به گزارش گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان؛ نامش را فضای مجازی گذاشتهاند. محیطی لایتناهی با اپلیکیشنها و سایتهای فراوان. خرج این فضا یک اینترنت پر سرعت و یک وسیله ارتباط جمعی مناسب با قدرت پردازش بالاست. از اینجا به بعدش را کاربر تعیین میکند.
قدرت تولید محتوا در فضای مجازی میتواند قدرت تخریب یک بمب هیدروژنی را داشته باشد.
این فضای نامحدود که همه اختیار آن در اختیار کشورهای آنور آبی است چند سالی هست که تبدیل به یک میدان جنگ برای تخریب یک جریان تبدیل شده است.
تا پیش از این جنگ علنی بود و حتی برخی اوقات فیزیکی میشد. دو طرف روبروی هم قرار میگرفتند و بازی شروع میشد، این بزن آن بزن. حتی کار در برخی موارد به تهاجم نظامی میکشید تا هدف تامین شود اما با وجود فضای مجازی و سایتها و اپلیکیشنها جریانها میتوانند با فاصله هزاران کیلومتری علیه جریان مخالف خود تولید محتوا کنند.
آری اینجا میدان جنگ فضای مجازی است. میزنند تا دیده شوند، محتوا آپلود میکنند تا به مراد و مقصود خود برسند. در فضای مجازی قصه ما ترورویستهای فضای مجازی ناشناس هستند و نهاد هدف یک سیبل مشخص و معین. حالا چرا باید هدف را زد و یک تروریست مجازی بود؟
نهاد مهم هدف قرار گرفته در مقابل برنامههای مخالفین کشور ایستاده و عرصه برای آنها را تنگ کرده است. حمله به او به هیچ شکلی جواب نمیدهد مگر اینکه او را مقابل افکار عمومی تخریب کنی یا اینکه به زعم خودت یک بمب هیدروژنی در شخصیت او کار بگذاری و شخصیتش را تخریب کنی.
فضای مجازی چند سال اخیر جمهوری اسلامی ایران با این تاکتیک بیگانه نیست. هر زمانی یک جریان هدف قرار گرفته است. فرقی هم نمیکند کافی است فقط مخالف جریانها مخصوصا ضد انقلاب موضع بگیری، در هر مقام و منصبی که باشی پشت صحنه برایت برنامه میریزند و با اسم رمز خود برایت محتوا تولید میکنند.
بحث را به درازا نمیبریم و از اینجا به بعد که مقدمه را خواندید اصل موضوع را میگوئیم.
خانمی دستگیر میشود. کافی است فقط صفحات مجازیاش را مطالعه کنی تا سابقهاش کاملا هویدا شود. وکیل است و پروندههای خاص را برمیگزیند. بالطبع موکلان هم خاص هستند. زینب طاهری را میگوئیم فردی که نامش با جلاد خیابان پاسداران و در دفاع از جنایت او بیشتر شنیده و بیشتر از گذشته شناخته شد. زنی که چند روزی است برای ادای توضیحاتی در مورد نوع عملکردش بازداشت شده و در اختیار نهادهای اطلاعاتی و قضایی است.
اما یک نکته؛ با اسم این خانم و تحت لوای اعتبار وکالتش چندین صفحه فضای مجازی پا به عرصه وجود گذاشتهاند، محتوا تولید میکنند و بمب هیدروژنی کار میگذارند. هدف مشخص است، باید جلوی یک ستون اصلی انقلاب اسلامی را گرفت و آن نهادی نیست جز قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران.
جبههای مهم که اگر تخریب شود بازوی قضایی نظام از کار افتاده و نیروی درگیر شونده و عمل کننده در مقابل ضد انقلاب از کار میافتد.
کل نهاد مورد حمله قرار میگیرند تا به جزءش برسیم. نامگذاریها روی قوه قضائیه آغاز میشود. پیشوند و پسوندهای همراه با قوه قضائیه در پستوی فضای مجازی طراحی میشوند و وقتی به بن بست میخورند و به نتیجه نمیرسند نوبت به اجزا رسیده میرسد.
از دادستان محکم و مجری قانون گرفته تا قاضی خوشنام در برخورد با جریانهای جاسوس و ضد انقلاب و مفسدان اقتصادی و تروریست.
چند روزی است صفحات فضای مجازی منتسب به زینب طاهری، ساخته و پرداختههای گروهک تروریستی منافقین را به نام این وکیل منتشر میکند و به سیاق بازوهای رسانهای مریم و مسعود رجوی جنایتکار هر چه سند فتوشاپی و ساختگی دارد رو میکند. از انگ اخلاقی مضحک چسباندن به افراد ابایی ندارد و طبیعی هم هست که ابا نداشته باشد. اعتقاد و بن مایه اخلاقی که نداشته باشی هر نسبتی را به هر کسی میدهی و برایت فرقی هم ندارد.
از قدیم یادم میآید که میگفتند دروغ هر چه بزرگتر باور پذیرتر. این اصل در مورد ضد انقلاب و جریان رسانهایش بسیار پر کاربرد است، حتی طبق اطلاع موثق دستور کار جریان رسانهای ضد انقلاب اینست که تمامی تلاشها برای تولید محتوایی باشد که خواننده با خواندن آن چنان متعجب شود که دیگر وارد فضای راستی آزمایی خبر مطالعه شده نشود.
تا اینجای کار منظور را فهمیدهاید. یک اکانت توئیتری با نام یک وکیل که در بازداشت به سر میبرد هر آنچه در چنته دارد رو کرده و به سیم آخر زده است و از بیان ادعای دروغ فساد اخلاقی، اداری و مالی مبارزان خوشنام عیله ضد انقلاب هم هیچ ابایی ندارد. حتی تهدید هم میکند که فلان میکنیم و بهمان.
اما در لابه لای این دروغ پراکنیها موضوع مهمی که هویدا شده و مانند دم خروس بیرون زده اینست که تولید محتوای سالهای پیشین منافقین در این پوشش جدید چه میکند؟ ایا ارتباطی با پوشش خود دارد؟ و چرا بعد از دستگیری زینب طاهری، دستپاچه همه هویت خود را فاش شده میبیند و نقاب از چهره میاندازد؟ این سوالاتی است که طی روزهای آتی به ان پاسخ داده خواهد شد.