اقسام شعارها
شعارهای عاشورایی از جهات متعددی قابل تقسیمبندی است که در اینجا به برخی از این تقسیمات اشاره میکنیم:
الف) شعارهای جمعی
منظور از شعارهای جمعی، شعارهایی است که در صحنهی عاشورا، زبان «حال» و زبان «قال» همه عاشورائیان بوده است. این نوع شعارها، بیان کنندهی ایدهی جمعی عاشورائیان بوده و فصلالخطاب و پیام روشنی برای یزید و یزیدیان و نیز پیروان مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) در طول تاریخ به شمار میرود که در اینجا به نقل تعدادی از آنها میپردازیم:
1. عزّت نفس و دوری از ذلّت
امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا و در ردّ بیعت با یزید یک شعار جمعی را مطرح فرمودند:
(هَیهاتَ مِنّا الذّلَّة.) «ذلّت از ما دور است.» (32)
امام حسین (علیهالسلام) در این شعار ذلّت را نه تنها از خویش که از یاران خویش نیز دور میشمارند؛ این شعار هرگونه ذلّت و بخصوص ذلّت سیاسی را به عنوان یک استراتژی و شعار عمومی از یاران امام حسین (علیهالسلام) دور میشمرد و عزّت محوری و صلابت را به عنوان چراغ راه مکتب عاشورا فرا روی همهی پیروان آن حضرت در طول تاریخ قرار میدهد.
2. مرگ باوری و شهادتطلبی
یکی از شعارهای محوری قیام عاشورائیان که جنبه جمعی دارد، شعار مرگ باوری، استقبال از مرگ و شهادت طلبی است. امام حسین (علیهالسلام) در هنگام خروج از شهر مکّه در روز هشتم ذیالحجّه فرمودند: (مَن کان باذِلاً فینا مُهجَتَهُ مُوَطِّناً نَفسَهُ عَلی لِقاءِ الله فَلیَرحَل مَعَنا) (33) «هر کس آمادگی دارد خون قلب خویش در راه ما بذل کند و آمادگی برای ملاقات با خدا دارد با ما کوچ کند.»
این تفکر متعالی در صحنه صحنه قیام عاشورائیان به صورت شعارهای جمعی جلوه میکند.
* وقتی امام حسین (علیهالسلام) در منزل قصر بنیمقتال از خواب بیدار شدند و استرجاع نمودند، (34) حضرت علی اکبر (علیهالسلام) علت را پرسید. امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: در خواب دیدم سواری میگوید این کاروان به سوی مرگ میرود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. حضرت علی اکبر (علیهالسلام) در اینجا یکی از شعارهای جمعی را مطرح کرده و فرمود:
(فَإنَّنا إذَن لا نُبالی أن نَمُوتَ مُحقّین.) (35)
«بنابراین باکی از مرگ در راه حق نداریم.»
* امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا و در ضمن گفتگویی با خواهر خویش حضرت زینب (علیهالسلام) روح حاکم بر سربازان و فدائیان خود را اینگونه به تصویر میکشد:
(وَلَقَد بلوتُهُم فَما وَجَدتُ فیهم إلاّ الأشوَشَ الأقعَسَ یَستَأنِسُونَ بِالمَنِیَّةِ دُونی استیناسُ الطَّفلِ إلی مَحالِبِ اُمِّهِ.) (36)
«به خدا سوگند آنان را آزمودم و در میان آنان جز دلاوران استوار سراغ ندارم که مشتاق کشته شدن در رکاب منند، آنگونه که طفل شیرخوار به سینهی مادرش اشتیاق دارد.»
عشق به شهادت و به بازی گرفتن مرگ در شعارها و سیمای یکایک اصحاب امام حسین (علیهالسلام) به چشم میخورد.
3. عشق به نماز، دعا و استغفار
یکی از شعارهای عاشورا، عشق به نماز، دعا و استغفار است؛ این شعار، شعاری جمعی و عملی همگانی است که در قیام عاشورائیان جلوهای خاص دارد.
