نویسنده: مهدی اکبرنژاد
الف) حتمی بودن ظهور
تأکید بر حتمی بودن ظهور موعود اسلام، مضمون بسیاری از حدیثهای اسلامی است که به صورتهای گوناگون بیان شده؛ گاهی چنین آمده اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند چنین موعودی خواهد رسید (1) و گاهی با تأکید زیادی گفته شده که هرگز روزگاران به پایان نخواهد رسید مگر این که مهدی موعود (علیه السلام) ظهور کند. (2)
ترمذی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می کند:
لا تَذهبُ الدنیا حتّی یَملکَ العربَ رجلٌ من أهل بیتی یواطی اسمُه اسمی (3)؛
دنیا به پایان نخواهد آمد تا آنکه مردی از اهل بیت من که همنام من نیز هست، بر عرب حاکم شود.
خود ترمذی همین مضمون را در حدیث بعدی نیز آورده است. (4) ابنابیشیبه (5)، ابیداوود (6)، احمد حنبل (7)، ابنماجه (8) و طبرانی (9) همین مضمون را در کتابهای حدیثیشان با عبارات گوناگون منعکس کردهاند.
این مفهوم را می توان در منابع گوناگون شیعه یافت که ما به یادکرد چند منبع بسنده می کنیم؛ مانند اصول کافی کلینی (10)، غیبت طوسی (11) و دلائل إلامامه طبری (12).
آنچه از مجموع این حدیثها برمی آید آن است که امید داشتن به آیندهی روشن، که با ظهور یکی از فرزندان رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) تحقق خواهد یافت، از ضرورتهای اسلامی است.
ب) محل ظهور
دربارهی نقطهی آغازین ظهور امام مهدی (علیه السلام) و پیوستن یاران خاص به او و نیز بیعت مردم با آن حضرت، حدیثهای زیادی ذکر شده و نقطهی اشتراک همهی این روایتهای اسلامی در این است که امام مهدی (علیه السلام) ظهورش را از مکه آغاز خواهد کرد (13) و تا حد زیادی نیز، اتفاق نظر وجود دارد و از کنار کعبه این حرکت بزرگ آغاز خواهد شد. از رسول گرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمود:
فَیأتیه عصاب العراقِ، و أبدالُ الشامِ فیُبایِعونه بینَ الرکنِ و المقامِ... (14)؛
دستههایی از عراق و بزرگانی از شام به سوی مهدی میآیند و با او میان رکن و مقام بیعت می کنند... .
و نیز علیبنابراهیم قمی از امام باقر (علیه السلام) چنین روایت کرده است:
گویا من به قائم مینگرم که تکیه به حجرالاسود زده و حق را بیان می دارد... .(15)
مقدّسی شافعی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است:
...یُبایعُ له النّاسُ بینَ الرکن و المقامِ (16)؛
با مهدی بین رکن و مقام بیعت می شود.
توجه به این مطلب لازم مینماید که شیوهی تبیینی که در حدیثهای اسلامی برای مکان ظهور شده، هرچند در اصل موضوع با هم به گونهای اتفاق نظر دارند، در چگونگی بیان، متفاوتند؛ برای نمونه، شماری از حدیثها، آغاز قیام را میان رکن و مقام دانسته (17) و شماری دیگر از آنها، تکیهی بر حجرالاسود به هنگام ظهور را گفتهاند و آغاز قیام را از همانجا معرفی کردهاند. (18) برخی دیگر، محل بیعت با وی را میان زمزم و مقام دانستهاند (19) و برخی محل ظهور را میان حجرالاسود و درِ کعبه ذکر کردهاند (20) و در دیگر جای اشارهای به مقام ابراهیم شده (21) و برخی تنها به مسجدالحرام اشاره کردهاند (22) و در شماری دیگر تنها به بیان ظهور از مکه بسنده کردهاند. (23)
همانگونه که اشاره شد این قبیل اختلافات مختصر، تا حدی طبیعی است و به ظاهر تمام اینها گویای این واقعیتند که ظهور حضرت از مکه و در مسجدالحرام و از کنار کعبه آغاز خواهد شد. لازم به توضیح است که بیشتر حدیثهای اهل سنت ظهور را از میان رکن و مقام گفتهاند.
