ماهان شبکه ایرانیان

گزارشی از وضعیت بی‌آبی و شوری آب جنوب خوزستان

سرزمین جلگه های تشنه

تابستان داغ جنوب با وجود بی‌آبی برای روستاییان آبادان، شادگان و اروندکنار غیرقابل تحمل شده؛ دو ماهی می‌شود آب آشامیدنی شهرهای جنوبی خوزستان شور و غیر قابل مصرف شده است.

سرزمین جلگه های تشنه

تابستان داغ جنوب با وجود بی‌آبی برای روستاییان آبادان، شادگان و اروندکنار غیرقابل تحمل شده؛ دو ماهی می‌شود آب آشامیدنی شهرهای جنوبی خوزستان شور و غیر قابل مصرف شده است.

به گزارش به نقل از قانون، می‌گویند از زمانی که بدون ملاحظه و فکر در بالادست کارون سد زده‌اند، وضعیت برای خوزستانی‌ها بد و بدتر شده و گویی بحران آن‌ها در حال تبدیل شدن به فاجعه است.

آبادانی‌ها و خرمشهری‌ها می‌گویند مزارع نیشکر آن چند درصد حقابه کارون را که منبع تامین آب شرب و کشاورزی و نخلداری‌شان است، یک‌جا می‌مکد و پایین آمدن آب کارون و اروند باعث شده آب شور دریا، اروند و کارون و بهمنشیر را به تصاحب خود درآورد. مردم این مناطق گلایه‌مندند که چرا کسی به خواسته آن‌ها توجه نمی‌کند. مردم آبادان، خرمشهر، شادگان و اروندکنار چیزی نمی‌خواهند جز آب سالم و بهداشتی برای خود و آبی شیرین برای دام و نخل‌های تشنه‌.

روزی که به آبادان می‌رسیم، نخستین روزی است که مشکل مردم شهر تا حدی حل شده است. مسئولان آبفای خوزستان که پیش از شور شدن آب بهمنشیر، نیمی از منابع تامین آب را از این رودخانه تامین می‌کردند، برای حل این مشکل تا تکمیل طرح خط انتقال غدیر 2 از رودخانه کرخه، آب را به تصفیه‌خانه‌های خرمشهر و آبادان منتقل کرده‌اند.

مشکل اهالی این منطقه حتی به تامین آب از رودخانه کرخه محدود نمی‌شود. آن‌هایی که دست‌شان به دهان می‌رسد، توی خانه تصفیه‌کن کوچکی دارند که آب بی‌کیفیت لوله‌کشی را تصفیه می‌کند ولی آن‌هایی که تعدادشان به بقیه می‌چربد، اگر بتوانند،هر دبه آب را از کارگاه‌های تصفیه‌کن دو هزار تومان می‌خرند. آن‌هایی که ندارند هم چاره‌ای جز سر کشیدن همان آب بی‌کیفیت ندارند. «عبدا...» با گاری دستی مقابل تصفیه‌خانه‌ای در ایستگاه 12 دبه‌ها را پر از آب می‌کند. برای پنج دبه 20 لیتری 10 هزار تومان می‌دهد. یک یا دو روز در میان دبه‌ها را بار گاری می‌کند برای تهیه آب.

او مثل بقیه همشهری‌هایش از این وضعیت خسته شده و می‌گوید:«چند ساله وضعیتمون همینجوریه، آب لوله‌کشی آبادان کیفیت خوبی نداره. من کارگرم، درآمد درست و حسابی ندارم که بتونم دستگاه تصفیه آب بخرم و مجبوریم از آب لوله‌کشی برای حمام کردن و ظرف شستن استفاده کنیم، برای پختن غذا و نوشیدن هم آب تصفیه شده مصرف می‌کنیم».

او درباره زمانی که آب لوله‌کشی شهر غیرقابل استفاده شده بود و مجبور بودند ساعت‌ها در صف آب بایستند، می‌گوید:« آب شهر از چند مدت قبل شور و شور می‌شد، یک روز که از خواب بیدار شدم و دست و صورتم را شستم. احساس کردم چشمام میسوزن. وقتی کمی از آب را مزه‌مزه کردم، دیدم نمیشه به این آب لب زد. از در و همسایه‌ها پرسیدم وضعیت آب لوله‌کشی رو که همشون از شور شدن آب گله می‌کردند.

روز اول آب نداشتیم و مردم برای خرید آب معدنی به مغازه‌ها هجوم برده بودن و حتی بعد از چند ساعت آبی برای خریدن نبود. وضعیتمون بدتر از زمان جنگ شده بود. فردا ظهر چندتا کامیون تانکردار آب آورد توی محلات و برای گرفتن آب شیرین باید توی صف می‌ایستادیم. توی گرمای 50 درجه و زیر آفتاب تند مجبور بودیم ساعت‌ها منتظر باشیم تا دبه‌ای آب بهمون برسه. چند هفته وضعیتمون همینجوری بود تا اینکه خدا رو شکر وضعیت آب بهتر از قبل شد».

ادامه حرف‌های عبدا... را زن جوانی به نام آسیه عساکره که همراه دو پسرش برای خرید آب آمده‌اند، می‌گیرد؛«ما شهری‌ها بالاخره یک‌جوری گلیممون رو از آب بیرون می‌کشیم ولی برید روستاها و ببینید وضعیت چقدر خرابه.

برای مردم هرسه، چهار روز آب شیرین میبرن. دام و نخل‌ها تشنه‌اند و روستایی‌ها بیشتر از هرچیزی نگران اون‌ها هستن. یک روستایی تنها سرمایه‌اش همون چندتا گاو و نخل‌هایش هست. عمویم که توی روستای شطیط زندگی میکنه از شور شدن آب گریه میکنه. میگه آب اروند مثل دریا شده و همه زمین‌هاش شوره زدن و نخل‌هاش دارن خشک میشن. اگه میخواهید عمق فاجعه رو ببینین، برید روستاها».

برای اینکه بدانم چه بلایی سر روستاییان آمده از راننده می‌خواهم مرا به چند روستای آبادان ببرد. نخستین روستایی که سرظهر به آن می‌رسیم، «رومیله» است؛ روستایی که ساکنانش از راه دامپروری و نخل‌داری گذران زندگی می‌کنند. اهالی رومیله شنیده‌اند قرار است تانکر سیار آبرسانی بیاید و دبه‌های‌شان را ابتدای روستا به صف کرده‌اند. تعدادی دبه‌ها را سوار گاری کرده‌اند؛ برخی با وانت و نیسان آمده‌اند و عده‌ای هم بدون هیچ وسیله‌ای.

دمای هوا 52 درجه است و گویی آفتاب به مردم شلاق می‌زند. هرم گرما و شرجی هوا، نفس آدم را می‌گیرد و عرق است که از سر و روی منتظران آب به زمین می‌چکد.

دقایقی بعد تانکر سیار از دور پدیدار می‌شود و همهمه‌ سکوت روستا را می‌شکند. تانکر می‌رسد و مردم برای گرفتن آب سر و کله می‌شکنند. قرار است هر خانواده 50 لیتر آب بگیرد ولی برخی می‌گویند چون تعدادشان زیاد است و گاو و گوسفند هم دارند، 50 لیتر کفاف‌شان را نمی‌دهد.

به نیم ساعت نمی‌رسد که تانکر 30 هزار لیتری تمام می‌شود و آن‌هایی که دیر به صف توزیع آب رسیده‌اند، دست خالی به خانه بازمی‌گردند. از احسان غانمی که نخلستان کوچکی از پدرش به او ارث رسیده، درباره وضعیت‌شان می‌پرسم. به او آب نرسیده است، با عصبانیت جوابم را می‌دهد:«خودتون که می‌بینید داریم بدبخت میشیم. آب نیست، زندگیمون داره از بین میره.

تا دو ماه پیش همه چیز عادی بود، کارون خشک شد و آب دریا اومد توی اروند و بهمنشیر و این شده وضعیت ما. ا‌ون‌قدر سد زدن روی کارون که ما رو به روز سیاه نشوندن. فکری برای ما که زندگیمون بند این آبه نکردن».

دستم را می‌گیرد و به نخلستانش می‌برد. برگ‌های نخل رو به زردی رفته و گویی روی زمین نمک پاشیده‌اند. هر کسی نداند فکر می‌کند وسط تابستان در نخلستان‌ها برف باریده! احسان ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد؛«پدران‌مان از همین رودخانه برای آبیاری زمین و نخلستان‌ها استفاده می‌کردن ولی حتی به این رودخانه‌ها هم رحم نکردن.

مزارع نیشکری که نزدیکی دارخوین هستن و شایعه کردن برای فلان خانواده گردن‌کلفت است، شده آفت زندگی صدها هزار نفر. اگر مزارع نیشکر را تعطیل کنن، مشکل روستایی‌ها و حتی آبادان و خرمشهر و اروندکنار و شادگان حل میشه. دیشب به مادرم گفتم که اگر وضعیت همین‌طور باشه و نخلستان خشک بشه، هر چی داریم رو می‌فروشم و میرم تهران یا مشهد».

با هر کسی که در رومیله حرف می‌زنیم، می‌خواهد صدای اعتراض‌شان باشیم. آن‌ها از این ‌ضعیت خسته شده‌اند و گویی تبدیل شده‌اند به آتش زیر خاکستر.

اما وضعیت در روستاهایی که از آبادان دورترند، بدتر است. دو روزی می‌شود آب به اهالی روستای «ابوشانک» نرسیده و آن‌ها مجبورند برای تهیه آب به شهر بیایند. ابوشانک مثل دیگر روستاها در دل بیابان‌های داغ قرار گرفته و تنها سرسبزی‌شان نخل‌هایی هستند که با مرگ می‌جنگند.

برخی اهالی در سایه‌ای آرام گرفته‌اند و چشم دوخته‌اند به جاده که شاید تانکر سیارآبرسان به روستا بیاید. ابوحداد وقتی دوربین عکاسی‌ام را می‌بیند، جلو می‌آید و از من می‌خواهد تا از خانه و زندگی‌اش عکس بیندازم. گالن‌ها و بشکه‌ای که آب را ذخیره می‌کنند خالی خالی است. می‌گوید آب آن‌قدر شور شده که حتی نمی‌توانند لباس‌های‌شان را با آن بشویند. می‌گوید:

«زندگی‌مان سخت بود، سخت‌تر شد. آب نیست. گاوهامون تشنه هستن. زمانی آب شور شد که زمان ثمر دادن نخل‌ها بود. نمیدونم چرا مسئولی نمیاد از نزدیک وضعیت‌ ما را ببیند. یعنی زندگی ما این‌قدر بی‌اهمیته؟»

اهالی ابوشانک هنوز امیدوارند که وضعیت درچند روز آینده بهتر شود و اخبار تلویزیون را به دقت دنبال می‌کنند اما جوان‌ترها ناامیدند و اعتمادی به وعده ندارند.

صدهزار انسان در جنو‌ب خوزستان به امید بازگشت آب شیرین، روزهای سخت و طاقت‌فرسا را پشت سر می‌گذرانند. امیدوارند پیش از خشک شدن نخل‌ها، آب حیات زندگی را به آن‌ها بازگرداند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان