سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: سال گذشته یکی از پراتفاقترین سالهای سینمای ایران بود؛ سال فروش چشمگیر فیلمهای سینمایی و اتفاقات عجیبی از جنس اشتباهات فاحش در داوری جشنواره فیلم فجر و برکناری ناگهانی مدیر دیپلمات سازمان سینمایی وزارت ارشاد!
اما با این همه سال 95 برای گروهی از سینماگران نیز سال موفقیت و شکوفایی بود. سرویس فرهنگی سایت فردا پس از بررسیهای فراوان، هشت نفر از سینماگران ایرانی را به عنوان چهرههای سینمایی سال 95 انتخاب کرده و قصد دارد به بررسی علل موفقیت این سینماگران در سال 95 بپردازد.
این مقاله چهارمین مقاله از سری مقالات بررسی مهمترین چهرههای سینمای ایران در سال 95 است که در آن به بررسی کارنامه محمدرضا گلزار سوپراستار سالهای اخیر سینمای ایران پرداختیم؛ چهرهای که امسال با دو فیلم «سلام بمئبی» و «خشکسالی و دروغ» توانست تاثیری بسزایی در بالابردن فروش سینمای ایران داشته باشد. در روزهای آینده نیز به معرفی سایر چهرههای موفق سینمای ایران در سال 95 خواهیم پرداخت.
چهارده سال از زمانی که محمدرضا گلزار برای اولین بار به عنوان بازیگر روی پرده سینما حاضر شد میگذرد. در آن سالها گلزار جوانی خوشچهره بود که به فعالیت در زمینه موسیقی میپرداخت. گیتاریست جوان گروه آریان خیلی اتفاقی توسط مرحوم ایرج قادری کشف و با سرعتی باورنکردنی به جوان اول سینمای ایران بدل شد.
«سام و نرگس» با فروش نسبتاً موفقش سکوی پرتاب خوبی برای محمدرضا گلزار در سینمای ایران بود. سینمایی که پس از چند سال به یک چهره جذاب و پر طرفدار دست پیدا کرده بود خیلی زود از گلزار یک سوپر استار ساخت.
بعد از سام و نرگس گلزار در فیلمی از جیرانی بازی کرد؛ «شام آخر» داستان عشق دانشجویی بنام مانی به اُستاد میانسالش مهین مشرقی بود. فیلمی که گلزار بازیگر نقش اصلی آن به حساب میآمد اما فیلم بیش از آنکه به مانی بپردازد به مهین مشرقی میپرداخت و فیلم او بود. با حضور در همین فیلم بود که گلزار در سینمای ایران تثبیت شد.
اما اولین نقطه اوج کارنامه حرفهای محمدرضا گلزار را باید فیلم «کما» دانست. گلزار بعد از بازی در شش فیلم سینمایی، احتیاج به فیلمی داشت که او را به عنوان سوپر استار سینمای ایران تثبیت کند. کما بر خلاف پیشبینیهای اولیه همان فیلمی بود که جایگاه سوپر استاری سینمای ایران را به گلزار پیشکش کرد. داستان فیلم که شباهت عجیبی به فیلمفارسیهای قبل از انقلاب داشت توانست با استفاده از گلزار و امین حیایی (که بار تمامی فیلم را به دوش میکشد) به فروشی استثنایی دست پیدا کند. این فروش جایگاه گلزار را به عنوان سوپر استار بی چون و چرای سینمای ایران در اوایل دهه هشتاد تثبیت کرد.
محمدرضا گلزار و حامد بهداد در نمایی از فیلم سینمایی بوتیک
گلزار پس از کما به بازی در فیلمهای تجاری ادامه داد. فیلمهایی که حداقل موفقیتهایشان را هم مدیون حضور گلزار به عنوان بازیگر اصلی بودند. در این میان تنها استثنا کارنامه گلزار حضور در فیلم «بوتیک» حمید نعمتالله بود. فیلمی تلخ و اجتماعی که هیچ شباهتی به سایر فیلمهای کارنامه گلزار تا آن زمان نداشت. گلزار در نقش «جهان»، جوان فقیر، تودار و با معرفتی که سعی داشت اتی دختر سر به هوا و سرگردان فیلم را از اُفتادن به ورطه نابودی نجات دهد بازی قابل قبولی از خود ارائه داد. نعمتالله با کنترل گلزار و استفاده از سکوتهای او به عنوان قهرمان اصلی فیلم توانست متفاوتترین بازی گلزار را از او بگیرد.
بعد از بوتیک، بنا بود «گل یخ» با حضور گلزار یک موفقیت تمام عیار در گیشه باشد. بازسازی «سلطان قلبها» توسط کیومرث پوراحمد و حضور گلزار در نقش اصلی فیلم همه را به این نتیجه رسانده بود که گلزار گیشه را به تسخیر خود در خواهد آورد. اما فیلم در گیشه شکست خورد و توقعات را برآورده نکرد.
اما موفقیت دوم گلزار در گیشه با فیلم آتش بس و فروش استثنایی آن رقم خورد. اولین فیلم میلیاردی تاریخ سینمای ایران اتفاق مهمی بود که با حضور گلزار ممکن شد. با این فیلم بود که گلزار و مهناز افشار به عنوان چهرههای پولساز سینمای ایران در نیمه دهه هشتاد شناخته شدند. بعد از آتش بس گلزار با توفیق اجباری یکبار دیگر فروش میلیاردی را تجربه کرد. فروشی که البته بخشی از آن را باید به پای حضور طنازانه و موفق رضا عطاران نوشت.
محمدرضا گلزار و مهناز افشار در نمایی از فیلم سینمایی آتش بس
بعد از توفیق اجباری گلزار با انتخابهای غلط و حضور در فیلمهای نازل تجاری عملاً از جایگاه سوپراستاری خود سقوط کرد و جایگاهش را به کمدین موفقی بنام رضا عطاران بخشید.
فیلمهای گلزار از سال 88 به این طرف همگی جز آثار شکسته خورده در گیشه بودند. به نظر میرسید ستاره بخت گلزار رو به اُفول گذاشته و او به طور کامل از بدنه سینمای ایران حذف شده است. دیگر خبر موثقی از فعالیتهای گلزار به گوش نمیرسید و هر چه درباره او گفته یا نوشته میشد مربوط به شایعاتی بود که پیرامون گلزار شکل گرفته بود.
فیلمهایی که گلزار در هفت سال اخیر بازی کرد، همگی یا در گیشه شکست میخوردند یا توقیف میشدند؛ تا جایی که خود گلزار هم انگیزهای برای بازگشت به متن سینمای ایران نداشت و به حضور پراکنده در برخی از فیلمها اکتفا میکرد.
اما سال 95 سال احیای گلزار بود. حضور و اکران دو فیلم متفاوت از گلزار نشان میداد که او عظم خودش را برای بازگشت به متن سینمای ایران جزم کرده است. «خشکسالی و دروغ» فیلمی بود بر مبنای یک تئاتر موفق از محمد یعقوبی. فیلم به جذابیت تئاتر مورد اقتباس نبود، اما توانست فروش نسبتاً موفقی را تجربه کند و گلزار را بار دیگر با گیشهها آشتی دهد.
اما اتفاق بزرگ برای گلزار در سال 95 با «سلام بمبئی» رخ داد. اولین تجربه مشترک سینمای ایران و هند در سالهای پس از انقلاب برای گلزار خوش یمن بود. فیلم با فروش بالای خود و رسیدن به جایگاه چهارم جدول فروش نشان داد اگر گلزار در جای درست خودش استفاده شود، همچنان قابلیت پولسازی و فتح گیشهها را دارد. نقش علی همان چیزی بود که گلزار به آن نیاز داشت. یک نقش آفرینی راحت و روان در یک فیلم هندی تمام عیار که با کلیشههای فیلمفارسی بزک شده بود. علی سلام بمبئی همان خصوصیات جوان اولهای سینمای فارسی را داشت. خوش قیافه، جذاب و با معرفت.
محمدرضا گلزار در نمایی از فیلم سینمایی سلام بمبئی
سلام بمبئی از کلیشههای سینمای تجاری ما فراتر نمیرود، اما از همان کلیشهها به خوبی استفاده میکند تا گیشهها را فتح نماید. گلزار هم در چنین فضایی موفق میشود به قلب تماشاگران راه پیدا کند و بار دیگر به صدر اخبار سینمای ایران بازگردد. سال 95 را میتوان سال بازگشت سوپر استار سابق سینمای ایران دانست. سالی که در آن گلزار مجدداً احیا شد و توانست جایگاه از دست رفته خودش را مجدداً به دست بیاورد. به همین دلیل میتوان گلزار را یکی از موفقترین چهرههای سینمایی امسال دانست. کسی که با انتخابی هوشمندانه دوباره به چهرهای پولساز بدل شد.
بعد از سلام بمبئی کار گلزار سخت شده است. او باید بتواند جایگاهی را که به سختی به دست آورده حفظ کند و در ارتقا آن بکوشد. سوال اصلی این است که آیا او توان انجام چنین کاری را دارد؟ جواب این سوال را زمان و انتخابهای گلزار مشخص خواهد کرد.