ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

شام

هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم آن دیدار آخرین دیداری باشد که داداشم را می‌بینم؛ خداحافظی تلفنی از مشهد، قربانی شدن در تهران و انتظار جانکاهی که با شناسایی پیکر همسر و دو فرزندش به پایان رسید
خبر شهادت حامد ابتدا به برادر می‌رسد و او با دو روز تاخیر خبر را برای پدر و مادر می‌برد و در نهایت پیکر پاکش پس از سه روز تلاش، از روی DNA شناسایی می‌شود. حاجیه خانم «فاطمه ناصری» روی مبل می‌نشیند.
همین که با تدبیر و درایت او می‌توانیم سینه ستبر کنیم و بگوییم با ابرقدرت‌های جهان درگیر شدیم و ابهت پوشالی‌شان را در هم شکستیم و نگذاشتیم به مام میهن دست‌درازی کنند، ابتهاج‌آور است.
نشست نقد و بررسی کتاب «صبح شام» نوشته محمد محسن مصحفی، از آثار منتشرشده توسط انتشارات سوره مهر در غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.
با شروع جنگ تحمیلی نخستین کسانی که بیشتر از همه ملت ایران طعم تلخ جنگ و تجاوز به سرزمین و خانه و کاشانه خود را چشیدند، مردمانی بودند که در مناطق مرزی و هم‌جوار با عراق ساکن بودند. ازجمله آبادانی‌ها.
سردار گفت: «برگردید، امشب وقتش نیست.» قبل از رسیدن بچه‌های شناسایی، سردار با چند تویوتا به مزرعه رسیده بودند. در مسیر برگشت، بچه‌ها راه را گم کردند و اشتباهی داشتند سمت دشمن می‌رفتند.
آن زمان همه فکر می‌کردند جنگ یکی دو ماه بیشتر طول نمی‌کشد. یک نفر گفت: «حالا که این طور است، همین جا جشن به پا کنیم.» سیصد تا مهمان داشتیم که صد و پنجاه نفرشان شهید شدند.
ما هنوز جریان جاسوسی پیرمرد را به علی نگفته بودیم. رو به سعید چرخید و گفت: «برای هر خبر پولم پیشنهاد می‌ده؟» من و سعید بلافاصله منظور حامد را از کنایه‌ای که زده بود، گرفتیم.
فرهنگ زیارت - فروردین ماه سال 1390 شماره 9مقدمهپس از انتقال اهل بیت (علیهم السلام) به شام، ایشان را در جایگاهی بس خراب جای دادند که موجب اذیت های فراوان به ایشان گردید). عموم محدثان و مورخان این مکان را مکانی توصیف کرده اند که موجب ایجاد تغییر در پوست بدن ایشان گردید). برخی از این سخنان را مرور می کنیم:
پیشخوان