ماهان شبکه ایرانیان

سناریوی انتقام از خواستگار جوان

پسر جوان وقتی دریافت یکی از بچه محل‌ها قصد ازدواج با دختر مورد علاقه او را دارد سناریوی انتقامگیری از این پسر را با همدستی دوستانش کلید زد

سناریوی انتقام از خواستگار جوان
 
پسر جوان وقتی دریافت یکی از بچه محل‌ها قصد ازدواج با دختر مورد علاقه او را دارد سناریوی انتقامگیری از این پسر را با همدستی دوستانش کلید زد. چند روز قبل پسر جوانی به اداره پلیس رفت و در حالی که بشدت کتک خورده بود، گفت: دیشب پسرخاله‌ام شهرام با من تماس گرفت و گفت: برای دیدن مسابقه فوتبال با او به جایی بروم. بعد هم از من خواست در یکی از خیابان‌های خلوت محل منتظر بمانم تا او بیاید و با هم برویم.
 
وقتی به محل قرار رفتم از شهرام خبری نبود. چند دقیقه‌ای که گذشت خواستم با او تماس بگیرم و علت تأخیرش را بپرسم که ناگهان خودرویی مقابل پایم نگه داشت و 4 سرنشین آن پس از پیاده شدن مرا به قصد مرگ کتک زدند. بعد هم یکی از آن‌ها گفت: این سزای کسی است که به ناموس مردم چشم داشته باشد.
 
شاکی ادامه داد: پسری که این حرف را به من زد می‌شناختم او یکی از بچه محل هایمان بود البته من با او مراوده‌ای ندارم، ولی دورا دور او را می‌شناسم، اسمش اشکان است. من به تازگی با دختری به‌نام سپیده نامزد کرده‌ام. اشکان خواستگار قبلی سپیده بود.
 
وی ادامه داد: مدتی از آشنایی من و سپیده نگذشته بود که پسر جوانی در تلگرام شروع به تهدید من کرد. می‌گفت: باید دست از سر سپیده بردارم چرا که او قصد ازدواج با سپیده را دارد. موضوع را با سپیده در میان گذاشتم. برایم تعریف کرد که وقتی متوجه شده اشکان از اراذل و اوباش محل است و سابقه‌های متعدد بازداشت دارد به او جواب رد داده است. من هم وقتی از اصل ماجرا باخبر شدم به اشکان گفتم سپیده هیچ تمایلی به ازدواج با تو ندارد و قرار است بزودی ما با هم ازدواج کنیم. اما پاسخ من باعث نشد که اشکان دست از تهدیدهایش بردارد.
 
حتی چند باری با من تماس گرفت و خواست تا به محلی بروم، اما من اهل دعوا نبودم و دنبال دردسر هم نیستم برای همین به محل قرار نرفتم. چند باری هم سر راهم سبز شد تا با من درگیر شود، اما به محض دیدن آن‌ها مسیرم را تغییر دادم و از محل دیگری می‌رفتم. الان هم مطمئنم پسر خاله‌ام آن شب مرا به عمد به محل قرار کشاند تا آن‌ها بیایند و مرا بزنند، ولی نمی‌دانم چرا این کار را کرده است؟
 
رشوه به پسرخاله
با شکایت پسر جوان دستور بازداشت اشکان و دوستانش صادر شد. از سویی شهرام - پسر خاله شاکی - که وی را به محل قرار کشانده بود نیز بازداشت و از او تحقیقات صورت گرفت. شهرام که از ماجرا بی‌خبر بود در تحقیقات گفت: من عاشق بازی پلی استیشن و بازی‌های اینترنتی هستم. برای همین هر زمان که فرصت پیدا می‌کردم به کافی نت می‌رفتم و بازی می‌کردم. چند روز قبل اشکان به سراغم آمد، او از بچه محل هایمان است و می‌شناسمش. می‌دانست که بهرام پسرخاله من است.
 
اشکان از من خواست پسرخاله‌ام را به محلی بکشانم. وقتی علت را پرسیدم گفت: بهرام قرار است با سپیده ازدواج کند و ما می‌خواهیم او را سورپرایز کنیم و برایش هدیه ازدواج خریده‌ایم. من هم قبول کردم که با پسر خاله‌ام قرار بگذارم. اشکان هم در ازای این کار برایم یک دستگاه پلی استیشن خرید. اصلاً نمی‌دانستم که آن‌ها می‌خواهند پسرخاله‌ام را کتک بزنند و واقعاً فکر می‌کردم ماجرای سورپرایز کردن در میان است.
 
به دنبال اظهارات شهرام، تحقیقات ادامه یافت و اشکان و سه دوستش بازداشت شدند. اشکان در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد و گفت: باید از بهرام انتقام می‌گرفتم، او قصد ازدواج با دختر مورد علاقه مرا داشت. برای همین تصمیم گرفتم تا با این کار از او زهرچشم بگیرم و از ازدواج منصرفش کنم. با اعتراف پسر جوان؛ او و سه همدستش بازداشت شده وتحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
 
منبع: روزنامه ایران
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان