ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

سردار-شهید

چون آن دوره کفش کتانی پایمان بود و در حال بدو بدو بودیم، همه‌اش دنبال کفش پاشنه کوتاه بودم. عروس‌ها اکثرا پاشنه بلند می‌پوشند، من هم نمی توانستم چنین کفشی بپوشم. فقط دنبال کفش پاشنه کوتاه می‌گشتیم.
قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست : «پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست می‌بارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :« افغانیه! بلد نیس خیلی عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهایی‌ام قلقلکش می‌داد که...
پیشخوان