لئونارد نورمن کوهن Leonard Norman Cohen متولد 21 سپتامبر 1934 در کبک کانادا، یادگیری گیتار را در نوجوانی آغاز کرد و گروه محلی بنام «Buckskin Boys» را تشکیل داد. آشنایی زودهنگام با آثار فدریکو گارسیا لورکا Federico Garcia Lorca نویسنده اسپانیایی، کوهن را به شعر و شاعری علاقهمند کرد. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه مکگیل، به جزیره هیدرا در یونان نقلمکان کرد و توانست با استفاده از پشتوانه اندکی که از پدرش بهجامانده بود، خانهای به ارزش 1500 دلار خریداری کند. وقتی کوهن در آن جزیره زندگی میکرد، مجموعه شعری بنام «گلهایی برای هیتلر» Flowers for Hitler در سال 1964 و دو رمان «بازی موردعلاقه» The Favourite Game و «بازندههای زیبا» Beautiful Losers را به ترتیب در سالهای 1963 و 1966 منتشر کند.
کوهن در سال 1966 برای تحقیق درباره راک محلی پرقدرت شهر به نیویورک رفت. او با جودی کالینز Judy Collins که بعدها دو تا از آهنگهای کوهن را در آلبومش به نام «در زندگی من» In My Life قرار داد، آشنا شد. از دیگرکسانی که کوهن در نیویورک آنها را ملاقات کرد میتوان به اندی وارهول Andy Warhol، اعضای گروه ولوت آندرگراوند Velvet Underground و مهمتر از همه نیکو Nico خواننده فراموشنشدنی آلمانی اشاره کرد.
خیلی زود کوهن به ترانهسرای محبوب هنرمندانی مثل کالینز، جیمز تیلور James Taylor، ویلی نلسون Willie Nelson و بسیار دیگر تبدیل شد. عکسهای سیاهوسفید آلبومهای کوهن تصاویری خیرهکنندهای داشت که با آهنگهای تند و درعینحال دوستداشتنیاش هماهنگ بود. در دو آلبوم بعدیاش یعنی «آهنگهایی از یک اتاق» Songs From a Room در سال 1969 و «آهنگهایی از عشق و نفرت» Songs of Love and Hate در سال 1971، باب جانستون Bob Johnston و چارلی دنیلز Charlie Daniels با او همکاری داشتند.در دهه 70، کوهن اولین تور بزرگش را برگزار کرد. او در مصاحبهای با رولینگ استونز در سال 1971 گفت: “یکی از دلایلی که تور برگزار میکنم دیدن مردم است و برای من حالتی اکتشافی دارد. میدانید، من خودم را یک شهروند بهحساب نمیآورم، بلکه احساس میکنم در یک عملیات نظامی حضور دارم”.
کوهن و سوزان الرود Suzanne Elrod که رابطهشان در دهه 70 شکل گرفت، دو فرزند به نامهای لورکا و آدام کوهن نصیبشان شد که به ترتیب عکاس و سرپرست گروه موسیقی لو میلیونز Low Millions شدند. کوهن به داشتن سبک زندگی آزادش معروف بود و ماندگارترین روابطش با خوانندههای پشتیبان مثل لورا برانیگن Laura Branigan، شارون رابینسون Sharon Robinson و مهمتر از همه جنیفر وارنز Jennifer Warnes که با او در نوشتن و تولید نیز همکاری میکرد بود. پس از تجربههای مختلف در سبکهای بینالمللی در آلبوم «آهنگهای اخیر» Recent Songs در سال 1979، کوهن با وارنز برای همصدایی کامل در آلبوم «موقعیتهای مختلف» Various Positions که سال 1984 عرضه شد به توافق رسید.
در سال 1955، کوهن در حرفهی خود وقفهای ایجاد کرد و بهسوی مرکز ذن کوه بالدی خارج از لسآنجلس روانه و به یک صومعهنشین بودائی تبدیل شد و نام جیکان (به معنی سکوت) را برای خود انتخاب کرد. او سکوت کاریاش را در سال 2001 با «ده آهنگ جدید» Ten New Songs و در سال 2004 با «هثر عزیز» Dear Heather شکست.
در سال 2005 با مشکوک شدن دختر کوهن بهکلی لینچ Kelley Lynch مدیر برنامهی قدیمی کوهن به اختلاس در سرمایه بازنشستگی پدرش، پرده آخر زندگی حرفهای کوهن آغاز شد. در حقیقت لینچ بیش از 5 میلیون دلار از او دزدی کرده بود و کوهن برای جبران این خسارت تور دور دنیای حماسی راه انداخت و بین سالهای 2008 تا 2013 به اجرای 387 آهنگ پرداخت. او به ضبط آلبوم نیز مشغول بود و «ایدههای قدیمی» Old Ideas را در سال 2012 عرضه کرد. پس از انتشار «مشکلات عامهپسند» Popular Problems در سال 2014 کوهن در مصاحبه دیگری با رولینگ استونز گفت: «شما به جهندگی خاصی وابسته هستید که بهفرمان شما نیست، بلکه خودش وجود دارد. اگر قادر به درک این جهندگی یا ظرفیت پیشروی آن در سن بالا شوید، برای شما معنی بیشتری نسبت به وقتیکه 30 ساله بودید و خیال باطل داشتید خواهد داشت».
پس از پایان آخرین تور در دسامبر 2013، کوهن کاملاً از انظار عمومی خارج شد و در اکتبر 2016 آلبوم «تو تاریکتر میخواهیاش» You Want It Darker را به تهیهکنندگی پسرش عرضه کرد. همزمان با استقبال بینظیر این آلبوم، نیویورکر در مقالهای به وضعیت بد سلامتی کوهن اشاره کرد. او گفته بود: “من آماده مردن هستم. امیدوارم زیاد سخت نباشد. زندگی من همین بود”. این خواننده و آهنگساز معروف یک ماه پیش از مرگش اعلام کرد که در آن مصاحبه “اغراق” کرده: “من همیشه به نمایشی جلوه دادن خودم علاقه داشتم و میخواهم تا ابد زنده بمانم”.
متن زیر نوشته آرلین آبراموویچ است که از دوران کودکی با لئونارد کوئن آشنا بوده و در دانشگاه مکگیل شهر مونترئال با او همکلاسی بوده است؛ و متن زیر را به یاد لئونارد کوئن نگاشته است:
من اشتراکات زیادی با لئونارد کوئن داشتم. هردوی ما با چند روز اختلاف در 1934 متولد شدیم. پدرانمان هر دو در یک تولیدی لباس مردانه در مونترئال کار میکردند. (خود او همیشه کتوشلواری به همان سبک میپوشید) دوست صمیمی من دوستدختر او بود – و البته این موضوع درباره زنان بسیار دیگری نیز صدق میکرد. هر دوی ما در جامعه یهودیان انگلیسیزبان مونترئال بزرگ شدیم، و خیلی قبلتر از بالا گرفتن ملیگرایی در میان اکثریت فرانسوی آن منطقه، ما از جایگاه خود مطمئن بودیم.
هر دو به دانشگاه مکگیل رفتم و سال اول را با هم در یکزمان شروع کردیم. رشته هردوی ما ادبیات انگلیسی بود. لئونارد جذب شعر شد و شعر میگفت و از این طریق در دانشگاه مشهور شده بود. الگو و قهرمان او شاعر اسپانیایی، فدریکو گارسیا لورکا بود. قبل از اینکه هیپیها و هیپسترها به وجود بیایند، ما خود را بوهمیایی مینامیدیم و در کافههای خیابان استنلی، مثل کافه پم پم که درواقع یک رستوران مجارستانی بود، وقت میگذراندیم. من زیاد آنجا میرفتم و او هم همینطور.
یکشب حوالی سال 1953 دوست مشترکی از من دعوت کرد که برای خوردن گوشت دودی، و تماشای اجرای لئونارد به طبقه بالا بروم. انتظار داشتم بازهم شعر بخواند اما او روی چهارپایهای نشسته بود و اشعارش را با نوای گیتارش میخواند. جادویی بود. چند سال پیش، لئونارد برای اجرا در سالن ارکستر سمفونیک مونترئال به اینجا آمد. من با خوششانسی توانستم یکی از آخرین بلیتهای موجود را بخرم. او برای سه ساعت تمام برنامه اجرا کرد، و همه تماشاگران کنسرت سرشار از شوروشعف بودند.
اولین آهنگ معروف او، سوزان نام داشت و آن را درباره یکی از دوستانش سروده که به همراه دخترش در کنار رودخانه لارنس زندگی میکرد. لئونارد برای دیدار این دوست به خانهاش میرود، این خانه کوچک با زمینی ناهموار و چشماندازی شاعرانه از رودخانه، و برای او چای و نارنگی میبرد. او آهنگهای زیادی دارد که من واقعاً دوست دارم: “Closing Time”، “Dance Me to the End of Love” و “Famous Blue Raincoat” حالا شهر مونترئال منتظر است که او برای آخرین بار به اینجا بازگردد تا در کنار خانوادهاش به خاک سپرده شود.
به بهانه سالروز درگذشت این اعجوبه موسیقی مروری کوتاه میکنیم بر معروفترین ترانههای او:
1. Suzanne
آهنگی که او خود نیز خیلی به آن علاقهمند بوده است و مردم نیز آن را دوست دارند. البته حقوق این آهنگ به گفتهی خود او توسط دوستش از او دزدیدهشده. این آهنگ دربارهی دختری است که کوئن به او علاقهمند بوده است. رودخانهای که در شعر به آن اشارهشده رودخانهی زندگی است و ترانه داستان زندگی عرفانی و معاشرت این دو دلداده را تعریف میکند.
2. Famous Blue Raincoat
شعری از لئونارد کوئن دربارهی مثلثی عشقی بین خواننده، زنی به نام جین و نفر سومی که در آهنگ از او به نام “برادر من، قاتل من” نامبرده شده است. این ترانهی عشق و نفرت، در قالب نامهای نوشتهشده که از خواننده به مرد دیگر این مثلث عشقی فرستاده میشود. اسم ترانه هم اشاره به بارانی آبی دارد که لئونارد کوئن در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 به تن داشته است.
3. I’m Your Man
این آهنگ مدتی طولانی در صدر لیست بهترین موسیقی بوده است و خود کوئن معتقد است که پس از مدتها در این آهنگ صدای خود را به بهترین نحو ارائه کرده است. آهنگی که انتهای عشق را فریاد میکند. در شعر قول انجام هر کاری در قبال پذیرفته شدن به عنوان همراه و معشوق داده میشود.
Dance Me to the End of Love .4
آهنگی که مطمئناً بارها شنیدهاید حتی اگر مثل من اسم آهنگها را به یاد نسپارید. با من تا آخر عشق برقص آهنگی لطیف و عاشقانه است. به گفتهی خود کوئن این ترانه دربارهی هولوکاست است. برای مثال “با زیباییات با من برقص با نوای ویلونی سوزان” اشاره به مرگ دلخراش افراد زندانی و گوش به آهنگ سپردن دیگر زندانیان در زمان مرگ آنها دارد. البته به گفتهی خود او، اصلاً مهم نیست که مردم اصل داستان را بدانند اگر شعر بااحساس نوشته شود بااحساس نیز دریافت میشود.
Everybody Knows .5
آهنگی که خوانندههای متعددی آن را بازخوانی کردهاند. یکی از خاصیتهای شعر تکرار اسم آن در شروع هر جمله و قسمت است. خیلی این شعر را، شعری منفیگرا دانستهاند. “همه میدانند که یا جای من است یا جای تو”، “همه میدانند طاعون در راه است” یا “همه میدانند که آدمهای خوب میبازند”. این ترانه اشاره به بیماری ایدز، روابط و مشکلات اجتماعی و مذهب دارد.
Post Views:
104