وقتی که شما، انگاره خودباوری، خودپنداری و پذیرش خویش را ندارید، در واقع برای خودتان بیمفهوم هستید. هر کسی برای خودش است؛ مادر و پدر برای خودشان هستند. جامعه که به شما چیزی نمیدهد. معلم هم فقط سختگیری خودش را دارد. وقتی که شما مورد پذیرش خویش نباشید، به سمت آسیب رسانی به خود می روید. در اینجا چه اتفاقی میافتد؟
به گزارش ، قانون نوشت: ممکن است که فردی تا آخر عمر فقط خودزنی کند و هرگز به خودکشی نیندیشد. فردی نیز ممکن است بعد از خودزنی به خودکشی فکر و اقدام کند چون فکر کردن به خودکشی با دست زدن به آن تفاوت بسیاری دارد.
کابوس محدودیت، مدتهاست که بر سر دختران و زنانمان سایه انداخته است. مشکلات و محرومیت ها، آنان را در تنگنای سخت و رنجآوری گرفتار کرده است. دخترانی که مادران فردای ایران زمین خواهند بود و تربیت آفرین و فرهنگساز هستند؛ در ابتدای سن جوانی و حتی در دوران نوجوانی با هزار و یک اما و اگر مواجه می شوند. بچه هایی که شادی و شور و هیجان را نیاز زندگی خود میدانند، بسیاری از موضوعات برایشان میوه ممنوعه شده است. خنده بلند یک دختر برخی در خانواده ها مذموم شمرده میشود. گاه از تفریحات اولیه محروم می شوند، حضور در برخی مراسم ها، مجامع عمومی چون ورزشگاهها برای او ممنوع است و به هنگام شرکت در موقعیتهایی از این دست با محدودیت های دست و پاگیر مواجه میشود.
در چنین وضعیتی است که تعدادی از دختران ما یا راه فرار را بر میگزینند، یا ازدواج زودهنگام بر آنان تحمیل میشود، یا به خوشیهای خیابانی روی میآورند یا اینکه با دوستان و همسالان خود به ماجراجویی روی میآورند؛ از این دسته ماجراجوییهایی که برخی دختران ایرانی بهخصوص در کلانشهرها برای خود برگزیدهاند، خون بازی است. بازی با تیغ و خون. دختری که از او جز شادابی ، نشاط و شادی انتظار نمیرود، تیغ در دست گرفته و بر دست و دیگر نقاط بدنش خط میاندازد و با خونی که میریزد، احساس بودن میکند. او که همه جا نادیده گرفته شده است، با خودزنی ابراز وجود میکند، همانطور که برخی دیگر از همسن های او با خود نمایی در کوچه و خیابان اعلام بودن میکنند. اما خودنمایی کجا و خودزنی کجا؟! تیغ زنی در واقع یک اعتراض خشن به وضع موجود است. شخص با ضربه به خود از وضعیتی که در آن گرفتار شده، ابراز انزجار و تنفر میکند و با این رفتار خود را قانع و آرام نشان میدهد.
این سرنوشتی است که حتی اگر برای عده اندکی از دختر رخ داده باشد، جای تامل و بررسی بیشتر دارد؛ هر چند که «بهاره مهرجویی»، روانشناس و محقق پدیده خون بازی، بر این باور است که آمار این پدیده بین دختران بسیار بسیار بیشتر از حد تصور ماست. او بر این باور است که تعداد قابل ملاحظهای از دانش آموزان دختر دبیرستانی به این اقدام دست میزنند. دکتر« امان ا... قرایی مقدم» جامعه شناس نیز این پدیده را برگرفته از وضعیت نابسامان اجتماعی و ناشی از محدودیت ها و محرومیت های حاکم بر دختران دانسته و سیستم حاکم را مسئول این وضعیت میداند. «قانون» در میزگردی با این دو کارشناس، علل و عوامل و همچنین راهکارهای کاهش پدیده خون بازی را بررسی کرده است.
برای شروع بحث، ابتدا میخواهیم بدانیم پدیده خون بازی بیشتر به حوزه جامعه شناختی مربوط میشود یا اینکه بیشتر در زمینه روانشناسی و اختلالات روانی و روحی فرد قابل بررسی است؟
(دکتر امان ا... قرایی مقدم) پدیدههایی که ذاتی، ارثی، ژنتیکی یا نژادی نیستند را باید در زیرمجموعه پدیدههای اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار داد؛ چراکه عوامل اجتماعی بهوجود آوردنده آنها هستند. من از حدود 30 سال پیش روی موضوع آسیبهای اجتماعی با تمرکز بر فضای نیروها یا میدان نیرو بحث و بررسی داشته و این طرح را در مراکز مختلف ارائه کرده ام. اکنون ما در یک میدان نیرو زندگی میکنیم. نیروهایی از شما به من و ایشان وارد میشود. نیروهایی نیز از من و ایشان به شما وارد می شود. اگر شما دو نفر باشید، میدان نیرو تفاوت خواهد داشت؛ حتی میدان نیرو با پوشش، آرایش، حتی عریان شدن و غیره تغییر میکند. بهطور خلاصه چون در اینجا جمع هستیم، یک نوع تبادل نیرو انجام میدهیم.
تبادل نیرو، همواره در یک خط تعادل صورت میگیرد. در هر پدیده اجتماعی نیروهایی برانگیزنده هستند. بعضی از آنها پر زور و بعضی نیز کم زور هستند. بهفرض مثال خانواده نابسامان، فقر، پدر و مادر نابکار، اعتیاد، بیکاری، حتی نحوه شیر دادن مادر به بچه، در رفتار بچه موثر است. یک نیروهایی بازدارنده هستند. نیروهای برانگیزنده که از زیر فشار میآورند و منشأ آن خانواده، فقر، بیکاری، تحصیلات، معنویات، گروه همسالان تا محل زندگی است. اینها همه نیروهای برانگیزنده هستند. نیروهای بازدارنده شامل، پلیس، زندان و اعدام است. بر اساس تئوری من چون این نیروها زیاد هستند، نیروهای بازدارنده نمیتوانند موثر واقع شوند؛ یعنی پلیس، زندان ، اعدام و تنبیه و غیره نمی تواند در برابر نیروهایی که از زیر فشار وارد می کنند،مقاومت کنند و در نتیجه خط تعادل بهم میخورد. پس خودزنی نیز برهمین اساس است. اگر شما درس نمیخوانید، در این تئوری قرار میگیرید. اگر رفتار ایشان بد است، در این تئوری قرار میگیرد.
یعنی اگر شما بهعنوان یک دختر جوان درس نمیخوانید،من باید بر اساس تئوری ببینیم که دلایل درس نخواندن شما بررسی شود.آیا بیسرپرست، تک سرپرست، هستید یا همراه با دوستانتان سیگاروقلیان کشیدهاید؟ یا اخلاقیات و معنویات در شما کم شده است؟پس شما در یک میدان نیرو قرار داریدکه به آن میدان نیرو و فضای اجتماعی میگویند.
دلیل اینکه من از این تئوری استفاده میکنم، این است که وقتی این میدان نیرو در جامعه بهم میخورد، ناهنجاری هایی مانند خودزنی بهوجود میآید.
چرا خانم مهرجویی درس خوانده است؟ چون ایشان، پدر و مادر خوب و محیط مناسب رشد داشته و برای ایشان در شهر و دیارشان شرایط مهیا و آماده بوده است؛ بنابراین به تحصیلات خود ادامه دادهاند.
اما چرا فرد دیگری معتاد شده است؟ چون پدر و مادر خوبی نداشته، با دوستان بد معاشرت کرده یا فقیر و بیکار بوده یا طلاق گرفته است.پس اخلاقیات و معنویات در آنها کم شده است. در نتیجه این نیروها او را به سمت اعتیاد، روسپیگری و خودزنی سوق میدهد.
فرد به دست خود تیغ میکشد و تفریح میکند. این را که نمیشود با اعتیاد و روسپیگری مقایسه کرد؟
(قرایی مقدم) نه اینطور نیست. این تیغ زنی بر اثر به هم ریختن تعادل نیروهای بازدارنده و نیروهای برانگیزنده رخ داده است. درست مانند شرایطی که فرد به سمت اعتیاد یا روسپیگری میرود.
برای فهم بهتر موضوع باید پرسید که آن جوان چرا تیغ میاندازد؟ چون از خانواده ناراضی است یا از دوستان و رسانه های غربی الگو برداری کرده است یا اینکه نسبت به آینده، ازدواج، مسکن و داشتن شغل و غیره امیدی ندارد.
یعنی فضا آنقدر سیاه می شود که فرد به فکر خودزنی می افتد و حتی ممکن است خودکشی کند؟
(قرایی مقدم ) خودزنی جدا از خودکشی است.تئوری خودکشی از«امیلدورکیم» است. او در سال 1894 تئوری خودکشی را مطرح کرد. خودکشی، خودزنی و غیره زمانی صورت میگیرد که همبستگی فرد با جامعه کم رنگ می شود. خودکشی انواع مختلفی مانند«دیگر خواهانه»، «خود خواهانه»، «عمومی» و «تقدیری» دارد. از میان این خودکشی ها تنها یک مورد قابل قبول است و توجیه علمی دارد. افرادی که در جنگ روی مین میرفتند یا حمله ژاپنیها به پرل هاربر،خودکشی دگرخواهانه انجام دادند. این نوع خودکشی چون به خاطر دیگران انجام شده، مقدس است. از نظر روانشناسان اگر تبادل نیروی شما بهم بخورد، دیوانه میشوید. یعنی نمیدانید در چه جایی چه کاری را انجام بدهید. اگر تبادل نیرو در کشور بهم بخورد، فضای زندگی مردم به دلیل ندانم کاریها، درست نبودن برنامه آموزش و پرورش و کتابهای درسی، نابسامان بودن رادیو تلویزیون و سایر موارد بهم بخورد، جامعه دچار اختلال می شود.
با توجه به اینکه شما با چنین بچه هایی سروکار داشته اید، این بچه ها از کدام طیف و گروه سنی و چه طبقه اجتماعی هستند؟
(بهاره مهرجویی) در جامعه آماری که من دارم، این پدیده خیلی گسترده بوده ولی فقط مربوط به تهران است. سایر شهرهای دیگر را بررسی نکردهام؛ البته گمان نمیکنم تفاوت چندانی وجود داشته باشد. برای اینکه این کار را انجام بدهند، خیلی تفاوتی وجود ندارد. در بررسیای که از منطقه یک داشتم (فقط منطقهیک) بچههای این منطقه کمتر چنین کاری را انجام میدهند. وقتی که نیروهای برانگیزنده بیشتر از نیروهای بازدارنده باشند، (بازدارندهها ممکن است منفی یا مثبت باشند)؛تفاوت چندانی وجود ندارد. در گفتوگوها و مشاهدات میدانی که با بچههای منطقه داشتم، اغلب آنان به سراغ چنین رفتاری نمیروند. نه به دلیل اینکه از درون تمایل به چنین کاری ندارند، من این را از بین بچههای پنجم دبستان تا سال آخر متوسطه و نزدیک دانشگاه بررسی کردهام. خانواده این افراد نظارت بیشتری دارند؛ البته نه به این معنی که چیز بیشتری را در اختیار بچه قرار میدهند. یا اینکه بچه ها مشکل ندارند و به اصطلاح خود ویرانگر نیستند. همه اینها وجود دارد ولی نمونههای عینی خود زنی در آنها کمتر دیده میشود. ممکن است تحقیق من، تحقیق درست ، جامعه و کاملی نباشد. اما تصورم این است و به دلیل اینکه خانوادهها نظارت دیداری بیشتری روی بچه ها دارند از اینکه فرزندانشان دست به چنین کاری بزنند، بیشتر میهراسند. اگر نه به سمت چیزهای دیگری می روند. اما در سایر مناطق تهران از جمله در منطقه راه آهن به همان شکل وجود دارد. در اطراف تهران، کرج و شهریار نیز چنین چیزی را مشاهده کردهام. در شهریار و کرج به همین میزان رایج است. خانمهای خبرنگار به من میگفتند که این موارد را به آنها نشان بدهم. به آنها میگفتم این موضوع اینقدر رایج است که شما نیاز به جامعه آماری من ندارید. به اولین مدرسهای که نزدیک منزل شماست بروید و بچههای آنجا را مشاهده کنید. ببینید که از هر 10 نفر، رو ی دست پنج نفر از آنها چنین چیزی وجود دارد یا خیر. این پدیده فراگیر شده است.
پس این مختص به پایتخت نیست؛ یعنی کلانشهرها دچار آن هستند.
(قرایی مقدم) خیر. شامل همه کلانشهرها نیست. کلانشهرهایی مانند کرج که در آنجاتجانس فرهنگی وجود دارد،بیشتر با این پدیده مواجه هستند. وقتی که شما به شهر کرج، ایران کوچک میگویید، یعنی در این شهر با خرده فرهنگهای مختلف مواجه هستید. در تهران به پشت مجلس و به خیابان ایران بروید. چهارراه آبسردان، خیابان خورشید،در آنجا نمیتوانید این کار را مشاهده کنید؛ برای اینکه مذهب یک عامل است.
(مهرجویی) مذهب عامل است اما منطقه راه آهن تفاوت چندانی با آن قسمت ندارد.
(قرایی مقدم) خیر. خیابان راه آهن، سرپل،جوادیه و این گونه مناطق جزو اینها نیست. از نظر جامعهشناسی شهری مکتب شیکاگو، حالتی دایرهای دارد. مرکز این دایره بازار است. منطقه بازار و اطراف آن همیشه آسیبخیز است. در تهران و شیکاگو اینگونه است اما همدان اینطور نیست چون این شهر شعاعی است. در تهران از زیر میدان شاه سابق(قیام) و خیابان جمهوری رو به پایین ،بافت شهر تفاوت دارد. راه آهن تفاوت دارد. از میدان بار تا شوش و پارک حقانی و پارک هرندی،مرکز فساد است. پل عربها، سه راهی جوادیه، مرکز خانه های فساد در زیر بیمارستان فارابی، منطقه هفده، دو راهی قپان، خاک سفید که همه اینها در گذشته مراکز فساد بودند. تهران اقطاعی است. اما از سه راه امین حضور تا خیابان ایران ، دروازه شمیران و خیابان خورشید، سالم هستند.
(مهرجویی) فرمایش جناب قرایی مقدم متین است. اما فاکتور و محرک خیلی قدری وجود دارد؛ آن هم نمایش چنین کاری در شبکه های مجازی است که به یکسانسازی این پدیده منجر میشود.
(قرایی مقدم) شما میگویید از هر10 نفر، پنج نفر در مدارس این کار را انجام میدهند؛ بنابراین همانطور که پارسونز گفته، تاثیر گروه همسالان در این پدیده دیده میشود.
آیا تاثیر گروه همسالان بر مذهبی بودن خانواده و محیط غلبه میکند؟
( مهرجویی) نیروهای معنوی یکی از نیروهای بازدارنده هستند. سلامت روان خانواده یکی از نیروهایی است که مانع از انجام چنین کاری توسط بچهها میشود. چهار الی پنج خانواده به من مراجعه کردند که چنین چیزی رادر بچههای خودشان دیده اند. جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم چون آنها در دوران بلوغ هستند، همسو شدن با همسالان برایشان بسیار اهمیت دارد. برای آنها مورد تایید همسالان قرار گرفتن، مهم تر از مورد تایید بودن خانواده است. اینها زیر سیطره رفتاری افرادی رفتهاند که چنین کارهایی انجام میدهند. حتی خودشان هم جرات این کار را نداشتند و به دوستانشان میگفتند این کار را برایشان انجام بدهند.از آنها که سوال میکردیم چرا این کار را انجام دادید؛ خانواده شما که این مدلی نیستند، نرمال و بسامان هستند و مشکل خاصی ندارید؛ میگفتند که مدرسه من تغییر کرده است. به مدرسه جدیدی رفته ام و در آنجا نیاز به این داشتم که من را بپذیرند.
یعنی پذیرش جمعی دلیلی برای خودنمایی است؟
(قرایی مقدم) بر اساس تحقیقی که پارسونز روی 321 نفر انجام داد، پذیرش گروه همسالان بر روابط نوجوانان از تاثیری که پدر و مادر بر آنها دارند به مراتب بیشتر است.
پس بر اساس صحبت های شما، در منطقه یک چون خانواده نظارت می کند، این موضوع کمتر است؟
(مهرجویی) چون گروه همسالان در آن مدارس سلامت بیشتری دارند.
(قرایی مقدم) آن محرومیت هایی را که شما در پامنار، خاک سفید وکرج مشاهده میکنید، برای نوجوانان منطقه یک کمتر است. در چشم انداز آنها چیزی وجود ندارد.
گویا این بچهها با هر ابزاری شامل تیغ و مداد، به خود آسیب میزنند.وقتی که این کار را انجام میدهند، چه حس و تاثیری روی روح و روان آنها بهوجود میآید؟
(مهرجویی) وقتی که شما انگاره خودباوری خودپنداری و پذیرش خودتان را ندارید. خودتان برای خودتان بیمفهوم هستید. احساس میکنید که شما در این دنیا معنایی ندارید. یک مولکول یا سلول هراسان هستید که به هیچ جایی تعلق ندارد. دراین فضا گردش میکنید. هر کسی برای خودش است، مادر و پدر برای خودشان هستند. جامعه که به شما چیزی نمیدهد. معلم فقط سختگیری خودش را دارد. وقتی که شما پذیرش خودتان را نداشته باشید، به سمت آسیب رسانی به خود میروید. در اینجا چه اتفاقی میافتد؟ خانمی به من مراجعه میکنند که قهرمان رزمی جهان هستند، ایشان عکسهای کتک خوردن خود از همسرش را به من نشان داد؛ هر کس این عکس ها را دیده، فکر کرده که گریم کرده است. در اینجا چه اتفاقی می افتد که آدمی با این میزان توانایی،کتک میخورد. او توان رویارویی دارد. نیاز مالی نداردو از لحاظ عاطفی به همسرش نیازمند نیست؛ پس چرا تحمل میکند و در آن زندگی باقی می ماند؟ چون انگاره خودش نابود شده است. ما این را صرف آسیب رساندن در نظر میگیریم. البته مازوخیسم نیز همین را میگوید ولی ما وارد طیف اختلالات نمیشویم. وقتی که حد نرمال اینها بالا میرود، وارد یک سری اختلالات میشود. از یک میزانی که بگذرد، رفتارهای آنها به این صورت میشودکه ارتباطشان را با زندگی معمولی از دست میدهند و چون نمیتوانند مانند آدمهای عادی باشند، وارد طیف اختلالی میشوند. البته آقایان جامعه شناس درباره این موضوع با ما مشکل دارند. ما طیف اختلالات را خیلی کوچک میبینیم. ولی جامعه شناسان آن را خیلی عمیق و بزرگ میبینند. وقتی فرد از هر چیزی که به او آسیب برساند لذت می برد، یعنی به اضطراب امن رسیده است. یعنی اینکه به من آسیب میرسد؛ درد، رنج و زخم دارم اما لذت را در کنار آن تجربه میکنم. من اضطراب دارم ولی این اضطراب دوست داشتنی و امن است. این نوع اضطراب امن، نیروی بسیار قوی و محکمی برای اینکه انسانها به خود ویرانگری بیفتند، است.
(قرایی مقدم) در اینجا ما با اینها مشکل پیدا میکنیم. این باور در کجا شکل گرفته است؟
(مهرجویی) من به محیط، بیشتر از ژنتیک معتقدم. طبق فرمایش قرایی مقدم که من نیز به آن باور دارم، چون بسیاری از این اختلالات منجر به خود زنی میشود، ممکن است که ریشه وراثتی و ژنتیکی داشته باشد. شما میتوانید این را در نورولوژی پیدا کنید. اینکه در کجا چه اتفاقی میافتد. آیا بالانس سدیم، پتاسیم او بهم میخورد؟ خیلی از این موارد ممکن است اتفاق بیفتد. اما هیچگونه وراثت و ژنتیکی در محیطی که امکان فعال شدن را نداشته باشد، فعال نخواهد شد. حتی اختلالات را هم شامل میشود. شما اختلال وسواس و دوقطبی را مشاهده کنید؛ هیچ کدام از اینها در محیطی که امکان فعال شدن را نداشته باشند، فعال نمیشوند. شما بچه ای که پدر او دو قطبی بوده را در یک جامعه نرمال با ارتباطات و محیط نرمال ببرید، این اختلالات هرگز فعال نخواهد شد.
( قرایی مقدم) روان شناسان قرن هیجدهم و نوزدهم بیشتر فردگرا بودند. در حال حاضر آن چیزی که پذیرفته شدنی است، روانشناسی اجتماعی است. یعنی محیط،گروه و فرد بر انسان تاثیر میگذارد. خود زنیها از همین نشات میگیرند. در ارتباط با مساله سادیسم یا مازوخیسم، چرا فردی از اینکه خودش را آزار میدهد، لذت می برد؟ در ارتباط جنسی یک نوع مازوخیسم و یک نوع سادیسم داریم. در سادیسم وقتی که کسی میخواهد به اوج لذت برسد، طرف مقابل خود را کتک میزند.
یعنی از اینکه به خود آسیب می رساند لذت می برد؟
(قرایی مقدم) این لذت بر اساس محرومیت های دوران کودکی او است.مانندمسالهای را که ممد بیجه، علی باقی و خفاش شب انجام دادند، همه اینها به دلایل تجربیاتی بوده که دوران کودکی داشتهاند. من به آن منطقه رفتهام. برای بیجه به قوچان رفتهام. بیجه در دوران کودکی مورد تجاوز دیگران قرار میگرفته است. یکی از عواملی که زنان به روسپیگری روی میآورند، به دلیل این است که در دوران کودکی و نوجوانی مورد تجاوز برادر، پدر و غیره قرار گرفته اند. یا اینکه همسر بدی داشتهاند. این یک تجربه تلخ محسوب میشود. وراثت و فطرت در این قضیه دخیل نیستند. خداوند انسان را خودزن بهوجود نیاورده امااین جامعه است که خودزن را میسازد. نامادری، ناپدری، آزار و اذیت ها، ضرب و شتم، تحقیر و سرزنش، دوستان بد، صفحاتی که مشاهده میکنند؛ اینها در مجموع موجب پدیده خودزنی میشوند.
جناب قرایی مقدم گفتند که خودزنی مقدمه خود کشی است. آیا این احتمال وجود ندارد که طرف با خودزنی، تمایلات خودکشی را به تاخیر بیندازد تا این تمایلات از بین برود و زندگی او خوب بشود؟
(مهرجویی) در مورد پدیده های روان شناختی و جامعه شناختی، به حدی عوامل و فاکتورهای بسیار زیادی موثر هستند که پاسخ به سوالات از هر فرد تا فرد دیگر متفاوت خواهد بود. ممکن است که یک فرد تا آخر عمر خودش، فقط خودزنی کندو هرگز به خودکشی فکر نکند. یک فرد هم ممکن است بعد از خودزنی به خودکشی فکر و اقدام کند. چون فکر کردن به خودکشی با دست زدن به آن خیلی تفاوت دارد.
(قرایی مقدم) چرا در ایلام، کرمانشاه و کردستان خودکشی زیاد است؟ گچ میخورند یا خودشان را به آتش میکشند. نخست الگو برداری میکنند . چون این پدیده شایع شده است. مسلم است که همه خودزنیها به خودکشی تبدیل نمیشود. اما این مقدمه است و اکنون دختران ما دچار سردرگمی در ارزشها و هنجارها شدهاندو خوب و بد را از یکدیگر تشخیص نمیدهند. به آنها گفته ایم که به تماشای والیبال، به کنسرت و استادیوم فوتبال نروند.
به جای خوبی رسیدیم. بهنظرتان همین که به کنسرت و استادیوم بروند و داد و فریاد بزنند، در اینکه خود را تخلیه کنند و کمتر به سمت چیزهای دیگر بروند، تاثیر نمیگذارد؟
(قرایی مقدم) این می تواند موثر باشد.
( مهرجویی) بهطور حتم میتواند موثر باشد. منظور شما این است که فشارهای اجتماعی روی دخترها بیشتر از پسرهاست.
(قرایی مقدم) مسلم است. برای مثال یکی از فشارها و محدودیتها از جانب خانواده است. اگر شما ساعت هشت یا 9 شب به خانه بروید، از شما می پرسند که کجا بودهاید. اما اگر پسر باشید، می گویند اشکال ندارد. فشارها ، محدودیتها و محرومیت ها و فضای اجتماعی برای دختران مسموم کننده و آزار دهنده است. دختران و پسران دچار قید و بند هستند. اما پسران محدودیت های کمتری دارند. هر کاری که دختران انجام میدهند، زیر ذره بین قرار میگیرند؛ بنابر این به سمتی میروند که زندگی دیگر بیخود است. برای چه من نباید خود زنی کنم؟
آیا می توان گفت که برخی از دخترانی که به سمت خون بازی میروند، بهدنبال تفریح هستند؟
(مهرجویی) تفریح را باید معنی کنیم. منظور شما از تفریح چه چیزی است.
برای مثال خوشگذرانی و پرکردن اوقات فراغت؟
(مهرجویی) بچه ها هیچ اوقات فراغتی ندارند. اوقات فراغت معنا ندارد. شما اگر بخواهید بچه خوب خانواده و مدرسه هم باشید، از زمانی که بیدار می شوید تا زمانی که میخوابید باید درس بخوانید. کدام اوقات فراغت؟ بچه ها چیزی به نام اوقات فراغت ندارند. مگر اینکه برای خودشان در این میان چیزی را بهوجود بیاورند.
پسرها خودزنی ندارند ولی رفتارهای دیگر آنها بیشتر است و کارهای دیگری انجام میدهند.
یعنی این پدیده را دخترانه می بینید؟
(مهرجویی) بله، دخترانه می بینیم.
آیا دخترانی که مواد مخدر استفاده میکنند و یا شرب خمر می کنند، بیشتر این کار را انجام میدهند؟
(مهرجویی) آنهایی را که من مورد گزارش قرار دادم، بچه هایی که علف میکشیدند، بینشان کمتر بود. چون دختران خیلی کمتر شرب خمر می کنند. برخلاف آن چیزی که جامعه فکر میکند. دخترانی که این کار را میکردند، با اعتیاد دست به چنین کاری نمیزدند.
آیا شما شبکه های اجتماعی را در شکل گیری این پدیده موثر دانستید؟
(مهرجویی) در ایجاد آن موثر نمیدانم و به عقیده من در گسترش و یکسانسازی آن تاثیر گذار است. به نظر من بچهها چیزی را از شبکههای اجتماعی آموزش نمیبینند. مفهوم طبقه اجتماعی، کاست یا هر چیز دیگری،بهطور کامل در ایران دگرگون شده است.
(قرایی مقدم) به آن صورت خیر. در اصل معنای طبقه، خیلی وسیع است. نخست ما به قشر خیلی توجه میکنیم. لایههای اجتماعی به سه طبقه و بعد از ریت وارنر به 6 طبقه تقسیم میشود. شما میگویید که طبقه متوسط کم حجم تر شده است. در نتیجه میتوانیم بگوییم که اعتقادات و باورهای مذهبی در خانواده، نوع خانواده، بالا بودن تحصیلات، نظارت و کنترل والدین، سرپرستی خوب، محیط نشو و نما، دوستان و مدرسهای که در آن تحصیل میکنند، رسانه ها، که همه این مجموعه به قول جامعه شناسان و مارسل مورس پدیده تام است و کامل که می شود، فرد به سمت خود زنی میرود. برای دختران کدام گردش علمی و غنی محسوب میشود و کدام پر کردن اوقات فراغت است؟ پر کردن اوقات فراغت یعنی اینکه در منزل فیلمهای غیر اخلاقی نگاه کند؟ یا اینکه چت و کارهای دیگر انجام دهد. ما میگوییم که اوقات پر شدهاند ولی غنی نیستند. چون همه اینها محدود است؛ بنابر این برای دختران، نه اینکه اوقات فراغت آنها غنی می شود. و نه اینکه به آن چیزهایی که دوست دارند در حد معقول برسند. دختران از این مینالند که حد معقول در ایران چیست؟ وقتی که اینها وجود نداشته باشد، به سمت خودزنی میرود. یعنی بریده شدن از اطرافیان است. در نتیجه زمینه مساعد میشود که به سمت خودزنی برود. همچنین برخوردهای سیاسی مانند وقتی که میبیند دولت، مجلس، همه با یکدیگر درگیر هستند، بسیار تاثیرگذار است.
(مهرجویی) صحیح است. شما وقتی که در منطقه خاورمیانه زندگی کنید، (کشوری که جنگ و انقلاب را تجربه کرده)، طبیعی است که بسیاری از رفتارها بعد از 30 سال جواب داده و خودش را نشان بدهد. من 17ساله بودم که دکتر قرایی مقدم و دکتر محمودگلزاری میگفتند، مراقب این رفتارهای خود ویرانگرانه نسل های بعد از ما باشید. ببینید که چه اتفاقی در حال افتادن است.
(قرایی مقدم) آمارخودکشی در هنگام جنگ پایین میآید. این یک تئوری علمی است.پس از جنگ و به هنگام بحران اقتصادی آمار خودکشی بالا میرود. در مساله در سالهای 1929-1933 تحقیقات گسترده ای انجام شده است حتی در فیلم شکوه علفزار، این موضوع را به خوبی نشان داده است. آمار طلاق و خودکشی رابطه مستقیمی با یکدیگر دارند. اکنون آمار طلاق بالاست. از هر سه ازدواج، یکی منجر به طلاق میشود و در هر ساعت 20 طلاق ثبت می شود. این یعنی به سمت خودزنی بروید.
میتوان به دخترانی که این کار را انجام میدهند، برچسب بیمار زد.
(مهرجویی) ممکن است یک سری از زمینههای اختلالی را نیز داشته باشند. در ابتدا میگویم که بچه را به خانه ببرند چون اول باید با پدر و مادر صحبت کنم.
