منابع:
کتاب : تفسیر حکیم ج 2
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
پیش از آن که حضرت موسى (ع) که مقام با عظمت کلیم الهى ویژه آن بزرگوار بود و سومین پیامبر اولوالعزم حضرت حق است مبعوث به رسالت شود و سفره هدایت الهى را براى نجات همگان و بخصوص بنى اسرائیل و قوم یهود بگستراند و راه سعادت و خوشبختى را به مردم نشان دهد یهود سخت ترین روزهاى خود را زیر شکنجه هاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعونیان مى گزارندند!
زمانى که موسى (ع) مبعوث به رسالت شد و پرچم توحید و خدا پرستى و کرامت و فضیلت را برافراشت و چراغ پرفروغ هدایت را فرا راه یهود قرار داد ارواح پژمرده آنان را جوان ساخت و به جان هاى در بند شده و اسیر گشته آزادى بخشید، و آنان را از زیر بار شکنجه ها و عذاب هاى فرعون و قومش نجات داد.
ولى دقت کنید که این پیامبر بزرگ و این منجى خیرخواه و این دلسوز امت یهود در برابر خدمات معنوى و مادى اش از یهود چه دید و چه پاداشى گرفت؟
به یکى از پاداش هائى که این قوم عنود به آن پیامبر با کرامت دادند چنان که تفاسیر و تواریخ و روایات نقل مى کنند به عنوان مثال اشاره مى شود.
هنگامى که موسى و بنى اسرائیل به فرمان حضرت حق مصر را مخفیانه ترک کردند و به کنار رود نیل رسیدند، موسى با اشاره عصاى خود آب ها را روى هم ریخته در لابلاى رود خروشان راهى نمایان شد. موسى (ع) فرمان داد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولى آنان یک صدا گفتند: ما دوازده قبیله ایم و هر قبیله اى عادات و رسوم مخصوصى دارد بنابراین باید راه دوازده بخش شود تا فرمانت را اجرا کنیم.
موسى به اذن حق به دریا گفت: دوازده راه باز کن و دریا دوازده راه باز کرد.
ولى آنان یک قدم پیش نرفتند و بهانه و عذرشان این بود: ممکن است که در میان راه ما را به یکدیگر نیازى افتد پس دریا را بگو تا چون پنجره ها سوراخ هائى در میان دیوارهاى آب باز کند، تا هر قبیله اى بتواند قبیله هاى دیگر را ببیند و با آنان گفتگو کند، و چنین شد.
ولى باز هم برجاى خود ایستاده و فریاد زدند: پاهاى ما برهنه است و زمین رود نیل رطوبت دارد و تا فرمان ندهى زمین خشک شود ما از آن عبور نمى کنیم.
خداوند فرمان داد زمین خشک شد ولى باز هم برجاى خود ایستادند و این بار بى ادبى و وقاحت را به منتها درجه رسانیده و با یکدیگر چنین گفتند:
موسى ما را از شهر آواره کرد و اینک مى خواهد در دریا غرقمان کند تا مال و ثروت هایمان را نصیب خود نماید و به تصرف خویش درآورد!!
موسى با یک دنیا دِهشت در حالى که لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پاى بر رود نیل نهاد و پیشاپیش آنها به راه افتاد.
این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود که یهود به موسى نشان دادند.
باز در همان مدارک آمده: چون یهود از رود نیل خارج شدند و خیالشان با نابودى فرعونیان از برکت موسى راحت شد و به صحراى سینا رسیدند به موسى گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده در صحرائى شن زار سکونت دادى، این چه رفتارى است که با ما دارى مگر ما سنگ هستیم و نیاز به خوراکى و آشامیدنى نداریم؟!
خداى مهربان فرمان داد تا از آسمان براى آنان طعام بیاید و ابرى بر آنان سایه اندازد، و سنگى به آنان آب دهد.
چندى به آن منوال گذشت تا آن که روزى به موسى گفتند ما طعام هاى آسمانى نمى خواهیم به خدایت بگو «دقت کنید گفتند به خدایت بگو «1» نه به پروردگارمان» همان پیاز و سبزى و خیار و عدس و سیر «2» را براى ما قرار دهد زیرا ما به آنها عادت کرده ایم و براى ما خوش مزه تر از طعامى است که خدا از آسمان نازل مى کند!!
موسى گفت: پس داخل یکى از این قریه ها شوید و آنچه مى خواهید خود بکارید، دیگر خداوند براى شما طعامى نخواهد فرستاد.
نافرمانى و لجاجت یهود آنقدر زیاد شد، و آزارشان به عبد صالح خدا حضرت موسى چنان اوج گرفت که خدا عقوبتى سخت متوجه آنان کرد، و آن این بود که مدت چهل سال در صحراها و بیابان ها سرگردان بودند و آنان که با موسى بیرون آمدند آرزوى ورود به شهر را به گور بردند و نوه ها و نواده هایشان با یوشع بن نون هزار و پانصد سال پیش از میلاد وارد شهر کنعان شدند.
پس از آن هم این قوم بدکردار و لجوج در نسل هاى بعد به خاطر جنایتشان و خیانت به دین خدا و ظلم و ستمشان به مردم دچار عقوبت هاى فراوان شدند ولى باز هم به علت سنگدلى عبرت نگرفتند.
حکومت و دولت آنان سالها پس از سلیمان که زمینه دین دارى و آرامش را براى آنان فراهم کرده بود به دو بخش تقسیم شد: یکى در شمال که پایتختش نابلس بود و دیگرى در جنوب که پایتختش در اورشلیم قرار داشت.
این دو دولت مدت دویست سال با هم جنگیدند تا آن که سرجون امپراطور آشورى ها بر آنان چیره گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند و به دربدرى و ذلت گرفتار شوند.
پس از آن که نینوا به دست کلدانیها سقوط کرد یهود براى به هم زدن میان آنان و مصرى ها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فتنه گرى شدند که از پى آن جنگ دامنه دارى میان آنان واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال 562 پیش از میلاد پیروز شد و براى انتقام از فتنه گرى ها و جنایات یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکل شان را نابود ساخت و همه را دست بسته با ذلت و خوارى به بابل سوق داد.
مدت زیادى را در اسیرى گذراندند تا کورش پادشاه ایران که مادرش یهودى بود آنان را از اسیرى که به اسیرى بابل مشهور شده بود نجات داد و دوباره هیکل را بنا کرد.
در ایام هیلین یهود عنود و خرابکار و فتنه گر مورد تهاجم هاى بسیارى واقع شدند که آخرین آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى قیطس اورشلیم را خراب کرده، هر چه یهودى بود اسیر کرد و به رُم فرستاد، این حادثه در سال 70 میلادى واقع شد و در سال 125 میلادى ادریانوس امپراطور رومانى برآنان تاخت و اورشلیم را خراب کرد و تعداد پانصد هزار یهودى را نابود و پنجاه هزار نفرشان را اسیر نمود.
در عهد تراجان تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و هنگامى که ادریانوس پادشاه روم شد اورشلیم را به تصرف آورد و انجام مراسم بر یهود سخت گرفت، یهود به رهبرى بارکوخیا شورش کردند ولى پیروز نشدند در این واقعه بیش از 580 هزار یهودى فتنه گر و خرابکار قتل عام شدند و آنان که جان سالم بدر بردند از شهر بیرون رفتند و پس از این تاریخ یهود خرابکارى هاى زیادى کردند و در اثر آن چندین بار قتل عام شدند که مسبب این واقعه ها خود آنان بودند. «3» گوستاولوبون فرانسوى مى گوید: اگر ما بخواهیم صفات و خصوصیات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم باید بگوئیم، یهود چوى آدمیانى هستند که تازه از جنگل داخل شهر شده اند و همیشه از صفات انسانى بى بهره بودند و چون پست ترین مردم روى زمین زندگى مى کنند.
یهود همیشه مردمى وحشى، سفاک و بى غیرت بوده و حتى در زمان هائى که خود آنان بر کشورهاى محل اقامت خود حکومت میکردند باز هم از سفاکى خود دست برنداشته اند، بى پروا داخل جنگ شده و چون از پاى در آیند به یک مشت خیالات ناانسانى و بى اساس پناه میبرند، خلاصه آن که هیچ فرقى میان یهود و حیوانات یهود نمى توان گذاشت. «4»
ویژگى هاى یهود در همه دورها
خالق هستى و پدید آورنده موجودات که به ظاهر و باطن هر چیزى آگاه است و پنهان و آشکار ذره اى از او پنهان نیست این قوم خطرناک و این گروه فتنه انگیز و آتش بیار هر معرکه را در قرآن مجید در ضمن بیان کردن برجسته ترین اوصافشان به جهانیان معرفى مى کند تا هرگونه رابطه را با آنان قطع کرده و از هرگونه کمکى به آنان که در راه تقویتشان بکار برده مى شود حذر کنند و از دوستى با آنان بپرهیزند باشد که تسلیم حق شوند و به جنایاتشان خاتمه داده شود.
سنگدلى و قساوت قلب که عامل هر کار بى رحمانه اى است.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: «5»
سپس دل هاى شما پس از آن همه معجزات و حقایق و دلایل محکم و استوار سخت شد مانند سنگ یا سخت تر، زیرا پاره اى از سنگ هاست که از آنها نهرها مى جوشد، و پاره اى از آنها مى شکافد و آب از آن بیرون مى آید و پاره اى از آنها از ترس خدا سقوط مى کند و خدا از آنچه شما یهود عنود مرتکب مى شوید بى خبر نیست.
سنگدلى و قساوت قلب آنان از عذاب هاى دنیائى حق است که به جرم و جنایاتشان مستحق آن شدند چنان که در قرآن مجید آمده است:
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ: «6»
پس آنان را به سبب پیمان شکستنشان لعنت کردیم و از رحمت خود دور داشتیم و دل هایشان را بسیار سخت نمودیم، از سنگدلى آنان است که کلمات خدا را از جایگاه اصلى اش و معانى واقعى اش تغییر مى دهند و بخشى از آنچه را از معارف تورات نازل شده که به وسیله آن پند داده شدند از یاد بردند و نادیده گرفتند و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکى از ایشان آگاه مى شوى پس تا نزول حکم جهاد و به ذلت نشستنشان از آنان گذشت کن و از مجازاتشان بگذر زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد.
قساوت و سنگدلى این ملت وحشى و بى رحم را تاریخ در همه انحصار و قرون مبرهن کرده است.
کاسیوس در کتاب 78 خود در فصل 32 در حوادث سال 117 میلادى مى نویسد، برابر این تاریخ یهود در کناره دریاى طرابلس غرب به رهبرى اندریا براى کشتن رومى ها و یونانیها خروج کردند و همه را از دم تیغ گذراندند سپس خونهایشان را آشامیده و گوشت هایشان را خوردند، سرها و استخوانهاى آنان را هم قطعه قطعه کرده و به سگ ها دادند!!
بسیارى را هم مجبور کردند که یکدیگر را چون حیوانات بکشند تعداد کسانى که در این معرکه بدون گناه به قتل رسیدند به دویست وبیست هزار رسید!!
و همانند همین کشتار را نیز در مصر و قبرس به رهبرى آرت میون تکرار کردند و در آن بیش از دویست وچهل هزار نفر را به قتل رساندند!!
در سافیل واقع در منطقه اسپانیا یکصدوسى هشت مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنان را به گلوله مجروح کردند سپس همه را زنده به خاک سپردند در حالى که دستهایشان به روى زمین ظاهر بود!!
این سنگدلى و قساوت براى این طایفه خبیث تازه و کهنه و پیش از اسلام و بعد از اسلام ندارد، در جنگى که در همین عصر که این نویسنده اخبارش را از دستگاه هاى تبلیغاتى مى شنید و در روزنامه ها مى خواند هنگامى که ضربات سختى بر مصر و اردن و سوریه و لبنان وارد کردند و بر بخشى قابل توجه از بیت المقدس چیره شدند به یکى از قریه هاى نزدیک به شهر هجوم برده در حالى که همه مردم بى گناه قریه از زن و مرد و کوچک و بزرگ از ترس به مسجدى پناه بردند از طریق هوا ده ها تن مواد منفجره در مسجد ریختند و مسجد را با تمام پناهندگانش در آتش سوزاندند!!
2- کشتن پیامبران
در کتاب خدا که محکم ترین و استوارترین سند حقایق است آمده:
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ «7»
مسلماً ما به موسى کتاب عطا کردیم، و پس از او پیامبرانى به دنبال هم فرستادیم و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم، و او را به وسیله روح القدس توانائى بخشیدیم، اى یهود پس چرا هرگاه پیامبرى آئین و احکامى که مطابق هوا و هوستان نبود براى شما آورد تکبر و سرکشى نمودید پس نبوت گروهى را انکار کرده و گروهى را مى کشتید!
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: «8»
هنگامى که به آنان گویند به آنچه خدا بر پیامبر اسلام نازل کرده ایمان آورید گویند: به توراتى که بر خود ما یهود نازل شده ایمان مى آوریم و به غیر آن در حالى که حق است و تصدیق کننده توراتى است که با آنان است کفر مى ورزند بگو: اگر شما از روى راستى و درستى به تورات مؤمن بودید پس چرا پیش از این پیامبران خدا را مى کشتید؟
شگفتا کشتن پیامبران آنقدر در میان آنان عادى و آسان شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود چنان که در روایات است که: یهود میان طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را سر مى بریدند و سپس مغازه هاى خود را باز مى کردند و گویا هیچ حادثه اى اتفاق نیفتاده است!!
از جمله پیامبرانى که به دست آنان به قتل رسیدند ذکریا و یحیى بودند که فقط بخاطر این که آن مفسدان را از فحشا و منکرات منع مى کردند مستحق کشتن شدند، آنان مى خواستند هارون را به قتل برسانند، و براى مسیح چوبه هاى دار نصب کردند ولى موفق نشدند. از همه زشت تر آن که سبب کشته شدن پیامبر اسلام شدند چنان که در کتاب ها و روایات آمده: پس از فتح خیبر دختر حارث بن سلام بن مشکم؟؟ که به ظاهر به اسلام گرائیده بود طعامى از گوشت ذراع گوسپند آلوده به زهر آماده کرد و خدمت رسول اسلام فرستاد، پیامبر که هیچ گاه عادت نداشت غذا را تنها میل کند بشربن براء را دعوت به خوردن غذا کرد، بشر هم دست برده قطعه اى از آن گوشت را خورد، ولى همین که پیامبر مقدارى گوشت را در دهان خود گذاشت و اندکى جوید ناگهان لقمه را از دهان بیرون انداخت و فریاد زد به خدا سوگند این گوشت به من خبر مى دهد که مسموم است، آن زهر به اندازه اى قوى بود که بشر را در همانجا به قتل رسانید و پیامبر را پس از سه سال که از آثار آن رنج میبرد در بیست وهشتم صفر مسافر دار بقا کرد.
پیامبر اسلام به مادر بشر زمانى که در بیمارى منجر به شهادت پیامبر از آن حضرت عیادت کرد فرمود:
این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورد که اکنون رگ زندگى مرا قطع کرده است. «9»
3- دروغ، افتراء، تحریف
در کتاب خدا قرآن مجید درباره این طایفه مفسد و قلب و زبان خطا کارشان آمده است:
وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ: «10»
گروهى از اهل کتاب آرزو دارنداى کاش شما مؤمنان را از راه خدا و صراط مستقیم الهى گمراه کنند (و ابزارشان در این زمینه دروغ و افترا و تحریف است) در حالى که جز خودشان را به ضلالت و گمراهى نمى برند و این واقعیت را درک نمى کنند.
یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: «11»
اى یهود و نصارى چرا در حالى که به حقایق و واقعیات که قرآن و رسالت پیامبر و معجزات اوست آگاهید حق را به باطل مشتبه مى سازید و نیز حق را پنهان مى دارید تا مردم در گمراهى و ضلالت بمانند!
وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ «21»
و از کسانى که یهودى اند به شدت شنونده دروغ اند (با آن که مى دانند دروغ است) و به شدت گوش به فرمان گروهى دیگرند که از روى حسد و کبر نزد تو نیامده اند همانان که آیات خدا را در تورات پس از استوارى در جایگاه هایش تحریف مى کنند و معناى حقیقى اش را تغییر مى دهند و به مقلدان و مطیعان بى سواد خود مى گویند: اگر جانب پیامبر اسلام احکام و فرمان هائى مطابق میل ما را به شما ابلاغ کردند بپذیرید و اگر آن را مطابق خواسته ما ندیدید از قبول آن بپرهیزید و کسانى را که خدا عذاب و رسوائى و ذلتشان را بخواهد تو هرگز نمى توانى چیزى از عذاب خدا را از آنان برطرف کنى اینانند کسانى که خدا به خاطر کثرت دروغ و افترا و ستمشان نخواسته دل هایشان را از آلودگى پاک کند، براى آنان در دنیا خوارى و رسوائى و در آخرت عذابى بزرگ است.
4- مکر و خدعه
این دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهود در کارهاى خود بر آن تکیه مى کنند، مکر و خدعه سرشتى است که در طبیعت هر یهودى دیده مى شود، در هر کجا که هست و در هر کارى که انجام مى دهد، قرآن در این زمینه مى فرماید:
آنان منافقانه و مکارانه به مسیح ایمان آوردند در حالى که عیسى از آنان احساس کفر کرد. «31» آنان با ایمان منافقانه با خدا هم مکر و حیله کردند بى خبر از این که مکر و حیله مکاران با خدا به جائى نمى رسد.
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ: «14»
کافران از یهود درباره مسیح و آئینش نیرنگ زدند و خدا هم کیفر نیرنگشان را داد و خدا بهترین پاداش دهنده نیرنگ زنندگان است.
5- مال اندوزى و ثروت پرستى
از هنگامى که موسى براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوساله اى از طلا و نقره به عنوان الهه براى آنان ساخت تا به امروز مال و ثروت اولین و آخرین و بزرگ ترین معبود یهود است.
هر یهودى در این اندیشه است که ثروت جهان را در اختیار خود بگیرد و از این راه اختیاردار مردم باشد.
وَ تَرى کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ «15»
و بسیارى از آنان را مى بینى که در گناه و معصیت و تجاوز از حدود خدا و حرام خوارى از هر راهى که باشد مى شتابند، هر آینه بد است کارهائى که همواره انجام مى دادند.
6- پیمان شکنى و خیانت به عهد
فکر نمى کنم این مسئله نیاز به توضیح داشته باشد تاریخ این گروه مفسد و این جانیان بى نظیر تمام لحظاتش از پیمان شکنى و نقض عهد موج مى زند.
اگر امکان داشت پیمان شکنى را مجسم دید باید بنا گذاشته شود که به این طایفه خبیث نگاه کرد، چه پیمان ها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و به همه هویت شرافت و کرامت و انسانیت لگد زدند.
7- فساد اخلاق
فاسد بودن به هر صورت و در هر کجا و در هر موقعیت و افساد کردن یکى از وسائل شرافتمندانه پیشرفت یهود است و به قول یکى از سران اروپا هر دملى را که انسان بشکافد خواهد دید که میلیون ها یهودى در آن مشغول افساد هستند، قرآن مجید مى فرماید:
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ «16»
ناسپاسان و کافران از یهود به زبان داود و عیسى بن مریم لعنت شدند، لعنت شدنشان بخاطر این بود که نسبت به فرمان هاى خدا و پیامبران سرپیچى و عصیان داشتند و همواده از حدود الهى تجاوز مى کردند.
آنان یکدیگر را از کارهاى زشتى که مرتکب مى شدند باز نمى داشتند مسلماً بد بود آنچه را همواره انجام مى دادند.
8- ظلم، پیش گیرى از ورود مردم به صراط مستقیم، رباخوارى، مال مردم خوردن از روى ستم
قرآن مجید همه این مفاسد و جنایات را در دو آیه بیان مى کند:
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً «17»
پس به کیفر ستمى که یهود به آیات خدا و خود و دیگران روا داشتند و به سزاى آن که بسیارى از مردم را از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه اى را که بر آنان حلال شده بود (مانند صید ماهى و چربى و شیر و گوشت حیوانات) حرام کردیم.
و نیز این حرام شدن به سبب ربا گرفتنشان بود که از آن نهى شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع و ما براى کافران عذابى دردناک آماده کرده ایم.
از صفات آنان و برخورد خداوند با این ملت معلوم است که اینان مردمى پست، و رذل و بى شرافتى هستند که انسانیت از دست آنان زخم هاى زیادى بر پیکر دارد، و آنچه بر سرشان آمد و میآید قطعاً کمترین کیفر آنان نخواهد بود. «18»
یهود در زمان ظهور اسلام
احبار و علماى یهود پیش از ظهور پیامبر اسلام به وسیله آیات تورات و انجیل از اوصاف پیامبر اسلام و بعثت و قرآن نازل شونده بر او خبر داشتند و به مریدان و تابعان خود هم این حقایق را خبر داده بودند.
الذى یجدونه مکتوباً عندهم فى التورات و الانجیل: «19»
محمد کسى است که یهود و نصارى او را نزد خود با همه اوصاف و نشانه هایش در تورات و انجیل حقیقتى ثبت شده مى یابند.
ولى با ظهور اسلام و طلوع خورشید نبوت و نزول قرآن مجید اکثر علما و بزرگان آنان از حق روى تافتند و گفتند و به باور دیگر یهود دادند که این شخص آن کسى نیست که در تورات و انجیل صفاتش بیان شده است.
این نابکاران که بخشى از منافع مادى خود را که از طریق مردم یهود تامین میشد در خطر دیدند، و مقام و مناصب دینائى خود را با گسترش اسلام بر باد رفته احساس کردند ا زتسیلم مردم خود با مکر و حیله و سفسطه و مفاسطه و مشتبه کردن حق به باطل به اسلام مانع شدند و فضائى به وجود آوردند که عوام یهود در خرابکارى و همدستى با منافقان مدینه و از پشت خنجر زدن به اسلام و آزار مسلمانان و رنج دادن به پیامبر با آنان همدست باشند.
یهود زمان ظهور اسلام البته مستکبران و معاندان و لجبازانشان به سرپرستى احباروها خامها و سران نظامى خود بر ضد پیامبر و قرآن و مؤمنان آتش جنگهائى چون بنیالنظیر، بنى قریضه و خیبر را بر افروختند، و در پنهان هم در جنگهاى مردم کله و سایر قبایل با پیامبر یار و مددگار شرک و کفر شدند و از این طریق موانع سختى در راه گسترش اسلام و زندگى اهل ایمان ایجاد نمودند.
در این زمینه آیات فراوانى در قرآن مجید وضع یهود و گاهى نصارى را که با همه وجود با اسلام و پیامبر به دشمنى برخاستند شرح مى دهد که به خواست خدا در تفاسیر آن آیات به جنایات و ستم هاى آنان نسبت به فرهنگ الهى و مؤمنان اشاره خواهم کرد.
اگر بخواهید بدانید رنج و آزادى که پیامبر اسلام و مؤمنان از دو طایفه یهود و نصارى به ویژه یهود کشیدند در چه حد بود به روایت بسیار بسیار مهمى که شیخ طوسى در کتاب گرانقدر امالى و شیخ حر عاملى در کتاب پرارزش و کم نظیر وسایل الشیعه ذکر کرده اند عمیقاً توجه کنید، من متن روایت را همراه با سلسله سندش نقل مى کنم تا به اعتبار روایت هم عنایت کنید:
شیخ طوسى که از اعظم فقها و بزرگان جهان اسلام است و فریقین به درایت، دانش، بصیرت و خدمات ارزنده اش به دین و دیانت و دانش اسلامى اقرار دارند مى فرماید:
«اخبرنا ابن حمّویه قال: حدثنا ابوالحسن قال: حدثنا ابوخلیفه قال: حدثنا مکى قال: حدثنا محمد بن یسار قال: حدثنا وهب بن حزم قال: حدثنا ابى قال: سعمت یحیى بن ایوب یحدث عن یزیدبن ابى حبیب عن ابى سلمه بن عبدالرحمن عن ام سلمه ان رسول الله اوصى عند وفاته: ان تخرج الیهود و النصارى من جزیره العرب و قال الله الله فى القبط فانکم ستظهرون علیهم و یکونون لکم عدّه و اعوانا فى سبیل الله:»
راویان روایت را نهایتاً به ام سلمه همسر با کرامت پیامبر اسلام مى رسانند که این بانوى مؤمنه عفیفه بزرگوار مى گوید:
رسول خدا هنگام وفاتش سفارش کرد که یهود و نصارى را از منطقه جزیره العرب بیرون کنید و دنبال گفتارش فرمود خدا را خدا را به توجه به مصریان که به زودى بر آنان پیروز مى شوید و آنان اسلام را مى پذیرند و براى شما در راه خدا نیرو و پشتیبان خواهند بود.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره، آیه 61.
(2)- بقره، آیه 61.
(3)- براى آگاهى بیشتر از جنایات و فتنه گرى هاى این قوم عنود به کتاب هاى فلسطین و الضمیر الانسانى، مجله العربى شماره 109، تاریخ الاسرائیلیین، تاریخ القدس، خطر الیهودیه العالمیه، الیهود فى تاریخ الحضارات الاولى و دنیا بازیچه یهود مراجعه کنید.
(4)- دنیا بازیچه یهود، 11.
(5)- بقره، آیه 74.
(6)- مائده، آیه 13.
(7)- بقره، آیه 87.
(8)- بقره، آیه 91.
(9)- بحار، ج 21، ص 6- سیره ابن هشام- مکتب اسلام سال نهم شماره 3 ص 162- تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 416 ..
(10)- آل عمران، آیه 61.
(11)- آل عمران، آیه 71.
(21)- مائده، آیه 41.
(13)- آل عمران، آیه 52.
(14)- آل عمران، آیه 54.
(15)- مائده، آیه 62.
(16)- مائده، آیات 78- 79.
(17)- نساء، آیات 160- 161.
(18)- مطالب این بخش با اندکى تصرف و اضافه از مقدمه طولانى کتاب دنیا بازیچه یهود استفاده شد.
(19)- اعراف، آیه 157.