مجله:فرهنگ کوثر - شماره 16
در قرآن و سنت رسول خدا ویژگیهایی برای اهل بیت ذکر شده است. بدین جهت بایدبا دلیل قطعی معلوم شود که آنها کیانند.پیش از اینکه به اصل موضوع بپردازیم،بجاست دلایل اهمیت اهل بیت(ع) و نیزبعضی ازمسایل مربوط به آنها رایادآورشویم.
1 آیه تطهیر
خداوند در سوره احزاب می فرماید:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (1) برای روشن شدن معنای آیه توجه به دو نکته ضروری می نماید:
الف) مفهوم واژه تطهیر
ب) مراد از اراده
2 مفهوم واژه تطهیر
طهارت مصدر طهر و طهر و به معنای پاکی از عیوب وکثافتهای مادی و معنوی و ظاهری و باطنی و اخلاقی است. سخن خداوند متعال: «ولهم فیها ازواج مطهره » (2)
و قول اعراب: «و قوم یتطهرون » و «امراءه طاهره » بدین معناست مراد از طهارت در آیه مبارکه تطهیر نیز همین است; زیراخداوند پاکی اهل بیت از هر آلودگی و عیب مادی و معنوی و ظاهری و باطنی رااراده کرده است. ما، همانند اندیشمندان علم اصول، در بحثهای خود گفته ایم که هر گاه متعلق چیزی ذکر نشود، افاده عموم می کند. البته معانی دیگری نیز برای آن ذکر کرده اند که به یادآوری آنها نیاز نیست.
معنای اراده خداوند
واژه «اراده »، در آیه یادشده، به معنای اراده تکوینی است نه تشریعی; و تخلف مراد از اراده تکوینی امکان ندارد:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له: کن فیکون.» (3)
واژه «اراده »، دربسیاری از آیات قرآن، به معنای اراده تکوینی و در مواردی اندک به معنای اراده تشریعی (نفس اوامر و نواهی و آئین نامه) است.
این واژه حدود 138 بار در قرآن به کار رفته است و در 135 مورد به معنای اراده تکوینی است. این امر ما را در فهم اراده تکوینی از آیه تطهیر نیز یاری می دهد. اگر چه واژه اراده در آیه تشریع وضو و غسل «یرید لیطهرکم ... .» (4)
و نیز آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (5) در معنای تشریعی به کار رفته است، ولی در این آیات قرینه قعطی وجود دارد که نشان می دهد منظوراز آن، اراده تشریعی است. قرینه قطعی، مورد آیه است که فعل عباد است.
از سوی دیگر، همه اندیشمندان علوم قرآنی معتقدند که این آیه مزیتی را برای اهل بیت برمی شمرد و این مزیت در صورتی از آیه استفاده می شود که مراد ازاراده، اراده تکوینی و انفکاک ناپذیر از مراد باشد; زیرا:
الف) اگر مراد اراده تشریعی باشد، فرقی میان این آیه با آیه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همان گونه که «یرید لیطهرکم ...» هیچ فضیلت خاصی را برای مردم ثابت نمی کند، آیه تطهیر نیز فضیلتی را برای اهل بیت به اثبات نمی رساند.
ب) اراده تشریعی پروردگار به اهل بیت رسول اختصاص ندارد، بلکه شامل همه انسانها می شود. و این با کلمه «انما»، که از قویترین ابزار حصر است،منافات دارد.
2. احادیث رسول خدا در باره فضایل اهل بیت (علیهم السلام)
احادیث رسول خدا درباره فضایل اهل بیت بسیار است. بجاست در اینجا برخی از آنها را یادآور شویم:
پیامبر اکرم فرمود: احبوا الله لما یغذوکم من نعمه و احبونی بحب الله واحبوا اهل بیتی لحبی (6) و فرمود: انما مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح فی قومه من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق. (7) مثل اهل بیت من در میان شماهمانند کشتی نوح در میان قوم او است.
هر کس در آن سوار شد، نجات پیدا کرد و هر که تخلف ورزید، در دریا غرق شد.
و انما مثل اهل بیتی فیکم مثل باب حطه فی بنی اسرائیل من دخله غفرله (8); مثل اهل بیت من در میان شما همانند درب حطه در بنی اسرائیل است. هر کس داخل در آن شود، مورد آمرزش قرار می گیرد. (9) در بحار از رسول خدا وایت شده است که فرمود «انا اهل بیت اختار الله عز و جل لنا الاخره علی الدنیا»; ما اهل بیتی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برگزیده است.
در همین کتاب می خوانیم که رسول خدا فرمود: «انا اهل بیت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن »; ما اهل بیتی هستیم که خداوند فواحش وچیزهای ناپسند ظاهری و باطنی را از ما دور کرده است.
و فرمود: من سره ان یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنه عدن غرسها ربی فلیوال علیا من بعدی ولیوال و لیه و لیقتد باهل بیتی من بعدی، فانهم عترتی خلقوا من طینتی، و رزقوا فهمی و علمی، فویل للمکذبین بفضلهم من امتی القاطعین فیهم صلتی لا انا لهم الله شفاعتی. (10) کسی که دوست دارد زندگی اوبسان حیات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سکونت گزیند در بهشت عدن، که پروردگارم درختان آن را غرس کرده است، از علی طرفداری کند (ولایت علی رابپذیرد) و طرفدار طرفداران علی باشد و پس از من از اهل بیتم پیروی کند; زیراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شده اند و از فهم و علم من برخودارند.
وای بر آن گروه از امتم که برتری آنها را تکذیب می کنند و رشته ارتباط با من را قطع می کنند. خدا شفاعت مرا نصیب آنها نگرداند.
حدیث ثقلین از طرق مختلفی نقل شده است که برخی از آنها را با متن حدیث می آوریم. زید بن ارقم از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «انی ترکت فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفوننی فیهما.»
زید بن ثابت از آن بزرگوار روایت می کند که فرمود: «انی تارک فیکم خلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض (او ما بین السماء الی الارض) و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.»
در صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری روایت شد که رسول خدا فرمود: «ایها الناس انا بشرمثلکم یوشک ان یاتینی رسول ربی فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله فیه النور خذوا بکتاب الله و استمسکوا به فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال: و اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیت، اذکرکم الله فی اهل بیتی،اذکرکم الله فی اهل بیتی ». ای مردم، من همانند شما انسان هستم. نزدیک است فرستاده پروردگار (عزرائیل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت کنم.
من دو چیز سنگین و نفیس در میان شما می گذارم; نخست کتاب خدا که در آن نور وهدایت است. پس به آن عمل کنید. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسیار تاکید وترغیب کرد و فرمود: و اهل بیتم. در باره اهل بیتم شما را به یاد خدامی اندازم ... .» این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود.
طبق نقلی دیگر حضرت فرمود:
«...انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتی فانظرواکیف تخلفوننی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ثم قال: ان الله عز و جل مولای و انا مولی کل مؤمن، ثم اخذ بید علی فقال:من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیثما دار و قال:
اللهم ادر الحق مع علی حیث ما دار; و قال:
یا عمار، ان رایت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علی ودع الناس انه لم یدلک علی ردی و لن یخرجک من هدی. و قال له غیر مره:
حربک حربی و سلمک سلمی.» (11) من در میان شما دو چیز گرانمایه باقی گذاردم که یکی از دیگری بزرگتر است. اینها کتاب خدا و عترت من است.
پس بنگرید که پس از من، چگونه با این دو رفتار می کنید. این دو از هم جدانمی شوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنی هستم. آنگاه دست علی را گرفت و گفت: هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای او است; خدایا، با دوستانش دوست باش; و گفت:
علی با حق است و حق با او; هر جا علی برود، حق بر گرد او می چرخد; و گفت:
خدایا حق را هر جا که علی می رود بر محور او بچرخان; و گفت: ای عمار، اگردیدی علی به راهی رفت و همه مردم به راه دیگر تو به راهی که علی رفته برو ومردم را واگذار; زیرا علی تو را به هیچ بدی راهنمایی نمی کند و از هیچ هدایتی منحرف نمی سازد; و بارها به علی گفت:
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من.
و فرمود: «ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سریعا فینطلق بی و قد قدمت الیکم القول معذره الیکم الا انی مخلف فیکم کتاب ربی عز و جل و عترتی اهل بیتی ثم اخذ بید علی فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض فاسالهما ما خلفت فیهما.»
ای مردم، بزودی روانم از طرف خداوند شتابان قبض خواهد شد و از میانتان خواهم رفت. این سخن را، برای اتمام عذر و حجت، با شما در میان نهادم; ولی بدانید که من پس از خود کتاب خدا وعترتم یعنی اهل بیتم را، به عنوان جانشین در بین شما قرار می دهم. سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است، ازهم جدا نمی شوند تا در قیامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از این دو، قرآن وعلی، در باره آنچه که در آنها باقی نهادم، خواهم پرسید.
و فرمود: «انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز وجل و عترتی، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی و ان اللطیف اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفوننی فیهما. » من بزودی از سوی خدا فراخوانده می شوم و اجابت خواهم کرد. در میان شما دو چیز گرانمایه باقی می گذارم، کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا رشته ای کشیده شده بین آسمان و زمین است و عترتم که اهل بیت است. خداوند لطیف و خبیر مراآگاه ساخت که این دو از هم جدا نمی شوند تا اینکه نزد حوض بر من وارد شوند.
بنگرید پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار می کنید.
این حدیث از جمله احادیثی است که همه علما و مفسران و محدثان و لغت شناسان اهل سنت (12) آن را نقل کرده اند. (13) بخشی از تفسیرهایی که حدیث ثقلین را نقل کرده، عبارت است از:
تفسیر امام فخر رازی; (14) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، احمد بن محمدثعلبی; تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر; الباب التاویل فی معان التنزیل فی التفسیر، علی بن محمد شافعی معروف به خازن.
علمای تاریخ و لغت و سیره نگاران و رجال و تذکره نویسان نیز، به مناسبت، حدیث ثقلین را نقل کرده اند. برای اطلاع بیشتر می توان به رساله «حدیث الثقلین »،که از سوی دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در مصر منتشر شده، مراجعه کرد.
این حدیث، علاوه بر استحکام متن، دارای سندی متواتر و مطمئن است. در صواعق المحرقه می گوید: حدیث ثقلین را حدود بیست نفر از صحابی رسول خدا نقل کرده اند. (15) علامه سید هاشم بحرانی در غایه المرام می گوید: حدیث ثقلین ازطریق اهل سنت 39 سند و از طریق شیعه 82 سند دارد.
در هر حال این حدیث (16) «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » از نوع مشهورترین احادیث است و علت اشتهارش، این است که رسول خدا آن را در اماکن متعدد و حساسی بازگو کرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدینه هنگامی که آخرین لحظات زندگی پر برکتش را سپری می کرد و در غدیر خم، هنگام بازگشت از آخرین سفر حج و هنگام بازگشت از طائف.
و همین موضوع از قرائنی است که اهمیت محتوای حدیث را آشکار می کند.
بررسی نتایج حدیث ثقلین
این حدیث، از یک سو، وجوب تمسک به قرآن و عمل به تعالیم آن را می رساند و از سوی دیگر، لزوم پیروی از عترت را بیان می کند.
افزون بر این، مختصری از آنچه از این روایت استفاده می شود، چنین است:
الف) عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از خطا و اشتباه.
دلیل این امر کنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفی شدن آن دو است.
شکی نیست که در قرآن باطل راه ندارد: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه ».
ب) جدا نشدن عترت از قرآن
(لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) روایت بر این واقعیت تاکید می کند که عترت هرگز از مسیر قرآن جدا نشده، سهوا یا عمداخطایی را مرتکب نمی شود; زیرا اگر خطا و انحراف سهوی و نسیانی در عترت راه داشت، عبارت «آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد» صحیح نبود. اگر خطا ازروی جهل یا غفلت و سهو باشد، ممکن است گناه به شمار نیاید، ولی افتراق ازقرآن خواهد بود. بر این اساس، عبارت «حسبنا کتاب الله » (نیازی به اهل بیت نیست) نادرست است و نیز عبارت «حسبنا اهل البیت » (نیازی به قرآن نیست)نادرست است. ج) همراهی همیشگی قرآن و عترت کلمه «لن » علاوه بر نفی جدایی عترت و قرآن از یکدیگر، رابطه و همبستگی و همراهی کتاب و عترت را جاودانه می سازد و بر آن تاکید می کند.
د) تضمین هدایت
«ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتی که به هر دوتمسک کنید گمراه نمی شوید. در حقیقت تمسک به قرآن منهای عترت و تمسک به عترت منهای قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمین نمی کند; بلکه تنهاتضمین کننده هدایت انسان، تمسک به هر دو است.
عبارت «فانظروا کیف تخلفوننی فیهما» نیز این مطلب را تاکید می کند. مطلبی که در روایت طبرانی: «فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنهما فتهلکوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منکم » با صراحت بیشتری بیان شده است. (17)
ه) امتیاز علمی آنان
بر دیگران روایت نشان می دهد که اهل بیت(ع) در همه علوم از دیگران برترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم.» بدین جهت پیامبر بر پیروی ازآنها تاکید کرد و فرمود الحمدلله الذی جعل فینا الحکمه اهل البیت.
پی نوشت ها:
1 - احزاب، آیه 3.
2 - بقره، آیه 25.
3 - یس، آیه 82.
4 - مائده، آیه 6.
5 - بقره، آیه 185.
6 - سنن ترمذی 5 / 664 /13789 و مستدرک حاکم 3 / 150 و 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 مقصد دوم، ص 171 و مجمع الزوائد9 / 168 و جامع صفیر 2 /533و تلخیص الذهبی و ینابیع الموده و تاریخ الخلفاء و ...
7 - مستدرک 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 / 152; مجمع الزوائد9 / 168;جامع سفیر 2 /533 / 8162.
8 - مجمع الزوائد هیثمی 9 / 168.
9 - مستدرک حاکم 3 / 128 و جامع کبیر طبرانی و اصابه ابن حجر عسقلانی و کنزالعمال 6 / 155 و المناقب خوارزمی /36 و ینابیع الموده /149; حلیه الاولیاء1 /86; تاریخ ابن عساکر 2 / 95.
10 - مستصفی 1 /136.
11 - رک: به دلائل الصدق، ج 2، ص 303.
12 - رک: صحیح، مسلم بن حجاج نیشابوری، ج 4، ص 1873 /36; خصائص النسائی احمدبن شعیب نیشابوری (معروف به نسائی); سنن ترمذی 5 / 662 /3786، 3788; سنن ابوداود و ابن ماجه و دارمی; الصواعق المحرقه، ص 122; مسند احمد بن حنبل 3 /17،26،59 و 4 /366 و 5 / 181،189; انساب الاشراف بلاذری 2 / 110; مستدرک،حاکم 3 /109، 110،126، 148; اسد الغابه 2 / 12; مفاتیح السته 4 / 190 /4816; مجمع الزوائد هیثمی 9 / 162; تاریخ خطیب بغدادی 6 / 442; فصول المهمه ابن صباغ / 22; مناقب خوارزمی /93; ینابیع الموده قندوزی / 31; محمد بن علی الصبان چاپ شده در حاشیه نورالابصار / 110; تذکره الخواص، ابن جوزی / 322;ذخائر العقبی محب الدین طبری /16.
نظم درر السبطین / 331; السیره الحلبیه، علی حلبی،3 / 308; نسیم الریاض 3 /410; السیره النبویه 4 /416.
13 - تفسیر فخر رازی 8 /163.
14 - الصواعق المحرقه، ص 148.
15 - حدیث ثقلین را اندیشمندان مذاهب اسلامی در کتابهایشان یادآور شده اند. ازاینرو هر که در صحت آن تردید نماید راه خطا رفته است. علامه ذهبی که در حدیث بسیار سختگیر است نتوانسته در این حدیث اشکال کند.
16 - الصواعق المحرقه، ص 148.
17 - صحیح مسلم، ج 7، ص 121.