مردمک چشمهای مردم آنقدر در مقابل افزایش قیمتها گرد شده است که بهنظر میرسد دیگر تحمل فشار بیشتر را ندارند ولی قیمتها انگار نمیخواهند آرام بگیرند و رحمشان به مردم بیاید. حالا درمقابل این سؤالات که دلار تا کجا بالا خواهد رفت؟ خانه چقدر افزایش قیمت خواهد داشت؟ و... دیگر هیچکس انتهایی را تصور نمیکند و بهترین کارشناس هم پیشبینی ندارد.
به گزارش ، همشهری نوشت: این روزها ضربان قلب مردم شهر با ضرب آهنگ بازار میزند و شاخصهای اقتصادی است که همچون پاندول ساعت به واژه «امید درجامعه» ضربه وارد میکند و عقربههای زندگی با قیمت سکه، دلار، مسکن، خودرو و حتی مایحتاج اولیه همچون گوشت، شیر، میوه و... تند، تند تکان میخورد.
مردمک چشمهای مردم آنقدر در مقابل افزایش قیمتها گرد شده است که بهنظر میرسد دیگر تحمل فشار بیشتر را ندارند ولی قیمتها انگار نمیخواهند آرام بگیرند و رحمشان به مردم بیاید. حالا درمقابل این سؤالات که دلار تا کجا بالا خواهد رفت؟ خانه چقدر افزایش قیمت خواهد داشت؟ و... دیگر هیچکس انتهایی را تصور نمیکند و بهترین کارشناس هم پیشبینی ندارد.
ضرب المثلی که این روزها بسیاری از مردم برای حال و روز زندگیشان برای دیگران تعریف میکنند؛ داستان قورباغهای است که در دیگ آب جوش گذاشته شده و با شعله پایین در حال پختن است ولی نسبت به شرایط بیحس شده و اصلا وضعیت خود را درک نمیکند. حالا ناامیدی به کلید واژهای جدی در جامعه تبدیل شده است و از صبح تا شب و در فضای واقعی گرفته تا مجازی همه از آن حرف میزنند؛ اتفاقی که به اعتقاد کارشناسان جامعه شناسی، روانشناسی و... میتواند به بحرانی جدی برای کشور بدل شود. چالشی که زنگ خطر آن مدتی است به صدا در آمده و نخبگان کشور معتقدند باید هرچه زودتر برای خروج از آن اقدامات جدی در دستور کار قرار گیرد.
آزموده را آزمودن خطاست
وحید شریعت/ روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران
ناامیدی زمانی در یک جامعه اتفاق میافتد که افراد احساس میکنند در سرنوشت و اتفاقاتی که در اطرافشان میافتد تأثیرگذار نیستند یا اعمالی که انجام میدهند منجر به تغییر دلخواهشان در جامعه نمیشود. زمانی که در یک مقطع زمانی در یک جامعه شور و امید ایجاد میشود و مردم برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند اما میبینند بهرغم راههای مختلفی که میروند تلاش هایشان نتیجه نداده است دچار ناامیدی آموخته شده میشوند. همین مسئلهای که امروز در جامعه نیز با آن روبهرو هستیم، یعنی در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...در اصطلاح روانشناسی به «درماندگی آموخته» دچار شدهایم.
این وضعیت ناخوشایند و خطرناکی است که افراد در شرایط فعلی به سمت آن میروند و در نتیجه نسبت به هر چیزی که اتفاق میافتد، غیرفعال یا بیتفاوت میشوند یا فقط نفع شخصی را درنظر میگیرند و به این فکر میافتند که قابلیت اصلاح در جامعه چندان وجود ندارد.باتوجه به این شرایط معتقدم یک تغییر اساسی با هر هزینهای که دارد، باید در جامعه اتفاق بیفتد؛ هنوز راههایی برای تغییر، اصلاح و ایجاد امید در جامعه وجود دارد. اگر رعایت قانونمداری در همه افراد جامعه در همه سطوح اتفاق بیفتد و هر کس زورش رسید به نوعی قانون را دور نزند میتوانیم امیدوار باشیم که حس ناامیدی مقداری در جامعه کمتر شود، حس تبعیض و فساد در جامعه به ناامیدی دامن میزند و مبارزه جدی با این اتفاق و ایجاد شفافیت درجامعه به حس امیدواری کمک میکند. از طرف دیگر در برخوردهای اجتماعی شاهد واکنشهایی از سوی ساختار رسمی هستیم که قبلا آزموده شده اما نتیجهبخش نبوده و غیرمفید بودن آن به اثبات رسیده است؛ مانند مسدود یا فیلتر کردن شبکههای مجازی و... که نتیجه آن مقاومت بیشتر افراد و حتی سرخوردگیهای اجتماعی است.
به اعتقاد من باید به این روشهای برخوردهای اجتماعی پایان داد و با مردم فضای گفتوگوهای اجتماعی را شکل داد. بهصورت کلی راهکارهایی که برای کنترل و مدیریت ناامیدی لازم است را باید روانشناسان و جامعهشناسان به دولتمردان ارائه داده و حاکمیت این راهکارها را بدون توجه به سلایق سیاسی نخبگان در معرض آزمون قرار دهند اما متأسفانه گویا برخی دولتمردان در یک جو بدبینی قرار دارند و تصور میکنند افرادی که مخالف نظر آنها صحبت میکنند درصدد ضربه زدن به کشور هستند و دشمن محسوب میشوند درصورتی که باید باب گفتوگو با متخصصان ایجاد شود و اتاقهای فکر با حضور نخبگان در کشور شکل بگیرد. دولتمردان باید درنظر داشته باشند که از جمعبندی دیدگاههای مختلف متخصصان و نخبگان کشور میتوانند به راههای اصلاح شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... برسند. دولتمردان باید با اقدامات عملی، امیدواری و نشاط را به بدنه جامعه تزریق کنند و به یاد داشته باشند که با شعار دادن چیزی محقق نمیشود.
شفافیت باید سرلوحه کار دولتمردان باشد
سید حسن موسوی چلک/ رئیس انجمن مددکاران اجتماعی
در شرایطی که شاهد ناامیدی مردم در جامعه هستیم نباید انتظار داشته باشیم که مردم برای خروج از این شرایط آنگونه که باید حاضر به مشارکت با دولتمردان بوده و مشارکتپذیر باشند و شرایط سخت را تحمل کنند. امید اجتماعی یکی از مولفههای تأثیرگذار برای اعمال مدیریت هوشمند در جامعه است.
یکی از محورهای ارزیابی مدیریت در هر کشوری چگونگی وضعیت امید در آن جامعه است. در کشور ما که به دلایل مختلف این مولفه کمرنگ شده برای خروج از این وضعیت چند نکته را باید مدنظر قرار دهیم: نخست آنکه مدیران شایسته و امیدوار را محور کارهایمان قرار دهیم به این معنی که افرادی که مدیریت یک مجموعه یا مسئولیت یک کاری را میپذیرند خود افراد امیدواری باشند. نمونه این موضوع در فوتبال و جام جهانی قابل مشاهده است که آقای کیروش با امیدواری تیم ملی کشورمان را به مسابقات جام جهانی برد یا در حوزه سیاست خارجی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با اقدامات بینالمللی و مذاکرات دیپلماتیک امید را در جامعه شکل داد. هماکنون یکی از چالشهایی که در کشورمان و در برخی بخشها با آن مواجه هستیم این است که مدیریتها نه براساس شایستهسالاری بلکه با فشارهای سیاسی و رانت و روابط انتخاب میشوند و همین مسئله خود ناامیدی را در کشور رقم میزند و باعث میشود که بسیاری از نخبگان دچار سرخوردگی شوند.
موضوع بعدی که به القای حس ناامیدی در جامعه منجر شده نبود شفافیت است، موضوعاتی همچون مفاسد اقتصادی، واگذاریهای غیراصولی و بیثباتی بازارهای مختلف مانند ارز، سکه و... و تخلفاتی از این دست باعث میشوند تا شهروندان دچار ناامیدی شوند. هماکنون برخوردها با این تخلفات که به بیثباتی اقتصادی در کشور منجر شده بهنظر مردم بهگونهای نبوده که متناسب با جرم و آسیبهایی باشد که به کشور و مردم تحمیل شده است. از سوی دیگر محدود کردن فضای رسانهها و شبکههای مجازی هم به عدمشفافیت در جامعه دامن زده است. رسانهها با پیگیریهای خود میتوانند بهعنوان چشم جامعه عمل کنند و فضای شفافیت را در جامعه شکل دهند اما محدودیتهای آنها باعث کاهش اعتماد عمومی در جامعه و گرایش مردم به سمت استفاده از فیلترشکنها و رسانههای خارجی میشود. الان اصحاب رسانه و خبرنگاران در کشور ما چقدر میتوانند پیگیر، شفاف گر و مطالبه گر باشند؟
موضوع دیگر تبعیض است، این روزها از آقازادهها و زندگی آنها بیشتر یاد میشود و تفاوت سطح زندگیشان با مردم و هزینههای میلیاردی آنها در شبکههای اجتماعی دائم خبرساز میشود. آیا با تبعیض میتوانیم شاهد افزایش امید در جامعه باشیم؟ در سوی دیگر این ماجرا موضوع حقوق شهروندی است؛ آیا وضعیت کشور ما از نظر حقوق شهروندی مطلوب است؟ اگرچه اقداماتی در این حوزه صورت گرفته ولی نتایج آن هنوز برای مردم ملموس نیست. کشور ما دارای پتانسیلهای مهمی همچون منابع اقتصادی و نیروی انسانی جوان و ماهر است که برای خروج از شرایط بحرانی میتوانیم از این ظرفیتها به بهترین شکل استفاده کنیم. بهبود شرایط اقتصادی و امنیت سرمایهگذاری بهعنوان مهمترین اولویت هماکنون باید مدنظر مسئولان برای خروج از بحران ناامیدی باشد. مردم از دولت اقدامات عملی و امیدوارکننده میخواهند و این مسئله هم مستلزم این است که وحدت بهمعنای واقعی در کشور شکل بگیرد و دولتمردان قاعده سیاسی بازی و سیاسی کاری را بلد باشند تا بتوانند رفاه مردم را تأمین کنند. آزادیهای مشروع و کم کردن فاصله بین مردم و مدیران و شنیدن صدای مردم توسط مسئولان میتواند کمک کند تا مولفه امید در جامعه افزایش پیدا کند.
سیاستهای کشور در جهت بهبود شرایط اصلاح شود
الهه کولایی/ استاد دانشگاه
کشور ما با وجود منابع عظیم و پتانسیلهای گوناگون طبیعی ازجمله نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده جزو کشورهای در حال توسعه جهان است. از ویژگیهای این جوامع این است که مردم در این کشورها بیش از اینکه با واقعیتها زندگی کنند با آرزوهای خود زندگی میکنند و براساس رویکردی غیرواقع گرایانه انتظار دارند تا مشکلات و دشواریهای گوناگون در زندگی آنها به سرعت برطرف شود. از این مهمتر در این جوامع معمولا نخبگانی قدرت را در اختیار میگیرند که درک درستی از امکانات و محدودیتهای خود ندارند و چنان غره به منابع و امکانات آن میشوند که از کوتاهی فرصتها و محدودیتهای اقدام و عمل خود غافل میشوند. در این جوامع مردم یا مطالعه نمیکنند و یا بهدلیل شدت درگیریهای روزمره کمتر فرصت مطالعه کردن دارند اما بهدنبال تغییر سریع شرایط خود هستند. بر همین اساس در کشور ما و بهویژه در منطقه جغرافیایی که ما قرار داریم بحرانها و دشواریهای گوناگونی در حال گسترش است و گزینههای محدودی پیش روی کشورهای منطقه برای بهبود شرایط وجود دارد.
مشارکت بالای سیاسی در دورههای گوناگون انتخابات و مشارکتهای بالای اجتماعی و سیاسی انتظار بهبود سریع و همهجانبه شرایط را در حوزههای عمومی و خصوصی دارند اما شاهد هستیم با وجود اقبال بینظیر و مثال زدنی مردم در برگزاری انتخابات، افرادی که از سوی آنها برای تصدی امور انتخاب میشوند وظایف خود را آنچنان که مردم انتظار دارند، انجام نمیدهند که این مسئله از یک سو بهدلیل ضعف و نارساییهای ساختاری و نهادی و از سوی دیگر بهدلیل محدودیتها و مشکلات گوناگون داخلی و خارجی است که در عمل باعث میشود، امکان بهبود سریع شرایط در این کشورها و کشور ما فراهم نشود. بنابراین ما با رخدادهای انفجاری آمال و آرزوهای مردم در مقاطع گوناگون روبهرو هستیم بدون آنکه از منابع ساختاری و زیربنایی در مسیر دستیابی به آرمانها درک مناسبی وجود داشته باشد. همچنین در این مسیر شاهد کوتاهیهای پایدار و تکراری مدیرانی هم هستیم که در دورههای مختلف برگزیده میشوند و در عمل توان لازم برای ایفای وظایف خود را آنچنان که باید و شاید، ندارند و تن به جایگزینی هم نمیدهند.
در جامعه ما به شکل ادواری شاهد گسترش امید و طرح آرزوهای روشن و شکوفایی نشاط هستیم اما در مقابل این نشاط خیلی سریع به یاس و ناامیدی تبدیل میشود و پیامدهای خطرناک آن را به کشور تحمیل کرده و هزینههای آن را جامعه میپردازد. این نخبگان فکری و اجرایی هستند که میتوانند بر این شرایط تأثیر بگذارند و راه را برای گسترش واقعگرایی از یک سو و استفاده عادلانه و غیرتبعیض آمیز از همه منابع کشور و تأمین مصالح و منافع عمومی باز کنند و با رفتار خود سبب افزایش امید و ایجاد انرژی مثبت در جامعه شوند بدون آنکه انتظار تغییرات سریع و کوتاهمدت را دامن بزنند و با استفاده از ظرفیتها و امکانات موجود متناسب با مطالبات و خواستههای مردم تغییرات لازم را در عرصه زندگی خصوصی و عمومی آنها بهوجود بیاورند تا جلوی تکانهای شدید و تغییرات بنیان کن و پرهزینه را بگیرند و در مسیر پیشرفت همه جانبه قدم بردارند. بررسیها و مطالعات گوناگون در کشور ما نشاندهنده نارضایتی مردم از عملکرد برخی مسئولان است. در این شرایط آنها باید بهصورت واقعی و منصفانه به نقد و ارزیابی عملکردشان بپردازند و در راستای بهبود وضعیت کنونی قدم بردارند و سیاستهای خود را در جهت بهبود زندگی مردم، اصلاح کنند؛ اتفاقی که به ایجاد امید و نشاط در جامعه منجر خواهد شد. مردم باید تغییرات و حرکت به سمت بهبود شرایط جامعه را احساس کنند نه اینکه با بدتر شدن شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مواجه باشند.