منابع تاریخی ادعا می کنند که در سال 1915 بیش از 1٫5 میلیون نفر از جمعیت دو میلیون نفری ارامنه ی ساکن قلمرو امپراطوری عثمانی در نتیجه ی سیاست های بی رحمانه ی سلاطین عثمانی جان خود را از دست دادند که اکنون به «نسل کشی ارامنه» از آن یاد می شود. سیاست های دقیق و وسواسانه ی دولت عثمانی در سرپوش گذاشتن بر این رخداد ناگوار و حجم وسیع این وحشیگری سیستماتیک باعث شده است که هیچ گاه تعداد دقیق قربانیان مشخص نشودد و آمار قربانیان در منابع تاریخی مختلف اختلافات فاحشی داشته باشند.
در این رویداد غیر قابل انکار تاریخی نیز مانند دیگر کشتارهای دسته جمعی، عاملان نسل کشی ارامنه قصد داشتند که هیچ گونه مدرکی از این رخداد وحشتناک باقی نماند. با این وجود از مطالعه ی منابع و نوشتجات تاریخی که به این کشتار پرداخته اند می توان به 10 واقعیت عمده در این مورد دست یافت که در ادامه ی متن به آن ها اشاره خواهیم کرد.
10- سه پاشا که امپراطوری عثمانی را به سمت جنگ سوق داده و کشتار ارامنه را تصویب کردند
از راست: جمال پاشا، انور پاشا و طلعت پاشا
طلعت پاشا (Talât Pasha) وزیر اعظم، انور پاشا (Enver Pasha) وزیر جنگ و جمال پاشا (Djemal Pasha) فرمانده ی نیروی دریایی و از وزرای حکومت عثمانی سه نفری بودند که در جریان جنگ جهانی اول دستور نسل کشی ارامنه را صادر کردند.
تنفر و کینه ی طلعت پاشا نسبت به ارامنه بر کسی پوشیده نبود و وی از دیرباز به دنبال راهی برای اخراج آن ها از سرزمین های امپراطوری عثمانی می گشت. یک زبان شناس دانمارکی به نام یوهانِس اوستروپ (Johannes Østrup) در خاطرات خود ادعا کرده که طلعت پاشا در سال 1910 میلادی برنامه ی خود برای از بین بردن تمامی ارامنه ی ساکن در خاک عثمانی را با وی در میان گذاشته است. او سخنان طلعت پاشا در این مورد را چنین نقل می کند: ” اگر روزی در این کشور به قدرت برسم تمام توان خود را برای پاکسازی نسل ارامنه انجام خواهم داد”.
آرزوی او برای به دست گرفتن قدرت در سال 1913 از طریق کودتا به واقعیت می پیوندد و سال بعد حکومت عثمانی وارد جنگ جهانی اول می شود. یک سال بعد از آن نیز (سال 1915) برنامه ی طلعت پاشا برای کشتار سیستماتیک ارامنه آغاز می گردد.
بعد از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول هر سه نفر آن ها از کشور خود فرار کردند. دولت جدید این سه پاشا را عامل اصلی ورود امپراطوری عثمانی به جنگ جهانی اول دانسته و آن ها را به ارتکاب جنایت علیه بشریت متهم می کند. سلطان عبدالمجید دوم آخرین خلیفه ی اسلامی امپراطوری عثمانی در اظهاراتی در مورد کشتار ارامنه و دست داشتن سه پاشای مذکور در این حادثه می گوید: ” آن ها بزرگترین لکه ی ننگی هستند که تاکنون ملت و نژاد ما بر پیشانی خود دیده است”.
9- یکی از دوستان قدیمی هیتلر شاهد کشتار ارامنه به دست دولت عثمانی بوده است
مکس اروین وون شوبنر ریچر (Max Erwin von Scheubner-Richter) نایب کنسول آلمان در شهر اِرزِروم (Erzerum) عثمانی در زمان وقوع نسل کشی ارامنه بود. او در یادداشت های خود این کشتار را محکوم و از آن به نام «سیاست نسل کشی» یاد کرده است.
