گزارش تحلیلی مشرق؛

سناریو جریان اصلاحات برای مدیریت اعتراضات خیابانی و پادگانی‌ کردن کشور/ آیا اصلاحات به سرنوشت نهضت آزادی و جبهه ملی دچار می‌شود؟

اصلاح‌طلبان باز هم تحریک شده‌اند که به مانند حوادث ۸۸، مردم را وارد خیابان‌ها کنند، راهبردی که باعث می‌شود حداقل اعتماد نظام به اصلاح‌طلبان از بین برود و اصلاحات با جبهه ملی و نهضت آزادی یکی شود.

سرویس سیاست مشرق - به نظر می‌رسد جریان اصلاحات قصد دارد با برنامه‌ای حساب‌شده نظام را درگیر بازی دو سر باخت کند. بیان ساده این بازی چنین است:

«اعتراضات خیابانی فراگیر شده است. انتخاب با حاکمیت است. یا به تفسیر اصلاح‌طلبان از این اعتراضات تن دهد و گام خود را از اقتصاد فراتر نهد، اصلاحات بنیادین در ساختارها را آغاز کند و خود را برای امتیازها و تصمیمات جسورانه آماده کند که در آن صورت خیابان‌ها مبدل به پارلمان مردم شده می‌شود یا آنکه با امتداد سیاست‌های غلط قبلی و انزوای اصلاحات خود را برای فروپاشی، تحرکات خشن و مسلحانه یا به تعبیری پادگانی شدن خیابان‌ها آماده نماید.»

اما چرا پاراگرف بالا را می‌توانیم ماحصل اقدامات اصلاح‌طلبان نسبت کشور بدانیم؟ در ادامه به این سؤال پاسخ خواهیم داد.

1- خیابان‌ها پارلمان شود/ برای آنکه خیابان‌ها پارلمان شود نیاز به محرک‌هایی هست

الف: محرک اول تکنیک "روایت بحران" و ناامید سازی مردم به هر وسیله‌ای

این روایت بر آن است که از آسیب‌های اجتماعی، مسائل زیست محیطی، حوادث طبیعی و به‌طور کل اتفاقاتی که در ایام سال رخ می‌داد و جای تعجب نداشت روایتی خاص و اسفناک داشته باشد. روایتی که امر اجتماعی را مبدل به امر سیاسی نموده و محملی برای اعتراضات سیاسی می‌سازد. در ذیل همین تکنیک بود که بی‌بی‌سی فارسی لحظه‌به‌لحظه برف سنگین 96 تهران را گزارش می‌کرد و هم اینکه ماجرای بنیتا، مدرسه معین، کمبود آب در استان‌ها، گردوخاک در برخی مناطق، سانحه هوایی یاسوج و... را مبدل به امر سیاسی و اعتراض آفرین نماید. گور خواب‌ها، کودکان کار و همه آن چیزهایی که در سرویس‌های اجتماعی رسانه‌های اصلاح‌طلب پرتکرار است، همه حکایت از سناریویی سیاسی دارد.

علوی‌تبار در 20 تیر در یادداشتی برای روزنامه اعتماد سیر تبدیل "مشکل به بحران" را چنین ترسیم می‌کند:

"وضع مشکلات ایران. مشکلات کلان ایران دیگر مسئله یا مشکل نیستند، اغلب به «بحران» تبدیل‌شده و در بهترین برآورد «معضل» هستند. مجموعه بحران‌ها و معضلات درهم‌تنیده که با یکدیگر همبستگی مثبت دارند و یکدیگر را تشدید می‌کنند. مسئله اجتماعی که به بحران تبدیل می‌شود در آستانه تبدیل به «فاجعه» است."[1]

در زمره همین تکنیک، موج ما خسته‌ایم آغاز شد که با درایت رهبری در عید فطر شکست خورد هرچند هنوز آن را رها نمی‌کنند تا آنجا که در پنجشنبه 21 تیر "زهرا آوجی" رئیس سابق شورای استان‌های کردستان، در روزنامه اعتماد در صفحه اول به‌عنوان دلسوز مردم کردستان تیتر " کردستان خسته است " را برمی‌گزیند.

ب: محرک دوم "فعال نمودن گسل‌های امنیتی"

اقوام، اقلیت‌ها و زنان سه نمونه از مواردی هستند که می‌بایست بدان‌ها اشاره کرد. در رابطه با زنان همکاری اصلاح‌طلبان داخل با شعبه خارج مشهود است. هم‌نوا با مسیح علینژاد، در ایران نیز حضور زنان در ورزشگاه‌ها و کیفیت حجاب آن‌ها در صدر مطالبات قرار می‌گیرد و فقدان تصویری از یک زن در پوستر جام جهانی _ که در میدان ولیعصر نصب شده بود_ به حاشیه‌ای فراگیر مبدل می‌شود.

همنوایی جریان اصلاحات با بی‌بی‌سی بر سر یک موضوع کاملا حاشیه‌ای درباره جام جهانی

گسل اقوام نیز فعال می‌شود. چنانچه آشکارا روشن است که وضع نامطلوب اقتصادی در کردستان ارتباطی با هویت کردی ندارد اما این دو به هم‌آمیخته می‌شوند. حواشی اخیر برای ساخت مسجد در تهران نمونه‌ای از اوج‌گیری گسل‌های مذهبی است. همچنین اوج ماجرا گسل دراویش بود که بر تشتت و وضع آشفته اوضاع می‌افزود.

ج: محرک سوم گره زدن اقتصاد به سیاست است

محمود صادقی در مصاحبه‌ای مورخ 21 تیر با روزنامه ایران دارد سعی می‌کند که بر نظارت استصوابی بتازد. وی مطالبات اقتصادی مردم را صرفاً سطح رویین اعتراضات دانسته و مشکل را نحوه حکمرانی و مشارکت عمومی و بحران‌های حاکمیتی می‌داند.

صادقی درباره سیاسی بودن مشکلات اقتصادی و مشکلات نظارت استصوابی می‌گوید:

ما مقوله امنیت را بیشتر در چارچوب اعمال حاکمیت مبتنی بر قدرت سخت تعریف می‌کنیم. درحالی‌که امنیت پایدار باید مدنظرمان باشد که نیست. امنیت پایدار هم جز با مشارکت واقعی مردم میسر نمی‌شود. سیستم ما متأسفانه به‌طور مداوم در حال ساخت موانعی برای توسعه و تقویت این مشارکت عمومی بوده. مثلاً نظارت استصوابی سازوکاری  است که باعث ایجاد نارضایتی در نهاد مهم انتخابات شده است.

... سال‌هاست که به بهانه سیاسی بودن این دست موضوعات ناظر به اصلاحات بنیادین به حاشیه رانده شده‌اند اما امروز واقعاً زمان آن است که بپذیریم مسئله معیشت، اقتصاد، فساد و ناکارآمدی سیستم ما یک مسئله سیاسی است و تا زمانی که عزم سیاسی نداشته باشیم، کار درست نخواهد شد. اینکه هر روز سراغ فلان بند از آن قانون یا اصلاح فلان ماده از این قانون هم برویم هیچ دردی از ما دوا نخواهد کرد.[2]

از سوی دیگر، همین نگاه سیاسی به مشکلات معیشتی، در بیانیه تحلیلی حزب اتحاد ملت پس از اغتشاشات دی‌ماه هویدا بود.

در قسمتی از بیانیه کاملاً سیاسی این حزب آمده است:

جامعه ما از بحران فراگیر بی‌اعتمادی رنج می‌برد. اعتمادبه‌نفس آحاد ملت ایران فروکاسته شده است. مردم به مردم، مردم به حکومت‌گران، حکومت به مردم و سرانجام اجزای حکومت به یکدیگر بی‌اعتمادند و در کوران این بی‌اعتمادی سرمایه‌های اجتماعی کشور آسیب جدی دیده است.

اگرچه مشکلات اقتصادی قابل حل است. کامیونداران را می‌شود راضی کرد. می‌توان برنامه‌ریزی‌شده اقدام به استرداد اموال مالباختگان مؤسسات اعتباری نمود؛ اما این روال دقیقاً با آنچه که اصلاح‌طلبان می‌خواهند یعنی گرم بودن همیشگی تنور اعتراضات در تضاد است؛ اما نکته اینجاست که این حرکات سیاسی جنسشان رادیکال‌تر است و استراتژی آن است که از پایین آغاز گردد. چشم امیدی دیگر به جامعه مدنی ندارد بلکه می‌گوید: بگذار توده خود به کارزار آید. چنانچه علوی‌تبار در یادداشتش خاطرنشان کرده است:

"راه‌های سیاست ورزی متعارف و مسالمت جویانه یعنی طرح مطالبات از طریق رسانه‌ها و انجمن‌های مدنی و شرکت در انتخابات برای تغییر دادن وضعیت سیاسی نزد کاربران، کارایی خود را از دست داده‌اند."[3]

برآیند این سه در نگاه برخی تحلیلگران فرانسویزه کردن ایران است؛ یعنی کشوری که مدام در تنش‌های اجتماعی به سر می‌برد و برای فرونشاندن آن می‌بایست امتیاز داد. لبه تیز این امتیازات به سمت ظرفیت موشکی و حضور ایران در منطقه خواهد بود؛ یعنی برای بهبود اوضاع اقتصادی ناشی از تحریم و اوضاع سیاسی ناشی از اعتراض احتمالاً شعار نامزد بعدی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، بازگشت نهاد انقلابی به پادگان‌ها و نیز دوقطبی اقتصاد یا موشکی - سوریه خواهد بود. پروژه‌ای که به نظر می‌رسد با دستگیری عباس عدالت و جلایی پور نیمه تمام مانده است.

از سوی دیگر، بعضی کارشناسان معتقدند احیای عضوگیری‌ها و عملیات سازمان مجاهدین خلق در ایران خود گواهی بر این مدعاست که با حمایت اصلاحات برای ورود مردم به خیابان‌ها، منافقین بر اساس تقسیم‌کار قبلی وارد کارزار پادگانی شدن خیابان‌ها می‌شوند.

2- ناامیدی در اصلاحات و از اصلاحات

چالش ناامیدی و اصلاحات را به دو حوزه می‌توان تقسیم کرد. نامیدی در اصلاحات و ناامیدی از اصلاحات.

الف: ناامیدی در اصلاحات

شکاف بین نسلی چالش اصلی اصلاحات در این حوزه است. جوانان اصلاح‌طلب معتقدند صدای آن‌ها شنیده نمی‌شود.

نامه صد نفره نهیبی بر رهبران و نسل اول و دوم اصلاحات بود تا زنگ خطر را احساس کنند. محمد جواد حق‌شناس، عضو شورای شهر تهران دراین‌باره می‌گوید:

"ما برای اینکه به درک دقیق از خواسته‌ها برسیم نیازمند وجود یک مرکز گفت‌وگو هستیم. باید گفت‌وگوی مداوم شکل بگیرد و امکان آن برای جوانان فراهم باشد. رهبران و نسل اول و دوم اصلاحات باید امکان همراهی و هم‌نشینی را برای نسل سوم و چهارم فراهم کنند تا هم امکان انتقال تجربه فراهم شود و هم اینکه نسل سوم و چهارم بتوانند در این مقطع چهره‌هایی را که می‌توانند در جایگاه کلان و مدیریتی اصلاح‌طلبی قرار بگیرند را معرفی کنند. نباید اجازه داد که جوانان احساس بیرون افتادن از ماجرا و عدم درک دقیق خواسته‌هایشان از سوی رهبران را داشته باشند. "

وی می‌افزاید:

"متاسفانه ما دچار یک فقر ارتباطی و ضعف در برقراری فضای گفتمانی میان حوزه‌های مختلف اصلاحاتی در جامعه هستیم و این آثار و تبعات منفی خود را خواهد داشت. "

گفتنی است اتفاقات دیگر را باید مؤثر دانست. جوانان اصلاح‌طلب بدین باور رسیده‌اند قرار گرفتن در ارکان تصمیم‌گیری و بودن در لیست‌های انتخاباتی آمیخته به فساد شده و به دور از شایسته سالاری است؛ نمونه آن شورای شهر تهران بود که ماجرای پول گرفتن کرباسچی نقل محافل شده بود. در مقابل رهبران اصلاح‌طلب معتقدند این تصورات ناشی از تلقین و پروپاگاندای اصولگرایان برای ایجاد شکاف بین اصلاح‌طلبان است. آن‌ها معتقدند هشتگ هایی مانند #غلام_باجگیر حاکی از برنامه‌ریزی عمیق اصولگرایان برای ایجاد شکاف در میان صفوف اصلاحات است.

به هر ترتیب برای آنکه جوانان اصلاحات از این جریان سرخورده نشوند در یک نسخه عاجل دیدار با خاتمی، سفرهای استانی برخی رجال آن همچون تاجزاده و گشایش نمایشی دفاتر استانی احزاب اصلاح‌طلب برنامه‌ریزی می‌شود، اما نسخه دائمی و چاره اصلی اصلاح‌طلبان چیز دیگری است. راه گریز آن‌ها اصلاح اصلاحات است که اخیراً حجاریان با طرح موضوع هسته سخت اصلاح‌طلبان آن را کلید زد و مورد تأیید افرادی همچون شکوری راد نیز قرار گرفت.

حجاریان درباره هسته سخت می‌گوید:

"اگر اصلاحات یه دونه هسته سخت -نه به شکل فردی؛ ممکنه خاتمی باشه یا نباشه- داشته باشه، سالم و پاک و قدرتمند؛ هسته سختی که عده‌ای باشن، میشه انواع هاله‌ها یا حلقه‌هایی را دور آن کشید، حتی برسه به اعتدال‌گراها و راست‌ها (اشاره به اصول‌گرایان) ما می‌خوایم کار جبهه‌ای کنیم؛ کار جبهه‌ای اگر هسته‌اش سخت نباشه، وا می‌ره.

این نظریه‌پرداز اصلاح‌طلب درباره مختصات و مشخصات افراد حاضر در این هسته سخت گفت: قرار شده یه هسته سخت شکل بگیره؛ هسته آدم‌هایی هستن که برای اصلاحات هزینه دادن؛ کار کردن؛ فهمیدن اصلاحات یعنی چی و چشمی هم به قدرت ندارن.[4]

هسته سخت اصلاحات به منزله آلترناتیوی برای دو ایده پارلمان اصلاحات و حزب فراگیر است؛ و همچنین به منزله حاشیه‌نشینی شورای عالی سیاست‌گذاری و شخصیت خاتمی است. البته بایستی متذکر شد عبور از خاتمی یک عبور ساختاری است و حذف شخص او به دلیل کاریزمایی که برای خود ایجاد کرده مطلوب تئوریسین‌های اصلاحات نیست. در واقع جمعی از نخبگان اصلاح‌طلب تأکیددارند که افراد باید در نهاد ادغام شوند و آرمان اصلاح‌طلبی به شورایی بودن امور نزدیک‌تر است.

ملاحظه بعدی یعنی تنگ کردن حلقه اصلاح‌طلبی یکی دیگر از موضوعات مهم مورد نظر این جریان است تا جایی که ایده سعید حجاریان یا همان هسته سخت اصلاحات با آن ویژگی‌هایی که برایش تعیین کرده است را می‌توان به شورای نگهبان درون تشکیلاتی تشبیه کرد که از طریق آن جلوی کسانی که مواضع محکم اصلاح‌طلبی ندارند را به این حلقه بگیرند و حتی دایره احزاب اصلاح‌طلب را با اجرای یک طرح آزمایشی تنگ کنند.

ب: ناامیدی از اصلاحات

ناامیدی نسبت به جریان اصلاحات بعد از انتخابات مجلس و به دست گرفتن بخشی از صندلی‌های مجلس توسط اصلاح‌طلبان هر روز بیشتر از قبل شد چرا که فراکسیون امید و نماد اصلاح‌طلبی در مجلس شورای اسلامی در عمل نتوانست مطالبات اصلاح‌طلبان را در مجلس پیگیری کند و در موارد متعددی یا سکوت کرد و یا شکست خورد. در این میان ناکارآمدی دولت روحانی را می‌بایست بدان افزود.

اصلاح‌طلبان برای این رفع این معضل، دو رویکرد سلبی را اتخاذ می‌کنند.

اول:

اصلاح‌طلبان با دولت فاصله‌گذاری می‌کنند تا در انتخابات آتی برچسب مدافع وضع موجود بر پیکره اصلاحات نخورد. طرح عدم کفایت، صحبت از دولت سایه، رئیس‌جمهور نظامی و انتقادات شدیدی که علیه دولت آغاز شده است را باید در چهارچوب این رویکرد دانست.

دوم:

رویکرد دیگر نفی براندازی است. برخی از فحول اصلاح‌طلبان معتقدند نباید در ناآرامی‌ها اخیر گزک به دست حاکمیت داد تا بهانه‌ای برای حذف اصلاحات و هم ردیف قراردادن آن با معارضین خشونت‌طلب فراهم نشود. مسئله‌ای که از دید معارضین بیرونی نیز پنهان نماند و موجب حمله فراگیر براندازان به اصلاحات شد. هشتگ آیت‌الله بی‌بی‌سی و نیز شعار "اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا" را باید با لوازم این رویکرد منطبق دانست.

به هرجهت اصلاح‌طلبان باید به این مسئله واقف باشند که تسامح نظام برای حضور اصلاح‌طلبان درون ساختارهای اجرایی نظام به معنای چشم‌پوشی از تحرکات، خطاها و خیانت‌ها فتنه 88 نیست و اگر بار دیگر انطباقی میان جریان نفاق و اصلاحات بر سر پادگان کردن خیابان‌ها صورت بپذیرد، اصلاح‌طلبان نیز سرنوشت سلف خود یعنی نهضت آزادی و جبهه ملی را تجربه خواهند کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان