ماهان شبکه ایرانیان

عوامل و آثار بی نیازی از خداوند متعال

اسْتِغْنَاءً [غنی]: در لغت یعنی توانگر و بی نیاز شد، استغنی الله: یعنی از خدا خواست که او را توانگر کند، استغنی عنهُ به: از او بی نیاز شد

اسْتِغْنَاءً [غنی]: در لغت یعنی توانگر و بی نیاز شد، استغنی الله: یعنی از خدا خواست که او را توانگر کند، استغنی عنهُ به: از او بی نیاز شد.[1] فعل «استغنی » که برای بیان زیاده روی در اعتماد آدمی به خویشتن به کار می رود از جهت روابط معنایی با واژه «طغی » ارتباط نزدیک دارد، ولی میان این دو از جهت ساختمان معنایی تفاوت فراوانی دارد. در «طغی » تصویر نهری است که از ساحل و کرانه خود تجاوز می کند و به بیرون جاری می شود. اما مفهوم اصلی استغنی، توانگری و ثروتمندی است. در قرآن، بر این نکته، فراوان تأکید شده است که خداوند «غنی » است؛ یعنی آنقدر توانگر است که او را به کس، احتیاج نیست و کاملاً متکی به خویش و خودکفا است. اما در مورد انسان، فرض چنین استغنا و بی نیازی مبین فقدان حس مخلوقیت و عبودیت است و بدین ترتیب، داشتن چنین احساسی چیزی جز استکبار و بزرگ بینی که متضمن انکار خداست، نیست. [2] این واژه، در لغت به معنای «خویشتن را دیدن »[3] «خود را ذاتاً غنی دانستن که اقتضای طغیان و عدوان و استکبار است »[4]و در نتیجه به قدرت و توانایی خویش، اعتماد نامحدود داشتن است. در آیه زیر که هدف آن وصف حالات درونی و باطنی انسان به طور کلی است؛ دو واژه طغی و استغنی در کنار هم و تقریباً به صورت هم معنی، به کار رفته است: چنین نیست (که شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند، از اینکه خود را بی نیاز ببیند![5] آیات زیر از سوره لیل، تقابل و تضاد دو واژه «استغنی » و «اتقی » را نشان می دهد: اما کسی که بخشایش و پرهیزگاری کرد، و آن بهترین را تصدیق کرد، پس برای بهشت آماده اش می کنیم. اما آن کس که بخل و بی نیازی ورزید، و آن بهترین را تکذیب کرد، او را برای دوزخ آماده می سازیم.[6] بنابراین رابطه تقابل وضوح میان «اتقی » -پرهیزکاری - با صفت همراه آن، یعنی، بخشش و گشاده دستی -اعطا- و «استغنی » با صفت همراه آن یعنی «بخل » وجود دارد. با توجه به کاربردهای قرآنی واژه استغنی، همواره سه معنا، توأماً افاده می شود: یکی غنا و بی نیازی، دیگری اکتفا و سوم احساس ثبات. [7] البته استغناء در دو مقام مورد بحث است؛ یکی به عنوان صفت حمیده- یعنی بی نیازی از خلق و قناعت پیشه کردن، که در مقابل طمع و بی نیازی از خلق و عدم اتکال- به آنان به کار می رود، دوم به معنای بی نیازی از خدا و سرکشی و نافرمانی در مقابل دستورات الهی است که از صفات رذیله محسوب می شود و در این مقاله به آن خواهیم پرداخت. تعابیر دیگری در قرآن پیرامون این صفت به کار رفته است، علامه طباطبائی می فرمایند: "أَمَّا مَنِ اسْتَغْنی فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّی" کلمات "غنی" و "استغناء" و "تغنی" و "تغانی" به طوری که راغب گفته به یک معنی می باشند. پس مراد از "مَنِ اسْتَغْنی " کسی است که خود را توانگر نشان دهد و ثروت خود را به رخ مردم بکشد.[8]

عوامل بی نیازی از خدا:

1.مطابق آیات قرآن، عده ای به وسیله جمع مال و ثروت و فرزندان از خدا و عذاب الهی بی نیازی می جویند.[9]

2.امکانات، قدرت و نعمت های الهی، از اموری است که خداوند متعال ذکر نموده، که انسان ها به وسیله آن می خواهد از خدا بی نیازی بجویند.[10]

3.دل خوشی به شفاعت خدایان و بتها، از عوامل بی نیازی از خداوند، در قران کریم ذکر شده است.[11]

4.دوستی با دشمنان خدا: عده ای از مردم با انتخاب قدرتها و دوستان دنیایی می خواهند از خداوند بی نیازی بجویند، در حالی که حتی در روز قیامت نیز هیچ کدام از این دوستان به یاری انسان نمی شتابند و انسان را بی نیاز از خدا نمی کنند. روزی که هیچ دوستی کم ترین کمکی به دوستش نمی کند، و از هیچ سو یاری نمی شوند[12]

آثار بی نیازی از خداوند متعال

موارد متعددی را می نوان به عنوان آثار صفت استغنا نام برد که در اینجا به چند مورد اشاره می شود:

1.عاری دیدن خود از عیب ها و نواقص

ممکن است در یک نگاه سطحی، انسان به سهولت مسأله را برای خود حل شده تلقی کند و خویشتن را از نقصها و ضعف ها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را تبرئه کند. همین شناخت نادرست از خود، سبب می شود که احساس استغنا و بی نیازی بر او چیره شود. بدیهی است که همین احساس بی نیازی نسبت به یک اصلاح جدّی و بنیادی، راه را برای هر گونه سازندگی اصولی مسدود می کند.

2.کبر

از جمله عناصر مهم در ساختمان معنایی استغناء، مفهوم کبر است. گویی تنها مشخصه و خصلت کفار، همین پدیده است. شخص مستکبر به لحاظ ماهیت دینی، متکبر است. در قرآن، متکبر مغرور، معرکه گیر حوزه همه خصوصیات منفی است: (ولی) اشراف متکبر قوم او، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: «آیا (براستی) شما یقین دارید که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان مأموریت یافته، ایمان آورده ایم.»[13] در آیاتی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال علت تکذیب آیات را تکبر ورزیدن می داند.[14] آیات فوق، نشان می دهد که متکبران، ایمان نمی آورند و به همین لحاظ، این نکته قابل برداشت است؛ «کبر» که از ریشه های استغناء است، دقیقاً نقطه مقابل «ایمان » است. [15] قرآن مجید، کسانی را که متکبرانه و مستکبرانه بر زمین پای می نهند و باد غرور در گلو می اندازند و با ناخوش ترین آواها، عربده می کشند، محکوم می سازد.[16]

3.بغی و سرکشی

خودبینی و بی نیازی، گاهی انسان را از حدود حیات اجتماعی خود بیرون می برد. معنای واژه «بغی » در اصل، از روی استغناء بیش از حد و برخلاف شرع و قانون و بیدادگرانه عمل کردن علیه دیگران است. [17] آیات زیر، نمونه هایی از کاربرد این واژه در قرآن کریم است: هر گاه خداوند روزی را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می کنند از این رو بمقداری که می خواهد (و مصلحت می داند) نازل می کند که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست.[18] تفسیر نسفی عبارت «لبغوا» -سرکشی می کنند- را چنین تفسیر می کند: «وهو الکبر ای لتکبروا» بغی به معنای کبر و این که آنان، تکبر می ورزند.[19] شایان ذکر است که مفسر معروفی چون بیضاوی نیز واژه «بغی » را با کلمه «تکبر» و فساد در زمین هم معنی و مترادف دانسته است. [20] توضیح فوق در سوره قصص تصدیق شده است.[21] چنان که می بینیم، واژه بغی در خود بافت آیه معنی شده است. ابتدا با فعل دیگری، یعنی، «فرح » در عبارت «لاتفرح » معادل گذاشته شده است. این فعل اخیر در اصل به معنای «از چیزی زیاد شادمان شدن » است. از این جا روشن می شود که واژه «بغی » به خصوص به این حقیقت اشاره دارد که قارون از ثروت و دارایی خود، مغرور شد و به قدرت دنیایی خویش غرّه گشته است و «فساد» به عنوان تجلی ملموس آن حالت باطنی که به وسیله «بغی » توصیف شده، ذکر گردیده است. [22]

4.سر مستی

می توان گفت از دیگر خصوصیات انسان مستغنی، سرمستی و سرکشی است و این معانی از کلمه بطر بر می آید، واژه پژوهان نیز، همین معانی را افاده کرده اند: زمخشری می نویسد: «مجاوزة الحد فی المرح »، یعنی، «بیش از حد شادمان و سرکش شدن »[23]به لحاظ ثروت، مقام یا چیزهای دیگر است. ابی هلال عسکری، بطر را به معنای کفران نعمت و ناسپاسی، تعریف کرده، می گوید: «بطرالنعمة معادل و برابر با کفر النعمة است ».[24] در کتاب التحقیق نیز آمده است: بطر، عبارت است از تجاوز از حد اعتدال در فرح و طرب و شادمانی. [25] در قرآن مجید، اطلاعات زیادی درباره ساختمان معنایی این واژه، وجود ندارد، اما آیات زیر جنبه ای از معانی آن را، روشن می سازد: و چه بسیار از شهرها و آبادیهایی را که بر اثر فراوانی نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاک کردیم! این خانه های آنهاست (که ویران شده) و بعد از آنان جز اندکی کسی در آنها سکونت نکرد و ما وارث آنان بودیم![26][27]

5.طغیان

واژه «طغیان » به «تجاوز از حد در عصیان و نافرمانی »، «تعدی از حد متعارف »[28]و «هر چیزی که از اندازه، تعدی و تجاوز کند»[29]اطلاق می شود. این واژه نیز مترادف دیگری برای «استکبار» است که نقش مهمی در قرآن دارد و همچنین از آثار استغناء به حساب می آید. بیضاوی، در تفسیر آیه 75 سوره مومنون می گوید: «طغیان بر افراط و زیاده روی در کفر، بر استکبار بیش از حد از پذیرفتن حق و بر دشمنی با رسول خدا (ص) و مومنین، دلالت می کند.»[30] خداوند در قرآن می فرماید: چنین نیست (که شما می پندارید) به یقین انسان طغیان می کند، از اینکه خود را بی نیاز ببیند![31] واژه «طغیان » اغلب همراه با «کفر» به کار می رود و این نشان می دهد که این دو کلمه، تقریباً مترادف هم هستند، پس می توا ن گفت از آثار استغناء، کفر نیز می باشد:[32] همچنین در آیه 80 سوره کهف می فرماید: و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! ذکر این نکته ضروری است که واژه «عَمَه» - کوری دل و کورانه متحیر شدن[33] - فعلی است که اغلب با طغیان به کار می رود و این دو به صورت ترکیبی همسان در قرآن، استعمال می شوند. معنای دقیق این دو واژه ترکیبی، هنگامی که این عبارت در اوصاف حالت کسانی که به لذت های دنیوی دلخوش کرده و امید به لقاءالله ندارند و نسبت به آیات الهی در غفلتند، به کار می رود، روشن تر می شود.[34] در آیه زیر، «خوف از خدا» در تقابل و تضاد با «طغیان » دانسته شده است: «فاما من طغی و ءاثر الحیوة الدنیا فان الجحیم هی المأوی و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی. فان الجنة هی المأوی »[35] بنابراین همانطور که ذکر شد «طغیان کردن و از لذت های حیات دنیوی پیروی کردن » دقیقاً نقطه مقابل کسانی دانسته شده است که از خداوند می ترسد و نفس را از پیروی هوس، باز می دارد». یکی از مشخصه های افراد و اقوام مستغنی، طغیان و نافرمانی در برابر خداست. [36] [37]همانا کسانی که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها بسیار تبهکاری کردند.

اثر نیازمندی به خدا و بی نیاز از مردم

حضرت امیرالمومنین(ع) فرمودند: هر کس روی نیاز به خدا آورد، خدا کاری می کند که مردم به وی نیازمند شوند[38]

پی نوشت ها


[1] مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ناشر اسلامی، تهران، سال 1375، چاپ دوم، جلد اول، صفحه 62

[2] توشیهیکو ایزوتسو؛ مفاهیم‌ اخلاقی‌ - دینی‌، در قرآن‌ مجید، ترجمه فریدون بدره ای، محل نشر: تهران، انتشارات: فروزان روز، سال 1378، ص‌303-302.

[3] نسفی‌، احمدبن‌ محمود؛ تفسیر النسفی‌ المسمی‌ بمدارک‌ التنزیل‌ و حقایق‌ التأویل‌، انتشارات: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ح‌3، ص‌198

[4] مصطفوی، حسن‌؛ التحقیق‌ فی‌ کلمات‌ القرآن‌ الکریم‌، مکان چاپ: تهران، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال چاپ: 1360، ج‌7، ص‌277.

[5] سوره‌ علق‌ (96) آیات‌ 6 و 7.

[6] فاما من‌ اعطی‌ و اتقی‌. و صدق‌ بالحسنی‌. فسنیسره‌ للیسری‌. و اما من‌ بخل‌ و استغنی‌. و کذب‌ بالحسنی‌ فسنیسره‌ للعسری‌سوره‌ لیل‌ (92) آیات‌ 10-5.

[7] توشیهیکو ایزوتسو؛ پیشین‌، ص 306-305.

[8] طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374شمسی، چاپ پنجم، جلد 20، صفحه 326

[9] اعراف 47.

[10] احقاف 26

[11] 23 یس

[12] دخان 41

[13] اعراف آیه 75

[14] زمر آیه 59

[15] غافر آیه 27

[16] لقمان آیه 18

[17] توشیهیکو ایزوتسو؛ پیشین، ص‌293.

[18] شوری آیه 27

[19] نسفی ، احمدبن‌ محمود ‌؛ پیشین، ج‌3، ص‌584.

[20] بیضاوی‌ ، ناصرالدین؛ أنوار التنزیل و أسرار التأوی، محل نشر: بیروت، انتشارات: دار احیاء التراث العرب، سال 1418ه.ق، چاپ اول، ج‌4، ص‌92.

[21] قصص 76

[22] وشیهیکو ایزوتسو؛ پیشین‌، ص‌295.

[23] زمخشری‌، محمود بن‌ عمر ؛ اساس‌ البلاغه‌، بیروت، انتشارات دار صادر، سال 1392ه.ق، ص‌24.

[24] عسکری, ابی هلال حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغویة, قم، مؤسسة النشر الإسلامی, سال 1412ه.ق، ص‌102.

[25] مصطفوی، حسن؛ پیشین، ج‌1، ص‌271.

[26] قصص 58

[27] انفال آیه 47

[28] مصطفوی، حسن؛ پیشین‌، ج‌7، ص‌82.

[29] ازهری، محمد؛ تهذیب اللغة، قاهره، الدارالمصریة للتألیف والترجمه، جلد8، ص‌167.

[30] بیضاوی‌ ، ناصرالدین؛ پیشین‌، ج‌3، ص‌175.‌

[31] علق آیه 6و 7

[32] مائده آیه 64

[33] مصطفوی‌، حسن؛ پیشین‌، ج‌8، ص‌228.

[34] یونس آیه 7

[35] امّا آن کسى که طغیان کرده و زندگى دنیا را مقدّم داشته، مسلّماً دوزخ جایگاه اوست! و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست! سوره نازعات 37-41

[36] سوره‌ طه‌ (20) آیات‌ 43 و 44.

[37] سوره‌ فجر (89) آیات‌ 11 و 12.

[38] دیلمی، حسن؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، ناشر: شریف رضى، مکان چاپ: قم، سال چاپ: 1412 ق، نوبت چاپ: اول، ج‌1، الباب الثانی فی الزهد فی الدنیا ..... ص : 16

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان