قاعده ی بازی را
-نمی دانند
آنان که به خواب هزاره ی اکنون
-دچارند
مگرنه این ست 
که پیش از توفان 
ایستاده ایم 
-بر حاشیه ی امواج؟! 
مگر نه این که 
جهان 
پیش از تو
حسرت چلچله ای بی شماری را 
زیسته است؟! 
و مگر نه 
هنوز 
اولیّن خوان خویشتن گریزی ست
تو را کبوتران بی شماری 
خبر آورده اند. 
این قاعده ی بازی ست
که ساعات کبیسه ی بسیاری 
به گل بنشیند
و زمان 
در جاری لبخندت 
جاودانه می شود. 
این را 
هزاران سال است 
به قاعده ی بازی 
در انتظار نشسته ام. 
منبع: نشریه موعود نوجوان، ش24.