که جهت معرفی شیعه ، در راستای دفاع از این اتهامات انجام پذیرفته است . و بدین منظور، عالمان دلسوز و متعهد از فریقین ، دامن همت بکمر زده ، با زحمات طاقت فرس، تتبع کتب و مذاکره های علمی به معرفی شیعه و دفاع از حیثیت دینی واصالت تاریخی آن پرداخته و رسالت خود را به نحواحسن انجام داده اند.

و توانسته اند گرد و غبارهای ظلمانی رااز چهره تشیع بر طرف کرده ، به روشنگری بپردازند و نتائج سوء سم پاشی های عالمان مغرض یا جاهل و متعصب واستعمار وایادی خائن او ر،از بین به برند. گوشه ای ازاین تلاشها که امروز در تاریخ مانده آثار گرانبهائی است ، همچون :

کتاب عبقات الانوار،الفدیر،المراجعات ،النص و الاجتهاد،اصل الشیعه واصوله،الفصول المهمه فی تالیف الامه ، و ...

مرحوم[ کاشف الغطاء] باانتشار کتاب گران سنگ[ اصل الشیعه و اصولها]، بحق دین خود را به شیعه اداء کرده ، با قلم توانا و موشکافانه خویش و با عباراتی بسیار شیو، توانست بسیاری از پرده های اوهام را پاره کند و عقائد شیعه را آن چنان که هست به جهان و عموم مسلمانان معرفی نماید. تا بدانند که شیعه نه بت پرست ، نه خارج از دین ، نه علی را خدا می داند، نه او رااز پیامبراسلام شایسته تر برای نبوت می شناسد، نه در دین خدا بدعتی گذاشته ، نه قرآن را ناقص و تحریف شده می داند و...

انتشار متن عربی[ اصل الشیعه واصولها]انعکاس فوق العاده ای ایجاد کرد و تقدیر نامه های فراوانی از سوی دانشمندان جهان اسلام و مستشرقین ، به سوی ناشر کتاب ، سرازیر گردید. 9

بسیاری ازاندیشمندان اهل سنت ، پس ازانتشار کتب الغدیر و المراجعات و ...از آنها تقدیر کرده واز نشر چنین کتابهائی که باعث تقریب و تالیف بین مسلمین می شود،اظهار خرسندی کرده اند که برخی از آنه، در مقدمه های این کتب منعکس است و بدین گونه حمایت خود رااز چنین تلاشهایی اعلام کرده اند.

برخی دیگر هم مستقلا به تالیف کتب در معرفی شیعه پرداخته اند. که در مقاله بنام[400 کتاب در شناخت شیعه] که در یادنامه[ علامه امینی[ ره] مندرج است . تالیف صد کتاب از آنها را از طرف علمای اهل سنت بر می شمرد.

مجموعه این زحمات از طرفین باعث شد که شیعه تا حدودی شناخته گردد، زبان طعن درباره آنها کوتاه آید وافراد زیادی از محققان ، برای شناخت هر چه بیشتراین مذهب ، به حرکت در آیند.امروز که بعداز انقلاب اسلامی ، نام شیعه بیش از گذشته بر زبانها جاری شده است ، ضرورت چنین حرکتهایی بیش از پیش احساس می شود. زیراافراد زیادی از سرتاسر دنی، برای شناختن آن در تکاپویند و زمینه آشنا کردن مردم بااصول و مبانی و معرفی آن فراهم آمده است . بر محققان اسلامی است که از موقعیت پیش آمده و فرصت هایی که خداوند، به برکت خون شهداء فراهم آورده است ََاستفاده برده و با بذل جهد کوشش و نشر کتب به زبانهای مختلف در سرتاسر دنی، به روشنگری بپردازند و دلهای تشنه حق و حقیقت را سیرآب سازند.

و برای این منظور، بر منطق واستدلال تکیه کرده واز هرگونه ناسزاگویی و هتاکی خودداری کنند.

علی(ع) هنگامی که شنید، گروهی ازاصحابش در روزهای جنگ صفین ، به لشکریان شام دشام می دهند، فرمود:

[...انی اکره لکم ان تکونوا سبابین ، ولکنکم لو وصفتم اعمالهم وذکرتم حالهم کان اصوب فی القول ، وابلغ فی العذر]... 10

[...من برای شما ناپسند می دانم که دشنام گوی باشید و لکن اگر کردار آنها را بیان کرده حالشان را یادآوری نمایید در گفتار بهتر و درمقام عذر بلیغتر و رساتراست]... .

بدینگونه آنان رااز راه غیرصحیح بازداشته و راه منطقی ر، به آنان پیشنهاد می نماید.

 

2- دفاع از حکمت و حکماء:

 

از افراد و جریانهایی که در گذشته مورد طرد و لعن و تکفیر قرار گرفته ، حکمت و حکماء بوده است . براثر بروز جریانهایی که بوقوع پیوست ، که این نوشتار را جای بحث از آن نیست ، حوزه های علمیه ، جوی مخالف حکمت و فلسفه و حکیم و فیلوسف بخود گرفت . حکماء و فلاسفه مورد بی مهری و تکفیر قرار گرفتند. حوزه نجف و قم که عرفای بنامی در آن پرورش یافته بود،از آن خالی گشت و کار به جایی رسید ه به تعبیر مرحوم میرزا جواد ملکی:

[ اگریکی از حقائق رااز لسان عارف شوریده و یا سالک دل سوخته بشنویم ، فورااو را مورد همه جور طرد و لعن و تکفیر قرار دهیم واز هیچ غیبت و تهمتی نسبت به او، روگذار نمی کنیم . کتاب وقف می کنیم و شرط استفاده از آن را قرا می دهیم که روزی صدمرتبه لعن مرحوم[ ملامحسن فیض] کنند. جناب صدرالمتالهین را که سرآمداهل توحیداست ، زندیق می خوانیم واز هیچ گونه توهین درباره او دریغ نمی کنیم]... .

این وضع ، تا مدتهای مدیدادامه پیدا کرده است ، ولی کم کم این شعله ، در دلها روشن شده راهش را در سینه ها باز کرد. و با کوشش و دفاع منصفانه ای که حاملان آن از ن کردند گر چه دراین راه ، آماج تهمتها و تکفیرهای بی شماری قرار گرفتند، لکن موفق شدند تا حدودی جو مخالف را بشکنند. نتیجه همان تلاشها و کوششهاست که امروز حکمت و فلسفه ، جای خود را در حوزه ها یافته و در کناراصول فقه ، جزء دروس اصلی حوزه ها گردیده است . به امید آن که بااستفاده صحیح و بکارگیری آن در راه فهم قرآن واحادیث ، بتوانیم از ثمرات ارزنده آن ، بیش از پیش بهره مند گردیم وازاین فضای بوجود آمده ، کمال استفاده را ببریم.

 

3- دفاع از شخصیتها:

 

 

الف : زید بن عل بن الحسین(ع)

پس از نهضت عاشوراء، دشمنان اسلام ، تمامی تلاش و کوشش خود را بکار گرفتند تا قیامها و نهضتهای برخاسته از قیام حسینی (واقعه کربلا) را تکفیر کنند و با تهمت ها و برچسب هایی از قبیل خارجی ، موقعیت سیاسی و مذهبی رهبران آن نهضت ها را در میان توده مردم ، متزلزل کنند.از جمله افرادی که قربانی این سلاح گردید.زیدبن علی بن الحسین (ع) است . وی از جانب افراد جناح های مختلف وابسته به حکومتهای اموی و پیروان فکری آنان ، مورد تکفیر قرار گرفت . و با کمال شگفتی ، برخی ازاین تکفیرها را به شیعیان که به پیروزی ازائمه مدافع حرکت زید بودند، نسبت دادند.

 

ابن تیمیه می گوید:

[...ان ارافضه رفضوا زیدبن علی بین الحسین و من وعلاه وشهدوا علیه بالکفر والفسق]... . 12

[روافض (شیعیان ) زید بن علی و پیروانش را طرد کرده اند و به کفر و فسق وی شهادت داده اند]...

اما صادق(ع) در دفاع از زید چنین می فرماید:

 

[...ولم یدعکم الی نفسه لا وانما دعاکم الی الرضا من ال محمد، ولو

ظفر لوفی بما دعاکم الیه . وانما خرج الی سلطان لینفصه]... 13

 

[زید مردم را بخودش دعوت نکرد. بلکه بسوی آنچه مورد رضای آل محمد بود دعوت نمود. واگر پیروز می شد به آنچه شما را دعوت کرده بود وفا می کرد. و همانا خروج کرد، برای شکستن سلطنت جابرانه]... .

