ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

قاتل

چون نیمه‌شب بود، از ترسم جنازه را در حاشیه شهر از ماشین بیرون انداختم. سپس از باک ماشین بنزین بیرون آوردم و آن را آتش زدم. در ادامه جنازه سوخته را داخل یک گودال دفن کردم و برای اینکه پلیس را گمراه کنم کیف پول و انگشتر او را برداشتم و یک روز بعد آن‌ها را بیرون انداختم.
مقتول قصد پادرمیانی داشت وقتی دید موفق نمی‌شود به دعوا خاتمه دهد، گاز اشک‌آورش را بیرون آورد و به صورت من و دوستانم زد. من قصدم کشتن او نبود فقط در هوا چاقو پرتاب می‌کردم که چاقو به او برخورد کرد.
آن روز طبق نقشه قبلی با تیغ، لاستیک خودرواش را پنچر کردم. وقتی در حال عوض کردن لاستیک بود به او نزدیک شدم و دو گلوله به سرش شلیک کردم و با خودروی دوستم نادر فرار کردم پس از آن هم اسلحه را به داخل کانال آب انداختم.
به همین دلیل درگیری بین ما شروع شد که من هم با چاقو ضربه‌ای به سینه اش زدم، اما قصد کشتن او را نداشتم! فقط می‌خواستم از چنگ آن‌ها فرار کنم! و ...
هنوز صدای پسرش را می‌شنود که در میان شعله‌های آتش زنده است و مادر را صدا ‏می‌زند. هر شب کابوس می‌بیند. فریاد‌های ای‌دایان ای‌دایانِ (به معنی مادر) صادق، در میانه آتش خنجری بر دل و جانش است.
رامین اسلحه درآورد و به سمت من نشانه گرفت. من با او گلاویز شدم تا سلاح را بگیرم. می‌خواستم جان خودم را نجات دهم. هر دو ما سعی داشتیم سلاح را در اختیار خودمان بگیریم که ناگهان یک تیر شلیک شد و به شکم رامین برخورد کرد.
پیشخوان