به گزارش "ورزش سه"، دیدیه دشان سرمربی بی تکلف و فوق العاده دوست داشتنی فرانسه، کمترین حواشی را در بیرون و داخل زمین بهمراه داشت. او با کارنامه ای درخشان که رهاوردی از بزرگترین تورنمنت های فوتبال جهان را در قواره بازیکن، کاپیتان و سرمربی را به همراه دارد، توانست پس از ماریو زاگالو و فرانس بکن باوئر، به عنوان سومین مربی تاریخ جام های جهانی فوتبال باشد که هم در نقش بازیکن و هم در قامت سرمربی، فاتح بزرگترین تورنمنت فوتبال جهان شود. دشان تمام مراحل مختلف تورنمنت های بزرگ را پشت سرگذاشته و به خوبی بازی در چنین رقابت هایی را می شناسد. این جنتلمن فرانسوی با حفظ اسکلت بندی تیم ملی بجا مانده از یورو2016 فرانسه که در یک بازی دراماتیک قهرمانی اروپا را به پرتغالی ها واگذار کرده بود، با اضافه کردن چند جوان جویای نام با تلفیقی از جوانی و تجربه با صرف کمترین توان و انرژی و بدون دادن تلفات و مصدومیت به راحتی از مرحله گروهی گام به مرحله حذفی و تعیین کننده گذاشت. دشان بخوبی به این امر واقف بود که گذر از مرحله گروهی با کمترین صرف نیرو، انرژی و تلفات،حکم کیمیا را برای بازی در مراحل حساس و حیاتی حذفی را دارد. گرچه بیشتر کارشناسان فوتبال جهان برزیل، آلمان، آرژانتین و اسپانیا(پیش از برکناری لوپتگی) را چهار ضلع قهرمانی تصور می کردند و پس از آنها، فرانسه و بلژیک را نیز دارای شانس می دانستند اما دشان بی سر وصدا و بدون هیاهو و اندک اندک تیمش را با استراحت دادن مطلق به ترکیب اصلی در آخرین بازی مرحله گروهی، با کسب 7 امتیاز به عنوان صدرنشین گروه D وارد مرحله ای شد که باید مقابل آلبی سلسته ای قرار گیرد که فقط سایه ای از آن باقی مانده بود. دشان قبل از رویارویی با آرژانتین بدون اینکه برنامه های تاکتیکی اش را رو کند، به بازی یک هشتم مقابل مسی و یارانش رسید و فرانسه از آن دیدار، استارت قهرمانی را زد.
هرچند قبل از شروع رقابت های 2018 روسیه بیشتر علاقه مندان فوتبال در مورد تیم دشان به دیده شک و تردید می نگریستند. اما تیم دشان ما را به نوعی به یاد تیم ملی ایتالیا سال 1982 انزو بیرزوت می اندازد که در ابتدا بد شروع کرد و هر چه بازی ها پیش تر می رفت، تیم منسجم تر و منظم تر و با برنامه تر می شد و رقابت ها را با قهرمانی تمام کرد. بسیاری عقیده بر این دارند که تیم هایی که بد شروع می کنند، بازی ها را خوب تمام می کنند. دشان در ابتدای رقابت های 2018 روسیه چند مدل بازی را امتحان کرد تا دستش برای حریقان رو نشود، اما او تمام برنامه های تاکتیکی و کلیدی تیمش را روی مدل پایه 1-3-2-4 پایه گذاری کرده بود و بازی های مهم، حساس و حیاتی را با این مدل شروع و تمام کرد، هرچند سیستم های 3-3-4، 2-4-4 و 1-1-4-4 را نیز در طی تورنمنت در زمین پیاده و اجرا کرده بود. در این جام جهانی متوجه شدیم که برای بازی فوتبال و کسب عنوان قهرمانی، نیازی به شیوه و سبک های پیچیده و فوتبال تمام مالکانه و کسل کننده نیست. زیرا رویکرد دشان نسبت به بازی فوتبال در فرانسه تحت هدایتش بسیار ساده و به دور از معادلات پیچیده و فرمول های دست و پا گیر بود و سادگی در تاکتیک هایش موج می زد.
برنامه های تاکتیکی دشان، همانگونه که آسان و ساده بودند، انعطاف پذیری و غیرقابل پیش بینی بودن برنامه هایش نیز حریفان را غافلگیر می کرد. اصل غافلگیری از جمله کارهایی بود که دشان آن را از بازی مقابل بلژیک رقم زد. جایی که پس از به ثمر رسیدن گل اومتیتی، با یک بازی دفاعی و بسته تمام روزنه ها را بر روی شاگردان خلاق و باهوش مارتینز بست، تا فقط قدم به بازی نهایی بگذارد. مهمترین برنامه های تاکتیکی دشان، سرعت انتقال در فازها، هارمونی در خط دفاعی و دفاع تیمی مستحکم، منسجم و هماهنگ بود. دشان و شاگردانش در طول تورنمنت، هیچگاه دچار بازی احساسی نشدند و برای هر بازی استراتژی خود را داشتند. ترکیب های اولیه دشان، مربیان حریف را گمراه کرد و زمانی که باید وارد فاز جدیدی از بازی ها می شد، چیدمان مورد نظرش را وارد زمین می کرد. به کارگیری ژیرو در بازی های بعدی به عنوان مهاجم هدفی که با استفاده از قدرت سرزنی و فشار وحشتناکی که روی مدافعین حریف وارد می کرد، باعث شد که فرانسه روی به بازی طولی بیاورد و سبب شد که گریزمان از قید و بند تاکتیک های دست و پا گیر رها شود و آزادی عمل فراوان او سبب شد که تیم دشان دست نیافتنی شود، هرچند ژیرو در ادامه تورنمنت، نتوانست حتی یک شوت در چارچوب دروازه حریفان بزند، اما دوندگی ها، جابجایی ها و فضاهایی که او در عمق خط دفاعی حریفان به وجود می آورد باعث شد که گریزمان، امباپه، پوگبا و حتی متویدی انرژیک که بخوبی توانست تولیسو را به نیکمت بدوزد نیز فرصت و موقعیت گلزنی پیدا کنند. آیا تغییراتی که دشان در ادامه جام، در ترکیب فرانسه انجام داد، مسیر و طریق را برای کسب جامجهانی دوم، هموار کرد؟دقیقا آری، زیرا تیمش انسجام گرفت و به هارمونی رسید و غیرقابل پیش بینی شد. نقش کانته و پوگبا به عنوان دو هافبک تدافعی که به خوبی در زمین مکمل هم بودند، سبب شد که پوگبا که کمی جلوتر از کانته بازی می کرد، با ارسال های بلند و طولی امباپه را به حرکت درآورد و بازی ترکیبی اش با گریزمان و ارسال های دقیق به دو مدافع کناری (هرناندز،پاوارد) تنوع تاکتیکی را در تیم ایجاد کند.
کانته بعنوان بازیکن پست 6 و پوگبا در نقش بازیکن پست 8 یکی از دلایلی بود که بازی فرانسه را غیرقابل پیش بینی کرده بود، زیرا آنها با کشیده شدن به سمت بالا هم در حمله شرکت می کردند و با سرعت به عقب می آمدند تا در کار دفاعی شرکت کنند. این دو بازیکن به همراه بلیز متویدی، گاها از جلو، ضدحملات حریفان را در همان نطفه خفه و خنثی می کردند. نقش دفاعی متویدی و بازی ترکیبی اش با لوکاس هرناندز، یکی دیگر از برنامه های کلیدی فرانسه مقابل آرژانتین بود.
بازی شاگردان دشان مقابل آلبی سلسته یکی از بهترین بازی های جام جهانی و فرانسه بود. در این دیدار، رویکرد عالی دشان و شاگردانش را به خوبی نسبت به دیدارهای مرحله گروهی به عینه شاهد بودیم. زیرا تیم فرانسه به انسجام و هارمونی رسیده بود. همه به تغییر در شکل و نوع بازی فرانسه نسبت به بازی های مرحله گروهی پی بردند، زیرا انرژی ذخیره شده از مرحله گروهی، به ناگاه در ساق های بازیکنان فرانسوی رها شده بود و استارت های سریع بلند و طولانی امباپه، گریزمان، متویدی، ژیرو که با پاس های طولی و ریسکی و بلند پوگبا که از عقب زمین تدارک دیده می شد، کمر مدافعین آرژانتین را خم کرده بود.
همانگونه که در بالا ذکر شد، شکل و نوع تاکتیک های اتخاذ شده از سوی دشان در مراحل حذفی، به کلی با مرحله گروهی این تیم متفاوت بود، او ترکیب اصلی اش را شناخته بود و به خوبی به تیمش انعطاف پذیری لازم را می بخشید. دشان چه زمانی که تیمش از حریف پیش بود و چه هنگامی که از حریفان عقب می افتاد، مسیرهای مختلفی را برای رسیدن به دروازه حریفان و همچنین برنامه های متنوعی برای اداره و کنترل بازی را در دستور کار بازیکنانش قرار می داد. نمونه اش را در دو بازی حساس و کلیدی آرژانتین و بلژیک مشاهده کردیم. زمانی که فرانسه از آرژانتین عقب افتاد دشان بخوبی در فاز حمله، با استفاده از سرعت ویرانگر امباپه و ارسال های طولی و بلند پوگبا و حرکت دو مدافع کناری اش(هرناندز،پاوارد) در کانال های کناری زمین به گل رسید و نمونه دیگرش را هنگامی که در مقابل بلژیک چشم نواز پیش افتاد نیز شاهد بودیم. برابر شاگردان مارتینز هنگامی که از یک ضربه ایستگاهی توسط اومتیتی به گل رسید، شاگردان دشان به خوبی بازی را اداره و کنترل کردند. آنها بخوبی با استفاده از مدل 1-1-4-4 و در ادامه و فراتر از این با استفاده از سیستم تمام دفاعی 1-4-5 تمامی روزنه ها و شکاف ها را بر روی بازیکنان تکنیکی و سرعتی بلژیک بستند و با یک بازی حساب شده از مسیر شیاطین سرخ به فینال رسیدند. تنوع سیستم و تاکتیک در تیم ملی فرانسه یکی از عوامل مهم موفقیت خروس ها درکسب عنوان قهرمانی بود، آنها به معنی واقعی کلمه، یک تیم بودند و ستاره ها کاملا در خدمت کار تیمی بازی می کردند.
دشان در بازی نهایی مقابل کرواسی خسته و تا حدودی فرسوده، رویکرد فوق العاده ای داشت. زیرا او به خوبی می دانست که دالیچ همان برنامه ای را که مقابل انگلستان پیاده کرد را در برابر فرانسه نیز اجرا می کند، کشیدن بازی به یک سوم دفاعی حریف و بازی خط به خط، تدریجی و بیشتر از کناره ها با محوریت مودریچ خواهد بود. بنابراین دشان با حفظ دفاع منطقه ای به کانته ماموریت داد که فضای مودریچ را تنگ و محدود کند، دقیقا کاری که برابر مسی در بازی آرژانتین موفق به انجامش شده بود اما مودریچ با هوش، با کشیدن شدن به کناره ی سمت راست بارها کانته را به سمت کناره کشید و چندین بار موفق به گرفتن خطا و حتی کانته را مجبور به گرفتن کارت زرد از این هافبک دونده و خستگی ناپذیر کرد تا جایی که نبوغ دشان به مدد فرانسه آمد و در ابتدای نیمه دوم انزونزی را به جای کانته اخطار گرفته، وارد بازی کرد و همان ماموریت را به او محول کرد.
در بازی فینال جام جهانی 2018 در مقابل کرواسی، برنامه ی دشان بر روی الیویه ژیرو و امباپه هدف گذاری شده بود به همین منظور مدافعین فرانسه و پوگبا با ارسال های بلند یا ژیرو مهاجم تنومند را درگیر بازی هوایی با مدافعین کرواسی می کردند یا امباپه را در فضای پشت استرینیچ صاحب توپ می کردند، تا از این طریق گریزمان صاحب توپ می شد تا یک حمله ای را طراحی کند و یا از حریف ضربه ایستگاهی بگیرد که این برنامه سریعا نتیجه داد و فرانسویان از طریق ضربه ایستگاهی به گل نخست خود دست یافتند سپس در نیمه دوم همانگونه که انتظار می رفت، با تحلیل قوای جسمانی کروات ها، پوگبا و امباپه از عمق دفاع از هم گسیخته کرواسی دو بار دروازه سوباشیچ را فرو ریختند و چنانچه اشتباه مبتدیانه لوریس نبود پس از 48 سال نتیجه بازی فینال جام جهانی 1970 مکزیک که با قهرمانی برزیلی ها همراه بود، مجددا تکرار می شد. با اینکه کرواسی در مقابل فرانسه، مالکیت بیش از 65 درصدی توپ را دراختیار داشت، اما این همان برنامه ای بود که دشان به دنبالش بود تا همانند اندیشه های اریگو ساکی، توپ را به حریف بدهد تا فضا را از حریف بگیرد، زیرا بازیکنی مانند امباپه به چنین فضایی به شدت نیاز دارد، همانگونه که ماهی به آب. فرانسوی ها با این تاکتیک موفق، از عقب زمین خودی پس ازقک قطع توپ به سرعت توپ را با ارسال های متنوع بازیکنی خارق العاده چون پوگبا، بازیکنان خط حمله خروس ها را به سمت دروازه کرواسی به حرکت وا می داشت. اشتباه دالیچ دربازی فینال این بود که او همان تاکتیکی را که برابر انگلیس به کار برده بود را در مقابل فرانسه به کار گرفت که نوعی خودکشی بود. زیرا سرعت انتقال فرانسه در فازها را به هیچ عنوان در تیم ساوتگیت نمی توان مشاهده کرد. دشان مقابل کرواسی به گریزمان وظایفی را داده بود که در اتلتیکو به خوبی با آن آشناست بازی کردن پشت ژیرو به عنوان مهاجم سایه. نقش گریزمان را در بازی فینال بر خلاف بازی های پیشین، کمتر متمایل به عقب دیدیم و بیشتر امباپه و متویدی را در نیمه دوم به عنوان شاتلر در زمین مشاهده کردیم و به عقب بر می گشتند. زیرا انعطاف پذیری دشان در چیدمان حین بازی فوق العاده است. این مربی با شخصیت و به دور از شومن بازی عامیانه که به خوبی با بازیکنان خود ارتباط منطقی و عاطفی بر قرار کرده بود توانست با انتخاب استراتژی مناسب و اتخاذ تاکتیک های ساده و به دور از پیچیدگی های تاکتیکی دهن پر کن و روزمرگی کنونی، که فوتبال را فقط در بازی مالکانه بدون خلق موقعیت می بینند فرانسه را پس از 20 سال بر بام فوتبال جهان قرار دهد، تا فوتبال جهان وارد فاز جدیدی شود.
امین یزدانی