بخشی از مصاحبه این نماینده مجلس را میخوانید:
صدا و
سیما اخیراً برنامهای را درباره شرایط اقتصادی اقتصادی فعلی شکل گرفته در
کشور تهیه و پخش کرده با عنوان «روایت مردم» که انتقادات زیادی را در پی
داشته است. نظر شما درباره این مجموعه مستند چیست؟
به نظر من این مجموعه
اوج بیتدبیری صدا و سیما در شرایط فعلی را نشان میدهد که آنتن خود را در
اختیار عدهای گذاشته که به شکل کاملاً واضحی دنبال چیزی جز ماهی گرفتن
از آب گلآلود شرایط فعلی نیستند. خیلی واضح است که این مستند تلاشی است
برای رسیدن به مقاصد سیاسی، مثل اکثر برنامههای صدا و سیما. همین برنامه
مورد اشاره شما را یکی از چهرههای رسانهای و سیاسی که همواره در
انتخابات مختلف هم بشدت فعال بوده، تهیه کرده است. در همین انتخابات اخیر
هم از اعضای حلقه اصلی نامزد مخالف دولت بود. میشود چنین فردی با چنین
سابقهای نگاه سیاسی نداشته باشد؟ خیلی از برنامهسازان اصلی تلویزیون این
گونه بودند. اگر صدا و سیما یکسویه نیست و مقاصد سیاسی ندارد، چرا یک بار
دوربینش را دست یک تهیه کننده با گرایش فکری دیگر نمیدهد؟ چرا یک بار
نمیبینیم که سؤالات و موضوعاتی از نوع دیگر از مردم پرسیده شود؟ اصلاً
اگر صدا و سیما نمیخواهد رویکرد سیاسی داشته باشد، چرا اینقدر ترکیب
مدیران و تهیهکنندگانش سیاسی و منحصر به یک گرایش است؟ آنچه امروز از
بسیاری از برنامه های صدا و سیما میشنویم، برخلاف چیزی که ادعا میشود
اصلاً صدای مردم نیست. صدا و سیما متأسفانه دارد واژه صدای مردم را مبتذل
میکند؛ سر همان موضوع فیلترینگ تلگرام یادتان هست که صدا و سیما
گزارشهایی پخش کرد که بعداً مشخص شد سخنان مصاحبه شوندگان به صورت تحریف
شده و تخریب شده پخش شده بود؟ چنین برنامه هایی آیا میتواند مدعی انعکاس
صدای مردم باشد؟ قطعاً هیچ عقل سلیمی نمیتواند این را بپذیرد.
شما پشت این دست برنامهها همچنان اهداف سیاسی میبینید؟
در
این مورد هیچ شکی نمیتوان داشت. ترکیب مدیران صدا و سیما و برنامهسازان
این رسانه که تقریباً همگی از وابستگان جریان مخالف دولت هستند، بهترین
اثبات برای این ادعاست. الان هم هدف زمینگیر کردن دولت است. آن صدایی که به
نام صدای مردم پخش میشود، کاملاً تقطیع شده و تحریف شده است که از
فیلترهای سیاسی بسیاری گذشته. شما ببینید که اولاً همه مسائل به دولت نسبت
داده میشود در حالی که وقتی به کف جامعه میرویم، میبینیم که دایره
انتقادات به مراتب فراتر از دولت است. ثانیاً تمام مطالبه مردم سعی شده در
اقتصاد خلاصه شود در حالی که ما کلی مطالبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و
امثال اینها در کف جامعه داریم که یا در صدا و سیما مطرح نمیشوند و یا اگر
میشوند قرار است یک موضع سرسختانه علیه آنها در این رسانه اتخاذ شود.
ثالثاً تقریباً تمام مدیران و برنامهسازان صدا و سیما از یک جریان سیاسی
هستند. خب آیا اینها اتفاقی است؟ آیا خروجی چنین نگاه و ترکیبی میتواند
غیرسیاسی باشد؟
تأثیر وضعیت فعلی صدا و سیما و پیامی را که ارسال
میکند در شرایط فعلی چگونه میبینید؟ این جنس از فعالیت با چه واکنشی در
جامعه مواجه خواهد شد؟
من اولاً معتقدم که ما به لحاظ سیستماتیک اساساً
در تشخیص شرایط و انجام واکنش مناسب به آن دچار اختلال و مشکل جدی شدهایم.
مثلاً ببینید جامعه ما به دلیل شرایط در حال تحمل فشارهای متفاوتی در
جنبههای مختلف است. بعد در این شرایط دغدغه برخی نهادها میشود تعطیل کردن
یک اقدام حداقلی مثل تماشای خانوادگی مسابقات فوتبال که میتواند قدری
روحیه جامعه را تلطیف کند یا در این شرایط که مسأله مردم وضعیت نرخ ارز و
خبرهای چپ و راستی است که از فسادها بیرون میآید، یکدفعه مسأله دستگاهی
میشود فیلترینگ اینستاگرام. شرایط عمومی کشور مردم را اذیت میکند و سیستم
هم از این طرف مشغول عصبانی کردن آنهاست. فعالیت صدا و سیما هم در همین
راستاست. مردم قطعاً مشکل دارند، قطعاً به دولت انتقاد دارند، قطعاً
تحملشان کم شده اما وقتی صدا و سیما میآید یکسری گزارشهای تقطیع شده را
پخش میکند، یک درصدی از حرف مردم را بازتاب میدهد و درصد بیشترش را
بایگانی میکند، دارد این پیام را میدهد که ای مردم، صدای واقعی شما شنیده
نخواهد شد و بیشتر از قبل از این سیستم و ساختار ناامید باشید. وقتی فقط
دولت را در وسط میدان نشان میدهد یعنی اینکه ای مردم بریزید سر کسانی که
یک سال قبل به آنها 24 و نیم میلیون رأی دادید، چون شما را گول زدند و
وضعیت مملکت این شده. یعنی اینکه صندوق رأی راه حل شما نیست و با شرکت در
انتخابات به جایی نمیرسید. یک زمانی صدا و سیما خودش را رسانه ملی
مینامید و منتقدانش به او میگفتند رسانه «میلی»، الان با این رویکردش در
قبال وضعیت فعلی مملکت آیا میشود به آنها گفت رسانه ملی ؟!
چرا؟ چون دولت را هدف گرفته؟
نه
خیلی فراتر از این است؛ چند دلیل دارد، اول اینکه از یک مجموعه امکانات و
بودجههای وسیع ملی و عمومی دارد به مثابه یک حزب سیاسی به نفع یک جریان
خاص بهرهبرداری میکند. دوم اینکه در پیشگاه چشم مردم خود آنها را سانسور
میکند. 20 سال پیش اگر مردم این کار را حس نمیکردند، الان با وجود
شبکههای اجتماعی خیلی سریع میفهمند. سوم اینکه عملکرد خودش متناقض با
ادعایش است؛ مثلاً میآید دم از لزوم شفافسازی میزند اما دریغ از اینکه
ذرهای بودجه خودش را شفاف کند. هنوز یک بار نشده این رسانه بیاید درآمدهای
ناشی از آگهیهایی را که در انحصار اوست روشن کند. همین رسانه بزرگترین
تریبون تبلیغ مؤسسات مالی و بنگاههایی بود که داشتند جیب مردم را غارت
میکردند، مثل پدیده شاندیز. همین پدیده شاندیز بعد از آنکه معلوم شده بود
متخلف است و چند بار برای توقف پخش تبلیغاتش به این مجموعه اخطار داده شده
بود، همچنان پخش آگهیهایش ادامه داشت. میبینیم سریال بیکیفیت با
هزینههای چندین میلیاردی در صدا و سیما ساخته میشود اما دریغ از ذرهای
شفافسازی. آیا چنین مجموعهای را باید ملی بدانیم؟ آیا مردم می توانند به
چنین مجموعهای اعتماد کنند؟ خطر این نوع فعالیت صدا و سیما الان فقط رو
آوردن مردم به ماهواره نیست، خطر اصلی تقویت حس ناامیدی و عصبانیت با
برنامههای این رسانه است. خطر اینجاست که صدا و سیما در حوزه مهندسی افکار
عمومی نماینده تمام و کمال حاکمیت تلقی میشود و وقتی مردم احساس کنند این
تریبون دارد به آنها دروغ میگوید، آن را به کل سیستم تعمیم میدهند. یعنی
میگویند کل سیستم دروغگو است، یا کل سیستم غیرشفاف است و الی آخر.
17302