با این وجود، شوبنر ریچر پس از بازگشت به آلمان وارد جنبش نازی شده و روابط نزدیکی را با هیتلر برقرار کرد. وی در سال 1929 در جریان کودتای نافرجام معروف به «بیر هال پوش» (Beer Hall Putsch) که توسط حزب نازی صورت گرفت مورد اصابت گلوله ی پلیس مونیخ قرار گرفت و کشته شد. هیتلر نیز به پاس خدمات شوبنر ریچر، قسمت اول کتاب معروف خود به نام «نبرد من» (Mein Kampf) را به وی تقدیم کرده است. اگر چه مدارک معدودی در مورد مکاتبات و مراودات این دو رهبر نازی وجود دارد اما به نظر می رسد که هیتلر تحت تاثیر تفکرات و نوشته های ریچر شوبنر قرار داشته است.
در 22 آگوست سال 1939 هیتلر در خانه ی خود در کوهستان «اُبرسالزبرگ» سخنرانی مشهوری ایراد کرد. این واقعه یک هفته قبل از حمله ی آلمان به لهستان انجام گرفت و هیتلر در سخنان خود فرماندهان نظامی را از نیت خود برای از بین بردن تمامی لهستانی ها آگاه کرد. لوییس پل لوشنر (Louis Paul Lochner)، فعال سیاسی ضد جنگ و روزنامه نگار آمریکایی، که در آن دوران منابعی را در دولت وقت نازی داشت ادعا می کند که یک رونوشت اولیه از آن سخنرانی هیتلر در اختیار وی قرار گرفته است که وی بعدها در سال 1942 آن را در کتاب خود با عنوان «چیزهایی در مورد آلمان» به چاپ رساند.
در این کتاب سخنان هیتلر در آن سخنرانی معروف چنین نقل شده است: ” من با اطمینان کامل دستور می دهم که هر زن و کودک ساکن در لهستان که نژاد و زبان لهستانی دارد باید بدون درنگ و بدون ذره ای ترحم کشته شوند. تنها بعد از آن خواهیم توانست به راحتی نفس کشیده و به زندگی خود ادامه دهیم. بعد از کشتار ارامنه آیا امروزه کسی از آن موضوع سخنی به میان می آورد؟”.
اگر چه نمی توان تاثیر دقیق کشتار ارامنه را در برنامه ی هیتلر برای کشتار یهودیان مشخص کرد اما شباهت هایی بین این دو واقعه دیده می شود.
8- در جریان این واقعه آن دسته از مردانی که توانایی جنگیدن و کار داشتند به قتل رسیده و بقیه به سمت بیابان روانه شدند
در منابع مختلف، تاریخ شروع برنامه ی نسل کشی ارامنه 24 آوریل سال 1915 اعلام شده است که در این روز 270 نفر از رهبران جوامع ارمنی به اجبار از قسطنطنیه اخراج و به آنکارا منتقل شدند. قبل از این تاریخ مقامات دولت عثمانی تمامی ارامنه ای که در ارتش خدمت می کردند را به واحدهای غیر رزمی منتقل کرده بودند تا بدین ترتیب عملیات پاکسازی نژادی ارامنه را با مقاومت کمتری به انجام برسانند.
بعد از اینکه تمام مردان سالم ارمنی به قتل رسیدند، زنان، کودکان، افراد ناتوان و سالخوردگان باقیمانده را به بهانه ی اسکان مجدد به سمت بیابان های ترکیه رهسپار کردند. در کل بیش از 1٫5 میلیون نفر از ارامنه در جریان این نسل کشی به قتل رسیدند. در ابتدای جنگ جهانی اول، دو میلیون ارمنی در سرزمین های امپراطوری عثمانی زندگی می کردند که بر اساس برآوردها در نتیجه ی این کشتار از هر 4 نفر ارمنی 3 نفر از آن ها به قتل رسیده است.
بسیاری از این افراد به خاطر گرسنگی و تشنگی جان خود را از دست دادند. ماموران حکومت عثمانی به طور مکرر زنان ارمنی در هر سنی را مورد تجاوز قرار داده و آن ها را در نهایت به قتل می رساندند. اعدام های گسترده، غرق کردن، سوزاندن و مسموم کردن ارامنه به یک رویه ی معمول تبدیل شده بود. آن دسته از زنان و کودکان نیز که رنج طاقت فرسای سفر را به جان خریده و زنده مانده بودند در اردوگاه های کار اجباری اسکان داده شدند که آن ها نیز در نهایت به قتل رسیدند.
7- خلافت اسلامی عراق و شام (داعش) مسئول ویران کردن بنای یادبود این نسل کشی در شهر دیرالزور سوریه محسوب می شود
ساخت کلیسای یادبود نسل کشی ارامنه در نوامبر سال 1990 به اتمام رسیده و در 4 می سال بعد تقدیس شد. این کلیسا مکان زیارتی خاصی برای بسیاری از ارامنه محسوب می شد. هر ساله در تاریخ 24 آوریل جمعیت زیادی از ارامنه در این کلیسا جمع شده و سالگرد شروع نسل کشی ارامنه در سال 1915 را به جهانیان یادآوری می کردند. هزاران نفر از ارامنه ی سراسر جهان در این کلیسا حاضر می شدند.
دیرالزور از آن جا برای ارامنه اهمیت دارد که آخرین مقصد آن ها در کوچ اجباریشان به شمار می آید. کلیسای یاد شده در واقع درست در محل یکی از اردوگاه های کار اجباری، کشتارگاه و محل دفن ارامنه ای بود که از کوچ اجباری در بیابان ها جان سالم به در برده بودند.
این کلیسا در 21 سپتامبر سال 2014 در حالی که ارامنه بیست و سومین سالگرد استقلال کشور خود را جشن می گرفتند و تنها چند ماه قبل از یکصدمین سالگرد نسل کشی ارامنه توسط نیروهای داعش ویران شد.
6- همزمان با نسل کشی ارامنه، کشتار یونانی ها و آشوری ها نیز اتفاق افتاده است
در دوران جنگ جهانی اول که حکومت عثمانی تلاش می کرد اقلیت های مسیحی را از بین ببرد بیشترین کشتارها در میان ارامنه اتفاق افتاد به همین دلیل در دوران جنگ جهانی اول و بعد از آن بیشتر از نسل کشی ارامنه صحبت شده است. اما همزمان با این کشتارها، نسل کشی یونانی ها و آشوری ها نیز در جریان بود.
تعداد کشته های آشوری ها بیش از 300٫000 نفر برآورد شده که بیشتر آن ها در مرزهای عثمانی با ایران سکونت داشتند. در شهر مدیات (Midyat) در استان ماردین کنونی در ترکیه بیش از 25٫000 آشوری به قتل رسیدند که باعث قیام کوچکی در شهر شد اما نظامیان عثمانی این قیام را به شدت سرکوب کردند. از آن جایی که این قیام در واقع نوعی انقلاب و شورش حساب می شد، تاریخ نگاران ترک کشتار انجام شده در این شهر را نوعی پاسخ به شورش عنوان کرده و آن را نسل کشی و کشتار دسته جمعی ندانسته اند.
تعداد یونانی هایی که در سرزمین های عثمانی به قتل رسیدند بیش از 750٫000 نفر برآورد می شود. در سال 1923 بین دو کشور ترکیه و یونان تبادل جمعیت صورت گرفت که به خونریزی ها پایان داد ولی در نتیجه ی آن بیش از 2 میلیون نفر از جمعیت دو کشور به اجبار خانه های خود را ترک کردند. در این مبادله تقریبا 1٫2 میلیون مسیحی یونانی از محل سکونت خود در ترابوزان، مناطق کوهستانی پونتیک (Pontic Alps)، قفقاز، آسیای صغیر و نواحی تراس شرقی (Eastern Thrace) به اجبار نقل مکان کردند و در ازای آن ها بیش از 400٫000 مسلمان از یونان اخراج شده و به ترکیه رفتند.
5- فدراسیون انقلابی ارامنه (Armenian Revolutionary Federation) در صدد انتقام برآمده بود
در بین سال های 1920 تا 1922 فدراسیون انقلابی ارامنه در عملیاتی با نام «عملیات انتقام» (Operation Nemesis) دستکم 7 نفر از افراد عالی رتبه ی دولتی اهل عثمانی و آذربایجان را ترور کرد. جمال پاشا و طلعت پاشا نیز در میان این کشته شدگان بودند که دو نفر از عاملان اصلی کشتار ارامنه به شمار می آمدند.
این دو در اواخر جنگ جهانی اول و در نتیجه ی حمله ی نیروهای متفقین مجبور به فرار شده بودند و مردم کشور آن ها را از عوامل اصلی شرکت کردن امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول می دانستند. آن ها به طور غیابی محاکمه و گناهکار شناخته شده و به اعدام به وسیله ی سیستم قانونی کشور خود محکوم شدند با این وجود هیچ گاه این اتفاق رخ نداد.
نیروهای فدراسیون انقلابی ارامنه جمال پاشا را در شهر تفلیس گرجستان ردیابی کرده و او را همراه با دو نفر از همراهانش به قتل رساندند. طلعت پاشا نیز در 15 مارس سال 1921 در شهر برلین به ضرب گلوله ی یک مبارز ارمنی به نام سوقومون تِهلیریان (Soghomon Tehlirian) کشته شد. فدراسیون انقلابی ارامنه از تهلیریان خواسته بود که بعد از قتل طلعت پاشا فرار نکند تا با حضور در دادگاه رنج ارامنه در طول کشتار به وسیله ی دولت عثمانی را به جهانیان نشان دهد. این تاکتیک بسیار موفقیت آمیز بود و دادگاه قتل طلعت پاشا بازتاب گسترده ای در رسانه های جهان داشت.
با این وجود تهلیریان از اتهام قتل تبرئه شد. وکیل مدافع وی با زیرکی توانست هیئت منصفه را با این استدلال قانع کند که اگر چه طلعت پاشا توسط تهلیریان به قتل رسیده است اما در واقع تاثر شدید و رنج حاصل از نسل کشی ارامنه شرایط روحی و روانی تهلیریان را چنان تحت تاثیر قرار داده که ناخودآگاه طلعت پاشا را به خاطر دست داشتن در این کشتار به قتل رسانده است. تهلیریان خود در اظهاراتش در دادگاه چنین گفت: ” من خودم را گناهکار نمی دانم زیرا وجدانم راحت است… من یک نفر را کشته ام اما قاتل نیستم”.
4- سه پاشای مذکور از جنگ جهانی اول به عنوان سرپوشی برای نسل کشی ارامنه استفاده کردند
برای سه پاشای یاد شده کشتار سریع ارامنه در بحبوحه ی جنگ یک تاکتیک کلیدی به شمار می آمد. در واقع در دوران جنگ، قدرت های جهانی سرگرم حل مشکلات بزرگ تری (جنگ با متحدین) بوده و وقتی برای پیگیری فجایع انسانی و جنایت علیه بشریت نداشتند.
حتی ادعا شده که این سه پاشا به اعمال خود در این مقوله می بالیده اند. برای مثال نقل شده که طلعت پاشا در پاسخ به نماینده ی سفارت آلمان که نگرانی خود را از کشتار ارامنه ابراز کرده بود چنین گفته است: ” ترکیه از جنگ جهانی به عنوان سرپوشی برای تسویه حساب کامل با دشمنان داخلی اش استفاده می کند یعنی مسیحیان اصیل، بدون این که دولت های خارجی بتوانند دخالتی در این امر داشته باشند”.
اگر چه کشتار ارامنه در دوران جنگ جهانی اول به وقوع پیوسته است اما بر سر تاریخ به پایان رسیدن این نسل کشی اختلاف وجود دارد بدین ترتیب که برخی ادعا کرده اند نسل کشی ارامنه تا سال 1923 یعنی 5 سال بعد از این که سه پاشا بعد از شکست در جنگ از کشور فرار کرده بودند نیز ادامه داشته است.
3- در کشور ترکیه برخی خیابان ها و ساختمان های عمومی به اسم عاملان نسل کشی ارامنه نامگذاری شده است
انکار نسل کشی ارامنه چنان موفقیت آمیز بوده است که در برخی از نقاط کشور ترکیه از اسم بعضی از مقامات رسمی و عالی رتبه ای که در کشتار ارامنه دست داشته اند به نیکی یاد می شود. حتی برخی از بلوارها، خیابان ها، بزرگراه ها و مناطق شهری کشور ترکیه به اسم سه پاشای مذکور نامگذاری شده اند و برخی از مدارس ترکیه نیز اسم این افراد را بر سر در خود دارند.
در سال 2003، مدرسه ای در شهر ترابوزان به افتخار جمال عظمی (Cemal Azmi) که به «قصاب ترابوزان» (Butcher of Trabzon) نیز مشهور است نامگذاری شد. در منابع تاریخی ارامنه آمده است که وی در مورد کودکان ارمنی بسیار بیرحمانه عمل کرده و هزاران کودک بیگناه را در آب های منطقه خفه کرده است. وی برای این کار قایق هایی را از ارامنه پر می کرد و به دریای سیاه می فرستاد سپس این قایق ها را واژگون می کرده و افراد حاضر در قایق در آب غرق می شدند.
سرنوشت دختران ارمنی حتی از این نیز بدتر بوده است. در دادگاه هایی که برای رسیدگی به اقدامات سه پاشای مذکور در سال 1919 در شهر ترابوزان برگزار شد یک شاهد عینی ادعا کرد که عظمی یکی از بیمارستان های شهر را به «مکان عیاشی شخصی» (pleasure dome) خود تبدیل کرده و بعد از تجاوز به دختران ارمنی آن ها را به قتل می رساند.
عظمی یکی از 7 نفر اصلی دخیل در کشتار ارامنه بود که توسط نیروهای فدراسیون انقلابی ارامنه در طی عملیات موسوم به «عملیات انتقام» به قتل رسید.
2- ارامنه هیچ گاه غرامتی بابت این نسل کشی دریافت نکردند
نیروهای امپراطوری عثمانی تمامی پول و متعلقات و املاک ارامنه را غصب کردند اما تا امروز هیچ چیزی به وارثان ارمنی آن ها برگردانده نشده است. حتی هیچ عذرخواهی رسمی یا جبران خسارت عاطفی به خاطر این نسل کشی گسترده از جانب امپراطوری عثمانی و دولت کنونی ترکیه صورت نگرفته و همچنان وقوع این نسل کشی انکار می شود.
استدلال اصلی خودداری مقامات رسمی امپراطوری عثمانی و دولت ترکیه این است که حتی اگر نسل کشی اتفاق افتاده باشد (که نیفتاده است) دیگر حکومت سابقی که مسئول این کشتار بوده است حضور نداشته و حکومت مذکور دیگر وجود خارجی ندارد. اما ارامنه معتقدند که دولت کنونی ترکیه موظف است خسارت های مالی، جانی و عاطفی وارد شده به آن ها را جبران کند. با این وجود، علیرغم این که تمامی سرزمین ها و املاکی که زمانی به ارامنه تعلق داشت اکنون در تملک کشور ترکیه قرار دارد، این کشور همچنان از پرداخت خسارت و جبران نسل کشی ارامنه امتناع ورزیده و حتی وقوع آن را نیز انکار می کند.
با این وجود بازماندگان یهودی که از هولوکاست جان سالم به در برده بودند به نوعی مورد دلجویی قرار گرفته و بخشی از خسارت های آنان جبران شد. شاید یکی از دلایل اصلی حکومت ترکیه برای انکار نسل کشی ارامنه همین باشد که در صورت اعتراف به وقوع آن مجبور خواهد بود جبران خسارت نموده و اموال ارامنه ی قربانی شده را به بازماندگان آنان برگرداند.
1- دولت ترکیه علی رغم وجود شواهد فراوان همچنان وقوع نسل کشی ارامنه را تکذیب می کند
حکومت ترکیه که جانشین امپراطوری عثمانی شده است همواره نسل کشی سیستماتیک بودن آن چه که در سال 1915 آغاز شد را انکار می کند. کشور آذربایجان نیز تنها کشوری است که در کنار ترکیه وقوع نسل کشی ارامنه را در دوران جنگ جهانی دوم بی اساس می داند. کشورهای دیگر هر کدام به نحوی از اظهار نظر قطعی در مورد این کشتار صرفنظر می کنند.
دولت ترکیه همواره متهم شده است که تلاش دارد استفاده از واژه ی«نسل کشی» (genocide) را محدود و ممنوع کرده و به سیاستمدارن، روزنامه نگاران و محققان سراسر جهان توصیه می کند که در مورد این واژه سیاست محدودیت یا سکوت را در پیش بگیرند.
یک واقعیت خنده دار و البته دردناک در مورد انکار نسل کشی ارامنه و خودداری کردن از به کار بردن واژه ی «نسل کشی» این است که این واژه برای اولین بار در سال 1943 توسط یک وکیل یهودی لهستانی به نام رافائل لمکین (Raphael Lemkin) در کتابی با عنوان «حکومت متحدین در اروپای اشغال شده» ( Axis Rule in Occupied Europe) در اشاره به کشتارهای فجیعی که در مورد ارامنه و در جریان واقعه ی هولوکاست انجام گرفته بود مورد استفاده قرار گرفت.
لمکین در این کتاب نسل کشی را به این ترتیب معنی کرده است: ” برنامه ی نظام یافته ای شامل اقدامات مختلف با هدف نابودی بنیان های اساسی زندگی گروه های ملیتی و متعاقباً از بین بردن خود گروه های ملیتی”. با توجه به این تعریف کاملاً مشخص است که کشتار ارامنه در دولت عثمانی تمامی ویژگی های یک نسل کشی را در خود داشته و انکار آن کاملاً سیاسی به نظر می رسد.