جستاری در جریان شناسی تفسیر معاصربا تأکید بر دیدگاه محمد احمد خلف الله(۲)

نگرش خلف الله، نگرشی اسطوره ای و نمادین   از لحاظ گونه شناسی دیدگاه ها درباره قصص و داستان های قرآنی، شاید دیدگاه های متعدد و متنوعی را بتوان مطرح ساخت که از میان آن ها، نگرش اسطوره ای، زبان ابراز احساسات، زبان نمادین و زبان حقیقت گرایانه واقع نما از مهم ترین آن ها هستند

جستاری در جریان شناسی تفسیر معاصربا تأکید بر دیدگاه محمد احمد خلف الله(2)

نگرش خلف الله، نگرشی اسطوره ای و نمادین
 

از لحاظ گونه شناسی دیدگاه ها درباره قصص و داستان های قرآنی، شاید دیدگاه های متعدد و متنوعی را بتوان مطرح ساخت که از میان آن ها، نگرش اسطوره ای، زبان ابراز احساسات، زبان نمادین و زبان حقیقت گرایانه واقع نما از مهم ترین آن ها هستند. دیدگاه و نگرش خلف الله از نگاه و زاویه دو دیدگاه اسطوره ای و نمادین قابل پیگیری و نقد و بررسی است.
الف) تحلیل اسطوره ای خلف الله از قصص قرآنی
پیشینه بسیاری از مباحث زبان قرآن، به مباحث زبان دین بر می گردد. بنابراین، برخی دغدغه های فکری پیرامون زبان قرآن، از زبان دین به این حوزه راه یافته است. در این بین، موضوع شیوه بیان و زبان قرآن کریم درباره قصه ها و مباحث تاریخی، اهمیت بیشتری دارد و دیدگاه های متفاوتی درباره آن مطرح شده است. یکی از آن دیدگاه ها که احمد خلف الله از طرفداران پیشکسوت آن است، دیدگاه اسطوره ای و به نوعی غیر واقعی بودن و البته- از نظر او- پندآموز داستان های قرآن است. در این نگرش، خلف الله در کتاب خود، به رغم اعتراف به مخالفت تمامی مفسران با این دیدگاه، به بررسی وجود اسطوره در قرآن پرداخته است. او پس از اشاره به 9 آیه قرآن کریم که در آن اتهام (اساطیر الاولین) از قول مشرکان را در مورد آیات وحی حکایت کرده است، نتیجه می گیرد:
اولاً: تمامی آیات مزبور مکی هستند.
ثانیاً: گویندگان اتهام مزبور، غالباً منکر قیامت بوده اند.
ثالثاً: آن ها اعتقاد راسخ و قطعی به اساطیری بودن داشته اند.
رابعاً: درتمامی موارد اتهام، قرآن وجود اساطیر را از خود نفی کرده است. ( همان، 376)
خلف الله دراین خصوص می نویسد:
علت اینکه پس از هجرت پیامبر به مدینه اتهام اسطوره تداوم نیافت، ویژگی های محیط فرهنگی از جمله نوشتاری بودن فرهنگ حاکم در مدینه بوده است. سابقاً در کتب یهودیان مدینه، بر خلاف فرهنگ امی و غیر نوشتاری مکه، نقل اسطوره دیده می شد. اما در حیات ادبی مکه بیان داستان های اسطوره ای در قرآن، بدعت و نوآوری به شمار می رفت و بدین جهت، مورد پذیرش اعراب مکه قرار نگرفت. (همان،198)
اصرار و تأکید خلف الله بر غیر واقعی بودن این بخش از آیات تا حدی است که حتی در یکی از 9 مورد آیات مذکور؛ یعنی آیه 5 و 6 سوره فرقان «و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکره و اصیلا* قل انزله الذی یعلم السر فی السماوات و الارض انها کان غفورا رحیما» که احتمال نفی اساطیر می رود، از قول فخر رازی می گوید:
فخر رازی هم معتقد است که در این آیه، خداوند در صدد انتساب قرآن به خود و نفی این سخن است که قرآن دست نوشته محمد (ص) می باشد، نه در جهت نفی اسطوره از قرآن کریم. (خلف الله،377)
به منظور دریافت درستی یا نادرستی این انتساب به فخر رازی، کلام او را مورد بررسی قرار می دهیم:
کلام فخر رازی: اولین سخن این است که این سخن قرآن «قل انزله الذی یعلم السر... » چگونه می تواند پاسخ شبهه مشرکان قرار گیرد. تقریرش این است که پیامبر گرامی اسلام مشرکان را به مقابله دعوت کرده است، لکن ناتوانی آن ها از آوردن به مثل قرآن آشکار شد و اگر پیامبر در آوردن قرآن از فردی کمک گرفته بود، هر آینه بر مشرکان هم این امکان و لازم بود که آن ها هم از دیگری کمک بگیرند و به مقابله با پیامبر برخیزند و مانند قرآن را بیاورند. اما چون از آوردن مثل قرآن ناتوان بودند، پس ثابت می شود که قرآن از جانب پروردگار و سخن او است، لذا می فرماید: «قل انزله الذی... » ( هادی قابل ( به نقل از تفسیر الکبیر)، 951/4)
نکته قابل توجه اینکه در بسیاری از نوشته های مفسران پیرامون برخی آیات قصص به
این نکته اشاره شده است که ذکر داستان ها موجب نمی شود تا هر آنچه قرآن از اندیشه مردم نقل می کند، مثل سحر و یا نسبت کفر به سلیمان، صحیح باشد. این بیانات که ذیلاً به مواردی از آن در تفسیر المنار اشاره می شود، با سخن و نظر خلف الله در تضاد است. بدین معنا که خود خلف الله هم می پذیرد که برخی از آیات، محتوای صدق ندارند؛ زیرا خداوند در صدد طرد و محکوم کردن مطالب عنوان شده در آن ها است، اما اسطوره ای دانستن قصص و محتوای آن، امری جدا از این محتوای یاد شده است که برای هر صاحب تأملی درک تفاوت این دو ادعا کار چندان پیچیده ای نیست.
رشید رضا در استناد به سخن شیخ محمد عبده، از قول ایشان می نویسد:
استاد فرموده است: بارها گفته ایم قصه های قرآن برای عبرت آموزی است نه بیان تاریخ و جزئیات عقاید گذشتگان. قرآن از عقاید حق و باطل، تقلیدهای درست و نادرست و عادت های سودمند و زیانبار نقل می کند، اما به منظور عبرت، گاهی در داستان های قرآن تعابیر رایج میان مخاطبان آورده شده است، اگر چه در واقع آن اعتقاد و تعبیر صحیح نیست، مانند این فراز ازآیه «کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس» ( بقره،275) و یا این فراز از آیه «حتی اذا بلغ مطلع الشمس» (کهف،90) اما این روش معمول و مأنوس است. ما در بسیاری از کتاب های عربی و غیر عربی می بینیم که از الهه خیر و شر مطالبی نقل کرده اند، به ویژه در رابطه با تاریخ یونان و مصر قدیم، حال آن که هیچ یک از آن نویسندگان به اعتقادات خرافی بت پرستان معتقد نیستند، اما نقل می نمایند و حتی نفی هم نمی کنند. (المنار، 399/1)
خلف الله، قصه های قرآن را به قصص تاریخی، تمثیلی و اسطوره ای تقسیم می کند، بیانات وی پیرامون بخش اسطوره ای، در موارد ذیل قابل تلخیص است:
1- در قرآن، اساطیر و افسانه و خرافه وجود دارد.
2- قرآن در مقام نفی اساطیر از خود نیست، بلکه در مقام نفی ادعای مشرکان است که می گویند محمد (ص) از جانب خود، آن ها را آورده است.
4-مشرکان این ادعا را به گزاف نگفته اند، بلکه از روی اعتقاد قوی و محکم ابراز نموده اند و اعتقادشان بر اساس آنچه حقیقتاً در قرآن از اساطیر می دیدند، شکل گرفته است.
5- قرآن، گفته مشرکان در مورد وجود اساطیر در قرآن را تهدید نمی کند، بلکه این، انکار قیامت و منع پیروی پیامبر اکرم از سوی مشرکان است که مورد تهدید قرآن قرار گرفته است.
6- برای اثبات وجود اساطیر در قرآن می توان به کلام فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه
5 و 6 فرقان استدلال کرد. (خلف الله،377)
ب) تحلیل نمادین و تمثیلی خلف الله از قصص قرآن
نمادین یا تمثیلی بودن یک واژه یا سخن به این معنا است که اولاً مدلول مطابق آن اراده نشده، بلکه مدلول آن امر دیگری است که باید کشف شود. پس نباید به ظاهر سخن استناد کرد. ثانیاً زبان نمادین، فاقد حقیقت است و طبق آن، گوینده خود را ملتزم به بیان واقعیت نمی بیند، بلکه بر اساس هدف خود، از نمادها و تمثیل ها استفاده می کند. خلف الله در تعریف تمثیل، آن را قصه ای می داند که در قرآن از باب ضرب المثل یا تمثیل در قالبی هنری آمده باشد و آن را با قصه اسطوره ای که ار لحاظ محتوا و شکل با آن متفاوت است، جدا می کند. (خلف الله،182)
در تقسیم بندی مطرح شده از سوی خلف الله، داستان های تمثیلی قرآن کریم به زبان نمادین برگردانده شده یا قابل تحویل است. هنری و ادبی بودن این نوع، از نوع تاریخی روشن تر است؛ زیرا گرچه برخی مفسران، قصه تاریخی را واقعی و حقیقی می دانند، ولی قصه تمثیلی را نوعی تمثیل مبتنی بر بیانی عرفی دانسته اند که ممکن است حق نما یا بر پایه خیال باشد. از این رو، شخصیت های قصه تمثیلی لزوماً واقعی نیستند. (همان،183)
ج) مکان ها و زمان ها در قصص قرآن
در موضوع قصص قرآنی و تاریخ، مسئله مکان و زمان و توجه قرآن کریم به فلسفه پرداختن به آن ها از دیگر مواردی است که در آن، بررسی اجمالی نظر خلف الله مفید است. افزون براو، برخی اندیشمندان، در موضوعات تاریخی قرآن به صورت پراکنده به این مسئله اشاره کرده و برای نمونه معتقدند که قصص قرآن، در صدد تأکید بر عبرت آموزی ازاین داستان ها بوده و از این رو، توجه به پرداختن به مکان و زمان را مردود دانسته اند. (کامل عبدالعزیز، مجله تاریخ اسلام، شماره 17) خلف الله در کتاب الفن القصصی معتقد است که قرآن به تاریخ جز در مورادی نادر توجهی نکرده است، بلکه به عکس، زمان و مکان را به عنوان مؤلفه های تاریخی، با ابهام مورد اشاره قرار داده است، اما برخی، بدون توجه به مقاصد حقیقی قصص قرآنی، قضیه را به عکس جلوه داده و به بحث و نظر پیرامون مؤلفه ها و مقدمات تاریخ پرداخته اند، حال آن که این ها مورد نظر نبوده است. (خلف الله،185) همچنین در مورد امکان آورده است:
اگر مکان هایی که به طور پراکنده در قرآن از آن یاد شده است، وجود نداشت، می توان
گفت که قرآن کریم به مکان تقریباً هیچ توجهی نداشته است. (خلف الله،185) به نظر می رسد ایشان در این نظر به قول صاحب «المنار» استناد کرده است که در شرح قصه آدم (ع) می نویسد:
«تاریخ به ذات خود، منظور نیست؛ زیرا مسائل این علم، خود تاریخ می باشد که البته شامل اصول دین- من حیث هو دین- نمی شود. دین به تاریخ از منظر عبرت گیری از آن نگاه می کند و به تبیین زمان و مکان نپرداخته است. این مطلب را در باب سفر تکوین در تورات هم بیان کرده ایم. » ( المنار، 399/1)

پی‌نوشت‌ها:
 

1-عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة
نشانی الکترونیکی:m-aghae@ miu.ac.ir
*تاریخ دریافت مقاله:1388/9/17
*تاریخ پذیرش مقاله:1388/10/2
 

منبع:نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره5.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان