ماهان شبکه ایرانیان

نگاهى تطبیقى به نظریه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى(۱)

نگاهى تطبیقى به نظریه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى   ۱. اخلاق جمع «خلق‏» است و «خلق‏» (۱) به آن دسته از هنجارهاى روحى و نفسانى گفته مى‏شود که از استوارى نسبى برخوردار بوده و مقتضى صدور افعال به سهولت و بدون نیاز به فکر و تروى است (۲)

نگاهى تطبیقى به نظریه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى(1)

نگاهى تطبیقى به نظریه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى
 

1. اخلاق جمع «خلق‏» است و «خلق‏» (1) به آن دسته از هنجارهاى روحى و نفسانى گفته مى‏شود که از استوارى نسبى برخوردار بوده و مقتضى صدور افعال به سهولت و بدون نیاز به فکر و تروى است (2) . براساس این تعریف موضوع اخلاق نوع خاصى از حالت‏هاى روحى و فضایل و رذایل اخلاقى همگى از جنس ویژگى‏هاى روحى خواهند بود; بنابراین، بحث از حسن و قبح افعال اختیارى مستقل از خواست‏گاه روحى آن‏ها جزء اخلاق نخواهد بود.
در سنت اخلاقى اسلامى معمولا در مقام تعریف اخلاق چنین محدودیتى براى آن لحاظ شده‏است; ولى در مقام بحث و بررسى از حدود مذکور در تعریف اخلاق، فراتر رفته و به بحث از حسن و قبح مستقل افعال هم پرداخته شده‏است.
شاید بحث از قبح دروغ یا سرقت، بدون توجه به خاست‏گاه روحى آن‏ها، به لحاظ تعریف، جزء اخلاق نباشد; اما به لحاظ تحقق، جزء مباحث اصلى آن است. پس بهتر است در تعریف اخلاق از معناى محدود لغوى آن فراتر رویم و آن را اعم از حالت‏هاى روحى و افعال رفتارى انسان به حساب آوریم تا مقام تعریف علم اخلاق با مقام تحقق آن هم‏گرایى یابد.
البته لازم به ذکر است که برخى از مذاهب اخلاقى رایج در غرب اصولا به خاست‏گاه‏هاى روحى عمل آدمى بهایى نمى‏دهند و فعل اختیارى انسان را به صورت مستقل و فقط براساس نتایجى که براى جامعه انسانى دارد، ارزیابى مى‏نمایند. براى یک سودگرا آن‏چه مهم است‏خود راست گفتن است نه نیت و انگیزه آن، اما یک عالم اخلاقى مسلمان هر دوى این‏ها را در کنار هم جست‏وجو مى‏کند.
یکى از نکات مهم در سنت اخلاقى اسلامى به‏ویژه در آثار ملامهدى نراقى، تصور طب گونه‏اى است که از علم اخلاق وجود دارد، براین اساس همان‏گونه که بدن انسان گاهى از حالت طبیعى خارج شده و دست‏خوش بیمارى مى‏گردد، روح آدمى هم گاهى تعادل خود را از دست مى‏دهد و گرفتار بیمارى مى‏گردد. به نظر نراقى همان‏گونه که خلقت‏بدن انسان به گونه‏اى است که با برخى چیزها تنافر دارد و هرگونه تماس آن‏ها با بدن موجب بیمارى آن مى‏شود، خلقت روحى انسان هم با برخى چیزها تنافر دارد و آلایش به آن‏ها موجب بیمارى روح مى‏گردد. علم پزشکى عهده‏دار بررسى جزئیات امور منافر و ملایم با بدن است و علم اخلاق عهده‏دار بررسى جزئیات امور منافر و ملایم با نفس و روح آدمى است (3) . البته آن‏چه مهم است‏شناسایى امور ملایم است که موجب شکوفایى بدنى و روحى انسان است; ولى براى نیل به آراستگى، لازم است ابتدا انواع آلودگى‏ها را شناخت و از آن‏ها پاک شد. براین اساس است که نراقى بحث از ناروایى‏هاى اخلاقى را بر بررسى فضایل اخلاقى مقدم مى‏دارد (4) .
تاکید بر اهمیت نقش علاجى اخلاق در سنت اسلامى چنان است که امام خمینى برخى از کتاب‏هاى معروف اخلاقى مانند «اخلاق ناصرى‏» و «طهارة الاعراق فى تحصیل الاخلاق‏» را به دلیل بى‏توجهى به آن، بازدارنده آدمى از مقصد اصلى مى‏دانند (5) .
«کتاب اخلاق، موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیب‏ها را» (6)
الگوى عمل در علم اخلاق شبیه علم پزشکى است (7) ; اما چون علم اخلاق به درمان بیمارى‏هاى روح مى‏پردازد، بسیار با ارزش‏تر از پزشکى است (8) .
2. نراقى در پاسخ به این پرسش که چرا آدمى زحمت پیراستن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل را بر خود هموار مى‏کند، مى‏گوید: غرض نهایى وصول به سعادت است (9) . پس باید دید خیر و سعادت چیست؟ وى سعادت را رسیدن هر شخص به کمالى که به صورت استعداد در نهاد او به ودیعه گذاشته شده، مى‏داند که از رهگذر فعالیت ارادى صورت مى‏گیرد و براین اساس سعادت افراد را برحسب اختلاف استعداد آن‏ها، متفاوت مى‏داند (10) .
نراقى براى توضیح دیدگاه خود ابتدا دیدگاه فیلسوفان یونانى را مطرح مى‏کند. وى مى‏گوید: ظاهر کلام «ارسطو» این است که فقط کمالات نفسانى را خیر مطلق و سعادت مى‏داند; اما کمالات خارج از نفس مثل ثروت، شهرت، سلامت و قدرت بدنى را خیر مضاف مى‏داند که فقط در صورتى که مقدمه تحصیل کمالات نفسانى قرار گیرند داراى ارزش‏اند.
وى سپس مى‏گوید که: دیدگاه «ارسطو» درباره سعادت على‏رغم ظاهر آن، ترکیبى است; یعنى همه اجزاى شخص را لحاظ مى‏کند و رسیدن به کمال هر جزء را سعادت مى‏داند. بدین ترتیب چیزهاى زیادى مانند ثروت، سلامت، شهرت و امورى از این دست، چون همه آن‏ها به شخص آدمى مربوط‏اند سعادت جزئى به شمار مى‏آیند. نراقى معتقد است‏سعادت در نظر «ارسطو» به پنج چیز مربوط است (11) .
1- به بدن از آن رو که بدن است مثل سلامت و اعتدال;
2- به بدن از آن نظر که وسیله انجام کارهاى نیک است مثل ثروت و دوست;
3- به آن‏چه موجب شهرت است;
4- به توفیق و بخت در رسیدن به آمال;
5- به نفس و روح مثل حکمت و فضیلت‏هاى اخلاقى.
نراقى بعد از بیان دیدگاه «ارسطو» درباره تعلق سعادت به بدن و روح به بیان دیدگاه فیلسوفان متقدم مانند «رواقیان‏» مى‏پردازد که از سعادت هیچ بهره‏اى را به بدن و امور مادى نمى‏داند و سعادت را فقط به روح و حالت‏هاى نفسانى مربوط مى‏دانستند (12) . وى سپس به تفصیل دیدگاه خود مى‏پردازد و آن را به حکیمان مسلمان نسبت مى‏دهد; اما پیش از بیان تفصیلى دیدگاه وى درباره سعادت لازم است توضیح مستندى درباره دیدگاه «ارسطو» و حکیمان متقدم مورد اشاره نراقى بدهیم.
3. «ارسطو» بى‏هیچ تردیدى، یکى از برجسته‏ترین عالمان اخلاق است و تاثیر زیادى براندیشه اخلاقى پس از خود گذاشته است. اعتناى فراوان ملا مهدى نراقى به نقل و شرح دیدگاه‏هاى ارسطو، به‏ویژه، بیان احتمال‏هاى مختلف درباره نظریه سعادت او، نشان‏گر درک درست نراقى از جاى‏گاه رفیع ارسطو در عرصه پژوهش‏هاى اخلاقى است.
ارسطو کتاب معروف خود «اخلاق نیکوماخوس‏» را با بحث از سعادت شروع مى‏کند; زیرا آن را غایت قصوى، خیر اعلى و خیر مطلق براى هرکس مى‏داند. همه افعال و اعمال آدمى براى دست پیدا کردن به سعادت است، اما به رغم توافقى که در نام آن است، اختلاف زیادى در مورد مؤلفه یا مؤلفه‏هاى آن وجود دارد (13) . برخى آن را در تفریح و شادمانى مى‏جویند و برخى در قدرت سیاسى و برخى دیگر در حکمت و فضیلت اخلاقى (14) .
پس اولین وظیفه‏اى که برعهده عالمان اخلاق است تبیین درست‏سعادت است تا آدمى در مورد آن دچار اشتباه نگردد; زیرا خطا در تشخیص سعادت مانند این است که تیراندازى در میدان مسابقه هدف را به خطا گمان کند و آن‏گاه تیراندازى نماید.
اگر بخواهیم نظریه سعادت «ارسطو» را به اجمال برسى نماییم باید به دو تفسیر مهم از کلام وى در طول تاریخ فلسفه اشاره نماییم.
«سعادت‏» از دیدگاه ارسطو، فعالیت آدمى براساس عقل و خردورزى است، و با چنین فعالیتى است که فرد، انسان شکوفا مى‏شود (15) .
تاکید بر فعالیت ارادى انسان، که هم در تعریف ارسطو و هم در تعریف نراقى دیده مى‏شود، براى توجه دادن به نقش کلیدى خود انسان در تحصیل سعادت و شکوفا کردن خود است. به تعبیر ارسطو آدمى با داشتن استعداد فضیلت نیک‏بخت نمى‏شود مگر آن‏که آن را با فعالیت مستمر خود به فعلیت‏ برساند.
«در مسابقه‏هاى المپیک نیز جایزه را به کسانى نمى‏دهند که تنشان بهتر از همه پرورده شده‏است و قوى‏تر از همه‏اند; بلکه جایزه تنها به کسانى داده مى‏شودکه در مسابقه شرکت مى‏جویند; زیرا آن که گوى سبقت از حریفان مى‏برد در میان اینان است. به همین قیاس تنها کسانى که فعالیت مى‏کنند از مواهب نیک و شریف بهره‏مند مى‏گردند» (16) .
اما چرا ارسطو شکوفایى و سعادت انسان را در فعالیت او بر مبناى عقل و خردورزى مى‏داند؟ پاسخ این پرسش را با توجه به تعریف سعادت مى‏توان یافت، زیرا سعادت هر چیز، چنان‏که نراقى با صراحت‏بیان داشته است، در فعلیت‏یافتن استعداد خاص آن چیز است; بنابراین، سعادت انسان هم در گرو فعلیت‏یافتن استعداد ویژه او است. این استدلال در تاریخ فلسفه به نام برهان کارکرد (ارگن) معروف است که در اصل از «افلاطون‏» است، ولى «ارسطو» هم آن را پذیرفته است (17) .
با استناد به برهان کارکرد و با توجه به این‏که استعداد خاص آدمى که موجودات دیگر از آن بى‏بهره‏اند، همان عقلانیت و خردورزى است معلوم مى‏شود که شکوفایى و سعادت ویژه انسان در گرو فعالیت عقلانى است.
اما نکته مهم این است که از این مفهوم فعالیت عقلانى دو برداشت‏شده‏است‏یکى این‏که سعادت آدمى فقط در فعالیت عقلى محض یعنى نظریه‏پردازى و تامل (18) است.
این دیدگاه به عنوان تفسیر عقل‏گرایانه یا تفسیر غایت غالب (19) از سعادت، معروف است. بر این اساس، سعادت فقط از رهگذر حکمت نظرى (سوفیا) حاصل مى‏شود و فقط اهل نظر و تامل یا فیلسوفان از آن بهره‏منداند. شواهد زیادى در کتاب دهم اخلاق نیکوماخوس است که نشان مى‏دهد «ارسطو» چنین دیدگاهى دارد (20) .
اما براساس تفسیر دیگر که به تفسیر غایب جامع (21) معروف است، منظور از فعالیت عقلانى، فعالیتى است که ریشه در عقل و خردورزى دارد; بنابراین، فضایل اخلاقى مانند سخاوت، راست‏گویى و... همگى چون به دستور عقل صورت مى‏گیرند فعالیت عقلایى به شمار مى‏آیند و مایه شکوفایى انسان و جزء سعادت اویند. پس در این دیدگاه، سعادت، مجموعه فعالیت محض عقلى و فعالیت اخلاقى مبتنى بر عقل است، که هر دو جزء کمالات نفس به شمار مى‏آیند.
«ارسطو» در کتاب اول «اخلاق نیکو ماخوس‏» به صراحت از این دیدگاه دفاع مى‏کند وبراین اساس در کتاب‏هاى بعدى به توضیح انواع فضایل اخلاقى و نیز فعالیت‏هاى محض عقلانى مى‏پردازد.
مشکل عدم سازگارى کتاب اول و دهم «اخلاق نیکوماخوس‏» از موضوع‏هاى مورد بحث در فلسفه اخلاق است (22) .
در این میان برخى از شارحان ارسطو به جمع دو مؤلفه اخلاقى و عقلانى محض سعادت، چیزهاى دیگر هم افزوده‏اند و مثلا وجود دوستان خوب، ثروت و شهرت را هم جزء سعادت به شمار آورده‏اند (23) . مستند این برداشت از کلام «ارسطو» کتاب‏هاى دیگر ارسطو از جمله «خطابه‏» است (24) . اما با توجه به تعریف ارسطو از سعادت و نیز اولویت کتاب «اخلاق نیکوماخوس‏» از لحاظ استناد مطالب اخلاقى به ارسطو، نمى‏توان راى اخیر را پذیرفت.
با توجه به این توضیح مى‏توان فهمید که نراقى فقط به تفسیر جامع کلام «ارسطو» اشاره‏مى‏کند. وى ابتدا به تفسیر جامع معروف که سعادت را مربوط به دو جنبه از کمالات نفسانى مى‏داند، اشاره مى‏کند و مى‏گوید: ظاهر نوشته‏هاى «ارسطو» چنین است; اما سپس به تفسیر جامع غیر قابل قبول اشاره دارد که مؤلفه‏هاى بسیارى را جزء سعادت آورده‏است. ظاهر نوشته‏هاى نراقى درباره ارسطو ترجیح این برداشت است اما چنان‏که اشاره کردیم این برداشت اصولا قابل دفاع نیست. متاسفانه نراقى به تفسیر عقلانى سعادت در نظر ارسطو که اتفاقا در سنت عرفانى اسلامى به نام نظریه اتصال شهرت یافته بود، اشاره‏اى ندارد.
به نظر مى‏رسد که تفسیر جامع دو مؤلفه‏اى (فعالیت عقلى محض و فعالیت اخلاقى) از نظریه سعادت «ارسطو» از اعتبار بیش‏تر برخوردار است و شواهد زیادى در تایید آن وجود دارد، که مهم‏ترین آن‏ها تاکید خود ارسطو برارزش ذاتى فضیلت‏هاى اخلاقى است. اگر تفسیر عقلانى درست‏باشد باید ارزش فضیلت‏هاى اخلاقى را در حد تامین امکان تامل و نظریه‏پردازى دانست; در حالى که چنین چیزى با روح حاکم براخلاق ارسطویى منافات دارد.
4. منظور نراقى از متقدمان بر ارسطو، حکیمان بزرگى مانند «سقراط‏» و «افلاطون‏» است که البته بازتاب اندیشه‏هاى اخلاقى آن‏ها را در مذاهبى مانند «رواقیان‏» و «کلبیان‏» هم مى‏یابیم. امورى مانند ثروت، سلامت و شهرت در نظر ارسطو «خیرات بیرونى‏» اند; زیرا به مقدار زیادى تابع اوضاع و احوال خارج از نفس و اختیار خود انسان‏اند; ولى به هر حال داراى اهمیت‏اند. چنان‏که اشاره شد «ارسطو» در خطابه آن‏ها را جزء مؤلفه‏هاى سعادت مى‏داند اما در «اخلاق نیکوماخوس‏» آن‏ها را ابزار مناسبى براى تحصیل سعادت مى‏داند; ولى براى حکیمانى مثل «سقراط‏» اصولا «خیرات بیرونى‏» (25) شان و منزلتى در نیک‏بختى آدمى ندارد. «سقراط‏» در بسیارى جاها استدلال مى‏کند که وجود فضیلت‏ها براى رستگارى انسان کافى است و بدون خیرات بیرونى هم نیک‏بختى قابل تحصیل است. در رساله «اوتودموس‏» سقراط حتى نام خیرات را هم از آن دریغ مى‏دارد (26) .
تصور «سقراط‏» از ذات انسان به عنوان گوهرى عقلانى خاست‏گاه چنین برداشتى از سعادت گردیده است. «افلاطون‏» شاگرد نام‏دار «سقراط‏» هم، که به تعبیر نراقى جزء حکماى متقدم بر «ارسطو» است، نیک‏بختى آدمى را در اشتغال به علم «مثل‏» مى‏داند و تفسیرى عقلانى و کلى از سعادت مى‏دهد و براى امور مادى مانند ثروت و شهرت در قیاس با امور مجرد و کلى بهایى قائل نمى‏شود.
«ارسطو» کوشید تا با واقع نگرى، سهم خیرات بیرونى و حتى بخت و اتفاق را در نیک‏بختى آدمى نشان دهد; ولى بعدها در دوره یونانى مآبى گروه‏هاى مختلفى مانند «رواقیان‏» به شدت به دفاع از دیدگاه «سقراط‏» پرداختند و حتى خیرات بیرونى را مانع نیک‏بختى آدمى قلمداد کردند (27) .
5. اینک به بررسى تطبیقى دیدگاه نراقى و ارسطو درباره سعادت مى‏پردازیم:
دیدگاه کلى اخلاقى نراقى مانند «ارسطو» فضیلت‏گرایانه است. هر چند اخلاق فضیلت‏گرایانه در فلسفه اخلاق جدید براى اشاره به دیدگاه خاصى در میان نظرهاى مختلف اخلاقى به کار مى‏رود، اما همان‏طور که «السدیر مک اینتایر» مى‏گوید در فلسفه یونانى فضیلت همان شکوفایى و مزیت است. و اخلاق هم چیزى جز شکوفایى و برترى شخصیت انسان نیست; در نتیجه، هر نظریه اخلاقى، ساختار فضیلت‏گرایانه دارد. «مک اینتایر» مؤلفه‏هاى اصلى اخلاق ارسطو (فضیلت‏گرایانه) را چهار چیز مى‏داند (28) که در این‏جا ما به مقایسه برخى از آن‏ها با دیدگاه نراقى مى‏پردازیم:
الف) سعادت، که هدف نهایى هر انسانى است، بدون فضیلت‏حاصل نمى‏آید ربط فضیلت و سعادت یکى از مشخصه‏هاى اساسى اخلاق «ارسطو» است. براى ارسطو سعادت که همان شکوفایى ویژگى خاص انسان یعنى خردورزى است در فضیلت‏هاى مختلف ظهور و نمود مى‏یابد; از این رو، جز از راه آراستگى به فضیلت‏ها نمى‏توان به سعادت دست‏یافت.
ملامهدى نراقى دقیقا براین نکته تاکید دارد:
«فضیلت‏هاى اخلاقى از عوامل نجات و رساننده به رستگارى‏اند و رذیلت‏هاى اخلاقى از عوامل تباهى انسان و موجب شقاوت و بدبختى ابدى‏اند، پس پاکى از رذیلت و آراستگى به فضیلت، جزء مهم‏ترین وظایف است و حیات سزاوار آدمى بدون آن‏ها ممکن نیست، پس بر هر خردمند کوشایى لازم است در کسب فضیلت‏هاى اخلاقى که همان حد وسطهاى مورد تایید شرع است و نیز اجتناب از رذیلت‏ها که همان انحراف‏هاى از حد وسط است، کوشش نماید. اگر در این جهت کوتاهى نماید به هلاکت ابدى گرفتار خواهد شد» (29) .
ادامه دارد

پی نوشت ها :
 

1) به گفته «راغب اصفهانى‏» خلق و خلق از ریشه واحدى هستند که اولى به حالت‏هاى ظاهرى خلقت انسان و دومى به حالت‏هاى روحى او گفته مى‏شود. ر.ک: راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، ص 159.
2) نراقى، محمدمهدى، جامع السعادات، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، ج 1، ص 22.
3) همان، ص 5.
4) همان، ص 10.
5) امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، 1377، ص 12.
6) همان، ص 13.
7) نراقى، جامع السعادات، ص 95.
8) همان، ص 5.
9) همان، ص 36.
10) همان.
11) همان، ص 37.
12) همان.
13) ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، انتشارات طرح نو، 1378، ص‏17.
14) همان، ص 21.
15) همان، ص 31.
16) همان، ص 36.
17) همان، ص 30 و 31.
18. contemplation.
برخى از شارحان ارسطو در عصر جدید مانند هاردى وکنى و هینامن از این دیدگاه دفاع مى‏کنند ر.ک:
Hardi, W.F.R, The Final Good in Aristotle؛s Ethics in Aristitle : A collection of critical Essas, ed.
J.M.E. Moravcsil, New York, 1967.
19. dominant end.
20) ر.ک: ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، کتاب دهم (فصل 7 و 8)، ص 388- 394.
21. inclusive end.
22) ر.ک: نوسبان، مارتا، ارسطو، ترجمه عزت الله فولادوند، طرح نو، 1374، ص 99 و 100.
23. Cooper, John, Aristotle on the Goods of Fortune, Philosophical Review, N. 94,1985. p. 283-288.
24. see Rhe, 1360, b 14-25.
25. External Good.
اصطلاحى که ارسطو براى تفکیک خیرات روحى و درونى از خیرات دیگر به‏کار مى‏برد. ر.ک: ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ص 34.
26. see: Plato, Euthydemus, 280 b - 281 b.
27) براى آشنایى اجمالى با دیدگاه‏هاى فیلسوفان یونانى درباره اخلاق ر.ک:
تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ویراسته لارنس سى بکر، ترجمه گروهى از مترجمان، انتشارات مؤسسه پژوهشى و آموزشى امام خمینى، 1378، ص 13 تا 57.
28) السیدیر مک اینتابر، اخلاق فضیلت مدار، ترجمه حمید شهریارى، مجله نقد و نظر، سال چهارم، شماره اول و دوم، زمستان و بهار 1376- 1377، ص 300- 386.
29) نراقى، جامع السعادت، ج 1، ص 9.
 

منبع:www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان