ماهان شبکه ایرانیان

اعترافات شگرف(۳)

آثارعلم و عقل حسی و ابرازی غرب از نظر دانشمندان غربی   دین مورد نیاز مدرن   آثار جدایی علم و عقل از دین، انسان معاصر را از هدف زندگی و سعادت معنوی و رشد و تعالی اخلاقی بازداشته و هر روز فرهنگ ها تکیه بر علم حصولی و تحصیلی و تحققی را ثباتی در کنار استفاده از عقل ابزاری و فراموشی عقل استدلالی و علم حضوری و شعوری وصول قلبی، انسان معاص ...

اعترافات شگرف(3)

آثارعلم و عقل حسی و ابرازی غرب از نظر دانشمندان غربی
 

دین مورد نیاز مدرن
 

آثار جدایی علم و عقل از دین، انسان معاصر را از هدف زندگی و سعادت معنوی و رشد و تعالی اخلاقی بازداشته و هر روز فرهنگ ها تکیه بر علم حصولی و تحصیلی و تحققی را ثباتی در کنار استفاده از عقل ابزاری و فراموشی عقل استدلالی و علم حضوری و شعوری وصول قلبی، انسان معاصر به پرتگاه گمراهی که از ویژگی های مدرنیته و پس از آن است رسانده که پاره ای از نتایج جدایی و فراق دین علم و عقل بشریت ذیل اشارت می رود.
عصر حاضر شاهد ترویج اندیشه پوچ گرایی از سوی پاره ای از نویسندگان غربی است کسانی چون فرانتس کافکا، البر کامو، ساموئل بکت، آرتور آداموف، ژان پل سارتر و اوژن یونسکو، حامی این رویکرد هستند و آن را به صورت نمایش نامه، مقاله و... مطرح کرده اند. جمعی از آنان در صدد ارائه پشتوانه عقلی برپوچی زندگی بشر و سرنوشت انسان برآمده اند و پاره ای نیز با راهکارهای هنری و عاری از هر گونه روش منطقی و استدلالی، بی معنایی و نگون بختی حیات بشررا ترسیم کرده اند. قهرمان آثار این نویسندگان افرادی بی تفاوت و خونسردی در مورد زندگی و ارزش های آن، بی قید و به آداب و رسوم اجتماعی و بی احساس در روابط با دیگران هستند.

الوین تافلر:
 

غرب معاصر با وجود اوج رشد و علم فن آوری شاهد وضعیتی است که تافلر آن را یکی از شگفت انگیزترین پدیده های اجتماعی دوران می نامد و اظهار می دارد:
تنها موقعی می توانیم یکی از حیرت آورترین پدیده های اجتماعی عصر حاضر، یعنی رواج بی سابقه کتاب ها و فرقه های مذهبی را درک کنیم که سه عامل تنهایی، فقدان ساختار و بی هدفی و پوچی و بی معنایی راکه ناشی از زوال تمدن صنعتی است در کنار هم بگذریم.

اسف بارآن که:
 

عصر اظطراب، نامی است که روانشناسان بر این عصرنهاده اند. طبق آمار در جهانی که بهان فراتر از تجدد می گویند، بسیاری از تخت های بیمارستانی ایالات متحده ی آمریکا متعلق به بیماران روانی است.
خاستگاه عمده این معضل در این واقعیت نهفته است که: «امروز دنیای ما دچار قحطی تفسیر معنا از جهان و هستی است».

خستگی روحی و احساس خلأ معنوی و اخلاقی:
 

علم و فن آوری و بهره های مادی آن از ارضای نیازهای فطری و معنوی و خویابی انسان عاجزند. همین امر سبب روی آوردن بسیاری به دین شده است؛ چنان که کت استیونس، خواننده ی پر آوازه ی انگلیسی که با ترک پیشه ی خود به اسلام گروید، منشأ گرایش خود به اسلام را به خلأمعنوی جانکاهی می داند که او را به شرایط حساسی کشانده است. وی در این رابطه اظهار می دارد:
من درعصر تلویزیون و سفرهای فضایی و توسعه برق آسای صنعتی، در لندن بزرگ شدم و در دنیای پیشرفته غربی زندگی می کردم. من سالها هر چیزی را که انسان آرزویش را دارد در اختیار داشتم، اما همیشه احساس خلأ در زندگی خود می کردم.

مایزر روزنامه نگار و محقق آمریکایی تأکید کرد که:
 

«دین و پیروی محض از اصول آن بار دیگر مورد توجه قرار گرفته »
برخی از اندیشه وران غربی چون جورج ویگل، گرایش جهان به سوی امورغیر مادی را از واقعیت های ممتاز دوران حاضر دانسته اند و اظهار می دارند: «غیر مادی شدن (دین گرایی) جهان، از واقعیت های برجسته زندگی اواخر قرن بیستم است».

تبدیل انسان به ماشین
 

ارنستو سابوتو، اندیشمند معاصر و برجسته آرژانتینی به نقش حاکمیت مطلق علم و پیشرفت در دهه هایی پیاپی از قرن نوزدهم و بیستم در فروکاهش منزلت آدمی به دنده های چرخ ماشینی عظیم تصریح کرده است و می نویسد:
نظریه پردازان کاپیتایست و مارکسیست به طور یکسان در گسترش اندوهبار این بینش ناهنجار دخالت داشته اند که در آن فرد در توده ذوب می شود و راز روح تا حد انتشار تشعشعاتی قابل اندازه گیری پایی آورده می شود.
اندیشمند فرانسوی محقق در کشورهای جهان سوم نیز به تحقیر مقام متعالی انسان درجریان تمدن و فرهنگ غرب فریاد اعتراض برآورده و اظهار می دارد:
علوم اجتماعی و علوم انسانی در غرب جز تعاریفی تقلیل دهنده، آن هم به گونه ای وحشتناک از بشر مطلبی را ارائه نمی دهند. گاهی حقیقت انسانی را تا سطح ابزار تقلیل می دهند و گاهی تا سطح اقتصاد و گاهی تا سطح جنسیت، گاهی تا سطح کلام و گاهی هم تا سطح تخیل.
البته واکنش انسان حقیقت جو در برابر آرای ناصواب و تحقیر کننده مقام آدمی، بازگشت به آموزه های دینی برای فهم حقایق هستی بوده است. برای نمونه، دکتر اریچ لاروت، استاد دانشگاه گریوگوری و مدیر مرکز هماهنگی تحقیقاتی فدراسیون بین المللی دانشگاه های کاتولیک، فرهنگ مدرن را به نقد می کشاند و می گوید:
فرهنگ مدرن سعی داشت انسان را به صورت یک عامل اقتصادی و در حد یک عامل اقتصادی تنزل بدهد و انسان ها را به عنوان عوامل تولید یا مصرف مطرح نماید. در این راستا در دوران پس از مدرنیسم روح انسان طغیان می کند و رد مقابل چنین تنزل و کاهش در مقام انسانیت انقلاب می کند و این لایه را می شکند و بیرون می آید؛ همان طور که شاهد بودیم در سال 1989 مادی گرایی مارکسیستم تجزیه شد.

افزایش تبهکاری
 

علوم تجربی حداکثر توان فراهم سازی رفاه مادی را دارد. ولی این امر برای ایجاد جامعه سالم و پویا کافی نیست، بلکه اگر هدایت نشود منشأ افزایش تبهکاری است. «بر پایه ی تحقیقات که در بیست کشور صنعتی انجام گرفته، روشن شده است که افزایش تبهکاری در نتیجه ی فقر و عقب ماندگی مردم کشورها نبوده، بلکه در پی رفاه در جوامع صنعتی و سیستم های دموکراسی غربی ایجاد می شود ».
بنابر نظر ژیل کیل، جامعه شناس معروف فرانسوی:
افراد غیر مذهبی تحصیل کرده معتقدند فرهنگ غیر مذهبی آنها را در بن بست قرار داده است و نتایج این بن بست را هم در شدت جنایات و طلاق وایدز و مواد مخدر و... می بینند.
آنها... تضاد صنعتی بین علم و ایمان را نفی می کنند.

ناتوانی در حل معضلات بشر معاصر
 

امروزه بسیاری ازاندیشمندان ساحت دانش و خرد به توابع ناگوار علم شیفتگی غرب پی برده است، از نا توانی و ناکامی علوم تجربی و مغز آکادمیک در حل کامل معضلات زندگی جوامع بشری داد سخن سر داده اند.
ویلیام چتیک، در سمینار بین المللی فرهنگ و تمدن اسلامی، یکی از اشتباه های مهلک جهان معاصر را خنثی و موجه دانستن علم جدید و فن آوری ملازم آن می داند.
فرییتیوف کاپرا، استاد فیزیک هسته ای در دانشگاه های اروپا و آمریکا و نویسنده کتاب بسیار پرفروش تائوی فیزیک - که به ده ها زبان ترجمه گردید - به نگارش کتاب دیگری با عنوان نقطه بازگشت همت گماشت که برای نخستین بار در سال 1982 انتشاریافت. این کتاب از سوی صاحب نظران، یکی از برجسته ترین آثار دهه هشتاد لقب یافت. وی در این اثر، تحول باورهای رایج در مورد کارآمدی علوم تجربی در حل همه جانبه ی معضلات جامعه جهانی را تبیین کرده است و چنین می نویسد:
در ایالات متحده ی آمریکا سنت کاخ سفید بر این بوده است که همیشه از اساتید برجسته ی دانشگاهی به عنوان مشاوران علمی ریاست جمهوری استفاده می کرده اند. اما از واقعیات موجود می توان نتیجه گرفت که در شرایط کنونی، این مغزهای دانشگاهی دیگر نمی توانند در حل و فصل مشکلات و معضلات پیچیده منشأ اثر باشند. زیر بنای فکری آکادمیست ها را یک دیدگاه علمی تشکیل می دهد.

نتیجه
 

راه نجات انسان معاصر از پیامدهای علم گرایی پوچ گرایی و تجربه محوری طبیعی پرستی بهره گیری سرشار شدن از معنویت در سایه عقل استدلالی راکه تعبیر دینی آن رسول باطنی برای انسان است و استفاده از چراغ ذهن هدایت و نور همیشه تابان وحی الهی که تفسیر دینی آن (رسول بیرونی) عمل به باید های دوری از بنابه های و توجه به اخلاقیات اسلامی نهفته است که الگوی عملی آن همیشه در دسترس انسان معاصر یعنی واسطه های فیض الهی حضرت معصومان (ع) می باشد.
دانش نوین ارزش های جدید زندگی را نمی شناسد. دانش نوین، راه صلح و سلامت و آسایش و آرامش را به درستی تشخیص نمی دهد. دانش نوین نتوانسته است جهان را از بینوایی و گرسنگی و بیماری و نگرانی و بیزاری و بدبختی، رهایی بخشد... دانش نوین نتوانسته است و از فرو ریختن بنیاد خانواده ها، از تبهکاری، از فساد و بد اخلاقی جلوگیری کند و از روش و منش غیر انسانی و از دیوانگی ها و گمراهی های بشری بکاهد.
به گفته ی امریش کورت:
این باور ساده لوحانه در مورد این که پیشرفت علم و تکنیک موجب سعادت بشر می شود، در حال از بین رفتن است. بنابراین چاره ای جز درک این واقعیت نبوده و نیست که از پیشرفت مادی صرف، مسائل انسان را حل نمی کند.
از دیگر شواهد گویای کاستی علم گرایی و عقل گرایی افراطی برای هدایت بشر، رشد فزاینده ی دین گرایی به ویژه تمایل به اسلام در غرب و آغاز سقوط مادی گرایی محض است. امروزه توده ی مردم و همچنین دانشمندان مغرب پس از طی دوران طولانی دین ستیزی و علم گرایی نسبت به گذشته ی خود تردیدی جدّی روا داشته و حرکت تازه ای را آغاز کرده اند.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 9و8
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان