ماهان شبکه ایرانیان

به بهانه روز دختر؛

لیدیز فرست شبیه یک شوخی است

از صدای موتورسیکلت وحشت دارد، به خصوص از شبی که دو راکب او را هنگام بازگشت به خانه در آغوش کشیده‌، لمس کرده‌اند و هیجان زده، در حالی که دیوانه‌وار می‌خندیدند، فرار کرده‌اند.

لیدیز فرست شبیه یک شوخی است

عده‌ای از دختران این شهر، تجارب و خاطراتی مشترک دارند که ممکن است هرگز بازگو نشده باشد. تجاربی که برای هرکدام گرچه از دید ما شاید به اندازه یک لمس، کوچک یا قدر یک نگاه، گذرا بوده باشد، اما تا عمق عمیق احساساتشان را تخریب کرده و مثل مرگ پیچیده در جانشان.

قصه آنقدر مهلک و عذاب‌آور است که نه تنها نیاز به مقدمه چینی ندارد، بلکه بازی با واژه‌ها و کلمات را نیز نمی‌طلبد. حقیقت این است که همه دخترانی که تجربه آزار را دارند درباره یک مساله اتفاق نظر دارند: "مواجه با این تجربه ها خطرناک، ترسناک و تاریک است. 

"یک روز تا عصر که بیرون از خانه به کارهای روزمره مشغول باشی نوعی از آزار جنسی را تجربه خواهی کرد و اگر این طور نباشد روز خوبی را سپری کرده ای". این را مینا می‌گوید. سی و اندی سال سن دارد و گذر سال‌ها و تجربه‌های تلخ پی‌درپی به او یاد داده باید چگونه مراقب خودش باشد؛ چیزی که هیچ کس به او یاد نداد تا از این تجارب خود را محافظت کند.

کوروش محمدی، جامعه شناس در همین رابطه به خبرنگار ایسنا می‌گوید "از منظر رفتار شناسی باید به آموزش‌های جامعه در این رابطه رجوع شود. متاسفانه در نظام تعلیم و تربیت آموزش درستی درباره رفتارهای جنسی یا رفتار در مقابل جنس مخالف و یا برخورد در هنگام روبرو شدن با تعرض به غیر از محدودیت و سکوت داده نمی‌شود. تئوری جامعه ایرانی در این رابطه برای تربیت فرزند، مبتنی بر تئوری سنگ و شیشه است. به فرزندان القا می‌کنند سنگی در دست دارند و شیشه‌ای در زیر پایشان قرار دارد".

مینا معتقد است چنین شرایطی پر از فشار عصبی است. از لحظه‌ای که از خانه بیرون می‌آیی نگاه‌های برخی همسایه‌ و کارگرهای خانه کناری که دارد می‌سازد و طبقه طبقه بالا می‌رود شروع می‌شود. سر کوچه که می‌رسی در همان چند دقیقه‌ای که در انتظار تاکسی مانده‌ای انواع خودروهای ارزان و گران قیمت یا برایت می‌ایستند، یا متلکی می‌گویند و رد می‌شوند همه این‌ها آزار است.

"کسی را نمی‌شناسم که به اندازه کافی صمیمی باشیم و تجربه‌های مشابه نداشته باشند، تقریبا می‌تواند بگویم اگر کسی می‌گوید تجربه آزار ندارد، هنوز به اندازه کافی با من صمیمی نشده است". این را مینا می‌گوید. مینا می گوید "ممکن است تجربه آزار جنسی در زندگی هر دختر محدود به یک بار نباشد.

نمایشگری، بیماری باور ناشدنی 

سپیده در رابطه با تجربه‌های باور نکردنی‌اش از نمایشگری می‌گوید. نخستین باری که با این اتفاق آشنا شده دبیرستان می‌رفته. خودش می‌گوید "بار اول باور نمی‌کردم چیزی که می‌بینم صحت داشته باشد. چیزی شبیه به یک کابوس عجیب و تهوع‌آور بود که آرزو می‌کردم هرچه زودتر از آن بیرون بیایم، یا شاید با فرد عقب مانده‌ای از ذهن روبرو بودم. راهم را کج کردم و در دنیایی پر از بهت و سوال فرار کردم. بعدها فهمیدم نه تنها من تنها قربانی این بیماری نیستم، بلکه این بیماری کاملا شناخته شده و مطالعه شده است".

داوود نجفی توانا- روانشناس، در رابطه با این بیماری در وب‌سایت شخصی خود آورده و تعریف کرده است. این افراد، معمولاً در اماکن عمومی مثل کوچه، خیابان، پارک، سینما، کافه، رستوران، کنار دریا، استخر، اتوبوس، قطار، راه آهن و در برابر مدارس دخترانه و یا اماکنی که در دید همسایگان و رهگذران است مثل حیاط منزل، باغ و اتاقی که از آن جا خیابان و یا خانه همسایه دیده می‌شود، دست به این عمل می‌زنند، اعم از این که در برابر چنین مرد، زن، خردسال یا بالغ باشند".

وی همچنین بیان کرده که "منحرفان خودنمایی جنسی، افرادی مطیع و آرام اند، احساس بی کفایتی، حقارت و ناامنی در روابط شخصی شان می کنند و غالباً در خانواده های سختگیر و بدرفتار پرورش می یابند. عامل روان پویایی نمایشگری، اظهار مردانگیو مشاهده واکنش قربانی (ترس، حیرت یا تنفر) است. این مردها به طور ناخودآگاه، احساس آختگی و ناتوان جنسی می‌کنند. همسران مردهای نمایشگر، غالباً جانشین مادری می‌شوند که بیمار، ضمن دوران کودکی، وابستگی شدید به او داشته است".

ربطی به سن، ظاهر و لباس ندارد

ستاره می‌گوید "برخی در مواجهه با چنین موضوعاتی به خود قربانی انتقاد می‌کنند که حتما ظاهری اغواگرانه داشتی. اما واقعا قربانی آزار جنسی شدن هیچ ارتباطی به سن، ظاهر و لباست ندارد". ستاره درباره اتفاقی که برای مادرش افتاده چنین می‌گوید که "مادرم شب برای بیرون گذاشتن زباله‌ها از خانه خارج و 10 قدم از خانه دور شد، 60 سال سن دارد و با همان چادر گلدار همیشگی بیرون رفت. فردی با خودرو کنارش ایستاده بود، تا کمر از پنجره بیرون آمده بود تا فقط لحظه‌ای مادرم را، همان بانوی 60 ساله، بدون آرایش و چهارقد به سر را لمس، و فرار کند".

ستاره از همه دختران خواهش می‌کند که "هنگام روبرو شدن با این اتفاق حتما واکنش نشان دهید. نگذارید از ترس آبرو یا اینکه مردم درباره شما چه فکری می‌کنند این اتفاق به سکوت بگذرد. فریاد بزنید، با آن فرد بیمار درگیر شوید. شاید جوانمردی پیدا شد و به کمکتان آمد، اما اجازه ندهید آن فرد بدون آنکه اتفاقی برایش بیفتد عبور کند و دور شود. با اینکار به او جرات تکرار و قربانی کردن دختران بیشتری را داده‌اید".

 هیچ کمکی نمی‌کنند

سعید سلیمیان- رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان به خبرنگار ایسنا می‌گوید "در این رابطه تا به حال گزارشی در پلیس اصفهان ثبت نشده است. ممکن است قربانیان برای حفظ آبرو یا شرمی که دارند از گزارش چنین اتفاقاتی خودداری کرده باشند. ممکن است تجاوزات به عنفی صورت بگیرد و پرونده‌هایی نیز تشکیل شده باشد اما در رابطه با این شکل از مزاحمت که تنها به قصد لمس باشد تا کنون گزارشی به پلیس داده نشده است".

زهرا می‌گوید "بارها هنگامی که با مزاحمت‌های این چنینی روبرو شده‌ام با پلیس تماس گرفته‌ام وپلیس انتظار دارد فردی که به هر شکل مزاحم من می‌شود را نگاه دارم و به او بگویم بمان تا من با پلیس تماس بگیرم. به پلیس هم که زنگ می‌زنید می‌گوید هر روز صدها نفر تماس می‌گیرند و کاری از دست ما بر نمی‌آید، خودتان باید در ساعات شب یا در محله‌های خطرناک رفت و آمد نکنید. توجه ندارند که این موضوع هیچ ارتباطی به ساعت روز یا اینکه کدام قسمت شهر باشی ندارد".

زهرا می‌گوید "یک بار که مورد آزار کلامی رکیک قرار گرفته با راننده درگیر شده و از او کتک هم خورده. پلاک ماشین را یادداشت و شکایتی تنظیم کرده. پزشکی قانونی هم رفته. فیلم‌هایی جایی که در آن درگیر شده‌اند هم موجود بوده. بعد از ماه‌ها دوندگی، یک آدرس و یک سرباز به او داده‌اند تا حکم احضاریه را به آدرس صاحب خودرو تحویل دهد. آدرش اشتباه بوده، باز هم با دوندگی آدرس دیگری گرفته که یکی از روستاهای اطراف یک شهر بوده به او گفته‌اند باید دوباره در همان بخش ثبت شکایت کرده و مراحل را تکرار کند".

سمانه تجربه مشابهی در تاکسی دارد. روی صندلی عقب نشسته و یک طرف یک بانو و سمت دیگرش یک جوان خوش پوش نشسته بود. سمانه احساس می‌کند زیر کیفی که روی پایش گذاشته چیزی تکان می‌خورد. قدری صبر می‌کند و متوجه می‌شود جوان کناری دستش را روی پای سمانه کشیده و او را لمس می‌کند. او از لحظات خود این گونه می‌گوید "در لحظات اول کاملا شوکه شده بودم و اصلا نمی‌دانستم باید چکار کنم".

او ادامه می‌دهد "کمی که جرات پیدا کردم داد زدم و راننده آن پسر را پیاده کرد، اما او اصلا انگار اتفاقی نیفتاده. خیلی عادی پیاده شد و رفت. بعد از آن اتفاق تا مدت‌ها از خودم بدم می‌آمد. فکر می‌کنم این تنفر از خود، یک احساس مشترک میان ما دخترها بعد از اتفاقات این چنینی باشد. زیرا یکی از دوستانم هم همین تجربه را داشت و او هم از خودش متنفر شده بود."

 یکی از خبرنگاران ایسنا چندی پیش شاهد تعرض کلامی بسیار وقیحانه به چند دختر بر روی سی‌وسه پل بوده و خیلی سریع به ایستگاه پلیس اعلام می‌کند که با واکنش مامور روبرو می‌شود که "اصلا به شما چه ربطی دارد؟". مامور حاضر در ایستگاه پلیس به خبرنگار ایسنا می‌گوید "مگر یکی و دوتا هستند که جلویشان را بگیریم؟ دختر خودش باید لباسی بپوشد که کسی مزاحمش نشود. روی پل هم مامور داریم، گشت می‌زند".

فوبیای صدای موتورسیکلت

حنانه از فوبیایی که نسبت به صدای موتورسیکلت دارد می‌گوید و معتقد است بیشتر دختران از صدای موتور سیکلت، به خصوص اگر از پشت سر باشد هراس دارند. حنانه یکی از شب‌هایی که به خانه باز می‌گشته در کوچه‌ای نزدیک محل سکونت خانواده‌اش مورد حمله دو راکب موتورسیکلت قرار می‌گیرد. ابتدا فکر کرده قصد ربودن کیفش را دارند اما آن‌ها فقط به قصد لمس تن حنانه جلو آمده‌اند. او را لمس می‌کنند و در حالی که از هیجان بلند بلند می‌خندیدند با موتورسیکلتشان می‌گریزند.

پروانه- بانویی که با خبرنگار ایسنا در این رابطه صحبت کرده خاطره‌ای را به یاد می‌آورد که یک موتورسیکلت از پشت سر به او نزدیک شده است، او خود را گوشه‌ای کشیده و کیف‌اش را محکم نگه داشته، راکب موتور سیکلت با مشت به پشت کمر او می‌کوبد و عبور می‌کند. دختران زیادی از مزاحمت‌های این چنینی موتور سیکلت سوارانی می‌گویند که با سرعت زیاد از چند سانتی‌متری آنها رد می‌شوند تا فقط ترس برخورد را به آنها تحمیل کرده و لذت ببرند.

یکی دیگر از قربانیان آزار بیمارگونه به قصد تفریح، بانویی است که می‌گوید اتفاق رخ داده کابوس شب‌هایش شده. می‌گوید برای چکاپ‌های ماهانه در راه درمانگاه بوده که موتور سیکلتی از کنارش عبور می‌کند، دور زده و باز می‌گردد. بار دوم که از کنار او رد می‌شود با دست ضربه محکمی به پشت کمرش می‌زند و می‌گریزد. "تعادلم را از دست دادم و فقط برای اینکه با شکم روی زمین نیفتم به سختی خودم را نگاه داشتم. شاید به این خاطر که چادری بودم متوجه نشد در ماه آخر بارداری هستم. بعد از آن از استرس وارده زایمان زودرس داشتم و مشکلات زیادی برای تکامل ریه فرزندم".

ظاهر فرد گواه بر بیماریش نیست

شادان، هیچ وقت روی صندلی عقب تاکسی نمی‌نشیند. همیشه منتظر می‌ماند تا با تاکسی بعد برود و بتواند در سفر کوتاه درون‌شهری‌اش روی صندلی جلو بنشیند. مگر اینکه در صندلی عقب هر دو مسافر همراهش بانو باشند. او حتی در سفرهای میان شهری جایی نمی‌نشیند که مسافر پشت سرش، مرد باشد. قصه از آنجایی شروع شد که در یک اتوبوس بین شهری، مسافر پشت سر که جوان موقر و سنگینی به نظر می‌رسید دستش را از میان صندلی جلو آورده بود تا او را لمس کند. او البته لمس‌های تجربه شده توسط مسافر کناری‌اش در تاکسی را بارها و بارها تجربه کرده.

اصغر کیهان‌نیا، نویسنده مسائل اجتماعی و مشاور خانواده در این رابطه می‌گوید "در زندگی شهرنشینی معمولا اتفاقات ناهنجاری از این قبیل رخ می‌دهد. نخستین علت فوران نیازهای جنسی پاسخ داده نشده است. معمولا افرادی که مسکن، امکانات مالی، توان ازدواج و شیوه‌های عقلانی و مشروع برطرف کردن نیاز جنسی خود را ندارند در سطح شهر در تاکسی، اتوبوس یا هرکجا که احساس کنند ممکن است، برای برطرف کردن نیازهای خود اقدام به رفتار غیر اخلاقی می‌کنند".

وی معتقد است "مسئولان باید برای پاسخ به نیازهای جنسی که فشار روانی ایجاد می‌کند و سرکوب آن نیز موجب مشکلات متعدد شده و از شیوه‌های دیگری از جمله جرم، جنایت، بزه، اوباشگری، رفتارهای پرخاشگرانه، خشونت و دیگر مشکلات تخلیه می‌شود فکری کنند". 

سمانه از دوست‌اش آن گونه نقل می‌کند هنگامی که در مطب دندان پزشکی روی دندان دوستم کار می‌شد با یک دست او را هم لمس کرده بود اما دوستم نتوانسته بود واکنشی نشان دهد. هم اینکه از آبروی خودش می‌ترسید و شاید کسی باور نمی‌کرد. اما باید یاد بگیریم در هر صورت در برابر این اتفاقات سکوت نکنیم. حتی اگر باعث شود از سوی خانواده محدود شویم".

اصغر کیهان‌نیا- مشاور خانواده و روانشناس، که پیشتر درباره علل این بیماری گفته بود ادامه می‌دهد "گرچه برخی برای ارضای نیاز جنسی دست به این رفتارها می‌زنند، اما عده دیگری نیاز به خودنمایی دارند که علت آن کنجکاوی برای دیدن واکنش قربانی است. این افراد نیز دارای مشکلات و اختلالات روانی هستند. این افراد می‌خواهند خود را به نمایش بگذارند و از این امر لذت می‌برند. این افراد ممکن است از آزار و اذیت دیگران لذت ببرند و برای آن‌ها نوعی تفریح یا ماجراجویی به حساب بیاید".

وی یکی از علل بروز چنین رفتارهایی را سایت‌ها و شبکه‌های مجازی می‌داند که به صورت افسارگسیخته مملو از هر محتوایی، بنیان خانواده را طعمه قرار داده‌اند. کیهان‌نیا می‌گوید "در این فضاها داستان‌سرایی‌هایی در رابطه با اقدامات جنسی و رفتارهای هیجان‌انگیز جنسی می‌شود که می‌تواند افراد را برای امتحان کردن آن‌ها تحریک کند. همچنین سریال‌هایی که شبکه‌های ماهواره‌ای نشان می‌دهند می‌تواند چنین رفتارهایی را به ذهن بیمار فرد وارد کند".

کوروش محمدی- جامعه شناس، نیز معتقد است ریشه این اتفاق باید از زاویه روانشناسی بررسی شود. او می‌گوید "این رفتارها قطعا نشانه یک اختلال است. افراد برای جبران یک نقیصه روحی و مقابله با یک وضعیت بحرانی که در وجودشان هست، از مکانیسم‌هایی بهره می‌گیرند که یکی از این مکانیزم‌ها تصورات ذهنی درباره جنس مخالف است".

وی ادامه می‌دهد "این افراد شکست‌های عمیقی در زندگی داشته‌اند و هرگز نتوانسته‌اند روابط صحیح با جنس مخالف را یاد گرفته و درک کنند. این انتقاد در وهله به خانواده برمی‌گردد که با این افراد در خانواده به چه شکل رفتار شده است که ناکامی، تبعیض و شکست آنها را به اینجا رسانده است". 

این جامعه شناس می‌گوید "گاهی محدودیت‌های متعصبانه که بدون هیچ دلیل منطقی بر افراد تحمیل می‌شود، ناکامی‌ها و فضای محدودی برای فرد ایجاد می‌کند که افراد تلاش می‌کنند این قفس با بشکنند و تلاش می‌کنند خودشان را از محدودیت‌های اجتماعی آزاد کنند. این رفتار پاسخی برای اضطراب درونی فرد است. از نظر مهارتی چیزی که انسان در زندگی نیاز دارد را به او یاد نداده‌ایم. مجموع این عوامل در کنار ناکامی‌هایی که زندگی امروز با آن عجین شده است وضعیت اسف‌بار و بیمار گونه‌ای را ایجاد می‌کند که رفتارهای این چنینی از آن بر می‌آید. فرار از مشکلات اقتصادی، نبود اشتغال، فقر و دیگر مشکلات زندگی روزمره، می‌تواند خود را در قالب رفتارهای این چنینی بروز دهد.

محمدی تاکید دارد که فردی که به خاطر مجموعه‌ای از عوامل دچار این اختلال شده، تنها به فکر شیوه‌ای برای التیام عقده‌های درونی خود است و به هیچ عنوان به احساسی که قربانی خواهد داشت فکر نمی‌کند. تنها چیزی که برای آن بیمار مهم است، رهایی از احساس سرکوب و فشارهای شدید روانی خود است. پدوفیلیا یا تمایل جنسی به کودکان که مدتی است در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است نیز یکی از همین مکانیزم‌هایی است که از فشارها و محدودیت‌های شدید جامعه ناشی می‌شود.

آنچه به نظر می‌رسد در جامعه بیماران جنسی وجود داردو برخورد قابل قبولی با آنها نمی‌شود و ساختارهای اجتماعی به گونه‌ای است که حامی دختران، این جنس ظریف و لطیف نیست. دخترانی که عزیزان دل بابا و همدم مادر هستند، جرات بیان تجربیات خود را در رابطه با آزارهای جنسی ندارند. متاسفانه برخی از مسئولان این موضوع را کتمان می کنند و همین موجب شده فضایی امن برای متجاوزان ایجاد شود. هیچ راهی برای مقابله با این اتفاقات نیست، جز اینکه دختران این شهر، خانواده را آن قدر صمیمی و گرم بدانند که ترسی از بیان این حوادث در برابر پدر و مادر نداشته باشند. با دختران خود مهربان‌تر باشید. روز دختر مبارک.

گزارش از نیما آتش خبرنگار ایسنا

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان