به گزارش الف، همه طرح های بزرگ آمریکا از سیطره بر عراق و براندازی نظام سوریه گرفته تا جلوگیری از تاثیر مقاومت بر ساختار دولت لبنان، تغییر نظام در ایران و تسلط بر باب المندب، همگی با شکست مواجه شد و واشنگتن به کلی از ایجاد تغییری در هندسه جغرافیایی دو جهان عربی و اسلامی عاجز است.
روزنامه البناء در ادامه می نویسد: پس از آنکه واشنگتن ضرورت سازش با مسکو، محال بودن مقابله با گسترش نفوذ و قدرت ایران و همبستگی محور مقاومت در تمام میدان ها را دریافته و به آن اذعان کرد، هیچ تحول دراماتیکی در سیاست آمریکا، در سوریه یا ایران، عراق و یا یمن روی نخواهد داد.
در مقابل، روسیه با قدرت در حال افزایش نفوذ خود در منطقه عربی و اسلامی و سنگین کردن وزنه خود در جهان است تا با تمام نقشه های آمریکایی ها در زمینه ایجاد شکاف بین مسکو و پکن یا جلوگیری از ائتلاف استراتژیک آن با محور مقاومت و اساسا با تهران، مقابله کند.
در این میان، دونالد ترامپ به نظر در برابر دشمن تاریخی اش، انقلاب اسلامی ایران، دچار آشفتگی شده و با دستپاچگی عمل می کند؛ آیا برای براندازی نظام ایران وارد جنگی می شود؟ حال آنکه از ورود به هر گونه جنگی علیه ایران ناتوان است و یا اینکه مقامات ایرانی را دعوت به مذاکره ای شبیه به مذاکره با کره شمالی می کند؟ تنها به این خاطر که معتقد است مذاکره بی نتیجه بهتر از روی دادن جنگی پر هزینه و در نهایت بدون دستاوردی مهم است؟
برای روشن تر شدن سردرگمی ترامپ در قبال منطقه و بویژه ایران، به مقاله دو نویسنده آمریکایی در این مورد اشاره می کنیم:
اول: جین براندولار در مقاله ای تحت عنوان«هرگز توافق هسته ای دومی با ایران در کار نخواهد بود»، برای نشنال اینترست نوشت: احتمالات مذاکره دوباره با ایرانیها برای امضای توافقی جدید، نزدیک به صفر است و احتمال آن نمی رود که رئیس جمهور آمریکا بتواند در زمانی نزدیک با ایرانیها دیداری داشته باشد.
نویسنده این مقاله، مدیر مطالعات خاورمیانه ای نشریه مذکور است که بین سالهای 2009 و 2016 بعنوان افسر نیروی دریایی آمریکا در افغانستان، گوانتانامو و منطقه خلیج{فارس} خدمت کرده است.
نویسنده دوم، سینا طوسی، پژوهشگر مسائل ایران و خاورمیانه است که در همین نشریه مقاله ای تحت عنوان«سیاست ترامپ محکوم به شکست است» منتشر نمود که مهمترین بخشهای آن بدین شرح است:
-در سال 1946، یک زن ایرانی در شهر خرمشهر در یک سخنرانی کوبنده از مسئولان خواست شرکت نفت ایرانی را ملی کنند.
-ایالات متحده به مأموران سی آی ای دستور داد با همکاری انگلیس دولت مصدق را سرنگون کنند؛ به این دلیل که نفت ایران را ملی کرده بود.
-سخنان پومپئو در جمع ایرانیها که چند روز پیش در لس آنجلس ایراد شد، خاطره اقدام احمد الجلبی و شورای ملی عراق را به ذهن متبادر می سازد که تلاش کردند جورج بوش را قانع کنند حمله به عراق مانند یک اقدام تفریحی است؛ اما نتیجه، یک فاجعه انسانی و شکست استراتژی ایالات متحده بود.
-به نظر می رسد سیاست ترامپ در قبال ایران نیز به همان مسیر عقب نشینی استراتژیک می رود. رئیس جمهور آمریکا اشتباها تصور می کند که می تواند ایران را به اجبار وادار به تغییر سیاست هایش کند و این مساله یک علت ساده دارد: اغلب ایرانیها، صرفنظر از اختلافات داخلی، مخالف دخالت ایالات متحده در مسائل کشورشان هستند و این مهم به یک اصل کلی در افکار عمومی 100 ساله ایرانی ها باز می گردد که معتقدند هدف دولتهای غربی، سیطره بر مقدرات ملتهاست.
- در صورتی که واشنگتن قصد دارد از خواسته های ملت ایران حمایت کند، باید اعتراف کند که این حمایت با ماجراجویی های ترامپ و هم پیمانان مستبدش در منطقه، ممکن نیست و به ناچار باید تغییراتی بنیادین در سیاستهای خود داشته باشند، که مهمترین آن، دوری از مقابله با ایران و وارد آوردن فشار به آن است.
هر دو مقاله دلالت بر این نکته مهم دارند که مذاکره با ایران و یا تهدید آن، هیچ دستاوردی نصیب دولت آمریکا نمی کند؛ چرا که تهران و هم پیمانان آن در سطح منطقه و جهان، نسبت به واشنگتن دست بالاتری دارند...
اگر ترامپ از گزینه جنگ با ایرانیها بگریزد، در تفاهم با روسها محاصره می شود و این به معنای شکستی بزرگ برای آمریکا و تسلیم شدن آن در مقابل موازین و معیارهای جدید است. بدین معنا، عملا ایالات متحده بین چکش روسها و تفاهم با آنها و سندان ایرانیها گرفتار شده است؛ که می توانند گام به گام به جنگی نزدیک شوند که علاوه بر آزادسازی جولان، آمریکایی ها را از آبهای گرم مدیترانه دور کند؛ اگر باعث اخراج کلی آنها از منطقه نشود...
نویسنده: صادق الحسینی/ مترجم: مریم نصرالهی