واز فقهاء بزرگ شیعه[ شیخ مفید(ره) درباره اش می فرماید:

[...کان عابدا فقیها سخی، شجاع، ظهر بالسیف یامر بالمعروف وینهی عن المنکر ویطلب بثارات الحسین] ... 14

[ ...زید، عایدی با ورع و فقیهی با سخاوت بود. با شجاعت امر بمعروف و نهی از منکر می کرد و با شمشیر به خونخواهی شهداء کربل، برخاسته بود]....

و سایر علماء شیعه مانند: شهیداول ، شیخ طوسی ، شیخ بهایی ، بحرالعلوم ،اردبیلی ، شیخ حر عاملی ، علامه مجلسی ، 15 و ...از وی ، به دفاع برخاسته اند و آن چنان ازاو دفاع کرده اند که در جهان اسلام و تشیع ، حرکت و قیام زید، پشتوانه ای بر نهضت های شیعی بشمار آمد. در تحلیل ها حساب زید را برخی قیامهایی که بخود دعوت نموده اند، جدا کردند.

 

ب : هشام بن حکم

 

از قربانیان حربه تکفیر، هشام بن حکم را می توان نام برد.البته بیشترین اتهامات به وی ، در مسائل اعتقادی است در زمینه رویت ، تجسم علم خداوند متعال . که پس از مرگ وی به او نسبت داده شده است والبته قبل از آن که برخاسته از بررسیهای محققانه باشد،از تعصبهای بی جا و بدون تحقیق و بدوراز واقعیت ارباب ملل و نحل ، نشات می گیرد. زیرااولا خلط شده بین هشام بن حکم و هشام بن عمر و فوطی که فرقه هشامیه منسوب بوی است . که این فرقه دارای عقاید باطله ای بوده است . 16

هشام قبل از تشرف به خدمت امام صادق(ع) از پیروان[ جهم بن صفوان] 17 بوده است و بسیاری ازاین عقاید منسوب به وی ، در صورت صحت ، مربوط بدان روزگاراست ولی در هر صورت ، حسادت برخی از همردیفان و پیچیدگی مسائل اعتقادی و عدم درک صحیح اندیشه های کلامی او موجب گردید که در زمان حیاتش ، آنگاه که افتخار شاگردی امام صادق(ع) را داشت ،از اتهامات و تکفیرها بی بهره نماند. به عنوان نمونه :

[گروهی ازاصحاب که عبارت بودنداز: هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، جمیل بن دراج . عبدالرحمن بن حجاج ، محمد بن حمران ، سعید بن غزوان و عده ای دیگر که مجموعا حدود 15 تن بودند، در مجلسی اجتماع کردنداز هشام بن حکم تقاضا نمودند که با هشام بن سالم ، راجع به توحید و صفات خدا مناظره کنند، تا ببینند کدام یک دراجتماع نیرومندتر هستند. هشام بن سالم ، مناظره را مشروط به حکمیت محمد بن ابی عمیر قبول کرد. هشام بن حکم هم مناظره را به حکمیت محمد بن هشام پذیرفت . مناظره شروع شد، سخن به جایی رسید که هشام بن حکم کلام خدا را که بوسیله ایجاد صوت صورت می گیرد، به زدن عود (یکی از آلات موسیقی ) تشبیه کرد. عبدالرحمن بن حجاج به هشام بن حکم گفت : بالله العظیم کفر گفتی واز طریق عقل منحرف شدی ، وای برتو]... 18 .

در برابراین ،اتهامات دیگر که هر یک برای سقوط هشام کافی بود، اما صادق(ع) وائمه بعداز آن حضرت ،از وی دفاع کردند.

امام صادق(ع) درباره هشام بن حکم چنین می فرماید:

[...هشام به حکم مراقب و نگهبان حق ما و موید صدق م، و نابود کننده باطل دشمنان مااست . کسی که ازاو پیروی کند ما را پیروی کرده و کسی که بااو مخالفت و دشمنی کند با ما مخالفت و دشمنی کرده است]... 19 .

امام صادق(ع) می فرماید:

 

[...عن سلیمان بن جعفرالجعفری قال سالت اباالحسن الرضا( ع ) عن

هشام بن حکم فقال رحمه الله کان عبدا ناصحااوذی من قبل ه اصحابه حسدا منهم له] . 20

 

و[ ..سلیمان بن جعفر می گوید:ازامام رضا(ع) راجع به هشام سوال کردم .امام در پاسخ فرمودند: خدایش رحمت کند، بنده خیرخواهی بود،اصحابش براو حسد بردند واو را آزردند].... و حدیث ،ارجاع می دهیم .

و بزرگانی مانند: سیدمرتضی(ره) شیخ مفید(ره) به رداتهامات هشام پرداخته اند 21 و موقعیت هشام ر، بیش از پیش تثبیت نموده اند که امروز ما هشام را در زمره مبرزترین شاگردان امام صادق(ع) می شناسیم . در روایاتی هم از عقاید هشام مذمت شده که تمام این روایات از نظر سند و دلالت مورد مناقشه و رد بزرگان واندیشمندان اسلامی قرار گرفته است . 22

البته افراد دیگری از بزرگان علم و دین واصحاب ائمه ، مورد تکفیر نابجا قرار گرفته اند. که ائمه واصحابشان از آنان دفاع کرده اند. که برای مزیداطلاع ، خوانندگان عزیز را به کتابهای رجال .

 

ج : شیخ هادی تهرانی

 

یکی دیگراز قربانیان این حربه که براثر آن شخصیتش هنوز که هنوز است در حوزه های علمی ناشناخته مانده است ، مرحوم[ شیخ هادی تهرانی] است ،از علماء بزرگ وازاساتید حوزه نجف اشرف . به زهد و پارسائی و ساده زیستن معروفیت داشته است . و به دست وی شاگردانی بزرگ ، همچون آیه الله بهبهانی تربیت یافته اند.

علت تکفیرش را تندی وی ، در مقام انتقاد بر بزرگان گذشته شمرده اند. 23

و جمله ای که وی درباره مرحوم[ شیخ انصاری] گفته است ، باعث گشته که یکی از علماء نجف ،از وی به تندی یاد کند. و لفظ کافر بر زبان جاری کند. دیگران هم که منتظر چنین الفاظی بودند، به نشر آن پرداختند. این تکفیر، باعث شد که بااو برخوردی ناصواب کردند، تا جایی که او را منزوی و گوشه گیر ساختند. جمع بزرگی از طلاب و علماء رااز مصاحبت وی محروم کردند. به طوری که افراداز ترس تکفیر، جرئت نزدیک شدن به آن مرحوم که معروف به[ شیخ هادی مکفر] بود را نداشتند. با وجوداین جو تکفیر وارعاب ، علمایی در نجف بودند که بعداز فهمیدن حق ، آن را کتمان نکرده و با نفوذ کلام خود به دفاع از حیثیت بر باد رفته او برخاستند.

روزی شیخ هادی تهرانی وارد مجلس ختم یکی از علماء نجف شد. وقتی طبق معمول مجالس ختم نجف ، برای وی قهوه آوردند، یک از مغرضان ، در حضور حاج میرزا حبیب الله رشتی (ره) جمع حاضر، فریاد زد: فنجان قهوه آقا شیخ هادی را آب بکشید.

علامه محقق[ شیخ محمدحسین کاظمی(ره) نیز، در آن مجلس حضور داشت . وقتی آن صدا که از هوای نفسانی و دسایس شیطانی برآمده بود، شنید، غیرت ایمانی وی تحریک شد و دستور داد ظرف آبی برایش بیاورند. وقتی آب آوردند، آن را به آقا شیخ هادی داد و گفت : شما بنوشید تا من بازمانده آن را بنوشم .این کار عملی شد و موجب گردید که حاضران ،از کار شیخ حسین کاظمی دچار شگفتی شوند. پس ازاین مجلس و عمل ، حاضران به شیخ هادی اعتماد کردن و سخنان ناروایی که درباره اش می گفتند، ترک کردند]. 24

آیه الله رشاد زنجانی نقل می کند:

[وقتی آیه الله شیخ محمدحسن مامقانی شنید، آقا شیخ هادی را با آن صحنه سازی ها تکفیر کردند، شب آن روز آمد و در نماز جماعت به آقا شیخ هادی اقتداء کرد]. 25

تا با عمل خویش بطلان اتهامات به او را ثابت نماید.

 

4-امام اسوه مدافعین :

 

یکی از مشکلاتی که قبل از پیروزی انقلاب ، دامنگیر حرکت اسلامی شده بود و هرانسان انقلابی مسلمان را بشدت رنج می داد، نزاع و درگیری بین دو قشر بزرگ ما بود ه ز سوی عمال رژیم شاه ، بدان دامن زده می شد. در یک طرف عده ای از تحصیل کرده ه، با وجود خدمات گرانبهایی که در راه رشدافکار جوانان داشتند و حقایق مکتوم و دسایس استعمار را بر ملا می ساختند. براثر عدم شناخت برخی از قضایا و مسائل تاریخی ، در بعضی از تحلیل ها دچار اشتباه شده و در نتیجه بعضی از شخصیت های روحانی را زیر سوال برده ، و نقش آنان را در پیش برد جامعه کم اثر می شمردند. عده ای هم با سوءاستفاده ازاین مساله ، آن را دستاویزی قرار دادند، برای حمله به کل جناح روحانیت و مطرح کردن تزاسلام بدون روحانیت .این باعث برانگیخته شدن احساسات قشر بزرگی از نیروهای مذهبی گردید. دراین طرف هم ، عده ای آگاهانه و یا ناآگاه با بهانه جوئی از بعضی ایرادات ، چماق تکفیر را بر سر آن عده ای که به عنوان مدافع اسلام و تشیع بشمار می رفتند، فرود آورده و تمام زحمات و رنجهای آنان را در مبارزه با ظلم و ستم و شناساندن اسلام را نادیده گرفتند. در نتیجه ، باعث روگردانی قشر بزرگی از جوانان و زدگی آنان ،از مجامع دینی و مذهبی گردید. واین مسائل ، جدا شدن این دو قشر عظیم فرهنگی جامعه رااز یکدیگر در برداشت .

اینجا بود که امام بزرگوار، با دیدی نقادانه به دو طرف نگریسته و آنان راارزیابی کردند، و همچون پدری دل سوز، که به فرزندان خود درس عربت می آموزد دو طرف را نصیحت کرده و با یادآوری خدمات طرفین ، و زحماتی که در راه اسلام کشیده اند،اشتباهات آنان را تذکر شدند آن که ازاین غائله سود می برد،استعمار و ساواک است . آنان هیمه بیاراین گونه معرکه هایند در ضمن سخنانی چنین فرمودند:

[من به تمام جناح هایی که برای اسلام خدمت می کنند، چه جناح روحانی ... و چه جناح های دیگر... به همه اینها علاقه دارم . واز همه اینها هم گلایه دارم .از آن طرف گلایه هم هست از همه گروه ه، گلایه ارادتمندانه . اما آن گروه روشنفکر و دانشگاهی . و محصلین جدید. و آنها ( ایدهم الله ). آنهایی که خدمتگزارند برای اسلام ، خداوند تاییدشان کند. من از آنها گلایه دارم . برای این که می بینیم که در نوشته هایشان اینها راجع به فقهاء، راجع به فقه ، راجع به علماءاسلام راجع به فقه اسلام اینها قدری زیاده روی کرده ، یک قدری حرفهایی زده اند که مناسب نبوده است .اینها غرض ندارند. می دانم که غالبااینها می خواهند برای اسلام خدمت کنند...

از آقایان هم ، علماء هم گله دارم ،اینها هم غفلت از بسیاری از امور دارند.اینها هم از باب این که اذهان صافیه ای دارند، تحت تاثیر یک تبلیغات سوئی که دستگاه راه می اندازد واقع می شوند. هر روز یک الم شنگه درست می کنند، برای امر جزئی و ..اینها که دارندالان برای اسلام کار می کنند. و چیز می نویسند. و فرضا یک خطایی هم کرده خطایش را رفع کنید. شما عالم هستید، خطایش را رفع کنید، طرد نکنید، آق،امروز یک دانه آدم را لازم داریم]... 26

با موضع گیری دقیق و بموقع امام ، فضای اتهامات و بدبینی ها فروکش نمود و توطئه دشمنان خنثی گردید. تا بدینجا به شش اصل مهم واساسی که در حل مشکل تکفیر و کاهش آن در جامعه نقش داشتند، پرداختیم و وظایف عالمان دین و حوزه های علمی ر، دراین زمینه متذکر شدیم .

وامااصل تقریب مذاهب ، بنظر ما مهمترین واساسی ترین اصول یاد شده است . زیرا همانگونه که در مقاله های گذشته بیان کردیم ، بخش مهم از تکفیرها واتهامات در بین مذاهب اسلامی ، نسبت به یکدیگر بوده است .

وامروز بیشترین سرمایه های دشمنان ، مصروف ایجاد تفرقه و بدبینی ، بین مذاهب اسلامی می گردد تاازاتحاد و یگانگی آنان ، در برابر دشمنان جلوگیری بعمل آورندازاین رو، بلحاظاهمیت موضوع گستردگی مطالب ، ناگزیریم نوشتار آینده ر، بدین موضوع اختصاص دهیم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان