ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

رابطه

یک رابطه‌ی سالم، میدانی برای ناامنی و حسادت ایجاد نمی‌کند و هر جایی که این دو حس منفی وجود داشته باشد نمی‌توان انتظار یک رابطه‌ی سالم را داشت.
چیزهایی در زندگی وجود دارند که اگر خوب نگاه کنیم می‌بینیم خیلی بیش از آنچه باید به آنها اهمیت می‌دهیم در حالیکه اصلا مهم نیستند!
تصور کنید: با همسرتان برای پیاده روی می‌روید تا حال و هوایی عوض کنید و بعد از یک ساعت به خانه برمی‌گردید بدون اینکه کلمه‌ای بین شما رد و بدل شده باشد. ناامید کننده و کسالت بار است، نه؟ حتما پیش خودتان قسم می‌خورید که دیگر هرگز با او بیرون نروید.
شاید این خیانت توسط یک پارتنر جدی در زندگی‌تان که به او اعتماد کرده بودید انجام شده باشد. شاید هم همسرتان به خیانت‌های خود در روابط قبل از شما اعتراف کرده باشد. حسابی شوکه شده‌اید و قلبتان شکسته است و این کلیشه مدام در ذهنتان تکرار می‌شود، «کسی که یک‌بار خیانت کند باز هم مرتکب خیانت خواهد شد.»
صمیمیت و نزدیکی در ازدواج موضوعی است که بیشتر از آنچه تصورش را بکنید پیچیدگی دارد. خیلی از همسران عقیده دارند صمیمیت همان چیزی است که آن‌ها در حال تجربه‌اش هستند، اما اینطور نیست!
بیشتر خانم‌ها آرزو دارند ایده‌آل‌ترین مرد زندگی خود را پیدا کنند؛ مردی که شبیه شاهزاده‌ی قصه‌ها باشد؛ و بعد از گذشت سال‌ها هنوز مطمئن نیستند همان مردی را که می‌خواستند دارند یا نه، یعنی در واقع تصور می‌کنند به چیزی که می‌خواستند نرسیده‌اند. شاید بهتر باشد ویژگی‌های حقیقی یک شوهر خوب را بدانید تا از سردرگمی خارج شوید.
وقتی شخصی به شما می‌گوید دوستت دارم، اما شما احساس مشترکی به او ندارید نمی‌دانید در پاسخ چه باید بگویید. شاید بهتر باشد در چنین شرایطی درباره آینده رابطه با او بحث کنید، اما هرگز نباید خودتان را تحت فشار قرار دهید.
هر کسی که یک خود شیفته او را دوست دارد با تعجب از خود می‌پرسد: «آیا واقعا او عاشق من است؟»، «آیا واقعا من را قبول دارد؟». در چنین رابطه‌ای طرفین مدام بین عشق و درد، ماندن و رفتن و شک و اطمینان دست و پا می‌زنند، اما انگار هیچکدام را نمی‌توانند انجام دهند.
وقتی دانشگاه می‌رفتم فقط تابستان‌ها و تعطیلات کریسمی می‌توانستم پیش خانواده‌ام برگردم. در این زمان‌ها از معاشرت با یک دوست خیلی عزیز واقعاً لذت می‌بردم. ما همدیگر را از زمان دبیرستان می‌شناختیم و به او مثل خواهر کوچکتر نداشته‌ام نگاه می‌کردم.
از وقتی دختر کوچکی بودم می‌دانستم که رابطه‌ی من با پدرم خاص است. او همیشه حامی من بود، همیشه رویاهایم را باور می‌کرد و به من یاد داده بود که تنها مانعی که سر راهم قرار دارد در نهایت خودم هستم، مگر اینکه اسب رویاهایم را با شهامت بتازانم.
پیشخوان