وقتی در عصر روز تاسوعا، لشکریان عمر سعد قصد حمله به سپاه ابی عبدالله (علیهالسلام) را نمودند، حضرت به برادرشان حضرت اباالفصل (علیهالسلام) مأموریت دادند که یک شب از دشمن مهلت بگیرد و در بیان علّت این تقاضای مهلت فرمودند:
(إرجِع إلَیهم فَإن استَطَعتَ أن تُؤخِّرَهم إلی غَدٍ و تَدفَعَهم عَنّا العَشیَّةَ لَعَلّنا نصلّی لِرَبّنا اللّیلَةَ وَ نَدعُوهُ و نَستَغفِرُهُ...) (37)
«بسوی آنان باز گرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول کن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم...»
در نقلهای تاریخی نیز، حال خوش عاشورائیان در شب عاشورا اینچنین به تصویر کشیده شده است:
( و باتَ الحُسین و أصحابُهُ تِلکَ اللَّیلَةَ وَ لَهُم دَویُّ کدویِّ النَّحلِ ما بَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ...) (38)
«آن شب (شب عاشورا) را حسین (علیهالسلام) و یارانشان به صبح رساندند در حالی که برای آنان صدای زمزمهی عبادتی مانند صدای زنبوران عسل بود، برخی به رکوع، برخی در سجده، برخی در حالت ایستاده و برخی نشسته بودند...»
نمونهی عملی این شعار، در ظهر روز عاشورا در نماز جماعت امام حسین (علیهالسلام) و یارانشان جلوه کرد، آن زمان که ابوثمامهی صائدی متذکر وقت نماز شد و حضرت به او فرمودند:
(ذَکَرُتَ الصَّلاةَ جَعَلَکَ الله مِنَ المُصَلّین، نَعَم هذا أوّلُ وَقتِها ثُّمَ قالَ سَلُوهم أن یَکُفُّوا عَنّا حَتّی نُصلّی.) (39)
«نماز را به یاد ما انداختی، خدا تو را از نمازگزارانی که به یاد خدا هستند قرار دهد! آری اینک وقت نماز فرا رسیده است، سپس فرمود: از دشمن بخواهید دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جای آوریم....»
4. صبر و پایداری
یکی از شعارهای جمعی عاشورائیان، شعار صبر و استقامت و بردباری بوده است که علاوه بر صورت جمعی، در رجزها و اشعار فردی یاران حضرت نیز به چشم میخورد.
امام حسین (علیهالسلام) در این خصوص در خطبهای در مکّه فرمودند:
(رِضَا الله رِضانا أهلَ البَیت نَصبِرُ علی بَلائِهِ و یُوَفّینا اُجُورَ الصّابرین...) (40)
«بر آنچه خدا راضی است ما نیز راضی و خشنودیم و در مقابل بلا و امتحان او صبر خواهیم نمود و او پاداش صبر کنندگان را به ما عنایت میکند...)
* امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا خطاب به جمعی از بنیهاشم فرمودند:
(صَبراً عَلَی المَوت یا بَنی عَمُومَتی صَبراً یا أهلَ بَیتی...) (41)
«ای عموزادگان من و ای خاندان من! در مقابل مرگ صبر و استقامت به خرج دهید...»
5. قیام للهِ
از جمله شعارهای عاشورائیان، شعار قیام برای خداست. پس از آنکه عمر سعد اولین تیر را به نشانهی آغاز جنگ به سوی خیمهگاه پرتاب کرد، حضرت به یاران خویش فرمودند:
(قُومُوا أیُّها الکِرام إلی المَوتِ الّذی لابُدَّ مِنه فَإنَّ هذه السَّهام رُسُلُ القَومِ إلَیکم فَوَاللهِ ما بَینَکُم و بین الجَنَّةِ وَ النّارِ إلاّ المَوت یَحبُرُ بِهؤلاءِ إلی جِنانهِمِ و بِهؤلاءِ إلی نیرانِهِم...) (42)
«ای بزرگواران برخیزد و قیام کنید به سوی مرگی که چارهای از آن نیست، این تیرها پیکهای مرگ است از طرف این مردم به سوی شما، به خدا سوگند در میان این مردم با بهشت و دوزخ فاصلهای نیست مگر همین مرگ که پل ارتباطی است، شما را به بهشت و دشمنانتان را به دوزخ میرساند.»
6. عشق به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیهالسلام) و اهل بیت (علیهمالسلام)
ابراز عشق و وفاداری نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل ایشان در رجزهای عاشورائیان، از جمله شعارهای جمعی آنان است.
* زهیربن قین در رجزش میگوید:
فَدَتَکَ نَفسی هادّیاً مهدّیاً ... الیَومَ ألقی جَدَّکَ النبیّاً
وَحَسَناً و المُرتَضی عَلیّاً ... و ذالجَناحَین الفَتی الکَمَّیَا
وَ أسَدَالله الشهید الحَیا
(جانم را فدایت میکنم «ای حسین!» که هدایتگر و هدایت یافتتهای و امروز جدّت پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) را ملاقات میکنم، و نیز حسن و علی مرتضی را و آن جوانمرد مسلّح صاحب دو بال (در بهشت یعنی جعفر طیّار) را و نیز شیر خدا شهید زنده (حمزه سیدالشهداء) را ملاقات خواهم کرد.)
* عمر بن جناده اینگونه رجز سر میدهد:
أمیری حسینُ وَ نِعمَ الإمیر ... سُرُورُ الفُؤاد البَشیر النَّذیر
علی و فاطمه والِدهُ ... فَهَل تعلَمُونَ لَهُ مِن نَظیرٍ (43)
«امیر من حسین است و خوب امیری است، او سبب شادی و خرّمی دل و بشارت دهنده و ترساننده است.»
«کسی که علی و فاطمه (علیهالسلام) پدر و مادرش هستند، پس آیا برای او نظیر و مانندی میشناسید؟»
* مادر عمروبن جناده در رجزش میگوید:
إنّی عَجُوزُ فی النّسِاء ضَعیفَةُ
خاویةُ بالیةُ نَحیفَةُ
أضربُکُم بِضَربَةٍ عَنیفةٍ
دون بَنی فاطمة الشّریفة (44)
«من پیرزنی ضعیف در میان زنان هستم، زنی که بدنی لاغر و پریشان و رنجیده دارد، با ضربتی سخت شما را هدف قرار میدهم و در خدمت فرزندان فاطمهام که زنی با شرافت و بزرگ بود.»
ب) شعارهای فردی
شعارهای فردی را میتوان در سه تقسیمبندی، بررسی کرد.
تقسیم اول:
در تقسیم اوّل، این شعارها به دو دسته شعارهای «شخصی» و شعارهای «شخصیتی» تقسیم میشوند:
شعارهای شخصی:
مراد از این شعارها، شعارهایی است که مجاهدین هنگام ورود به میدان برای معرّفی خود و همآوردخواهی سر میدادند، زیرا در آن زمان اغلب جنگجویان غرق در اسلحه و لباس رزم بودند و شناخته نمیشدند و این گونه شعارها، معرّف آنان به شمار میرفته است. البته اگر گاهی افراد شناخته شدهای چون امام حسین (علیهالسلام) از اینگونه شعارها استفاده میکردهاند برای اثبات میزان غفلت و جهالت دشمنان خود به تاریخ بوده است.
* امام حسین (علیهالسلام) در معرفی خود در روز عاشورا فرمودند:
أنابن عَلیّ الطّهر من آل هاشم ... کفانی بهذا مَفخَراً حین أفخَر (45)
«من پسر علی آن مرد پاک هاشمی هستم که در مقام افتخار، همین مرا بس است.»
* حضرت علی اکبر (علیهالسلام) نیز چنین رجز میخواند:
أنا عَلیُ بنُ الحسین بن علی ... نَحنُ وَ بیتِ الله أولی بالنَّبی
وَاللهِ لا یحکُمُ فینا ابن الدّعی ... أطعنُکُم بِالرُّمح حَتّی یَنثَنی
أضربُکُم بِالسَّیفِ أحمی عَن أبی ... ضَربَ غلام هاشمیّ عَلَوی (46)
«من علی فرزند حسین بن علی هستم، به کعبه سوگند که ما به پیامبر (از دیگران) سزاوارتریم، به خدا قسم فرزند زنازاده (یزید) نمیتواند دربارهی ما حکم کند، آنقدر با نیزه به شما میزنم تا نیزهام خم شود، شما را با شمشیر میزنم و از پدرم حمایت میکنم، آنگونه که یک جوان هاشمی عربی ضربه میزند.»