ج)ظاهر شدن امام مهدی (علیه السلام) در مدینه پیش از ظهور
آنچه بیان شد، دربارهی آغاز رسمی ظهور آن حضرت بود، ولی از برخی روایتهای اسلامی چنین برمی آید که پیش از این مرحله، آن حضرت در مدینه به شکل غیررسمی ظاهر خواهد شد و آنگاه به مکه آمده و در آنجا به صورت رسمی اعلام ظهور میکند. در برخی از کتابهای معتبر اهل سنت چنین آمده است:
... مردی از اهل مدینه به مکه میآید و مردمانی از اهل مکه گرد وی جمع میآیند... و آنگاه میان رکن و مقام با وی بیعت می کنند... .(24)
نعمانی از امام باقر (علیه السلام) این چنین روایت میکند:
سفیانی لشکری را به سوی مدینه گسیل میدارد، و مهدی از آنجا به مکه هجرت میکند... و در مکه هنگامی که بر بیت الله الحرام تکیه زده... بانگ برآورد کهای مردم! ما از خداوند، پیروزی و ظفر را می طلبیم... و در این هنگام، یاران 313 نفری وی نزد او جمع می شوند... (25).
از اینگونه روایتها به دست میآید که پیش از آغاز رسمی قیام، امام (علیه السلام) در مدینه خواهد بود، و حتی گروهی، وی را با نام مهدی میشناسند و آنگاه با توجه به پیدایش فتنهی سفیانی، از مدینه به مکه تشریف میبرد و ظهور خود را از آنجا به صورت رسمی اعلام میدارد.
د)نزول فرشتگان برای یاری امام مهدی (علیه السلام)
به یقین امدادهای الهی در موفقیت و پیشبُردِ برنامههای امام مهدی (علیه السلام) تأثیر به سزایی دارند و با وجود اینها، به سرعت مشکلاتِ پیش روی آن حضرت یکی پس از دیگری از میان خواهند رفت و موانعی که بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) قرار خواهند گرفت، یارای مقاومت در برابر ایشان را نخواهند داشت.
یکی از این امدادهای غیبی که در حدیثهای اسلامی منعکس شده، نزول فرشتگان است، که هزاران فرشته به یاری و مدد امام (علیه السلام) خواهند آمد و این وظیفهی خطیر را عهدهدار خواهند بود، و هرچند دربارهی تعداد آنها نقلهای زیادی آمده است، از برآیند آنها این واقعیت روشن میشود که فرشتگان الهی امام (علیه السلام) را کمک میکنند.
ابونعیم از علیبنابیطالب (علیه السلام) نقل میکند:
یَخرُجُ المهدیُّ، یَمدُّه اللهُ بثلاثهٍ آلافٍ من الملائکةِ... (26)؛
مهدی خروج خواهد کرد، و خداوند به وسیلهی سه هزار فرشته وی را یاری میکند... .
صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند:
کأنّی أَنظرُ إلی القائِم (علیه السلام) علی ظهرِ النجفِ... فإذا نَشَرَ رایةَ رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) اِنحطَّ إلیه ثلاثة عشر ألف مَلَکاً، و ثلاثة عشر مَلَکاً کلّهم یَنتَظِر القائمَ (علیه السلام) ... (27)؛
گو این که قائم را در پشت نجف می بینم... که به وقت افراشتن پرچم رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) 13013 فرشته فرود میآیند و همه به انتظار مهدی (علیه السلام) هستند.
یاران امام مهدی (علیه السلام) از مناطق مختلف
یاران امام (علیه السلام) از صنف و نژاد خاصی نیستند، بلکه از گروهها و نژادهای گوناگون و از سر تا سر جهان هستند. مردمی که به یاری امام میشتابند، « من أقالیم الأرض» و « من أقصی البلادند» از عجم، از عرب، از شام، از مصر و بالأخره از جاهای مختلف میباشند.
آنگونه که از روایات اسلامی به دست میآید غالب مناطق جغرافیایی، یارانی را در میان یاران حضرت دارند.
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
أیّها الناس!... ولّاکم خیر أمّة محمد (صل الله علیه و آله و سلم)، فألحقوا به بمکّة؛ فإنّه المهدیّ... فیخرج الأبدال من الشام و أشباهم، و یخرج إلیه و النجباء من مصر، و عصائب أهل الشرق و أشباههم حتّی یأتوا مکة، فیبایع له بین الرکن و المقام... (28)؛
[بعد از اعلام برخی از حوادث آینده]...ای مردم! بهترین از امت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) بر شما حکمرانی کرده، پس در مکه به وی ملحق شوید که او مهدی است... که بزرگان شام و مانند آنها و نجیبان مصر و گروههایی از مشرق زمین و مانند آنان به سوی مهدی آیند تا به مکه رسیده و با وی در میان رکن و مقام بیعت کنند... .
امّ سلمه همسر بزرگوار پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) از قول آن حضرت نقل میکند:
...فیبایعونه بین الرکن و المقام... فإذا رأی الناس ذلک، أتاه أبدال الشام، و عصائب أهل العراق فیبایعونه... (29)؛
... با مهدی میان رکن و مقام بیعت میکنند... هنگامی که مردم این را دیدند بزرگان شام و گروههایی از مردم عراق با آن حضرت بیعت میکنند... .
این مضمون در منابع حدیثی شیعه هم دیده میشود.
از امام باقر (علیه السلام) خطاب به گروهی از مردم کوفه نقل شده که فرمود:
أنصارنا غیرکم ما یقوم مع قائمنا من اهل الکوفة إلّا خمسون رجلاً، و ما من بلدة إلّا و معه منهم طائفة إلّا اهل البصرة؛ فإنّه لا یخرج معه منهم إنسان (30)؛
یاران ما از غیر شما (مردم کوفه) هستند، تنها پنجاه نفر از شما به یاری قائم ما میآیند و هیچ شهری وجود نخواهد داشت مگر این که تعدادی از مردمان آنجا از یاران امام خواهند بود جز مردم بصره که هیچ یک از آنان به یاری امام نمیآیند.
در حدیثی دیگر چنین آمده که یاران امام از اطراف و اکناف زمین برخواهند خواست و همانند تکههای ابر بهاری که به سرعت به همدیگر میپیوندند، جمع خواهند شد و به یاری امام خواهند شتافت. (31)
امدادهای الهی
هرچند در روایات بسیاری، جنگهای پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به نیروهای رزمی نسبت داده دشه است که از سراسر جهان به یاری حضرت میشتابند، پیروز شدن بر تمام جهان، با توجه به پیشرفت علم و صنایع نظامی پیش از ظهور حضرت، کاری دشوار و محال است. و این چنین پیروزی با این شرایط جهانی جز با امداد و کمکهای ویژهی الهی، امکانپذیر نیست.
در روایات اسلامی این امدادهای الهی به شکلهای گوناگونی گفته شده است؛ گاهی تنها نصرت خداوند یادآوری شده، گاهی آمدن فرشتگان به یاری آن حضرت ذکر شده، دیگر جا از به خدمت آمدن باد و ابر برای حضرت سخن گفته شده و بالأخره از برخی کارهای خارقالعاده که به وسیلهی یاران آن حضرت به وقوع میپیوندد، نام برده شده است.
إنّ رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) ذکر بلاءً یلقاه أهل بیته حتّی یبعث الله رایة من الشرق سوداء. من نصرها نصره الله، و من خذلها خذله الله حتّی یأتوا رجلاً اسمه کاسمی، فیولّیه أمرهم، فیؤیّده الله و ینصره (32)؛
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) بلا و سختییی که اهل بیت ایشان با آن روبهرو خواهند شد را یادآور شد که این محنت تا زمانی ادامه دارد که پرچم سیاه از مشرق ظاهر شود که هرکس به یاری آن بشتابد، خداوند وی را یاری کند و هرکس آن را خوار کند، خداوند او را خوار نماید تا که به شخصی بپیوندند که همنام من است و بر آنان حاکم خواهد شد و خداوند او را یاری خواهد کرد.
و نیز از امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود:
المهدیّ... یخرج برایة النبی (صل الله علیه و آله و سلم)... یمدّه الله بثلاثة آلاف من الملائکة، یضربون وجوه من خالفهم و أدبارَهُم... (33)؛
حضرت مهدی (علیه السلام) با پرچم پیامبر ظهور خواهد کرد و خداوند وی را با سه هزار فرشته یاری میرساند. آنان با چهره و پشت دشمنان میکوبند.
علی (علیه السلام) از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) نقل میکند:
... فنودیت یا محمّد هولاء أوصیائی و أحبّائی... و لأطهّرنّ الأرض بآخرهم من أعدائی... و لأسخّرنّ له الریاح، و لأذلّلنّ له السحاب... و لأنصرنّه بجندی، و لأمدّنّه بملائکتی... (34)؛
به من خطاب آمد که ای محمد! اینان (دوازده امام) اوصیا و دوستان منند... و زمین را به وسیلهی آخرین آنها از دشمنانم پاک خواهم کرد... و باد را در تسخیر وی قرار خواهم داد و ابر را رام او میکنم... و با لشکریانم او را مدد میرسانم و به وسیلهی ملائکهام او را کمک میکنم... .
از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
... و یبعث (القائم) جُنداً إلی القسطنطنیّة، فإذا بلغوا الخلیج کتبوا علی أقدامهم شیئاً و مشوا علی الماء... (35)؛
... امام مهدی (علیه السلام) لشکری را به سوی قسطنطنیه گسیل میدارد، وقتی به دریا میرسند مطالبی را بر پاهایشان مینویسند و بر آب راه میروند... .
از مجموع این حدیثها به خوبی کمکها و نصرتهای ویژهی خداوند به امام مهدی (علیه السلام) و لشکریان آن حضرت روشن میشود و به وسیلهی این امدادهاست که حضرت بر همهی سردمداران کفر و شرک چیره شده و ممالک آنان را به تصرف خود درمیآورد.
تعداد یاران
یاران خاص امام مهدی (علیه السلام) سنگهای زیرین انقلاب جهانیاند؛ همانگونه که پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) با همراهی مهاجران و انصار، رسالت شکوهمندش را به انجام رساند و علی (علیه السلام) با مجاهدت افسران رشیدش، حماسههای بزرگ آفرید، فریادرس موعود نیز، با همکاری مردان نمونه و خودساخته عدالت را به جهان باز خواهد آورد.
عدد این یاران برجسته در روایات اسلامی به تعداد یاران پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر (313نفر) ذکر شده است و این مضمون به صورت مستفیض در حدیثهای شیعه و سنی منعکس شده است.
از امّ سلمه نقل شده که گوید: پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود:
یُبایَع لرجل بین الرکن و المقام عدّه أهل بدر، فیأتیه عصائب أهل العراق و أبدال أهل الشام... (36)؛
میان رکن و مقام با مردی بیعت میشود، تعداد بیعتکنندگان به تعداد حاضران جنگ بدر است و آنگاه گروههایی از عراق و برجستگان شام پیش وی میآیند... .
در این حدیث تعداد یاران امام در ابتدای ظهور به تعداد جنگجویان بدر شمرده شده که روشن است تعداد آنها 313 نفر بوده است.
شمار دیگری از حدیثهای اهل سنت با همین عبارت یاران امام را ذکر کردهاند. (37)
در برخی از روایتهای نقل شده بر عدد 313 تکیه شده است.
از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) چنین نقل شده است:
... فیجمع الله عزّوجلّ أصحابه علی عدد أصحاب بدر، و علی عدد أصحاب طالوت، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً.... (38)؛
خداوند یاران امام را به تعداد یاران بدر و یاران طالوت که 313 نفر بودهاند جمع خواهد کرد... .
دقیقاً در روایاتی که در منابع حدیثی شیعه آمده بر همین تعداد تأکید شده و گاه هم تعداد ذکر شده و هم اشاره به همسانی آنها با تعداد جنگجویان بدر شده است.
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
إنّ القائم یهبط ... فی عدّة أهل بدر ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً حتّی یسند ظهره إلی الحجر الأسود... (39)؛
قائم (علیه السلام) فرود میآید در میان یارانی به عدد یاران جنگ بدر که 313 نفر بودند تا که بر حجرالاسود تکیه زند.
در حدیثی دیگر از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:
أصحاب القائم ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً... (40)؛
یاران قائم 313 نفرند... .
حدیثی دیگر محل گرد آمدن این تعداد را مسجد مکه معرفی کرده است:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
سیأتی فی مسجدکم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً-یعنی مسجد مکّة... (41)؛
در مسجد شما (مکه) 313 نفر خواهند آمد (و گرد هم جمع خواهند شد)... .
البته در تعدادی دیگر از روایات، شمار یاران امام را تا ده هزار نفر و گاه (42) تا پانزده هزار هم ذکر کردهاند (43)، ولی این نشانِ تعارض میان این روایات با روایتهایی که تعدد این یاران را 313 میداند نیست، بلکه این نوع از حدیثها نشان دهندهی سیر تشکیل یاران حضرت میباشند. 313 نفر نخستین گروندگان هستند که در انتظار ظهور موعود بودهاند که با گرد آمدن این گروه، دعوت آغاز میشود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، ده یا پانزده هزار نفر که ستونهای اصلی نیروهای انقلاب را تشکیل میدهند به سرعت به امام میپیوندند. با اجتماع آنان، پاکسازی حجاز آغاز میشود و در ادامهی نهضت، تودههای انبوه از سراسر جهان، به حضرت میپیوندند.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
... و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً، فیبایعون، و یقیم بمکّة حتّی یتمّ أصحابه عشرة آلآف نفس ثمّ یسیر منها المدینة (44)؛
313 نفر یاران با او بیعت میکنند او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده سپس رهسپار مدینه میگردد.
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ شخصی که گمان میبرد، یاران مهدی شمار اندکی هستند و حضرت، تنها با نیروی آنان به اصلاح جهان خواهد کوشید، فرمود: خروج مهدی به فراهم شدن امکانات بستگی دارد:
عن أبیبصیر قال: سأل رجل من أهل الکوفة أباعبدالله (علیه السلام): کم یخرج مع القائم (علیه السلام)، فإنّهم یقولون: إنّه یخرج معه مثل عدد أهل بدر ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً؟ قال: و ما یخرج إلّا فی أولی القوّة، و ما یکون أولو القوّة أقلّ من عشرین آلاف (45)؛
مردی از کوفیان از امام صادق (علیه السلام) پرسید: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم میگویند: به مانند اهل بدر، 313 نفر بیش نیستند.
فرمود: جز به همراهی افراد قدرتمند قیام نکند، آنان هم، کمتر از بیستهزار نفر نباشند.
و آنچه از برخی روایات برمیآید این که این گروه اندک (313 نفر) فرماندهان و وزیران امام باشند که در آغاز، هستههای اصلی نیروها را برعهده دارند و پس از پیروزی، برای ارشاد و دادرسی و کارگزاری به سرزمینهای دور و نزدیک فرستاده میشوند:
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
کأنّی أنظر إلی القائم علی منبر الکوفة و حوله أصحابه ثلا ثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدّة أهل بدر، و هم أصحاب الألویة، و هم حکّام الله فی أرضه... (46)؛
گویا مینگرم به قائم بر فراز منبر کوفه، یاران 313 نفرهی او پیرامونش حلقه زدهاند، آنان پرچمداران لشکرها و کارگزاران خداوند در زمین هستند.
قدرتمندی یاران امام (علیه السلام)
یاران حضرت مردانی جنگآور و دلیرند، دلهایی چون پولاد دارند و از انبوه دشمن، هراسی به دل راه نمیدهند. ایمان به هدف، همهی وجودشان را تسخیر کرده، ارادهی جنگیدن، سرشار از شجاعتی بیهمانند، آنان را به رزمگاه میکشاند، دل مردن دارند و عشق به شهادت، از کوه بلند پایهتر و هیبتشان سینهی ستمکاران را دربرگرفته است.
محمد بن حنفیه میگوید: علی (علیه السلام) در پاسخ شخصی که دربارهی امام مهدی (علیه السلام) از آن حضرت پرسیده بود، فرمود:
... فیجمع الله تعالی له قوماً قزعاً کقزع السحاب، یؤلّف الله بین قلوبهم، فلایستوحشون إلی أحد، و لا یفرحون بأحدٍ دخل فیهم... (47)؛
خداوند متعال گروهی را برای وی جمع خواهد کرد به مانند جمع شدن پارههای ابر، قلبهای آنان را به هم پیوند زده و از هیچ کس هراس به دل ندارند و از افزوده شدن افرادی به جمعشان خوشحال نمیشوند... .
امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
کأنّی أنظر إلیهم مصعدین من نجف الکوفة ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً کأنَّ قلوبهم زبر الحدید... یسیر الرعب أمامه شهراً و خلفه شهرا (48)؛
گویا، آنان را مینگرم، سیصد و اندی مرد در بلندای کوفه ایستادهاند، دلهایی چون پولاد دارند. و از مقابل و پشت سر وی، ترس بر دلهای دشمنان وی سایه میافکند.
از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است:
إذا قام القائم أذهب الله عن کلّ مؤمن العاهة، و ردّ إلیه قوّته (49)؛
هنگامی که قائم قیام کند خداوند بیماری را از مؤمنان دور میکند و توان و قدرت را به آنان برمیگرداند.
و نیز از آن حضرت نقل شده است:
إذا قام قائمنا أذهب الله عزّوجلّ من شیعتنا العاهة، و جعل قلوبهم کزبر الحدید، و جعل قوّة الرجل منهم قوّة اربعین رجلاً (50)؛
هرگاه که قائم ما قیام کند، خداوند بیماری را از شیعیان ما دور کند، و قلبهای آنان را به مانند پارههای آهن محکم میگرداند و به هریک از آنها توان چهل مرد میبخشد.
عیّاشی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند:
إنّ الملائکةَ الّذین نَصروا محمّداً (صل الله علیه و آله و سلم) یومَ بَدرٍ فی الأرض، ما صَعدوا بعدُ، و لا یَصعدون حتّی ینصروا صاحبَ هذا الأمرِ و هم خمسةُ آلافٍ (51)؛
فرشتگانی که در جنگ بدر به یاری رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) آمده بودند، اکنون در زمین هستند و به آسمان نرفته و نخواهند رفت تا زمانی که صاحبالامر را یاری کنند؛ و تعداد آنها پنج هزار میباشد.
در شماری از حدیثها، از جبرئیل به اسم، نام برده شده است:
از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند:
کأنی أَنظُر الی القائمِ علی نجفِ الکوفةِ... معه رایةُ رسولِالله (صل الله علیه و آله و سلم)... یَأتیه بها جبرئیلُ... (52)؛
گو اینکه قائم را در بلندی کوفه میبینم که با وی پرچم رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) است... و جبرئیل آن را برای امام میآورد.
پینوشتها:
1.ر.ک: ترمذی، صحیح، ح2231 و ابیداوود، سنن، ح4276.
2.ابنابیشیبه، الکتاب المصنَّف، ح19487.
3.ترمذی، الجامع الصحیح، ح2230.
4.همان،ح2231.
5.ابنابیشیبه، الکتاب المصنَّف، ح19487
6.ابیداوود، سنن، ح4282-4283.
7.احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص 376-377.
8.ابنماجه، سنن، ح2779.
9.طبرانی، المعجم الکبیر، ح213 و 10226-10227.
10.کلینی، اصول کافی، ج1، ص 398، ح2.
11.طوسی، کتاب الغیبه، ص 185.
12.طبری، دلائل الامامه، ص 255، ص 54.
13.همان، ص 240 و نعمانی، غیبت، ص 313، ح4 و 315، ح9، علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 129، عیاشی، تفسیر، ج1، ص 67، ح117 و مقدّسی شافعی، عقد الدرر، باب2، ص 56.
14.نعیم بن حماد، الفتن، بخش چهارم، ص242، ح950.
15.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 204.
16.مقدّسی شافعی، عقد الدرر، باب2، ص 56.
17.نعیم بن حماد، الفتن، بخش چهارم، ص 240، ح943 و ص 242، ح950 و نعمانی، غیبت، ص 274، ح55.
18.نعمانی، غیبت،ص 315، ح9 و علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 204.
19.طبری، دلائل الامامه، ص 248.
20.راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص 924.
21.طبری، دلائل الامامه، ص 248.
22.همان، ص 252.
23.کلینی، اصول کافی، ج1، ص 231، ح3، نعمانی، غیبت، ص 179، ح25 و راوندی، الخرائج والجرائح، ج2، ص 690، ح1.
24.احمدبن حنبل، مسند، ج6، ص 316، ابیداوود، سنن، ح4280 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب4، ص 103-104.
25.نعمانی، الغیبه، ص 279، ح67 و ص 270، ح42.
26.به نقل از: کنجی شافعی، البیان فی أخبار صاحب الزمان، باب19، ص 84، ح53 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب سوم، ص 64.
27.صدوق، کمال الدین، ج2، ص 671، ح22.
28.سیوطی، الحاوی للفتاوی، ص 98 و نیز مقدسی شافعی، عقد الدرر، ص 120 و ص 200 و همین مضمون، نعیم بن حماد، الفتن، ص 242، ح950.
29.ابیداوود، سنن، ح4286 و 4287، صنعانی، المصنَّف، ج11، ص 20769، طبرانی، المعجم الکبیر، ج23، ص 395، ح656 و مقدس شافعی، عقد الدرر، ص 103 و 105.
30.نعمان بن محمد، شرح اخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص 366.
31.صحیح: جعفر بن محمد حضرمی، الأصول الستة عشر، ص 64.
32.نعیم بن حماد، الفتن، ص 215، ح860.
33.نعیم بن حماد، الفتن، ص 259، ح1014، مقدس شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 64 و کنجی شافعی، البیان فی أخبار صاحب الزمان، ص84، ح53.
34.صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 262، ح22 و صدوق، علل الشرائع، ج1، ص 5، ح1.
35.صدوق، همان.
36.سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 73.
37.از جمله مقدسی، شافعی، عقد الدرر، ص91، 166 و 175 و نعیم بن حماد، الفتن، ص 239، ح939.
38.مقدسی شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 132، و همین مضمون، نعیم بن حماد، الفتن، ص 241، ح148 و سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 91.
39.نعمانی، غیبت، ص 315، ح9 و ص 279، ح67.
40.همان، ص 313، ح3 و 5-6.
41.صدوق، کمال الدین، ج2، ص 671، ح19.
42.عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 134، ح444.
43.ابنطاووس، الملاحم والفتن، اصفهان، مؤسسه صاحب الامر، ص 138، ح158.
44.مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، (چاپ شده در مصنّفات شیخ)، ج11، ص 383.
45.صدوق، کمال الدین، ج2، ص 654.
46.همان، ص 673.
47.مقدّسی، شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص 91.
48.مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 342.
49.نعمانی، غیبت، ص 317، ح2.
50.همان، ص 310، ح5.
51.عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 197، ح138.
52.نعمانی، غیبت، ص 309، ح4 و همین مضمون، طبری، دلائل الامامه، ص 252.
منبع مقاله :
اکبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388
منبع : راسخون