ماجرا از آنجا آغاز شد که تیم محیط بانی در منطقه حفاظت شده سرخ قلعه با شکارچی غیر مجاز روبه رو میشوند که پس از تعقیب و گریز در نزدیکی روستای برمک، خودروی محیطبانان دچار سانحه میشود و مهدی احمدی نیک در این حادثه تلخ بهشهادت میرسد. با شهادت این مدافع عزیز طبیعت ایرانزمین، آمار شهدای محیط زیست ایران به بیش از 120 نفر رسید؛ لیستی که نگاه به آن داغ دوستداران طبیعت ایران را تازه میکند؛ داغی که هنوز نیز تازه است.
داغ فراموشی
محیطبانان دوباره به صدر اخبار محیطزیست ایران بازگشتند؛ بسیاری از رسانهها و حتی شبکههای اجتماعی پر از پیامهای تسلیت و ابراز همدردی با خانواده این مدافع عزیز وطن یا جامعه محیطبان ایرانی از سوی مردم و مسئولان شده است اما این ابراز همدردیها و توجه افکار عمومی و مسئولان نیز تنها مدت اندکی بهطول میانجامد و پس از پایان مراسم خاکسپاری دوباره سردی خاک، گریبان حافظه افکار عمومی و مسئولان را خواهد گرفت و دوباره خانواده محیطبان میماند و غم هجران و هزاران مشکلات معیشتی و بروکراسی اداری برای احقاق حقوق خویش.
سرگردانی در پیچ و تاب ادارات بنیاد شهید و محیطزیست؛ سریال تکراری سرگذشت خانواده محیطبانان شهید است. بهگزارش ایسنا« تاکنون 120 محیط بان در راه حفاظت از محیط زیست کشور جان خود را از دست داده و به مقام شهادت نائل شدهاند. از 120 شهیدی که از ابتدای انقلاب اسلامی در حوزه محیط بانی به شهادت رسیدهاند 17 نفر آنها در بنیاد شهید پرونده دارند و خانواده آنها حقوق دریافت میکنند.
مابقی خانوادههایی که سازمان حفاظت محیط زیست سرپرست آنها را به عنوان شهید میداند مبالغی جزئی از سازمان دریافت میکنند». تنها 17 خانواده از میان 120 خانواده توانستهاند از حقوق قانونی خود بهرهمند شوند، آماری که نشاندهنده عمق فاجعه وضعیت محیطبانان در کشور است، محیطبانانی که همیشه در دوراهی شهادت یا قتل قرار گرفتهاند و هر دو راه برای آنها بازی دو سرباخت است.
این روزها، حال محیطبانان نیز همانند محیط زیست ایران خوش نیست، آنها از نبود حامی معنوی و مادی، کمبود امکانات، حقوق و دستمزد پایین و ... در رنج و سختی هستند. محیطبانان، حامیان و پاسداران طبیعت و حیاتوحش این سرزمین، سالها وظیفه خود را با دستان پر یا خالی انجام دادهاند و حافظان محیطزیست بودهاند. باوجود این وظیفه بدون تردید سخت و سنگین، کمترین حقوق را دربین مشاغل دولتی دریافت میکنند و همانند مابقی پاسداران ایرانزمین از بذل جان خویش نیز دریغ نداشتهاند.
خبری از لایحه نیست!
بهجرات میتوان گفت، لایحه حمایت از محیطبانان مسالهای است که مسئولان بسیاری از روسای سازمان حفاظت محیط زیست، نمایندگان مجلس و ... روی آن مانورهای تبلیغاتی بسیاری دادهاند، لایحهای که دردی از این قشر را دوا نمیکند. این مساله را بسیاری از محیطبانان این سرزمین بیان میکنند. به باور آنها، لایحه حمایت از محیطبانان باتوجه به نواقصی که دارد، بیشتر معنوی است؛چرا که افزایش حقوق و مزایا وتغییر قانون بهکارگیری سلاح در آن دیده نشده است.
در این لایحه ذکر شده که به پروندههای محیطبانان بدون نوبت رسیدگی شود.انتظار محیطبانان از این لایحه حمایتی، افزایش حقوق، بیمه تکمیلی و مزایا همچون دیگر کارمندان دولت بود؛ اتفاقی که رخ نداده است.احمد بحری ، محیطبان نیز لایحه حمایت از محیطبانان را تنها یک طرح معنوی میداند و درباره نواقص این لایحه میگوید:« بهنظر من این لایحه بیشتر حمایت معنوی است.
افزایش حقوق و مزایایی در آن دیده نشده وقانون بهکارگیری سلاح تغییر نداشته است. تنها موردی که در این لایحه حمایتی بهچشم میخورد، زمان رسیدگی به پروندههای محیطبانان است. در این لایحه ذکر شده است که به پروندههای محیطبانان بدون نوبت رسیدگی شود. انتظار محیطبانان از این لایحه حمایتی، افزایش حقوق، بیمه تکمیلی و مزایایی همچون دیگر کارمندان دولت بود».
بحری با اشاره به کمبود تجهیزات و امکانات بیان میکند:« موتورسیکلتهای موجود، بسیار قدیمی و فرسوده است. با این موتورسیکلتها نمیتوان شکارچیان را تعقیب کرد.
البته یکسری وسایل دفاعی جدید مانند شوکر و اسپری فلفل در اختیار ما قرار دادهاند که ریسک این وسایل دفاعی، بسیار پایین است و در درگیریها ممکن نیست شکارچی با آن کشته شود. یکی دیگر از مشکلات محیطبانان، نداشتن کفش مناسب است. پوتینهایی که درحال حاضر در اختیار ما قرار دادهاند، بسیار بیکیفیت است. از آنجاییکه کار اصلی محیطبان پیادهروی در طبیعت است، باید کفش مناسبی برای آن تهیه کرد».
بضاعت کم و بودجه اندک
با نگاهی کوتاه به آمار مرگ محیطبانان ایرانی، این پرسش مطرح میشود که وضعیت محیطبان در دنیا چگونه است؟ محمددرویش، کارشناس محیط زیست در اینباره میگوید:« متاسفانه بضاعت سازمان حفاظت محیط زیست ایران، سهم آن از بودجه ملی و شاکله اداری که برای این سازمان تعریف کردند، جوابگوی شرح وظایف محیطبانان نیست.
قصه این است در کشورهایی که به مراتب جمعیت و مناطق حفاظت شده بیشتری دارند حتی یک چهارم این تلفاتی را که در طبیعت ایران اتفاق میافتد، نمیبینیم.در ایالات متحده آمریکا که 6 برابر ایران جمعیت دارد و در همین حدود هم وسعت مناطق حفاظتشدهاش بیشتر از ایران است؛ در طول 90 سال گذشته از سال 1928 میلادی تاکنون 25 نفر کشته شدهاند و نکته جالب توجه اینجاست که هیچ کدام از آنها با تیر مستقیم متخلفان کشته نشدند بلکه یا از کوه افتادند یا مورد حمله یک حیوان وحشی قرار گرفتند یا ماشینشان دچار حادثه شده است».
درویش با تاکید بر اینکه مشکل با مسلح کردن محیطبانان و افزایش اقتدار محیطبانان حل نخواهد شد، یادآور میشود:«اقتدار محیطبانان پیش از انقلاب بسیار زیادبود اما آن زمان هم کشتار در هر دو طرف وجود داشت و حتی کینهای هم بین مردم و محیطبانان بهوجود آمده بود و به خاطر همین، زمانی که انقلاب شد همه هجوم آوردند و تخریب بیسابقهای در محیط طبیعی ما رخ داد.
باید از تجربه دیگر کشورها استفاده کنیم. باید به سمت ارتقای دانایی و سواد محیط زیستی برای مردم بهخصوص جوامع محلی که در مناطق چهارگانه محیط زیست زندگی میکنند؛ حرکت کنیم. باید آموزشهایی بسیار جذابتر و موثرتر به آنها ارائه شود و در کنارش معیشتهای جایگزین برای آنها تعریف و معرفی شود. باید جامعه محلی را در مدیریت مناطق حفاظت شده به کمک سمنهای محیط زیستی مشارکت دهیم. براساس آمار جامعه محلی، هر جایی که احساس کرده حفظ محیط زیست به نفع مردمش است نهتنها هیچ تعارضی با محیط زیست پیدا نکرده بلکه خودش بهعنوان یک محیطبان عمل کرده است».
مشارکت جوامع محلی
درویش با اشاره به تجربه موفق مشارکت جوامع محلی در کشور میگوید:«منصورآباد در رفسنجان، کانیبرازان آذربایجان غربی در مهاباد، گندمان در چهارمحال بختیاری؛ چرا در تمامی این مناطق یاد شده حتی یک مورد تخلف یا درگیری بین محیطبانان و مردم محلی گزارش نمیشود؟ دلیلش این است که ما مردم محلی را در حفظ منطقه شرکت دادیم و مردم محلی فهمیدند که اگر این مناطق حفظ شود خودشان از درآمدهایش منتفع میشوند؛
مثلا در کانیبرازان، ما تالاب را به کمک مردم دوباره احیا کردیم. در واقع کشاورزان بخشی از حقابه خودشان را در اختیار تالاب قرار دادند. تاکستانها، خودشان را به باغهای سیب که نیاز آبیاش پنج برابر است، تبدیل نکردند. پس از اینکه تالاب احیا شد و دریاچه خشک شده بود، پرندههای مهاجر که به سمت دریاچه ارومیه میآمدند به سمت تالاب کانیبرازان رفتند.
شکارچیان که آمدند برای شکار پرندهها، باز همین سمنها با آنها صحبت کردند که بهجای اینکه پرندگان را شکار کنید، بیایید طرح «پرندهنگری» راه بیندازید. سیل گردشگران و اشتغال و پول به منطقه هجوم آورد؛ به این ترتیب درحال حاضر مردم کانیبرازان میگویند تالاب خون رگهای ماست. داستان وقتی جذابتر میشود که میشنویم بومیان سالانه 60 میلیون تومان برای قرقبان هزینه میکنند که کسی بهصورت غیرمجاز از آب برای کشاورزی برداشت نکند».
توسعه تکنولوژی و تجهیزات
درویش خاطرنشان میکند:«آخرین گام این است که در هیچجای دنیا محیطبان در برابر متخلفانی که در هر حالتی وجود داشته باشد، روبه رو نمیایستد بلکه با تکنیکهایی مثل سنجش از دور، رصد ماهوارهای و عکسهای ماهوارهای و هوایی میشود موقعیت مناطق حفاظت شده را با کمک وسایل دیجیتالی که در اختیارش است،
رصد کرد و محیطبانان میتوانند در ایستگاههای مخصوصی که دارند مناطق را رصد کنند و به محض اینکه یک متخلف وارد منطقه شد بلافاصله عکس و مشخصاتش را بگیرند و به نزدیکترین نیروی انتظامی گزارش کنند و پروندهاش را صورتجلسه کنند که برود دادگستری و تشکیل پرونده شود. بدون اینکه به طور مستقیم محیطبان با متخلف درگیر و روبهرو شده که کشته شود یا آن طرف کشته یا مجروح شود.
این قسمت نیازمند اعتبار است.نیازمند این است که دولتی که خودش را دولت محیط زیستی میداند، بیشک نگاهش به سازمان محیط زیست به اندازه نگاه به شهرداری ناحیه پنج منطقه 2 تهران نباشد و ما نیازمند این هستیم که سازمان حفاظت محیط زیست ارتقای نرمافزاری و سختافزاری پیدا کند و بودجهاش متناسب با وظایفش ارتقا پیدا کند و آن وقت است که میتوانیم شاهد باشیم که این تعارضات به کمینه برسد».
سخن آخر
بازی مرگ در دشتهای ایران همچنان قربانی میگیرد و مسئولان و قانونگذاران درحال تدوین و تصویب لایحه حمایتی هستند که تاثیر بسزایی در وضعیت معیشتی و حمایتی از محیطبانان را نخواهد داشت.آنچه مشخص است،قوانین نیازمند بازنگری جدی هستند و در کنار آن نیازمند فرهنگ سازی گسترده ای در این راستا هستیم. فرهنگ سازی نیازمند همت همه بخش های مختلف جامعه و رسانههاست.
محیط بانان، پاسداران طبیعت ایران هستند اما در بهرهوری از این سرزمین تمام ساکنان آن سهیمند.برای آنچه از ما برای آیندگان باقــی میماند باید خود را مسئول بدانیم.