این خانواده ها چه خصوصیاتی دارند که باعث بهوجود آمدن یا تشدید این موضوع در دخترانشان شدهاند؟
(مهرجویی) خانوادههایی که به فرزندانشان، خودباوری و مواجه درست با شرایط بحرانی را میآموزند، موفق تر هستند و اغلب در این تیپ خانواده ها مواردی مانند تیغ زدن کمتر دیده میشود. منظورم از بحران به معنای جنگ و زلزله نیست. بحران یعنی اینکه مادر به بچه دو ساله خود آموزش بدهد که چگونه بند کفش خودش را ببندد؟ نه اینکه مادر بند کفش بچه را ببندد یا بدتر از آن اینکه سر بچه داد بزند که چرا نمی تواند بند کفش خودش را ببندد. اینگونه خانوادهها کاری میکنند که کودک به خود باوری نرسد. یکی از پدیدههای اجتماعی اعتیاد است. اعتیاد هم از اینجا نشات میگیرد. یعنی اینکه شما در شرایط بحران نتوانید خودتان را مدیریت کنید. ندانید که چگونه باید از بحران خارج شوید و به جای حل مساله ، به سمت میانبرها و چیزهایی مثل اعتیاد بروید که در اصطلاح خاموشی لحظهای ایجاد میکنند و شما را در لحظه به آرامش میرسانند.
شما فرض کنید که کسی ورشکسته شده است. این شخص اگر روش مواجه با بحران را بداند و از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد، به سمت الکل نمیرود. اما اینکه چرا خانوادهها روش مواجه با بحران را به فرزندان خود یاد نمیدهند، دلیلش این است که اغلب این خانوادهها، خودشان نیز فاقد این مدیریت هستند. عوامل زیادی در این قضیه دخیلند که فرصت نیست تمامی آنها را نام ببریم.
(قرایی مقدم) مدیریت بحران، نتیجه تربیتی که افراد میبینند، است. ما برخلاف ایران باستان و برای مثال ژاپن، دو کار مهم وظیفه مداری و مسئولیت پذیری را انجام نمیدهیم. این دو کار اساسی در ایران باستان انجام میشد و اکنون نیز در کشوری مثل ژاپن اجرا میشود. یعنی پدر و مادر پس از تولد فرزند، وظایفش را به او آموزش میدهند و انتظار دارند که فرزندشان با مسئولیت پذیری، وظایف محوله را انجام دهد.
نکته این است که برخی افراد بزرگ شده و از دوران تربیت گذر کردهاند؛ با آنان باید چگونه رفتار کنیم؟
(قرایی مقدم) در 284 روزی که بچه در رحم مادر زیست میکند، چارچوب زندگی او در 70 سال آینده تشکیل میشود. نحوه شیردادن، قنداق کردن و جزییترین رفتارها، بر عملکرد آینده کودک تاثیر گذار است.
(مهرجویی)روی کاغذ یک خط بکشید. این کار چقدر زمان برد؟ کمتر از یک ثانیه،. من این کاغذ را به شما میدهم تا در هفته آینده بدون خط خوردگی به من برگردانید. آیا میتوانید این کار را انجام دهید؟ در بهترین حالت می توانید این خط را کم رنگ کنید. روانشناسی نیز همین کار را انجام میدهد. در حقیقت تاثیرات دوره کودکی، پایدار و بسیار طولانی مدت است. شما در بهترین حالت میتوانید روی خودتان، روی نیروهای خود شکوفایی و بسیاری از فاکتورهای شخصیتی خویش کار کنید. آنها را تعدیل کرده و بتوانید با شرایط محیطی سازگارتر زندگی کنید. اما آن ریشههای دوران کودکی، هرگز از بین نخواهند رفت. مثالی میزنم؛ خانواده من، من را بهگونهای بار آورده بودند که خیلی ترسو بودم. من به مدت 12 سال روی این ترس کار کردم. 12 سال کار مداوم که به همراه رشته تحصیلی روانشناسی و روانکاوی من بود. به هر کسی هم بگویید که من ترسو هستم، باور نمیکند چون روی این فاکتور خیلی کار کردم. من در میدان راه آهن با بچه های معلول کار میکنم. یکبار آقایی در آن طرف خیابان میدوید و کاری هم به من نداشت؛ چنان ترسیده بودم و به خود میلرزیدم که احساس کردم این کارهایی را که برای خود انجام دادهام، بیهوده بوده است. فقط تنها کاری که آن زمان انجام دادم، مدیریت بحران بود؛ بهعنوان یک ناظر بیرونی به خود گفتم« به خودت بیا. این فرد که با تو کاری ندارد» و توانستم این مساله را مدیریت کنم. اما همانطور که از این مثال بر میآمد، تاثیرات دوران کودکی هرگز از بین نمیروند.
(قرایی مقدم) جان لاک میگوید لوح ضمیر ما مانند کاغذ سفید است. من در دو رشته تحصیل کرده و رشته روانشناسی را هم خواندهام. در سال 44 رشته من تعلیم و تربیت بود و بعد از آن جامعه شناسی را خواندم. یعنی متخصص تعلیم و تربیت و جامعه شناسی هستم. دکتر سیف و خانم کدیور همکلاسهای من هستند. کودکانی که لب شکری هستند و سقف دهانشان شکاف دارد، مربوط به استرسهای مادر در دوران بارداری است.
(مهرجویی) زایمان طبیعی و سزارین را مورد بررسی قرار دادهاند. کودکانی که توسط سزارین بهدنیا میآیند، اغلب مدیریت بحران بهتری دارند چون در لحظه تولد آدرنالین بیشتری ترشح میکنند.
خون بازی در دهه هشتاد در میان آقایان معتاد خیلی زیاد بود. مواد به آنها نمیرسید و این کار را با سرنگ خود انجام میدادند؛ آیا همان موضوع اکنون زنانه شده است؟
(مهرجویی) من فکر می کنم این اصطلاح به اشتباه از آنجا برداشته شده است. آن، چیز دیگری بود.
(قرایی مقدم) هر گاه فرد احساس کند به پوچی رسیده و ارتباطش با اطرافیان خود اعم از مادر، پدر، برادر، خواهر، دوستان، زندگی و امید به آینده و غیره قطع و بی فایده شده باشد، به این سمت میرود.
(مهرجویی) این آینده، فرداست. امشب که این بچهها میخوابند، برای فردا امید ندارند.
پس نقش خانواده ها در این مسیر خیلی مهم است و خانواده میتواند روند تربیتی را سامان ببخشد.
(مهرجویی) خانواده معنای خودش را در ایران گم کرده است. خانواده مبتنی بر نقشها و وظایفی است که هر کدام از اعضای خانواده عهده دار مسئولیت آن هستند. متاسفانه این نقشها در خانوادههای ایرانی گم شده است. در حال حاضر معجون عجیب و غریبی به نام خانواده وجود دارد که در هیچ نقطهای از جهان آن را مشاهده نمیکنید.
(قرایی مقدم) در حال حاضر روابط درون خانوادگی، موزاییکی شده است. افراد مانند موزاییک در کنار هم هستند ولی با هم نیستند. مادر غذا درست میکند، پدر روزنامه میخواند، دختر دنبال تلفن و پسر هم بهدنبال کار دیگری است. هیچ کدام از یکدیگر خبر ندارند. سر یک سفره نمینشینند. این اصطلاحی است که من وضع کردهام؛ اینکه روابط درون خانواده ، روابط موزاییکی شده است. معنویات در روابط موزاییکی کم رنگ میشود. اکنون آدمها در شهرهای بزرگی همچون تهران و کرج رباتیک هستند. مانند ربات از کنار هم رد میشوند، بدون اینکه یکدیگر را احساس کنند. حتی زن و شوهر از روابط یکدیگر خبر ندارند.
به نقش معنویات در کاهش پدیدههای ناهنجار اشاره شد،میشود درباره معنویات بیشتر توضیح دهید؟
(مهرجویی) رشد شخصیت یکی از وجوه معنویات است. منویات همیشه به معنی پذیرش دین، مذهب یا آیین خاصی نیست. پذیرش اینکه چیزی فراتر از اراده من، فراتر از قدرت و اختیار من وجود دارد، است. نیروی معنویای که میتوانم به آن متوسل بشوم و این موجب آرامشم میشود. متاسفانه یکی از چیزهایی که درخانواده معنای خود را باخته و خیلی هم شدت پیدا کرده، این است که روح معنویات وجود ندارد. دلیل این موضوع به سیستم آموزش و پرورش برمیگردد. کمتر پیش میآید مادری که فرزندش امتحان دارد، بگوید انشاا... نمره ات خوب میشود. به خدا توکل کن.
(قرایی مقدم) بر اساس تحقیقاتی که روی کاتولیکها، لامذهبها و پروتستانها انجام شده است، خودکشی در بین لا مذهب ها و بعد هم پروتستانها، به مراتب بیش از کاتولیکهاست چون قدرت مذهب در پروتستانها به مراتب کمتراز کاتولیک هاست و علاوه بر آن اگر پروتستان عبادتی میکند، در تنهایی است. در حالیکه عبادت کاتولیک در کلیساست. ورزشهای باستانی، اعتکاف، نماز جماعت، مهدیهها، صله ارحام، همه اینها در کاهش خودزنی و خودکشی تاثیرات بسیار بسیار مثبتی دارند.
(مهرجویی) به یاد دارم در دوران کودکی قرآن در طاقچه منزل مادر بزرگم از دستم افتاد. او خیلی مذهبی بود. با افتادن قرآن، خیلی ترسیده بودم و گریه میکردم. مادربزرگم به من گفت چقدر پول داری؟گفتم دو تومان.گفت این را به فلانی که احتیاج دارد، بده. وقتی که شما به کسی کمک میکنید، خداوند شما را دوست میدارد و میبخشد. مادر بزرگ من با این صحبت ها موجب شد که حرمت نفس و عزت نفسم بالا برود و در اینکه چه اندازه بتوانم با نیروها مقابله کنم خیلی تاثیرگذار بود. اصل خودزنی مبتنی بر همبستگی است. وقتی که همبستگی بریده و کمرنگ شود، فرد خودکشی میکند. این قانون و اصل تئوری است. افراد معتاد بیشتر خودکشی میکنند و در مقابل، روستاییان کمتر دست به این اقدام میزنند. همانطور که گفتم، آمار خودکشی در زمان بحران اقتصادی بالا میرود. خانواده و ازدواج، میزان خودکشی را کم میکند.
(مهرجویی) من باید برای بحث معنویات و تاثیر مذهب برکاهش خودکشی ضمن تایید این واقعیت بگویم که اگر همین معنویات و مناسک مذهبی جبری باشند، تاثیر برعکس میگذارد. اکنون ادای مناسک مذهبی در مدارس خیلی شایع است؛ با این وجود آمار خودزنی هم بالاست. باید کاری کرد که کودک با تمایل و علاقه شخصی به این فضا وارد شود. البته استثنا نیز وجود دارد.
(قرایی مقدم) اقداماتی مانند خودسوزی و گچ خوردن که در مناطقی مانند ایلام، کرمانشاه و کردستان وجود دارد به دلیل فشارها و ازدواج های اجباری و تهمتهاست.فراموش نکنیم که در مورد واقعه سیاوش، آتش بوده است. دختران در شهرهای بزرگ به دلیل صنعتی شدن، دچار از خود بیگانگی و تنها و بییاور شدهاند. مردم تهران در تنهایی به سر میبرند. افراد، خودگرا، خودخواه و خودمدار شده اند. روابط درون خانواده موزاییکی شده است. در مدرسه انضباطی وجود ندارد و در دانشگاه به افراد توجه نمی کنند.امید ، آمال و آرزو برای دختران تعیین نشده است. کمرنگ شدن معنویات، دروغگویی و عدم اعتماد به جامعه رواج پیدا کرده و مردم به هر چیزی که آقایان و مسئولان میگویند، اعتماد نمیکنند. دختران نیز یکی از آنها هستند. در نتیجه همه اینها که حدود 50 الی60 عامل است را شامل میشود برشمرد که در مورد هر فردی ، متفاوت است و به صورت یک قانون کلی نیست. بستگی به این دارد که در کدام خانواده با کدام پدر یا مادر با چه امکاناتی، در کدام محیط و در کدام فضای زندگی قرار گرفته باشند. به نظر من اگر شرایط اینگونه باشد، این آمار بالاتر خواهد رفت.
(مهرجویی) بله اینطور است و مشخص نیست که بعد از این چه خواهد شد.
بعد از اینکه خانواده ها در ارتباط با بچه های خود متوجه چنین موضوعی می شوند، چه واکنشی نشان می دهند؟آیا قهری است یا مشاوره انجام میدهند؟
(مهرجویی) این موضوع به نوع خانواده بستگی دارد و از هر خانواده نسبت به خانواده دیگر متفاوت است. ولی آن چیزی که به صورت کلی وجود دارد، به صورت خشونت با بچهها رفتار می شود. اغلب معلمان و سیستم خانواده، هر دو با خشونت با بچه ها رفتار می کنند. من دیگر با بچه هایی که در آن فیلم بودند(فیلم مستند درباره خون بازی) ارتباطی ندارم. گویا بعد از اینکه این فیلم در جاهای مختلف پخش شد، سختگیری های مدارس خیلی زیاد شده و تهدیدهایی مبنی بر اخراج این بچه ها به عمل آمده است. فقط یک الی دو مدرسه بودند که از ما خواستند با بچه های آن مدارس و همچنین خانواده های آنان صحبت کنیم .
آیا بچه هایی که درس می خوانند، به چنین کاریی دست می زنند؟
(مهرجویی) برای بچه ای که درس میخواند، این فاکتور خیلی مهمی نیست که خودزنی انجام دهد یا ندهند. اما وقتی نیروهای برانگیزنده زیاد است ، فرد باید تخلیه روانی بشود. اگر توان این را داشته باشد که به دیگران آسیب برساند،این کار را میکند و اگر توان آن را نداشته باشد، به خودش آسیب میزند. این یک قاعده کلی است. وقتی که حال من بد باشد و در موقعیتی قرار گرفته ام که خشونت روی من اعمال شده است، اگر بتوانم به شما آسیب برسانم، این کار را انجام خواهم داد و اگر نتوانم، به خودم آسیب میرسانم.
(قرایی مقدم) یکی از مسائل خودزنی، رابطه های نامشروعی است که برخی دختران با پسران دارند.
این را ما در کرج هم بررسی کردیم. مجلسیان، وکلا، وزرا ، معممین وغیر معمم، عارف و عامی همه باید بدانند که این خطر مربوط به همه جامعه است. چون آنها محدودیت بیشتری در این زمینه دارند. بهعنوان مثال در زمینه دختران فراری، فشار خانواده ، بدرفتاریها و خشونت های پدر و ایراداتی که از آنها میگیرند، موجب چنین کاری میشود. آقایان باید حواسشان جمع باشد. این محدود به طبقه محروم نیست بلکه مربوط به همه است.
چرا در زمان جنگ این موضوع کاهش می یابد؟ این سوال و جواب جامعه شناسی است. چون هنگام جنگ همبستگی اجتماعی بالا می رود. به قول حضرت امام(س)، جنگ در رأس امور قرار می گیرد.
(قرایی مقدم) هبطور خلاصه باید بگویم خودآزاری جسمی، نتیجه خودآزاری اجتماعی است. خودآزاری یا خودزنی دختران، نتیجه خودآزاری اجتماعی خواهد بود. یعنی اینکه جامعه او را آزار داده است. مربوط به وراثت و ژن نیست بلکه نتیجه آزردگی اجتماعی است. البته همیشه استثنا هم وجود دارد.
اگر بخواهم جمع بندی داشته باشم، باید بگویم که ما با پدیده ای مواجه هستیم که دخترانه است و با هدف لذت و همچنین پذیرش در گروههای همسان صورت گرفته و برگرفته از تنگناها و شرایط سختی است که جامعه به دختران تحمیل میکند. در واقع دلیل اینکه خودزنی اتفاق می افتد، این است که ما دختران مان را محدود کرده ایم و شرایطی را به وجود آورده ایم که در نتیجه آن فرزندانمان با چنین کارهایی سعی می کنند خودشان را بقبولانند و اگر قبل از تولد بچه و حتی زمانی که نوزاد در رحم مادرش است، یک نوع فعل و انفعالات و ساز و کاری تعبیه بشود ، می توان فردی را تربیت کرد که کمتر درگیر ناهنجاریها شود. در طول دوران مدرسه نیز باید خانواده سطح نظارت خود را نسبت به کودک ، نوجوان و جوان بالا نگه دارد.
اگر این اتفاقات رخ دهد، احتمال روی آوردن بچه ها به مساله ای مثل خونبازی خیلی کاهش مییابد. در مجموع آنچه از سخنان کارشناسان برمیآید، در رخ دادن اینگونه پدیده ها، سیستم دولتی نیز مقصر است؛ چراکه به دلیل اعمال محرومیت ها و محدودیت ها برای دختران، روی آوردن آنها به سمت اینگونه گرایشات، گریز ناپذیر است. راه حلی نیز که پیشنهاد شد، این بود که الان بیاییم با کسانی که درگیر نشده اند یا کسانی را که درگیر شده اند، تحت مراقبت های بیشتر قرار بدهیم و از اینکه منجر به صدمات دیگری بشود یا اینکه گسترش پیدا کند، جلوگیری کنیم. شبکه های اجتماعی را تا بهحال در این موضوع موثر دانسته ایم. چیزی که در این بحث گفته نشد ولی تجربه شخصی من است، حمایت موثر و مداوم اطرافیان است. به جز پدر و مادر، همه باید نسبت به اطرافیان خود احساس مسئولیت پذیری و وظیفه مداری داشته باشند.
این را باید تعمیم داد تا بتوانیم این مشکلات را کاهش دهیم. هر کدام از ما اگر در اطراف خود چنین مواردی را مشاهده کردیم، باید احساس مسئولیت کنیم و اگر کسی را داریم که در مقطع راهنمایی یا دبیرستان تحصیل میکند، باید مراقب او باشیم تا به این سمت نرود.