ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

ابوعلی

یک روز هوا خیلی گرم بود. سیدابراهیم وسط مسجد خوابیده بود. زیر پیراهن سید بالا رفته بود و نافش معلوم بود. من هم نامردی نکردم و چند تا سلفی با او گرفتم. بعد هم از نافش عکس و فیلم گرفتم...
چراغ قوه گوشی را روشن کرد و به صورت پیکر انداخت. یکی از بچه‌های همراهش گفت: «ابو علی... آقانجفیه» با سر حرف او را رد کرد؛ یعنی نمی‌خواست قبول کند که او نعمت‌الله است. هر چند از دیشب از او بی خبر بود.
«ابوعلی» از جمله رزمندگان مدافع حرم در لشکر فاطمیون بود که به واسطه شناسنامه‌ افغانستانی‌اش توانست خود را در این لشکر جا کند و به سوریه اعزام شود.
ام‌علی گفت: وقتی با ابوعلی ازدواج کردم، دیدم او به شدت مراقب نماز شب خود است و همیشه بعد از نماز شب دو رکعت نماز اضافی نیز می‌خواند. بارها از راز نماز اضافی که می‌خواند پرسیدم، اما او هر بار می‌خندید.
پیشخوان