ماهان شبکه ایرانیان

مصطفی کمال آتاتورک، دیکتاتور مدرن ترکیه

مردی بود که که در خارج از فصل متولد شده بود و همه چیزش با همه فرق داشت و به اجدادش یعنی تاتارهایی که از استپ های روسیه به آسیای صغیر آمده بودند، شبیه تر از ترک های امروزی بود. می توانست اسکندر یا چنگیز باشد اما سرنوشت به او مجال چنین خودنمایی را نداده بود. در ادامه نگاهی اجمالی به زندگی مصطفی کمال آتاتورک میکنیم.

روزنامه سازندگی - سمیرا دردشتی: او «مردی بود که که در خارج از فصل متولد شده بود و همه چیزش با همه فرق داشت و به اجدادش یعنی تاتارهایی که از استپ های روسیه به آسیای صغیر آمده بودند، شبیه تر از ترک های امروزی بود.» این جمله را یکی از نویسندگان سرنوشت آتاتورک در رابطه با او نوشته است. مردی که تمام ویژگی های یک دیکتاتور سنتی را با همه جسارت هایش یدک می کشید.

می توانست اسکندر یا چنگیز باشد اما سرنوشت به او مجال چنین خودنمایی را نداده بود، به جای آن از میان خاکسترهای یک امپراتوری شکست خورده و فروپاشیده سربرآورد و توانست کشوری جدید از مرده‌ریگ آن پدید آورد که نشانه های شکست را از پیشانی خود پاک کرد و در منطقه ای که تماما جنگ و شکست و زوال بود، به سوی دورانی از ثبات و پیشرفت حرکت کند.

دیکتاتور مدرن

در آرزوی سربازی

جسارت مصطفی یک اتفاق نبود. او فرزند چهارم علیرضا و زبیده خانم بود که در سال 1881 در یکی از محله های ترک نشین «بندر سالونیک» به دنیا آمد. مصطفی در زمان تولد تنها فرزند این خانواده بود چرا که سه فرزند دیگر آنها همگی پیش از تولد مصطفی از دنیا رفته بودند. البته در سال های بعد او صاحب دو خواهر به نام های مقبوله و ناجیه شد. پدرش در آغاز یک کارمند ساده گمرک بود اما مدتی بعد به تجارت روی آورد اما به زودی ورشکست شد و در سال 1888 زمانی که مصطفی تنها 7 سال داشت، از دنیا رفت. این کودک که اکنون تحت سرپرستی مادرش زندگی می کرد، تنها یک آرزو در دل داشت، او می خواست سرباز شود. موضوعی که زبیده خانم هیچ برای تنها پسرش نمی پسندید.

عزیمت به سیاست

این زمان در داخل ترکیه یکی از تأثیرگذارترین چهره های روشنفکری «نامق کمال» بود که نوشته های میهن دوستانه او به صورت مخفیانه در دانشگاه ها دست به دست می شد و مصطفی کمال نیز شیفته عقاید او شد. در اندک زمانی پس از فارغ التحصیلی به دلیل فعالیت های سیاسی ضد سلطنت بازداشت شد و پس از چند ماه حبس با حمایت مدیر مدرسه سابقش توانست آزاد شود. در این هنگام در ارتش نیز جای چندانی برای یک افسر منتقد وجود نداشت و نمی توانست مراتب ترقی را در این سیستم به خوبی طی کند. به زودی او را به دمشق فرستادند که در مقایسه با دیگر افسران هم رتبه او نوعی تنزل محسوب می شد. در این زمان او دست به کار فعالیت سیاسی شد و گروه مخفی «وطن و حریت» را تأسیس کرد.

گروهی که با قدرت گیری روزافزون جمعیت اتحاد و ترقی که به وسیله «ترکان جوان» پایه گذاری شده بود، در حاشیه قرار گرفت و مصطفی کمال ترجیح داد با توجه به شباهت های میان اهداف و خط مشی این گروه ها، «وظن و حریت» را منحل و به اتحاد و ترقی بپیوندد. در این مقطع مصطفی کمال علیه سلطنت عبدالحمید با «ترکان جوان» همدست شد و در ساقط شدن سلطان در قدرت همکاری کرد اما به دلیل سیاست های این جمعیت در نزدیکی به آلمان و انتقادات وی به این سیاست از یک سو و مخالفت «انور پاشا» رهبر اتحاد و ترقی از سوی دیگر، نتوانست راهی به محافل خصوصی ترکان جوان پیدا کند. اخلاق منتقدانه او سبب شد ترکان جوان نیز در رابطه با مصطفی کمال همان سیاست پیشین را در پی گرفته و وی را با مأموریت های مختلف از مرکز قدرت دور نگاه دارند.

زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد با درخواست بازگشت مصطفی کمال به کشور موافقت نشد. به نظر می رسید انور پاشا خوی جاه طلب مصطفی کمال را دریافته بود و بیهوده نبود که حتی از ارتقای او در سیستم نظامی نیز جلوگیری می کرد با این همه مصطفی کمال توانست در محل مأموریتش درخشان ظاهر شود و در حالی که انگلیس و فرانسه به تنگه داردانل حمله کرده بودند، وی با تمام قوا در جنگی یکساله که به تلفات شمار زیادی از نیروهایش انجامید، به آنها اجازه عبور از تنگه را نداد.

دیکتاتور مدرن

موضوع دیگری که به زودی نام مصطفی کمال را بیش از گذشته در صحنه داخلی کشور مطرح کرد، تلاش او در نواحی آناتولی برای مقابله با روس ها و آزادسازی شماری از مناطق از چنگ آنها بود. به علاوه مشکل دیگری که در این زمان عثمانی به شدت به آن دست به گریبان بود، حملات یونانی ها بود که حتی در یک مورد به تصرف ازمیر نیز منجر شد اما افسر جوانی که سال های زندگی خود را در دانشکده های نظامی سپری کرده بود، اصول رزم را برای مقابله و بیرون راندن آنها به خوبی می دانست و موفقیت های پی درپی او در دفاع از کشور نام او را بیش از پیش بر سر زبان ها انداخت.

هر چه مصطفی کمال پیروزتر می شد، انور پاشا بیشتر می کوشید او را به حاشیه بفرستد. در این زمان اعراب ساکن در امپراتوری عثمانی سر به شورش گذاشته بودند و مأموریت پیاپی مصطفی کمال مقابله با این شورش ها بود. سیاست های انور پاشا در حمایت از آلمان ها در طول جنگ مورد تأیید او نبود و تلاش می کرد تا رهبران عثمانی با صلحی جداگانه از این جنگ خارج شوند. امری که در نهایت میسر نشد و با شکست آلمان در جنگ، طومار امپراتوری عثمانی در هم پیچیده شد. این شکست البته راه مصطفی کمال را برای تبدیل شدن به شخص اول در کشور جدید هموار کرد.

پیروز معاهده سور

در شرایط پس از جنگ، مصطفی کمال با توجه به آموزه های ملی گرایانه ای که برای سال ها انباشت کرده بود، اکنون تمام تلاش خود را به یکپارچه کردن نیروهای ملی معطوف کرده بود. این اقدام ابتدا در آناتولی - جایی که محل خدمت او بود - آغاز شد و کوشید از طریق ارتباط با مرکز قدرت این وضعیت را تثبیت کند. به زوردی افسر ناراضی سابق به عنوان رهبر جنبش ملی مقاومت شناخته شد و با بیانیه ها و تلگرام های مختلف کوشید این جنبش را به خواستی همگانی مبدل کند. این تلاش به زودی قرین توفیق شد و بسیاری از کادرهای جمعیت اتحاد و ترقی و افسران عثمانی که هنوز در استانبول حضور داشتند به این رهبر جدید و تازه نفس پیوستند.

با برگزاری انتخابات شخصیت های اصلی جنبش ملی و مصطفی کمال به نمایندگی مجلس انتخاب شد اما حضور آنها در سیاست به پیشروی های ارتش متفقین پایان نداده بود. در سال 1920 نیروهای متفقین بخش های بسیاری از استانبول را اشغال کردند و در پی این اتفاق مجلس منحل شد. این آخرین مجلسی بود که تحت حکومت امپراتوری عثمانی شکل گرفت. انحلال آن اگرچه به بدنه جنبش ملی که به تازگی در حال قدرتیابی بودند، ضربه وارد کرد اما فرصتی استثنایی در اختیار مصطفی کمال قرارداد تا استانبول اشغال شده و در چنگ قدرت های خارجی را رها کند و با اعلام بی ثمر بودن فعالیت در پایتخت جنگ زده، بار دیگر راه آناتولی را در پیش بگیرد و تنها یک روز بعد دستور تشکیل مجلس ملی را در آن منطقه صادر کند.

این مجلس در آنکارا افتتاح شد و کار حکومت داری ترکیه از این ناحیه پی گرفته شد. مجلس عمدتا شامل هواداران مصطفی کمال بود و درون خود دولتی تشکیل داد و به این ترتیب دیگر حکومتی را که در استانبول بر سریر قدرت بود به رسمیت نشناخت. در استانبول محاکمه ای برای کسانی که با مصطفی کمال در این جریان همدستی کرده بودند به صورت غیابی برگزار شد و دستور اعدام چندین تن از جمله خود مصطفی کمال صادر شد و حتی به این منظور فتوایی نیز گرفته شد. در این مقطع وضعیت بسیار پیچیده بود. از یک سو تشکیلات جدید که خود را «حکومت مجلس بزرگ ملی ترکیه» نامیده بود، قدرت اعمال نفوذ سراسری نداشت

و از سوی دیگر مشروعیت حکومت استانبول به جهت آنکه زیر سلطه بیگانگان قرار داشت از میان رفته بود. راهکار مصطفی کمال برای خروج از این شرایط، تلاش برای همراه کردن کادرهای باقی مانده از اتحاد و ترقی و جلب توجه و رضایت مردم بود. وی دریافته بود که مردم در این مقطع هنوز بیش از آن که پروای وطن داشته باشند، دغدغه دین اسلام را دارند. امری که با حضور نیروهای بیگانه مناسبتی نداشت. به این ترتیب او جنبش رهایی بخش ملی را پیکاری در راه دین دانست که هدف آن نجات خلیفه از چنگال نیروهای بیگانه بود. همچنین تلاش کرد در اطراف دستگاه حکومت جدید مفتیانی را جمع کند تا توجیه کننده سیاست های او باشند.

دیکتاتور مدرن

آتاتورک در کنار همسرش

در این میان آن چه دست بالا را در اختیار مصطفی کمال قرارداد، پذیرش معاهده سور بود. معاهده ای که طی آن سرزمین های عرب امپراتوری عثمانی جدا شد و قیمومیت آن به انگلستان و فرانسه سپرده شد. همچنین در حالی که مصطفی کمال و نیروهایش سال ها برای دفاع از مناطقی مانند ازمیر تلاش کرده بودند، این نواحی نیز به یونان سپرده شد و قرار شده بود در آناتولی شرقی، دولت ارمنی مستقل تأسیس شود. همچنین تنگه های بسفر و داردانل بین المللی شده و سرزمین های اطراف آن غیرنظامی اعلام شد. همچنین نواحی کردنشین شمال موصل با شرط خودمختاری در محدوده امپراطوری عثمانی باقی ماند و حق آن برای تقاضای استقلال به جامعه ملل به رسمیت شناخته شد.

چنین وضعیتی یک خفت تمام عیار برای مردم و فعالیت سیاسی و نظامی در عثمانی محسوب می شد و نتیجه آن شد که حتی بسیاری از هواداران سابق سلطان نتوانستند چنین مماشاتی را از سوی وی تحمل کنند و در جستجوی شخصی قدرتمند که کشور را در این وضعیت نجات دهد به مصطفی کمال پیوستند. این همه در شرایطی روی می داد که در صحنه بین المللی دولت های خارجی چندانی نبودند که حاضر به حمایت از حکومت تازه تأسیس آتاتورک بشوند. تنها شوروی بود که به جهت اختلافات دیرینه با یونان و ترس از توسعه طلبی های آتی آن کشور در سایه حمایت انگلستان، از آتاتورک حمایت کرد. به این ترتیب مصطفی کمال کوشید از این دریچه کوچک بهره برداری کند و مذاکرات برای دریافت کمک ها از شوروی را آغاز کرد که به ثمر نشست.

پدر ترکیه

چرخش استراتژیک کمال به سوی چپ موثر واقع شد و کشورهای غربی را در رابطه با توسعه نفوذ کمونیسم به وحشت انداخت. این بازی دوگانه سرانجام سبب شد مصطفى کمال دست بالا را به دست آورد و به ویژه پیروزی در جنگ با یونان و بازپس گیری ازمیر او را به اوج محبوبیت در صحنه داخلی رسانید و کار او را در الغای سلطنت تسریع کرد. البته این امر به آسانی میسر نبود. سلطان شکست خورده بود، معاهده ای خفت بار را پذیرفت و بخش های عمده ای از خاک کشور را از دست داده بود اما همچنان نام خود را از دست نداده بود و به علاوه هنوز هم در داخل کسانی بودند که یا از حب وی و یا از بغض مصطفی کمال از او طرفداری کنند.

در این میان بار دیگر دخالت خارجی به سود مصطفی کمال عمل کرد و در حالی که حکومت آنکارا جایگاه خود را در کشور پیدا کرده بود، حکومت استانبول برای شرکت در کنفرانس صلح لوزان دعوت شد. امری که خشم بسیاری را برانگیخت و این فرصت را در اختیار مصطفی کمال قرار داد که با دوگانه کردن سلطنت و خلافت، اینگونه وانمود کند که اگرچه سلطنت به پایان می رسد ولی همچنان کسی از خاندان عثمانی به عنوان خلیفه به این نهاد ادامه خواهد داد.

به این ترتیب مجلس قانع شد که سلطنت عثمانی ملغی شود. این امر هیچ واکنشی را در مقاومت نه در بین مردم و نه در بدنه قدرت به وجود نیاورد و سلطان محمد ششم که اوضاع را آشفته می دید از راه دریا و به کمک انگلیسی ها فرار کرد. چندی بعد مجلس بزرگ ملی منحل شد و انتخابات جدید برگزار شد. مصطفی کمال به منظور پیشبرد اهداف خود، «حزب جمهوریخواه خلق» را تأسیس و تلاش کرد تا در ترکیه حکومت جمهوری اعلام کند. این ایده سرانجام عملیاتی شد و در 28 اکتبر 1923 در ترکیه اعلام جمهوری شد و مصطفی کمال به عنوان رئیس جمهور این کشور تا پایان عمرش یعنی سال 1938 در این سمت باقی ماند.

اویونیفورم نظامی را از تن درآورد و از یاران نظامی اش هم خواست که در هیأتی غیرنظامی بر کرسی های جمهوری تکیه بزنند. هرچند این امر نتوانست دیرپا باشد و بعد از مرگ او نیروهای نظامی به بهانه حمایت از «عصمت اینونو» جانشین و همکار آتاتورک بر گستره مداخلات خود در سیاست افزودند. مصطفی کمال در 1934 نام خانوادگی خود را به «آتاتورک» یعنی پدر ترک ها تغییر داد. او ترکیه را از میانه زبانه های آتش جنگ جهانی اول بیرون کشیده بود و بعد از آن کشوری را تأسیس کرد که اگر چه توانست نسبت به دیگر کشورهای منطقه مسیر ترقی را طی کند اما این ترقی و تجدد سراسر آمرانه و مبتنی بر اصلاحاتی بود که از بالا صورت گرفت.

منابع

1) نادر انتخابی، دین، دولت و تجدد در ترکیه انتشارات هرمس، 1392.

2) نادر انتخابی، تأسیونالیسم و تجدد در ایران و ترکیه، نشر نگاره آفتاب، 1390.

3) تورج اتابکی، دولت و فرودستان، ترجمه آرش عزیزی، انتشارات ققنوس، 1390.

4) نوئل باریر، فرمانروایان شاخ زرین، ترجمه هوشنگ مهدوی، نشر قطره، 1382.

5) استانفورد جی شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان زاده، انتشارات آستان قدس، 1370.

6) تورج اتابکی، «کمالیسم مرد زنده باد کمالیسم»، فصلنامه گفتگو، شماره 59،
1390.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان