اشاره
متن زیر به بررسی وضعیت شیعیان در عربستان تحت حاکمیت وهابیون و اجحافاتی که علیه ایشان اعمال شده و تأثیرات انقلاب اسلامی بر جنبش های شیعی در عربستان و واکنش دولت سعودی به این مسئله می پردازد. این متن از سوی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در گاهنامه -»برداشت اول-« منتشر شده است.
موقعیت جغرافیایی شیعیان در عربستان و خاورمیانه
شیعیان از سویی در مناطقی نظیر، ایران، عراق، عربستان سعودی و کویت سکونت دارند که مهم ترین حوزه های نفتی جهان به شمار می آیند و از سویی دیگر، همجوار فلسطین هستند؛ کشوری که صحنه رویارویی جهان غرب و آمریکا با اسلام و مشرق زمین است. از طرفی سیاست خاورمیانه ای آمریکا بر دو پایه نفت و تأمین امنیت اسرا ئیل شکل می گیرد. لذا در هر دو بخش، نفت و اسرا ئیل، با عامل بسیار تعیین کننده ای به نام شیعه روبه روست. از نظر استراتژیک، جمعیت شیعه جهان عرب در قلب بزرگ ترین منطقه نفت خیز خاورمیانه و در کنار آبراه های حمل و نقل نفت در خلیج فارس قرار دارند. در مقام نظر، شیعیان عرب همراه ایران می توانند بیشتر منابع نفتی خلیج فارس را تحت کنترل در آورند و از نظر تعداد نیز شیعیان 70% جمعیت خلیج فارس را دارا می باشند که در حدود 14 میلیون نفر آنان در کشورهای حاشیه خلیج فارس پراکنده اند. این تحقیق به وضعیت شیعیان در داخل و خارج از عربستان سعودی می پردازد و واکنش عربستان در قبال آنها را نشان می دهد، لذا بخش اول به مباحث شیعیان عربستان و بخش دوم به واکنش عربستان به تکاپوی شیعی در منطقه می پردازد.
شیعیان عربستان
موقعیت جغرافیایی و جمعیتی: بنابر گزارش گروه بحران های بین المللی FG( )، در سال 1999 حدود 10 تا 15 درصد جمعیت 16 میلیونی عربستان را شیعیان تشکیل می دهند که با احتساب رشد 5/3 درصدی جمعیت عربستان، جمعیت آنها در حال حاضر، 2 میلیون و 700 هزار نفر می باشد. بیشتر شیعیان در منطقه شرقی عربستان در حاشیه خلیج فارس از قطر تا نزدیک کویت ساکن هستند و نواری شیعه نشین را شکل داده اند که شامل استان های احسا تا قطیف می گردد. بعضی از شیعیان نیز در مدینه منوره ساکن هستند [که به شیعیان نخاوله معروف هستند] و بعضی هم در شهر مهم جده. به شیعیان عربستان باید اسماعیلیان منطقه نجدان را نیز اضافه کرد. از زمان اولین اکتشاف نفت در منطقه شیعه نشین عربستان در سال 1938، این نفت است که تمام جنبه های زندگی منطقه شرق را تحت تأثیر قرار داده است؛ چرا که دست کم اکثر حوزه های نفتی کشور عربستان در مناطق شیعه نشین قرار دارد. در پادشاهی عربستان که اسلام رنگ سنی افراطی بر خود دارد، شیعیان، همواره در شرایط سخت قرار نداشتند. یک استاد دانشگاه یادآوری می کند که ابن سعود بدون هیچ گونه مقاومتی در سال 1913 منطقه آل هاسا از مناطق شیعه نشین را فتح کرد. مردم در محل باقی ماندند و ثروتمندان به فاتحان پیوستند و حتی در سرمایه گذاری های آینده برای گسترش منطقه نیز شرکت کردند. در مقابل، ابن سعود اجازه داد که شیعیان، منطقه را بر اساس سنت های مذهبی خود اداره کنند و دادگاه های ویژه خود را داشته باشند. ابن سعود مانند عثمانیان دادگاه های مستقل شیعیان را به رسمیت شناخت، ولی اعتبار دادگاه های مذکور رو به افول گذاشت؛ چرا که از منظر قضایی احکام شیعیان از سوی تشکیلات مذهبی وهابی به رسمیت شناخته نمی شد و فاقد اعتبار بود. دادگاه های شیعی به اموری نظیر ازدواج، ارث و وقف رسیدگی می کردند، ولی همه احکام این دادگاه ها باید به تصویب دادگاه مشروع یا -»المحکمه الرعیه-« می رسید که البته دادگاه مذکور تحت تسلط علمای وهابی قرار داشت. از آنجا که وهابیت به عنوان دین رسمی و دولتی به مردم تحمیل شد، علمای وهابی در همه حوزه های دینی از استقلال عمل برخوردار شدند و حکومت فتوای آنان را ابزاری برای تکفیر دشمنانش و حصول مشروعیت قرار داد. علمای وهابی کوشیدند تا اسلام مورد نظر خود را بر دیگر فرقه ها تحمیل کنند و این مصیبت بارترین تجربه شیعیان بود، لذا رویکرد نخستین ابن سعود، یعنی به رسمیت شناختن فرقه های اهل تسنن، امامیه و زیدیه و پلورالیسم فرقه ای، تاکتیکی سیاسی بود تا به واسطه آن آرامش را بر منطقه حجاز حکمفرما کند؛ چرا که از یک سو پیروان فرقه های مختلف، جمعیت این ناحیه را تشکیل می دادند و از طرف دیگر، وی هنوز به طور کامل بر منطقه مسلط نشده بود، ولی به محض اینکه او منطقه حجاز را به طور کامل تحت کنترل و تسلط خود در آورد، در اوج خودکامگی قوانین شرعی حنبلی را بر مردم این منطقه تحمیل نمود، به طوری که شیعیان در جرگه مشرکین قلمداد شدند و مجبور شدند با اسلام (وهابی) تجدید بیعت کنند و از به جا آوردن آیین های خاص خود در حسینیه ها منع شدند و مجبور شدند در مساجد اهل تسنن نماز بخوانند. ابن سعود علاوه بر تعقیب فتوای علمای وهابی علیه شیعیان احسا در سال 1927، به معاونان خود در احسا و قطیف دستور داد علمای شیعه را مجبور کنند اسلام وهابی ارا ئه شده از سوی ابن بشر را بپذیرند. بنابراین بسیاری از شیعیان مجبور شدند شهادتین را ادا کنند. علمای مذهبی عربستان، شیعیان را به عنوان خوارج تلقی می نموده اند و مراسم عاشورا دا ئماً مورد کنایه و حمله بوده و سال های متمادی این مراسم برگزار نمی شده و ممنوع بوده است.
هویت شیعی در بستر هویت سعودی — وهابی
حکومت آل سعود با هدف متحد کردن گروه های مختلف و همگون سازی آنان، حق حاکمیت خاندان سلطنتی را به عنوان یک اصل مسلم در سطح ملی ترویج نمود. البته در مناطق مختلف عناصر متفاوتی برای شکل دهی هویت ملی به کار گرفته می شد. به عنوان مثال، ابن سعود تلاش کرد در منطقه نجد میزان وفاداری قبایل را نسبت به خود افزایش دهد تا بدین وسیله حکومت خود را استحکام بیشتر بخشد. از این رو، ابن سعود به واسطه رهبری فراقبیله ای، امنیت و رفاه قبایل را افزایش داد و در نتیجه قبایل منطقه با وی بیعت نمودند. دانشمندان تاریخ سعودی نظیر جمیز بیکاستوری و غسان سلمه کوشیده اند با ارا ئه یک الگو و پارادایم، هویتی را که توسط خانواده سلطنتی سعودی ترویج شده، کشف کنند. پیکاستوری معتقد است: ابن سعود با هدف مشارکت دادن قبایل در حکومت و مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود بر منطقه ای ناهمگرا، نیروی فراملیتی خود بر منطقه را مشروعیت بخشد، ولی از نظر سلمه رژیم سعودی هویت فراقبیله ای را ترویج نمود. در هر حال، همه این تعبیرات به اسلام وهابی اشاره دارد و ابن سعود و جانشینانش تلاش کردند آن را عامل اتحاد مردم قرار دهند. پیکاستوری در مقاله ای درخصوص شکل گیری هویت سعودی تحت عنوان -»تلاش برای ایجاد نیروی فراملیتی-« خاطرنشان می کند: اسلام در همگون سازی قبایل و شکل گیری هویت فراقبیله ای، نقش عمده ای ایفا نمود و ارزش های فراملیتی در مشروعیت بخشیدن به استیلای حکام سعودی بر این منطقه ناهمگرا مؤثر بوند. در واقع، ابن سعود از این عامل به عنوان ابزاری برای ایجاد یک هویت اولیه و یک قدرت بزرگ تر بهره برداری نمود تا بدین وسیله قبایل را تحت کنترل خود در آورد. از طرف دیگر، حکومت آل سعود با هدف متحد کردن گروه های مختلف و همگون سازی آنان، حق حاکمیت خاندان سلطنتی را به عنوان یک اصل مسلم در سطح ملی ترویج نمود. البته در مناطق مختلف عناصر متفاوتی برای شکل دهی هویت ملی به کار گرفته می شد. به عنوان مثال، ابن سعود به واسطه رهبری فرامنطقه ای، امنیت و رفاه قبایل را افزایش داد و در نتیجه قبایل با وی بیعت نمودند. این در حالی صورت می گرفت که تحمیل مالیات های سنگین بر شیعیان استان شرقی عربستان از سوی حکومت ابن سعود نارضایتی مردم را در پی داشت که این امر به نوبه خود، بر وفاداری شیعیان نسبت به حکومت تأثیر منفی بر جای گذاشت، زیرا درآمدهای حاصل از این مالیات ها به نفع قبایل متحد با ابن سعود صرف شد. بررسی تاریخ عمومی مردم بومی عربستان، یکی از شیوه هایی است که می توان به واسطه آن از ملی بودن یا نبودن حکومت سعودی اطلاع حاصل کرد. شیعیان نیز مانند گروه ها، مناطق و فرقه های مطرود دیگر، خود را به عنوان بخشی از تاریخ حکومت سعودی محسوب نمی کنند، زیرا حکومت سعودی در طول تاریخ همواره کوشیده به آنان غلبه کند و آنان را تابع خود نماید و به مظاهر و ویژگی های فرهنگی آنان کاملاً بی توجه بوده است.
شیعیان در سمبل ها، نمادها، مراسم و آیین های حکومت هیچ جایگاهی ندارند. به جز ساکنین منطقه نجد، همه گروه ها بر این باور هستند که هرگز نمی توانند در فرآیند یکپارچه سازی حکومت سعودی شرکت داشته باشند؛ مگر با نیت تظاهر و تملق، زیرا معتقد هستند موجودیت آنان در فرآیند یکپارچه سازی به رسمیت شناخته نمی شود و در واقع این فرآیند مختص مردم نجد است. در این گونه مراسم ها که فرآیند یکپارچه سازی در آن متجلی می گردد، فقط نمادهای سنتی مردم نجد نظیر رقص محلی، لباس سنتی، میراث فرهنگی و حتی آوازها و اشعار به نمایش گذاشته می شود. حکومت سعودی تلاش می کند هویت، نمادها، آیین ها، تاریخ و تا حدی گویش و لباس مطلوب و خاص خود را به همه مناطق و گروه ها تحمیل کند و خاندان سلطنتی از بدو امر بر ترکیب و تلفیق این مؤلفه ها با ملی گرایی تأکید نموده اند. همانگونه که از تعاریف حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی استنباط می شود، در جامعه افراد باید از حقوق برابر برخوردار باشند و دسترسی آنان به قدرت و منابع دیگر عادلانه بوده و در برابر قانون یکسان باشند. همچنین نباید گروه های دون پایه که از امتیازات اجتماعی محروم هستند و یا گروه های به اصطلاح اجنبی در کشور وجود داشته باشند. چنانچه از منظر واقع گرایانه به این موضوع نگریسته شود، صرفاً ترغیب مردم به وفاداری، موجب ایجاد حس وفاداری نسبت به حکومت نمی شود، بلکه مسئولیت پذیری حکومت در قبال نیازها و علایق مردم، نحوه رفتار دولت با شهروندان و رسیدگی به شکایات آنها و مشارکت دادن افراد و گروه ها در ساختار دولت، ضامن تداوم وفاداری مردم نسبت به حکومت و ولایتمداری حکام است. در صورتی که دولت نتواند یا نخواهد پاسخگوی نیازهای اساسی مردم باشد، احساس تعلق مردم به حکومت از میان رفته و جدایی و تجرید این دو از یکدیگر پدید می آید. بنابراین بحران هویت حاکم بر کشور، از آنجا ناشی می شود که حکومت برای ایجاد هویت ملی به ارزش های خاص، ارزش های فرهنگی منطقه نجد، وهابیت و خاندان آل سعود تمسک جسته است. در همین راستا، رهبران وهابی سعودی مانند همه حکام دیگر عربستان مایل نبودند هویتی ملی را ترویج کنند که حتی در بعد نظری استلزام پذیرش اصل مشارکت مردم در حوزه های سیاسی و اقتصادی را در پی داشته باشد. این امر در ادعای ابن سعود، مبنی بر موروثی بودن حق حاکمیت به خوبی نمود یافته است. بعلاوه ایجاد هویت ملی جمعی مستلزم پذیرش اصل برابری همه شهروندان است؛ هر چند که این اصل با اید ئولوژی مذهبی و سیاسی حکومت سعودی در تعارض است. در حوزه دینی، علمای وهابی خود را مظهر اسلام واقعی و موحدان حقیقی می دانند و شعار اصلی آنها پاکسازی امت اسلامی از مشرکان (شیعیان، اهل تصوف و دیگر گروه ها) است. از این رو، آنان نمی توانند با مشرکان و مؤمنان به یک شکل رفتار کنند. در حوزه سیاسی حکام سعودی که با زور و اجبار به شبه جزیره عربستان استیلا یافتند تا حکومت خود را به نام سلسله سعودی تشکیل دهند، هرگز نمی توانند مردم را در ساختار سیاسی مشارکت دهند؛ چرا که آن را منحصر به خود می دانند. در واقع، اعضای خاندان آل سعود در همه عرصه ها، از جمله حوزه های حقوقی و اقتصادی، خود را مافوق دیگر شهروندان و مردم نجد می دانند. بنابراین هویت ملی در مثلث فرقه گرایی وهابی، منطقه گرایی مردم نجد و اقتدارگرایی و قدرت طلبی حکومت سعودی نمود یافته، اما این هویت نتوانسته مردم را متقاعد کند که وفادرای خود را به حکومت حفظ کنند. نمونه تبعیض های مذهبی سعودی ها بر علیه شیعیان، فتاوای علمای سعودی بر علیه شیعیان و محرومیت های اقتصادی که به آن اشاره می شود گواه این مدعاست که شیعیان هویت خود را به طور مستقل از حکومت حفظ کرده اند.
تبعیض مذهبی سعودی ها بر علیه شیعیان
در شهر صفوا، شهری که بیش از 100 هزار نفر جمعیت دارد و عمدتاً شیعه هستند، فقط 3 یا 4 حسینیه اجازه فعالیت دارند. علاوه بر این، در سال 1990 مقامات سعودی بر تعطیلی حوزه المبارزه، مدرسه ای دینی که 16 سال فعالیت می کرد، مبادرت ورزیده و برخی از مدرسان آن را بازداشت کردند. در آموزش و پرورش، تعالیم وهابی بر شیعیان تحمیل می شود. شیعیان نه تنها مجاز به تعلیم تشیع به طور رسمی نیستند، بلکه مجبور هستند آموزه های وهابی که مشتمل بر تقبیح رسمی تشیع و تحریف آن است را فرا گیرند. لذا مدارک پرشماری گواه آن هستند که برخی از دانش آموزان به ویژه دختران نوجوان شیعی، بر اثر القا ئات مذهبی ضد شیعی، دست از تشیع کشیده یا تلاش ناموفقی در این خصوص صورت داده اند. اما گرچه فرزندان شیعیان مجبور هستند در مدارس دولتی اسلام وهابی را فراگیرند، ولی به موازات آن خانواده و شخصیت های دینی شیعی تعالیم مذهبی را به آنان تعلیم می دهند و بدین ترتیب کودکان در مقابل آموزه های دینی وهابی که در مدارس دولتی به آنها تدریس می شود مصونیت پیدا می کنند. هدف از تعلیم موازی آموزه های شیعی به کودکان این است که آنان بتوانند در اوان کودکی به درک و تشخیص صحیحی از تشیع و وهابیت دست یابند و همچنین قدرت تشخیص و تمیز این دو را از یکدیگر برخوردار شوند. از طرف دیگر، کتاب ها، سرودها و نوارهای مذهبی شیعی ممنوع هستند و در اختیار داشتن آنها مجازات در پی دارد. استفاده از برخی اسامی شیعی غیر قانونی است و شیعیان مجاز نیستند کتاب هایی درخصوص تاریخ یا فرهنگشان منتشر کنند. حتی تغییر نام ایالت قدیمی احسا به ایالت شرقی در راستای همین امر است. در سال 1927 علمای رده بالای سعودی فتوایی دالّ بر تکفیر شیعیان صادر کردند؛ یعنی محکومیت آنان به عنوان افرادی مرتد یا کافر که مستحق مجازات هستند. این اعلامیه تصریح می کرد که شیعیان حق ندارند اعمال دینی انحرافی شان را به جا آورند و اگر این تحریم را زیر پا گذارند باید از سرزمین مسلمانان تبعید شوند. در سال 1991 نیز بن جبرین عالم رده بالای سعودی دوباره، با صدور فتوایی بر کافر بودن شیعیان تأکید کرد، در حالی که رهبر اعلامی مفتیان عربستان، بن باز طی حکمی جواز صلح با اسرا ئیل را به بهانه برقراری امنیت و خودداری گروهی از آزار و اذیت گروه دیگر و همچنین اقدام به داد و ستد و مبادله سفرا و سایر موارد، به شرطی که متضمن ابراز دوستی با آنان نباشد، صادر نمود.
وضعیت اقتصادی شیعیان
با توجه به اینکه دست کم اکثر حوزه های نفتی کشور عربستان در مناطق شیعه نشین قرار دارد، اعطای نقش به شیعیان لاجرم باید با موقعیت ویژه آنان در تأمین درآمدهای کشور و همچنین نیروی انسانی کارآمد آنان سازگاری داشته باشد؛ امری که دولت عربستان به راحتی آمادگی پذیرش آن را ندارد. در سال 1996 گزارشی از حقوق دانان مینه سوتایی، حقوق بین المللی بشر درخصوص عربستان سعودی منتشر شده است که در آن، این حکومت بی رحم و ظالم معرفی شده که مشخصه آن بیزاری از شیعیان است. در همین گزارش وضعیت اقتصادی ایالت شرقی را این گونه توصیف می کند:
ایالت شرقی با داشتن گنجینه ای از منابع طبیعی، یکی از فقیرترین مناطق عربستان سعودی است. دولت در مقایسه با دیگر مناطق، هزینه بسیار اندکی را به پروژه های ساختمانی، جاده ها، بهداشت و تعلیم و تربیت در این منطقه اختصاص داده است. یک روزنامه نگار اظهار داشته است: خانه های این منطقه به گونه ای تصورناپذیر، پایین تر از استانداردهای جدید عربستان هستند. تا اوایل دهه 1980، حلبی آبادها امری عادی به شمار می رفتند و شهرها و شهرستان های شیعی هنوز فاقد تسهیلات پزشکی جدید هستند که در شهرهایی چون ریاض و جده به چشم می خورند. تنها در سال 1987 بود که حکومت سعودی برای احداث بیمارستان قطیف، نخستین بیمارستان مدرن ایالت شرقی اقدام کرد. شرکت آرامکو نیز که در اصل توسط نیروهای شیعه منطقه راه اندازی شده بود، اکنون از استخدام آنها خودداری می کند و حتی بسیاری از آنها را اخراج کرده است.
ساختار حکومتی عربستان و نقش شیعیان
وجود 4 هزار شاهزاده در عربستان باعث شده است که آنها تمام مسئولیت ها و مراکز قدرت را در اختیار خود داشته باشند. برای مثال، تمام وزارتخانه های مهم از قبیل دفاع، خارجه و کشور به وسیله شاهزادگان اداره می شود. همچنین ریاست شورای عالی در وزارتخانه های خدماتی نیز به عهده آنهاست. شورای عالی تبلیغات سیاست کلی وزارتخانه ها را تعیین کرده و فرماندهی عملیات در بخش های مختلف نیروهای مسلح و پایگاه های نظامی را در اختیار دارند. این در حالی است که شیعیان از استخدام در نیروهای نظامی محروم هستند و خلبانی نیز برای آنها ممنوع است. اعمال فشار سیاسی توم با استبداد، با کمک شیوه های ارعاب مجموعه ای از رفتار رژیم سعودی است که قدرت را به طور انحصاری در اختیار گرفته است. دستگاه های حکومتی هر گونه مخالفتی را سرکوب می کنند، تشکیل هر نوع اتحادیه و حزب سیاسی در این کشور ممنوع و مبارزات سیاسی انتخاباتی هم مفهومی ندارد. تنها از سال 1993 که اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی بعد از نوشتن قانون اساسی در سال 1992 آغاز شد، ملک فهد، پادشاه سابق عربستان سعودی انتصاب 200 نفر را برای نمایندگی مجالس محلی در سرتاسر کشور تأیید کرد. در این بین، یک کرسی به یک نفر از شیعیان در مجلس مشورتی شورا داده شد. این شورا نیز صرفاً وظیفه مشورتی دارد و سیاست گذاری در عربستان سعودی همچنان در دست دولت است که عمدتاً تحت تسلط اعضای خانواده حاکم آل سعود قرار دارد.
مقابله و مبارزه با شیعیان در عربستان در حالی است که عربستان حاضر شده که با کشورهای غیر مسلمان ارتباط برقرار کند، با رهبران برجسته یهودی رابطه داشته باشد، به بیگاناگان غیر مسلمان اجازه حضور در پادشاهی بدهد و اینها تنها به این دلیل است که رژیم، پایه های مشروعیت خود را که علمای وهابی می باشند، راضی نگه دارد تا آنها خاندان سلطنتی و سیاست هایش را بپذیرند. لذا در نهایت شیعیان احساس می کنند تشیع، حقیقتاً تنها هویتی است که امروزه در این کشور پادشاهی پیش روی آنها قرار دارد. آنها واقعاً شهروندان عربستان سعودی نیستند و حکومت پادشاهی آنان را اتباعی بیگانه و مظنون به شمار آورده و در پایین ترین سطح نظام اجتماعی جای داده است. در نتیجه، اساساً هویت دیگری پیش روی شیعیان قرار ندارد و به دلیل همین فقدان، آنان به طور غیر ارادی به هویت اصلی شیعی باز می گردند. اقدامات ظالمانه رژیم سعودی هرگز از حافظه تاریخی شیعیان محو نمی شود. این وضعیت غم انگیز موجب شد شیعیان عربستان رابطه خود را با شیعیان نجف، قم و بحرین که از موقعیت بهتری برخوردار هستند، استحکام بخشند. در نتیجه نه تنها تلاش وهابیون برای همگون سازی شیعیان با هویت ملی به شکست انجامید، بلکه موجب شد شیعیان بیشتر درصدد تقویت هویت خود بر آیند. همچنین تبعیض بر علیه شیعیان در حوزه های دینی اتحاد بیشتر شیعیان را در پی داشته و جنبه دینی هویت آنان را بر جسته نمود و در واقع هویت آنان به طور کلی دینی شده است.
با وقوع انقلاب اسلامی روند بیداری اسلامی شدت یافت. این روند به ویژه پس از شکست اعراب از اسرا ئیل، شکست الگوی ناصریسم و ناسیونالیسم عربی و حکومت های محافظه کار عربی و بعضاً سوسیالیستی و مقارن با آن وقوع انقلاب اسلامی در ایران، روند رو به گسترش بیداری اسلامی و جنبش های رادیکال اسلامی را در جهان اسلام شدت بخشید که در زیر به تأثیرات منطقه ای آن و همچنین تأثیرات آن بر شیعیان عربستان و واکنش عربستان به تکاپوی شیعی در داخل منطقه می پردازیم:
انقلاب اسلامی و تأثیرات منطقه ای آن
بررسی دقیق محیط اسلامی معاصر، وجود یک بحران اجتماعی چند بعدی را نشان می دهد. جهان اسلام برای بیش از دو قرن شاهد یک بحران طولانی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و از همه مهم تر روحی بوده است. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تجزیه کشورهای عربی، نخبگان ناسیونالیست عرب دو وظیفه را احساس کردند: اول، رهایی از کنترل اروپا و کسب استقلال، دوم، ارا ئه-» یک برنامه اید ئولوژیک برای استقرار حکومت قانون.
این دو هدف تحقق پیدا کرد، اما بحران شدت گرفت. انواع و اقسام مکاتب مارکسیسم، لیبرالیسم و ناصریسم نتوانست نیاز اید ئولوژیک جوامع اسلامی را برطرف کند و این سبب شد تا اسلام در واکنش به این مکاتب و برای رفع بحران، به شکل سیاسی و ایدو ئولوژیکی مطرح شود و در بسیاری از موارد در قالب احزاب و جنبش های سیاسی به مرام و اید ئولوژی سیاسی تبدیل شود. اسلام سیاسی قرن بیستم را اغلب با عنوان -»بنیادگرایی-« توصیف کرده اند؛ هرچند گرایش های گوناگون در اید ئولوژی سیاسی اسلام را نمی توان تحت چنین عنوانی آورد. برخی جنبش های سیاسی مانند اخوان المسلمین در مصر و حزب جماعت اسلامی در پاکستان، بنیادگرا محسوب می شوند. از سوی دیگر، اید ئولوژی سیاسی اسلام با اید ئولوژی های دیگر مانند لیبرالیسم، ناسیونالیسم و سوسیالیسم در آمیخته که آمیزه های رنگارنگی از مرام و عقیده سیاسی ایجاد کرده است.
در عصر حاضر، شاهد رشد اسلام گرایی هستیم، همچون اخوان المسلمین در مصر که در اواخر دهه 1930 یکی از پرقدرت ترین سازمان های مصر شد و بعد توانست در کشورهای دیگر نفود کند و جهان اسلام به ویژه جهان عرب را تحت تأثیر خود قرار بدهد و علاوه بر آن، گروه های دیگری همچون حزب الدعوه در عراق یا منظمة الجهاد و منظمة التحریرالاسلامی یا جماعة المسلمین مصر رشد یافتند، اما در این میان در اواخر سال 1979 میلادی، نهضتی که از سال ها قبل شروع شده بود در کشوری غیرعرب، اما مسلمان به پیروزی رسید. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به دور از هرگونه دلبستگی به ایسم ها و مکاتب ساختگی با کمترین امکانات مادی و با کمترین خشونت، توانست گوی سبقت را از بقیه نهضت ها برباید و همین سبب خیرگی چشمان جهان و به ویژه مسلمانان منطقه شد. این ویژگی به گونه ای بود که حتی رسانه های غربی و شخصیت های جهانی نیز با حیرت لب به سخن گشودند. روزنامه انگلیسی تایمز گفت: انقلاب اسلامی قدرت انحصاری دو ابرقدرت را در معرض تهدید قرار داده است. خطر ایران علیه منافع آمریکا به مراتب بیشتر از شوروی است. سایروس ونس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز گفت: با پیروزی انقلاب در ایران و سرنگونی شاه، تمامی خواسته ها و برنامه های آمریکا به یأس تبدیل شد. همچنین بگین، نخست وزیر اسبق اسرا ئیل گفت: از وقتی انقلاب پیروز شد زلزله ای در منطقه به وجود آمد که تمامی منطقه را به لرزه در آورده است.
تفاوت این انقلاب با دیگر نهضت ها، در این بود که اولاً تحت رهبری شخصیتی مذهبی قرار داشت، ثانیاً اسلامی بود، ثالثاً بدون توجه به نیروهای بیگانه به پیروزی رسید و رابعاً، در مقابل حکومت و رژیمی قدرتمند که ژاندارم منطقه بود، ایستاد. وقوع این پدیده مهم در ایران، تأثیراتی در منطقه داشته است و جدای از نظر رهبران آن، با شروع پیروزی حیرت انگیزش به جهان و بخصوص منطقه صادر شد، چون در حقیقت این امر که صدور انقلاب یکی از وجوه مشترک انقلاب هاست، نباید تردید کرد. ظهور جریان های نوپای اسلامی، به ویژه در کشورهای دارای اقلیت شیعی، این مسئله را ثابت کرد که جوانان مسلمان با تأثیرپذیری از الگوی انقلاب اسلامی ایران به فعالیت بیشتر با روش قهرآمیز پرداخته اند. ظهور سازمان الجهاد در آخر دهه 1970 در مصر و تلاش آن برای سرنگونی رژیم سادات، ظهور سازمان های شیعی در عراق مانند سازمان عمل اسلامی، ظهور جنبش سنی اخوان در عربستان سعودی و تلاش برای تصرف مسجدالحرام و سرنگونی رژیم حاکم بر حجاز، آغاز ناآرامی های شیعی در مناطق نفت خیز شرق عربستان و آغاز فعالیت گروه های اسلامی در کشورهای عربی خلیج فارس، به ویژه کودتای شیعیان بحرین به رهبری سیدمحمدتقی مدرسی، گسترش فعالیت های مذهبی و اجتماعی و ... در کویت، همگی نشان از تأثیر انقلاب اسلامی ایران در منطقه داشت.
وجود شیعیان کویتی که 30% جمعیت کویت را تشکیل می دهند و وجود مجلس ملی و آزادی نسبی در کویت که آن را از سایر کشورهای عرب منطقه متمایز می کند، سوم وجود قشر تحصیلکرده و تعداد قابل توجه از افراد فلسطینی در کویت، سبب توجه ایران به آن کشور می شود. در سال 1358، اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران به کویت می رود و هیأت هایی در سطح معاون وزیر و مدیرکل برای مذاکرات دو جانبه به کویت می روند.
عربستان سعودی نیز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دقت تحولات ایران را مورد توجه قرار داده و فراز و نشیب های آن را دنبال می کرد، اما از اظهارنظر صریح درخصوص حوادث ایران خودداری می نمود. بعد از استقرار دولت موقت، حکومت آل سعود فرصت را غنیمت شمرد، هیأتی را به ایران اعزام کردند و حتی هیأتی برای تبریک به ایران می فرستد، اما بی مهری مقامات ایران، همراه با برچسب مرتجع سبب ناامیدی شان می شود.
واکنش های کشورهای دارای اقلیت شیعی در منطقه، پس از انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هر چند که کشورهای منطقه در جهت برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با ایران گام برداشتند، اما به طور غیر رسمی، به گونه ای دیگر عمل کردند که از موارد زیر ناشی می شد:
— نوع بیانات و پیام ها و سخنان مقامات ایرانی، دالّ بر صدور انقلاب بود که این مطلب متضمن عدم مشروعیت حکومت های منطقه بود.
— تبلیغات کشورهای غربی که خطر بزرگی را از طرف ایران اسلامی تبلیغ می کردند.
خیزش اسلامی که هم در گروه های شیعی و هم در گروه های سنی در منطقه متأثر از انقلاب اسلامی ایجاد شده بود، مانند قیام 20 نوامبر 1979 در مکه که به اشغال مسجدالحرام منجر شد و توسط حکومت عربستان سرکوب شد. اقدام این گروه (الدعوه المحتسبه) از طرف سازمان انقلاب اسلامی جزیرة العرب که بعداً نمایندگان آنها به دعوت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همایش -»جنبش ها و نهضت های آزادی بخش-« به ایران آمده بودند، مورد تأیید قرار گرفت.
ترس از نفوذ شوروی با توجه به چندین کودتا که توسط کمونیست ها در کشورهای افغانستان (فروردین 1357) و یمن جنوبی (خرداد 1357) انجام شده بود، غیر عرب بودن ایران سبب این توهم می شد که ایران در پناه شعارهای خود، درصدد گسترش نفوذ خود است. لذا کشورهای دارای اقلیت شیعه در منطقه به دلیل تأثیرات مستقیم انقلاب اسلامی بر روی آنها و اینکه درصد درخور توجهی از شیعیان در آنجا هستند، مانند عراق با 70%، بحرین 80%، عربستان با 10% و کویت با 20% و وجود 300 هزار مهاجر شیعه در این کشور که عمدتاً ایرانی هستند و در کویت و بحرین و امارات متحده عربی و قطر زندگی می کنند، برای کشورهای منطقه سبب هراس بیشتر شد، به ویژه اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مواردی از تظاهرات در عراق و بحرین و عربستان برگزار شد و کودتای دسامبر 1981 در بحرین و انتساب آن به جمهوری اسلامی ایران، همگی نشان از دوره ای جدید از برخورد کشورهای دارای اقلیت شیعه با شیعیان کشورشان داشت.
تأثیرانقلاب اسلامی بر شیعیان منطقه
اسلام شیعی نسبت به ملت (ملی گرایی) خوش بین نیست؛ زیرا ملت به مفهوم ملی گرایی، می تواند موجب لغزش در جامعه اسلامی باشد. در واقع، متفکران سیاسی شیعه هیچگاه به پدیده ملی گرایی خوش بین نبوده اند، همانند کمونیست ها. شیعیان اعتقاد دارند که روزی دولت ملی، با پیروزی نهایی تشیع و اسلام زایل خواهد شد. بنابراین، برای شیعیان، دولت ملی فقط مرحله ای است، اما برای گذشتن از این مرحله باید ابتدا آن را تقویت کرد. در مورد تشیع، استدلال دولت ملی و جامعه ایده آل آینده به همین شکل مطرح است. در مرحله اول، باید دولت ملی را تقویت و تشیع را در حال حاضر در ایران نهادینه کرد تا روزی که پیروزی شیعه تضمین شود. این پیروزی بعدها موجب وحدت گروه های دولت ملی به ارث رسیده از غرب، به نفع یک جامعه منطبق با خواست های پیامبر خواهد شد.
گرچه انقلاب اسلامی به دلایل ذاتی خود، بر تمام گروه ها و جنبش های اسلامی، به ویژه شیعیان تأثیر گذاشته است، اما به طور خاص، نفوذ ایران بر جهان تشیع اساساً در مناطقی که شیعه دوازده امامی هستند، شدت دارد، زیرا در این مناطق روحانیت تشیع دوازده امامی را به صورت نهادینه در آورده اند و این امر با ایرانی شدن روحانیت شیعی مستقر در خارج از ایران روشن می شود. نفوذی که امروزه ایران در جهان تشیع دارد، از عوامل مختلفی برخاسته است؛ مانند: نقش ایران به منزله یگانه کشور شیعه در جهان، گستردگی جغرافیایی آن، جمعیت فراوان آن که دست کم یک سوم شیعیان جهان را تشکیل می دهد و اهمیت فرهنگی آن. محوریت مذهب در زندگی سیاسی شیعی، با حضور فراوان روحانیان در رس جنبش های سیاسی شیعی و نقش موِثری که در رشد خودآگاهی شیعیان در دهه 1960 داشته اند، اثبات می شود. فهرستی طولانی از امامان پیرو شیعه از آن زمان تاکنون، جنبش های شیعی را رهبری کرده یا الهام بخش آنها بوده اند و فرهنگ تشیع در جای جای ادبیات شیعیان رسوخ کرده است. از این رو، رهبران سکولار شیعه ممکن است فاقد اصالت تلقی شوند. لذا در پی انقلاب اسلامی، شیعیان در سایر کشورهای خلیج فارس و پاکستان که اقلیت مهمی را تحت حکومت سنی ها تشکیل می دادند، جسورانه هویت فرقه ای خودشان را اظهار کرده، مراسم عبادی خود را به جای آورده و نارضایتی خود را از حکومت موجود بیان نمودند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979، روابط ایران با همسایگان عربش تیره شد. تیرگی روابط ناشی از پیدا شدن این گمان در منطقه بود که امنیت خلیج فارس مورد تهدید جدی قرار گرفته است. این تهدید از دید صاحب نظران می توانست از اقدامات مستقیم دولت انقلابی ایران برای صدور انقلاب اسلامی یا رستاخیز اسلامی گسترده ای در منطقه که از سوی انقلاب اسلامی ایران تشویق می شد، سرچشمه گیرد. وجود دفاتر جنبش های آزادی بخش، همچون حزب الله کویت، حزب الله حجاز، انقلاب اسلامی جزیرةالعرب همراه با سخنان و اظهار نظرات در مورد کشورهای منطقه و به مبارزه طلبیدن مشروعیت حکمرانان آن، سبب هراس بیشتر شد. متعاقب آن، قیام مسجد الحرام، کشف کودتا در بحرین و بمب گذاری در کویت این تیرگی و سردی روابط را بیشتر کرد. کشورهای حوزه خلیج فارس، انقلاب اسلامی را عامل خطرناک در بر هم زدن -»وضع موجود-« می دیدند و این بالاترین دغدغه آنان بود؛ زیرا اصلی ترین هدف آنها، حفظ وضع موجود، در خطر تهاجم قرار داشت. این تأثیرگذاری ناشی از قدرت یا نفی کنندگی انقلاب و این باور بود که آیت الله خمینی(ره) باید درست عمل کرده باشد که توانسته است شاه را با تمام قدرتش و حمایت آمریکا، سرنگون کند و در فرآیند این تحول، ایالات متحده را نیز تحقیر نماید. به نظر آنان، امام خمینی(ره) به دلیل موفقیتش، یک الگوی اجتناب ناپذیر اید ئولوژی و انقلاب است. عواملی که موجب شدند تا در جریان وقوع انقلاب و چند ماه پس از پیروزی، این انقلاب مورد توجه گروه های اید ئولوژیک قرار گیرد، عبارتند از:
1 ضربه ای که ایران به امپریالیسم آمریکا وارد کرد و موجب تحقیر آن شد؛
2 ضربه ای که انقلاب ایران بر یک نظام دیکتاتورما~ ب و دست نشانده آمریکا وارد کرد؛
3 تکیه انقلاب ایران در پیروزی بر راه های بومی و اید ئولوژی های بومی که مخالف تقلید کورکورانه از غرب بودند؛
4 پیروزی انقلاب، پیروزی اسلام تلقی شد؛
5 سرانجام آنکه پیروزی ایران در سطح گسترده تر، پیروزی برای کشورهای غیر عربی (جهان سومی) محسوب می شد.
به همین جهت بروز ناآرامی در میان شیعیان کویت، بحرین، عربستان، اسلام را بار دیگر وارد فرآیند سیاسی کرد.
تأثیر انقلاب اسلامی بر شیعیان عربستان
رهنمود انقلاب آن بود که نفت نیز از ارکان قدرت اسلام است و باید مطابق مصالح امت اسلامی، تولید و صادر شده و درآمد آن نیز صرف عزت و تحکیم جامعه اسلامی شود. چنین تجویزهایی تهدیدی جدی برای دولت سعودی و غربی ها بود و این خطر مطرح می شد که امواج انقلاب، دولت های نفت خیز را ساقط می کند و کنترل این ماده حیاتی به دست اسلام سیاسی و رادیکال خواهد افتاد. اسلام سیاسی و شیعی ایران خیلی زود بر عربستان تأثیر گذاشت و اتفاقاً این امر با مسئله نفت نیز کاملاً مرتبط و عجین بود. بعد از انقلاب ایران شورشی در عربستان ابتدا در میان شیعیان ایالات شرقی این کشور در منطقه میدان های نفتی آغاز شد و مردم با پخش اعلامیه هایی در مساجد، به خانواده سلطنتی حمله کردند و علنی به مخالفت با سلسله خاندان حاکم پرداختند؛ به طوری که برای اولین در این حکومت اصطلاح اسلامی موضع دولت به عنوان حامی اسلام شکسته شد.
امام خمینی(ره) به ویژه از حکومت های عربستان و کشورهای خلیج فارس انتقاد کرد؛ هم به دلیل اینکه حکومت آنها حکومت پادشاهی غیر اسلامی بود و هم به دلیل روابط اقتصادی و نظامی دولت این کشورها با ایالات متحده که امام از تأثیر روابط سست و بی پایه این کشورها با آمریکا، با تعبیر -»اسلام آمریکایی-« یاد می کرد. در نوارهای سخنرانی و اعلامیه های امام خمینی(ره) که دستورات او را بیان می کرد، آمده است: حکام عربستان سعودی لباس مسلمانان را می پوشیدند، اما شیوه زندگی آنها تجمل پرستانه، بی شرمانه و مبتنی بر هوا و هوس است. ثروت های مردم را می گیرند و آن را تلف می کنند. به قماربازی، شراب خواری و می گساری مشغولند. در این صورت، تعجبی نخواهد داشت اگر مردم از مسیر انقلاب حرکت کنند، به خشونت دست بزنند و مبارزه شان را برای تحصیل منابع و حقوقشان ادامه بدهند.
بنابراین احساسات و اعتراضات سرکوب شده شیعیان که از تبعیض حکام سنی وهابی آزرده خاطر و خواهان توزیع عادلانه تر امکانات، درآمد نفت و خدمات عمومی بودند در پاسخ به انقلاب ایران و به نشانه سپاس از پیروزی امام خمینی(ره) فوران کرد.
رابین رایت چگونگی تأثیر انقلاب اسلامی بر شیعیان عربستان را چنین گزارش می کند: گهگاه اعلامیه های مخالف و نیز روزنامه ها مطالب انتقادی علیه رژیم سعودی منتشر می کردند. شعارهایی با مطالب موافق انقلاب اسلامی و مخالف آمریکا روی دیوارها نوشته می شد. یک مؤسسه حمل و نقل هلندی که مرتباً با بنادر نفتی در تماس بود، از وجود دیرکردها و کارشکنی های عمومی در کارها که به عقیده آنها کار شیعیان بنیادگرا بود و یا به وسیله آنها سازماندهی می شد تا شرکت های غربی را بترسانند، خبر می داد.
اریک رولو، مفسر روزنامه معروف و پرتیراژ لوموند در این خصوص می نویسد: شورشیان شیعه به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در پی حرکت در مکه، دل و جرت بیشتری پیدا کردند و روز 27 نوامبر 1979، مراسم روز عاشورا را که در عربستان سعودی ممنوع است، برگزار کردند. جمعیت که عکس های امام خمینی(ره) را در دست داشت به سوی قطیف و احسا و دیگر آبادی های ایالت شرقی حرکت کردند و در درگیری های به وجود آمده با گارد ملی، 36 تن از آنان کشته شدند. جمعیت، سه روز تمام در حال طغیان بود، آنها بانک ها و مؤسسات دیگر را به آتش کشیدند و علیه رژیم سلطنتی شعار دادند و در اعلامیه ها از مردم برای سرنگونی رژیم سعودی دعوت کردند. پس از بازداشت شدن صدها نفر، سرانجام آرامش در منطقه برقرار شد، اما درخواست شیعیان پذیرفته نگردید و دولت سعودی صرفاً برای ظاهرسازی، دست به اقدام مزورانه زد تا اسلامی بودنش را ثابت کند؛ از جمله آرایشگاه های زنانه را تعطیل کرد و گویندگان زن را از تلویزیون دولتی اخراج نمود و چند تن از مقامات دولتی منطقه شرقیه را عزل کرد.
علی المرزوق، فعال شیعی دیگر که از سال 1981 تا 1983 زندانی بوده، می گوید: پس از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان تظاهرات کردند تا بتوانند روزهای تولد امامان خود را جشن بگیرند که در همین زمان، بسیاری از آنان دستگیر شدند. این مسا ئل منجر به دستگیری و مهاجرت عده بسیاری شد، به این ترتیب که آنان به ایران پناهنده شدند.
دیلیت هیرو، روزنامه نگار پاکستانی اولین بازتاب های انقلاب اسلامی در عربستان را در مناطق نفتی و شیعه نشین چنین شرح می دهد: در 29 نوامبر 1979 (آذر 1358) گروه عظیمی از شیعیان متشکل از 400 هزار، نفر تحریم طولانی عزاداری عاشورا را شکستند و این برای مسئولان زنگ خطری بود. مراسم عاشورا همراه با تظاهرات در هشت شهر منطقه نفتی برگزار گردید. پس از این وقایع بود که سازمان انقلاب اسلامی شیعیان شبه جزیره عربستان پدیدار گشت.
واکنش عربستان نسبت به قیام 1979 شیعیان
مواضع عربستان در مقابل شورشیان شیعه
عبدالعزیز، حاکم احسا اعلام کرد: شیعیان باید خود را با اصول و دکترین وهابی هماهنگ کنند. وی علیه شیعیان تبعیض های زیادی اعمال کرد و آنان را از مشاغل آموزش و ... محروم ساخت. در عکس العملی دیگر، عربستان مدارس علمیه شیعی را تعطیل کرد و هرگونه مسافرت شیعیان به ایران را ممنوع اعلام کرد. با این حال، شیعیان با محروم شدن از تحصیل تشیع در در داخل عربستان سعودی، برای کسب تحصیلات دینی در داخل کشور و مجازات شدن در قبال دنبال کردن این تحصیلات در خارج از کشور، گرفتار شدند.
تأثیرات قیام 1979
در سال 1993 پس از دیدار تاریخی جبران با ملک فهد، او تبعیدیان را دعوت کرد که به کشور بازگردند و زندانیان سیاسی را در ازای وفاداری و بیعت، آزاد کرد. بر اساس گزارش FG، او به آنان قول رسیدگی به مشکلاتشان را هم داد.
رابرت لیسی، نویسنده کتاب -»پادشاهی، عربستان و عمارت سعود-« می گوید: شیعیان از این امر استقبال کردند، ولی در آن زمان، اصطکاک زیادی بین آنها و حساسیت های وهابیون به وجود نیامد. او می گوید: وهابیت سنی بیشترین نقش را در موضع گیری علیه شیعیان و صدور فتواها داشتند. آنها که از سال 1979 متشکل تر شده بودند، هم اکنون می گویند با همکاری با سیستم شوراهای محلی به دنبال تغییرات بیشتری هستند و ردپای حضور پرقدرت تر اقتصادی آنان نیز در ساختارهای اقتصاد شهری و ساخت وساز پررنگ تر شده است. بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که در صورتی که دولت فشار خود را بر آنها کمتر کند، شیعیان آرام تر خواهند شد. شیعیان شهر قطیف چند سال پیش، حق عزاداری در روز عاشورا را به دست آورند.
تأثیر انقلاب اسلامی بر ارگان ها و سازمان های شیعی در عربستان
از میان سازمان های شیعی شناخته شده در عربستان، می توان به سازمان انقلاب اسلامی شبه جزیره عربستان، حزب آزادی بخش شبه جزیره و حزب الله حجاز اشاره کرد که از آن میان، سازمان انقلاب اسلامی جزیرةالعرب، اهمیت بیشتری دارد. این سازمان در سال 1975 تأسیس شد و فعالیت خود را حول آگاهی دادن مردم به فرهنگ انقلابی — اسلامی و مسا ئل سیاسی و زمینه سازی برای بازگشت به خویشتن خویش تا اینکه مردم در آینده خواهان پذیرش یک نظام اسلامی شوند، در منطقه شیعه نشین شرقی متمرکز کرده است. این سازمان پس از قیام کعبه در منطقه شرقیه رسماً اعلام موجودیت کرد. در حال حاضر، بیش از 80% تحصیلکرده های این منطقه، عضو همین گروه هستند و در بین مردم از نفوذ گسترده ای برخوردار هستند. اعضای این گروه معتقد به مقابله با دو خطر عمده و جدی هستند:
الف — غرب زدگی که به وسیله نشر فرهنگ آمریکایی تحقق می پذیرد؛
ب — نشر ارتجاع که توسط عمال مذهبی رژیم و تحت پوشش اسلام بر مردم اعمال می گردد.
آنها در زمان حیات امام خمینی(ره) کسی را به جز ایشان لایق قیادت و رهبری امت مسلمان نمی دانستند. آنان در کل، مواضع ایران را پذیرفته و از آن الگوبرداری می کنند.
از دیگر سازمان های شیعی شناخته شده عربستان مجلس العلما می باشد. هم اکنون مقدمات تشکیل این شورا فراهم شده و تعدادی از علمای بزرگ عربستان، هر دو هفته یک بار تشکیل جلسه می دهند و به بررسی مهم ترین مسا ئل مربوط به شیعیان عربستان می پردازند و در امور مرتبط با اسلام و شیعیان در سرتاسر جهان فعالیت و اعلام موضع می کنند؛ مثل جنگ لبنان که بیانیه صادر شد و حجم زیادی از کمک های شیعیان عربستان را جمع آوری و به لبنان ارسال کردند.
واکنش عربستان به انقلاب اسلامی و تکاپوی شیعی در منطقه
واکنش عربستان به انقلاب اسلامی و تکاپوی شیعی در منطقه به صورت زیر صورت پذیرفت:
1 حمایت از عراق در جنگ در قالب کمک 50 میلیارد دلاری نظامی و نفتی هنگامی که جزیره فاو فتح شده و راه مواصلاتی دریایی عراق قطع شده بود؛
2 عرضه نفت مضاعف به دلیل عدم توانایی ایران در صادرات 6 میلیون بشکه نفت در هر روز و به منظور از بین بردن پشتوانه مالی ایران در جنگ که از نفت تهیه می شد؛
3 اقدام به کشتار حاجیان در مراسم حج سال 1366 و فشار بر ایران برای عدم مقابله با عربستان، با توجه به اینکه آزاد گذاشتن مراسم برا ئت از مشرکان می توانست انقلاب اسلامی را رواج داده و ارکان قدرت عربستان و بسیاری از دولت های دیگر را تهدید نماید.
بن باز، مفتی اعظم عربستان مراسم برا ئت از مشرکان را تحریم کرد. وی گفت: راهپیمایی و تظاهرات در موسم حج در مکه مکرمه و غیر آن، برای اعلام برا ئت از مشرکان بدعتی است که هیچ اصالتی ندارد و نتیجه آن هم انواع فساد و شر و اذیت حاجیان و غیر آنهاست، لذا بر دولت واجب است که از آن جلوگیری نماید. او این اعمال در موسم حج را بدعت گذاری در دین می داند و می گوید پیامبر(ص) از آن نهی می فرموده است. بالاخره در تابستان 1366 این حرکت به خط قرمز رسید و حکومت آل سعود در مراسم حج این سال راهپیمایی برا ئت از مشرکان را در ماه حرام و در حرم امن الهی، مورد هجوم قرار داد که طی آن 400 نفر زا ئر به شهادت رسیدند. عربستان برای جلوگیری از واکنش جمهوری اسلامی ایران با پوشش استراتژی حفظ سهم بازار نفت، یک باره عرضه نفت را افزایش داد و قیمت های نفت از بشکه ای 28 دلار به حدود بشکه ای 8 دلار سقوط کرد. در عین حال، مبادی تولید و صادرات نفت ایران از سوی عراق و با همکاری شورای همکاری خلیج فارس که ریاست آن بر عهده عربستان بود، به شدت بمباران شده و توان صادرات ایران ضعیف می شود. بنابراین ایران بر خلاف سال های اولیه جنگ در سال 1366 نمی توانست اقدام عربستان در کشتار حجاج را به صورت نظامی تلافی کرده و جبهه جنگ را از عراق به عربستان بکشاند.
اقدامات تبلیغی ضد شیعی عربستان
— عربستان برای مقابله با نفوذ شیعه در منطقه، در سال 1381 پنج هزار کتاب در نقد شیعه منتشر کرده است و در موسم حج همان سال، بیش از یک میلیون نسخه کتاب بر ضد شیعه در بین حجاج توزیع کرد.
— تأسیس اداره ویژه ای تحت عنوان -»دا ئره المکافحه التبشیر الشیعی-«، (اداره مبارزه با گسترش تبلیغات شیعه) که بودجه هنگفتی جهت مبارزه با گسترش انقلاب اسلامی ایران به آن اختصاص یافته است، کمک به گسترش تفکر سلفی در منطقه، به ویژه در افغانستان و پاکستان که در افغانستان منجر به تشکیل حکومت سلفی طالبان شد که توسط اعراب افغانی که در حوزه های علمیه پاکستان با حمایت مالی عربستان رشد یافته بودند، ایجاد شد و اولین کشوری نیز که آن را به رسمیت شناخت عربستان بود، از جمله اقدامات دیگر عربستان در این راستاست.
— این کشور کوشید که با روزآمد کردن وهابیت به عنوان رقیب اید ئولوژیک انقلاب اسلامی، به صدور اسلام بنیادگرا بپردازد تا بدین ترتیب هم از خود محافظت کند و هم به جای دفاع به تهاجم فرهنگی دست بزند و رهبری خود را بر جهان اسلام تضمین کند.
نتیجه گیری
امروزه بهبود روابط ایران و عربستان به نفع شیعیان در عربستان است؛ به طوری که هر وقت روابط ایران و عربستان رو به بهبودی رفته است، آزادی های شیعیان عربستان بیشتر شده است و هرگاه این روابط متشنج شده به نفع شیعه نبوده و بازتاب منفی داشته است. همچنین در مناصب رسمی و سیاسی، هیچ شیعه ای وجود ندارد و هیچ وزیر، سفیر، نماینده مجلس و استانداری در عربستان از شیعیان نمی باشد؛ اگر چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شیعیان در ساختار دولت وجود داشتند، اما هم اکنون امر تدریس، ریاست بیمارستان، دبیری و مدیریت خیریه مسئولان شیعه وجود دارند، در شرکت ها و موِسسات اقتصادی، مثل مدیر بانک — چون بانک ها غیر دولتی هستند هم مدیران ارشد شیعه وجود دارند. وضع شیعیان در مناطق شرق عربستان به دلیل اینکه منطقه پول ساز عربستان است و نفت آنجاست، بهتر است. شیعیان این ناحیه، نسبت به شیعیان مدینه در سطح مطلوبی از حیث فرهنگی قرار دارند و به دلیل ارتباط فرهنگی خود با سایر نواحی در موقعیت بهتری به سر می برند و استقلال شیعیان منطقه شرقی و اصرار آنها بر اعتقاداتشان سبب شده است تا آنها از تقیه خودداری کنند و حتی در کنار بقیع نیز به طور مکرر و به صورت دسته جمعی به خواندن دعا مشغول شوند، اما روابط سیاسی بین شیعیان و حکومت سعودی مرتبط با اوضاع منطقه ای و سیاسی است، لذا دسته ای از رهبران این اقلیت، از کشور گریخته و گروه های مخالف را در کشورهای دیگر به ویژه در انگلستان تشکیل داده اند.
درخصوص وضعیت آزادی شیعیان در امور اجتماعی و مذهبی برخورد دولت سعودی به دو صورت است: در مناطقی که اکثریت جمعیت با شیعیان است آزادی ها و فعالیت ها زیاد است و امور دینی و مذهبی، مثل نماز جماعت و جمعه، فعالیت های ماه مبارک رمضان، جلسات قرآن و ... مشمول این آزادی ها هستند؛ هر چند که اگر احساس کنند که این فعالیت ها در حال گسترش است از آنها جلوگیری می نمایند. مثلاً اگر شهرک جدیدی در همان مناطق شیعه نشین ایجاد شود و شیعیان بخواهند حسینیه ای احداث نمایند، دولت سعودی اجازه نمی دهد، اما در مناطقی که شیعیان در اقلیت هستند، محدودیت ها زیاد است و اجازه برپایی عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) به این بهانه که این شهر شیعه نشین نیست و برای اهل سنت است، داده نمی شود، مانند منطقه دمام.
در نهایت، طی سال های اخیر، نحوه برخورد دولت عربستان بسته به اوضاع منطقه و جهان است و چنانچه اوضاع منطقه ای به نفع شیعیان بخصوص در بحرین، لبنان و عراق تمام شود، دولت به دلیل تحریک اقلیت شیعی احتمالاً همانند تحولات انقلاب اسلامی دست به برخوردهای خشونت آمیزی خواهد زد، اما بعد از وقایع 11 سپتامبر و حضور نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا در منطقه و افغانستان و عراق، اوضاع سیاسی منطقه تغییر کرد. عکس العمل منطقی عربستان هم این بود که همگام با این تحولات، یکسری آزادی سیاسی در داخل کشور اعطا نماید و طبعاً شیعیان نیز از آزادی های سیاسی برخوردار شدند. لذا نحوه تعامل دولت عربستان با شیعیان، بازخورد اوضاع و احوال جهانی و منطقه ای است و به اشخاص مربوط نمی شود.
|