* عون بن عبدالله جعفر این چنین خود را معرفی مینمود:
إن تُنکِرُونی فَأنا ابنُ جَعفر... شَهیدُ صِدقٍ فی الجِنان أزهَر
یَطیرُ فیها بِجناح أخضَر ... کفی بهذا شَرَفاً فی المَحشَر
«اگر مرا نمیشناسید من پسر جعفر طیارم، شهید راستگویی که در بهشت درخشید، او با بالهای سبز در بهشت در پرواز است و این برای شرافت او در روز قیامت کافی است.» (47)
شعارهای شخصیتی:
در اینگونه شعارها عمدتاً هدف، معرفی ایدهها و تبیین اندیشه و عملکرد افراد بوده است.
امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا فرمودند:
أنا الحسینُ بنُ علی ... اَلَیتُ أن لا أنثَنی
أحمی عِیالاتِ أبی ... أمضی عَلی دین النّبی
«من حسین بن علی هستم، سوگند یاد کردهام که در مقابل دشمن سر فرود نیاورم، من از اهل و عیال پدرم حمایت میکنم و در راه آئین پیامبر کشته میشوم.»
* حضرت اباالفضل (علیهالسلام) میفرمود:
وَاللهِ إن قَطَعتُموا یمینی... إنّی اُحامی أبداً عن دینی
وَ عَن امام صادقِ الیقین... نَجل النّبی الطاهِر الأمین (48)
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کنید، تا آنجا که زندهام از آئین خویش دفاع خواهم کرد و از امام و پیشوایم که در ایمان خود صادق است و فرزند پیامبر پاک و منزه و امین است.»
* حرّ نیز اینگونه رجز سر میداد:
إنّی أنا الحُرُّ و مأوی الضَّیفِ ... أضرِبُ فی أعناقِکُم بِالسَّیفِ
عَن خَیر مَن حَلّ بأرضِ الخَیف ... أضربُکُم وَ لا أری مِن حیفٍ (49)
«من حّر هستم و پناهگاه مهمانان این سرزمین، با شمشیر بر گردنهای شما (دشمنان) میزنم، از ناحیهی بهترین کسی که به سرزمین خیف (کربلا) آمده است شما را میزنم و در این زدن هیچ گونه ظلمی نمیبینم.»
تقسیم دوّم:
در تقسیم دوّم، شعارهای عاشورا به شعارهای «نثری» و «نظمی» قابل تقسیم است. منظور از شعارهای نثری، کلمات کوتاه، نغز و پر معنایی است که در خطبهها، نامهها و بیانات امام حسین (علیهالسلام) و سخنان یارانشان در طول نهضت عاشورا از مدینه تا کربلا وارد شده است و شعارهای نظمی نیز آن دسته شعارهایی است که بخصوص در روز عاشورا و در قالب شعر و رجز از سوی حماسه آفرینان عاشورا سروده شده است.
شعارهای نظمی:
مانند رجز شعری غلام ترکی که اینگونه در روز عاشورا بر لب شعار سرود:
البَحرُ مِن طَعنی وَ ضَربی یَصطَلی... وَالجَوُّ مِن سَهمی وَ نَبلی یَمتَلی
إذا حِسامی فی یَمینی ینَجَلی ... یَنشَقُّ قَلبَ الحاسِدِ المُبَجَّل (50)
«دریا از نیزه و شمشیر زدنم گرم و فضا از تیرهای من پر میشود، در این هنگام شمشیر در دستم صیقل داده شده، برق میزند و قلب حسودی که محترم شمرده شده را میشکافد.»
شعارهای نثری:
مانند سخن امام حسین (علیهالسلام) که میفرمایند: (فلا تَغُرَنَّکُم هذِهِ الدُّنیا فَإنّها تَقطَعُ رَجاءَ مَن رَکَنَ إلَیها وَ تُخَیِّبُ طَمّعَ مَن طَمِعَ فیها.» (51)
«فریب این دنیا را نخورید که امید امیدواران به خود را ناامید و آرزو و چشمداشت آنان را به یأس کشانید.»
تقسیم سوّم:
در تقسیم سوّم، شعارهای عاشورائیان به دو دسته «شعارهای اصحاب امام حسین (علیهالسلام) » و «شعارهای امام حسین (علیهالسلام) » تقسیم میگردد.
در مجموعه خطبهها، نامهها، رجزها و اشعار امام حسین (علیهالسلام)، و یارانشان کلماتی کوتاه، فشرده و کلیدی وجود دارد که مانند تابلوئی برای نهضت کربلاء و عاشورا نورافشانی میکند و وظیفهی ما در برابر این شعارها عبارت است از:
* حفظ و مرور این شعارها
* تأمل و اندیشیدن در محتوای آنها
* جاری ساختن شعور این شعارها در زندگی فردی و اجتماعی خود
* نگارش و کتیبه نمودن این شعارها در محافل و مجالس امام حسین (علیهالسلام)
* انتقال این شعارها از هر راه ممکن به دیگران
شعارهای اصحاب امام حسین (علیهالسلام)
* قال بشر بن عمر لابی عبدالله (علیهالسلام):
(أکَلَتنی السِّباعُ حیّاً إن أنا فارَقتُکَ). (52)
«درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر تو را تنها گذارم.»
* قال اصحاب الحسین (علیهالسلام):
-(الحَمدلله الّذی شَرَّفنا بالقتل معک.) (53)
«ستایش مخصوص خدایی است که ما را با مرگ در پیشگاهت شرافت بخشید.»
-(وَاللهِ لا نفارِقُک وَلکن انفُسَنا لَکَ الفِداء نَقیکَ بِنُحُورِنا وَجِباهنا و أیدینا.) (54)
«به خدا سوگند تو را تنها نمیگذاریم، لکن جانهای ما فدای تو باد، از تو با سینهها و پیشانیها و دستهایمان محافظت میکنیم.»
-(نُفدیکَ بأنفُسِنا وَ أموالِنا وأهلینا.) (55)
«ما جانها و اموال و خانوادههای خود را فدای تو میکنیم.»
-(قَبَّحَ اللهُ العیشَ بَعدَکَ.)
[خداوند زندگی پس از تو (و بدون تو) را زشت گرداند.]
* قال سعید بن عبدالله: (وَالله لا نُخَلّیکَ حَتّی یَعلَمُ اللهُ إنّا قد حَفظنا غَیبَةِ رَسُولِ اللهِ فیک).
[ به خدا سوگند تو را تنها نمیگذاریم تا خدا بداند ما غیبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را دربارهی شما حفظ نمودیم. (و در غیابش حق تو را مراعات نمودیم.»]
* قال مسلم بن عوسجه:
(واللهِ لو عَلِمتُ أنّی اُقتلُ ثُمَّ أحیی ثُمَّ احرَقُ حَیّاً ثُمَّ أدری یُفعَلُ ذلک بی سَبعین مَرَّةً ما فارقتُک حَتّی اَلقی حمامی دونک.) «به خدا قسم اگر بدانم کشته میشوم، سپس زنده میشوم و زنده زنده سوزانده میشوم و بدانم که هفتاد بار با من چنین میشود تو را رها نمیکنم تا اینکه در رکابت کشته شوم.»
* قال زهیربن قین:
(وَاللهِ لوَدِدتُ أنّی قُتِلتُ ثُمَّ نُشِرتُ ثُمَّ قُتلِتُ حُتّی اُقتَلُ هکَذا اَالفَ مَرَّةٍ وَ أنَّ الله یَدفَعُ بذلک، القتل عن نفسک.) «به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، سپس زنده شوم، سپس کشته شوم تا هزار مرتبه و با این کار خداوند مرگ را از تو بدور دارد.»
* قال العباس (علیهالسلام) للشمر: (تَبَّت یَداکَ یا عَدُوَّالله أتَأمُرُنا أن نَترُکَ أخانا وَ سَیِدَنا.)
«دستانت بریده باد ای دشمن خدا! آیا ما را فرمان میدهی که برادر و آقایمان را رها کنیم؟»
* قال عابس: (یا أبا عبدالله! أما وَاللهِ ما أمشی عَلی وَجهِ الأرضِ قَریبُ وَلا بَعیدُ أعَزُّ عَلَیَّ و لا أحَبُّ إلَیَّ مِنکَ.) (56)
«یا أباعبدالله! بدان که به خدا سوگند کسی چه نزدیک چه دور بر روی زمین قدم ننهاده که نزد من از تو عزیزتر و محبوبتر باشد.»
(یا ابا عبدالله أشهدُ أنّی علی هُدیک و هُدی أبیکَ).
«یا اباعبدالله! شهادت میدهم که من بر هدایت شما و هدایت پدرتان هستم.»
* قال سعدبن حنظله:
صَبراً عَلَی الأسیافِ وَ الأسِنَّةِ ... صبراً عَلَیها لِدُخول الجِنّةِ
وحُورعین ناعمات هنّة ... یا نفس لِلرّاحَةِ فاجهِدَنَّه
فی طلب الخَیر فَارغِبَنّه
(بر «ضربت» شمشیرها و نیزهها صبر میکنم، صبر میکنم برای ورود به بهشت.)
«بهشتی که دارای حورالعین است، زنان شادابی که خرّمی در سیمایشان هویداست، ای نفس برای راحتی کوششی جدّی کن.»
«و در جستجوی خیر و خوبی از خود رغبت شدید نشان ده.»
* قال العباس:
یا نفس من بعد الحسین هونی ... و بَعدَهُ لا کنتَ أن تکونی
وَاللهِ أن قطعتُمُوا یَمینی ... إنّی اُحامی أبداً عن دینی
و عن امام الصادق الیقین ... نجلُ النّبیّ الطّاهِر الأمین
یا نفس لا تَخشی من الکفّار ... وَأبشِری برحمةِ الجَبّار
مع النّبیّ السیّد المُختار ... قد قَطَعوا بِبَغیهم یَساری
فَاَصلِهم یا رَبّ حَرَّ النّار
«ای نفس! پس از حسین سرشکسته خواهی بود و پس از او شایسته نباشد که زنده بمانی.»
«به خدا قسم اگر دست راست مرا قطع کنید، من پیوسته از دین خویش حمایت میکنم.»
«و نیز حمایت میکنم از امام راستین که در صدق و راستی به یقین رسیده، فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که پاک و مورد اطمینان است.»
«ای نفس! از کفّار هیچ ترسی به خود راه مده و خود را به رحمت خداوند قادر بشارت ده.»
«رحمتی همراه پیامبر، آن آقای برگزیده خدا، همانا این قوم به ظلم و ستم دست چپم را قطع کردند.»
«پس پروردگارا، آنان را به آتش سوزان بمیران.»
* قالت الربّاب (علیهالسلام):
واحُسَینا فَلا نَسیتُ حُسیناً ... اقصدته أسِنَّةُ الأعداء (57)
غادروه بکربلاء صَریعاً
«وای بر حسین هرگز فراموشش نمیکنم که نیزهها و شمشیرهای دشمن بر او بارید و در سرزمین کربلا قطعه قطعهاش نمودند.»
* قال السّجاد (علیهالسلام):
-(أنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً فَکفی بِذلکَ فَخراً.) (58)
[من آنم که پدرم به (قتل صبر) (59) کشته شد و همین افتخار مرا بس است.]
-(یا أهل الکُوفة سُوءًا لَکُم ما لَکُم خَذَلتُم حُسیناً و قَتَلتُمُوهُ.) (60)
«ای اهل کوفه! بدا بر احوال شما، شما را چه شده که حسین (علیهالسلام) را رها کردید و او را کشتید؟»
-(طُوبَی لِأرضٍ تَضَمَّنَت جَسَدَکَ الطّاهِرَةِ فَأنَّ الدّنیا بَعدَکَ مَظلمَةُ و الآخِرَةُ بِنُورِکَ مُشرِقَةُ.) (61)
[(یا اباعبدالله!) خوشا به حال زمینی که بدن پاکت را در بر گرفته است، دنیا پس از تو در تاریکی فرو میرود و آخرت به نور تو منوّر است.]
* قالت زینب (علیهالسلام):
-(إلهی تَقَبَّل مِنّا هذا القُربانَ.)
«خدایا این قربانی را از ما بپذیر.»
-(یا مُحمّداه! صَلّی عَلَیک مَلائِکَةُ السَّماءِ هذا حسینُ بِالعَراءِ مُرمَّلُ بِالدّماءِ مُقَطَّعُ الأعضاءَ).
«یا محمّد به فریاد رس! درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این حسین توست که به خاک افتاده و در خون خود غلطیده و اعضای بدنش قطعه قطعه شده...»
-(بأبی المهموم حتّی قَضی بأبی العطشان حَتّی مَضی بأبی مَن شَیبَتُهُ تَقطُر بِالدّماءِ).
«پدرم به فدای آن که با دل پر غصّه از دنیا رفت، پدرم به فدای آن که با لب تشنه جان سپرد، پدرم به فدای آن شهیدی که از محاسن شریفش خون میچکید.»
* قال هانی بن عروة:
(إلی اللهِ المَعادُ أللَّهمَّ إلی رَحمَتِکَ وَ رضوانِکَ...) (62)
«بازگشت به سوی خداست، خدایا به سوی رحمت و رضوان تو میآیم...»
* رجز ابوبکر بن علی بن ابی طالب (علیهالسلام):
شیخی عَلی ذوالفِخار الاطول ... من هاشم الصدق الکَریم المُفضلِ
هذا حُسین بنُالنبی المرسَل ... عَنه نحامی بالحُسام المصقل
تفدیه نفسی من اخٍ مُبَجَّل (63)
«بزرگ من علی صاحب برتری و امتیاز در نبرد است - که از هاشمیان راستگو، بزرگوار، دارای فضیلت و علّو است.»
«این حسین فرزند پیامبری است که فرستادهی خدا بود - از او حمایت میکنیم با شمشیری صیقل داده شده.»
«جانم فدای او باد، فدای برادری موقّر، محترم و بزرگزاده»
* رجز عبدالرحمان بن عبدالله یَزَنی:
اَنَا ابنُ عَبدالله مِن آلِ یَزَن ... دینی عَلَی دیِن حُسَینٍ وَ حَسَن
اَضرِبُکُم ضَربَ فتَیً مِنَ الیَمَن ... اَرجُو بِذاکَ الفَوزَ عّندَ المُؤتَمَن (64)
«من پسر عبدالله از آل یزن هستم، دین من دین حسین و حسن (علیهماالسلام) است.
«شما را میزنم ضربهی جوانمردیای از سوی راست که مایهی سعادت و میمنت است - و به وسیلهی آن رستگاری نزد خدای مورد اطمینان را امیدوارم.»
رجز یحیی بن سُلَیم مازنی:
لَلا ضربَنَّ القَومَ ضَرباً فیصَلا ... ضَرباً شَدیداً فی العُداةِ مُعجَلا
لا عاجِزاً فَیهِ و لا مُوَلوِلا ... و لا اَخافُ الیَومَ مَوتاً مُقبِلا
لکنَّنی کَاللَیثِ اَحمی اَشبُلا (65)
«من ضربهای کاری بر این قوم میزنم به گونهای که بین حق و باطل داوری کرده و آندو را جدا کند - ضربت شدیدی که بر دشمنان به طور فوری اثر کند.»
«و در زدن نه عاجزم و نه فغان و شیون میکنم - و امروز از مرگی که به من روی آورد نمیترسم.»
«بلکه من همانند شیری غرنده، شیر بچه را حمایت میکنم.»
رَجَز أنیس بن مَعقِل أصبَحی:
اَنَا اُنیسُ وَ اَنَا ابنُ مَعقِلِ ... وَفی یَمینی نَصلُ سَیفٍ مُصقَلِ
اَعلُوِ بِهِ الهاماتِ وَسطَ القَسطَلِ ... عَنِ الحُسَینِ الماجِدِ المُفَضَّل
ابِنِ رَسُولِ اللهِ خَیرِ مُِرسِلِ (66)
«من انیس پسر معقل هستم- به دست راستم شمشیری است که لبهی آن صیقل داده شده است.»
«با آن سر بزرگان را در میانهی غبار میدان نبرد از بدن جدا میکنم - در دفاع از حسین بزرگوار با فضیلت»
«آنکه پسر رسول خدا، بهترین پیامبر است.»
رجز عبدالله بن عمیر کلبی:
اِن تُنکروُنی فَانَا ابنُ کَلبٍ ... حَسبِی بَیتی فی عُلَیمٍ حَسبی
اِنَّی امرُؤُ دوُ مِرَّةٍ وَ عَصبٍ ... وَلَستُ بِالخَوّارِ عِندَ النّکب
انّی زَعیمُ لَکِ اُمَّ وَهبٍ ... بالطَّعنِ فیهِم مُقدِماً والضَّربِ
ضَربَ غُلامِ مُومنٍ بالرَّبِّ (67)
«اگر مرا نمیشناسید، بدانید که من فرزند (قبیلهی) کلب هست - در افتخارم همین بس که از خاندان «علُیم» هستم.»
«منم مردی صاحب عقل و قوّت - که به هنگام سختی ناتوان نخواهد بود».
«ای مادر وهب، من پشتیبان تو خواهم بود - و با نیزه و شمشیر در میانشان ضربه خواهم زد.»
«ضربه زدنی چونان جوانی که به پروردگار ایمان دارد.»
رجز عمر بن قَرَظه انصاری:
قَد عَلمَت کتَبیةُ الاَنصارِ ... اِنَّی سأحِمی حَوزَةَ الذَّمارِ
ضَربَ غُلامٍ غَیرُ نُکسٍ شاری ... دُونَ حُسَینٍ مُهجَتی وَ دارِی (68)
«محققاً لشگر انصار و یاوران میدانند - که من اکنون حمایت میکنم از ناحیه آنچه نگهداری آن (از قبیل: شرافت و عهد و پیمان) لازم است.»
«زدن من زدن جوانمردی است که دشمن، مرا نگونساز نمیسازد - بلکه جان و خانه و کاشانهام فدای حسین باد.»
رجز دیگری از حُر بن یزید ریاحی:
اَلیتُ لا اُقتَلُ حَتی اَقتُلاَ ... وَلَن اُصابَ الیَومَ اِلاَّ مُقبِلاَ
اَضرِبُهُم بِالسَّیفِ ضَرباًَ مُفصَلاَ ...لا نا کِلاً عَنهُم وَ لا مُهَلَّلا
لا عاجِزاً عَنهُم وَ لا مُبَدِّلاَ ... اَحمِی الحُسینَ الماجِدَ المُؤمَّلا (69)
«سوگند خوردهام که کشته نشوم مگر این که بکشم و امروز جز از پیش رو ضربه نخوردم.»
«با شمشیر آنها را ضربههای سخت بزنم - نه از رویارویی کنار گرفته و نه گریزانم.»
«نه از آنها عاجزم و نه جایگزینی قرار دهم - حسین بزرگوار را که مایهی امید است، حمایت کنم.»
رجز عبدالله بن علی بن ابی طالب (علیهالسلام):
أنَا ابنُ ذِی النَّجدَة والاِفصالِ ... ذاکَ عَلِیُّ الخَیرِ ذُو الفِعالِ
سَیفُ رَسُولِ اللهِ ذو النّکالِ ... فی کُلّ قَومٍ ظاهِرِ الاهوال (70)
«من پسر صاحب افتخار و بزرگی و نیکویی و فضیلتم - آن علی، نیک مردی که صاحب جوانمردی است.»
«او شمشیر رسول خدا و صاحب عبرت برای دیگران است - فردی که در هر قومی (بدکار) ترسها و وحشتها را ظاهر مینماید».
رجز نافع بن هلال بجلی:
أنا الغلام الیَمنَی البَجلَی ... دینی عَلی دین حُسینِ بن عَلی (71)
من غلامی یمنی و (فرزند) بجلی هستم - دینم بر دین حسین بن علی است.»
همچنین نافع دارای تیر و کمانی بود و تیراندازی میکرد. نامش را روی تیرها نگاشته بود و در حالی که تیر میانداخت، میگفت:
اًرمی بها مُعلَمَةً اَفواقُها ... مَسموُمَةً تَجری بِها اِخفاقُها
لیَملَانَّ اَرضَها رِشاقُها ... والنَّفسُ لا یَنفَعُها اِشفاقُها (72)
«تیرهایی را پرتاب میکنم که نشان دار- زهر آگین و شتابان است.»
«زمین را این تیرهای سخت پر خواهد کرد- و نفس (دشمن) را از ترسیدن (از آن) سودی نیست.»
ادامه دارد .....
منبع مقاله :
نیلی پور، مهدی؛ (1388)، شعارهای عاشورا، اصفهان: انتشارات مرغ سلیمان، چاپ اول