سفارش به تقوا و وصف اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله
خداوند آواز وحوش را در بیابانها، و گناهان بندگان را در نهانها، و آمد و شد ماهیان را در دریاهاى ژرف، و تلاطم امواج آب را با وزش تندبادها خبر دارد.
و شهادت مى دهم که محمّد برگزیده خدا و سفیر وحى و رسول رحمت اوست.
اما بعد، شما را به پرواى از خدایى سفارش مى کنم که آفرینش شما را آغاز کرد، و بازگشت شما به او، و برآورده شدن حاجاتتان به قدرت او، و پایان رغبت شما به سوى او، و راه معتدل شما به جانب او، و پناه از همه بیمها حضرت اوست. زیرا تقوا داروى درد دلهایتان، بینایى کورى باطنتان، شفاى بیمارى اجسادتان، صلاح فساد سینه هایتان، پاکى چرک نفوستان، جلاى پرده دیدگانتان، ایمنى خوف دلهایتان، و روشنى تاریکى جهلتان مى باشد. طاعت خدا را جامه جان کنید نه پوشش جسم، به باطن فرمانبردار حق باشید نه به ظاهر، طاعت را چون رگ و پى در اعضاء و جوارحتان قرار دهید، و آن را بر همه امورتان حاکم گردانید، و آن را آبشخور به هنگام ورود به قیامت و شفیع رسیدن به آرزوها، و سپر روز وحشت، و چراغهاى دل گورها، و آرامش دهنده ترسهاى طولانى، و زداینده اندوه مواطن پروحشت خود قرار دهید. زیرا طاعت خدا نگهدارنده از عوامل فراگیر هلاک، و حافظ از امور وحشتناک، و مانع گرماى آتشِ افروخته شده است. آن که دست به دامن تقوا بزند سختى ها پس از نزدیک شدن از او دور مى گردد، و امور بعد از تلخى براى او شیرین مى شود، و امواج فتنه ها پس از تراکم از اطراف او پراکنده مى گردد، و دشواریها پس از رنجاندنش بر او آسان مى شود، و باران کرامت پس از نایاب شدن بر او مى بارد، و رحمت رمیده شده به او روى مى آورد، و چشمه نعمت پس از خشک شدن بر او به جوشش مى آید، و برکات کاسته شده بر او فراوان مى گردد.
پرواى از خدایى را پیشه کنید که شما را به موعظه خود سود بخشید، و به پیامش شما را پند داد، و به نعمتش بر شما منّت نهاد. پس وجودتان را براى عبادت او رام کنید، و حق طاعتش را به جا آورید.
سپس (بدانید) این اسلام همان دین خداست که آن را براى خود انتخاب کرد، و آن را به دیده عنایت پرورید، و بهترین خلق را براى ارائه آن برگزید، و ستونهاى آن را بر پایه محبت خود استوار نمود. ادیان را با عزت آن خوار کرد، و به رفعتش سایر آیین ها را به پستى نشاند، و به کرامتش دشمنان را ذلّت داد، به یاریش مخالفان را سرکوب کرد، و به رکن قوى آن ارکان گمراهى را نابود ساخت، تشنگان معنى را از حوضهایش سیراب نمود، و آبگاهش را با نیروىِ الهى آبکشان پر کرد.
آن گاه اسلام را چنان قرار داد که رشته اش نگسلد، حلقه هایش نگشاید، اساسش منهدم نگردد، ارکانش زوار نپذیرد، درختش ریشه کن نشود، مدّتش به آخر نرسد، قوانینش کهنه و پوسیده نگردد، شاخه هایش قطع نگردد، راههایش تنگ نشود، آسانیش به دشوارى نرسد، سپیدش سیاه نگردد، قامت راستش کج نشود، چوبه اش نپیچد، و راهش صعب العبور نگردد، چراغهایش خاموش، و شیرینیش تلخ نشود. اسلام ستونهایى است که خداوند پایه هایش را در حق کار گذاشته، و بنیان آن ستونها را محکم کرده، چشمه هایى است که نهرهایش پر آب، و چراغهایى است که نورش تابان، و مشعلگاهى است که مسافران به آن راه جویند، و نشانه هایى است که راهها به آن قصد مى شود، و آبشخورهایى است که واردان به آن سیراب مى گردند. خداوند نهایت خشنودى، و برترین قوانین، و بالاترین مرتبه طاعت را در اسلام قرار داده. بنابر این ارکانش پابرجا، بنایش رفیع، برهانش نورانى، شعله اش فروزان، سلطنتش شکست ناپذیر، و نشانه اش بلند، و ستیز با آن غیر ممکن است. پس اسلام را محترم دارید و از آن پیروى نمایید، و حقّش را ادا کنید، و آن را در جایگاه خود قرار دهید.
آن گاه خداوند محمّد صلى الله علیه و آله را به حق برانگیخت وقتى که دنیا به سپرى شدن نزدیک شده، و آخرت روى آورده، و سرسبزى دنیا پس از روشنى تاریک، و اهلش را در مشقّت قرار داده بود، آن زمان که بستر دنیا ناهموار، و آماده نابودى و نیستى بود. زمانش رو به پایان، و نشانه هاى زوالش نزدیک شده بود، آن زمان که اهل دنیا رو به نابودى، و حلقه اش رو به شکسته شدن، و ریسمانش رو به پاره شدن، و نشانه هایش رو به کهنه شدن، و عیب هایش رو به مکشوف شدن، و درازى مدّتش رو به کوتاه شدن مى رفت. خداوند پاک آن حضرت را تبلیغ کننده رسالت، و وسیله کرامت امّت، و بهار اهل زمان، و بلندى مرتبت یاران، و شرف هواخواهان خود قرار داد.
سپس قرآن را بر او نازل کرد، نورى که چراغهایش خاموش نمى شود، و چراغى که افروختگى کاهش برنمى دارد، و دریایى که قعرش درگ نمى گردد، و راهى که حکت در آن گمراهى ندارد، و شعاعى که روشنى آن تاریک نمى شود، و جداکننده حق و باطلى که برهانش خاموشى ندارد، و ساختمانى که پایه هایش ویران نگردد، و داروییکه بیم بیماریهاى آن نمى رود، و بلندمرتبه اى که یارانش را شکست نرد، و حقّى که مددکارانش دچار شکست نشوند. قرآن معدن ایمان و میانْ سراى آن، چشمه هاى دانش و دریاهاى آن، باغهاى عدل و داد و حوضهاى آن، پایه هاى اسلام و اساس آن، وادیهاى حق و دشت هاى سرسبز آن است، دریایى است که آب برداران آبش را تمام نکنند، و چشمه هایى است که آبکشان آب آنها را به آخر نرسانند، و آبشخورهایى است که واردان از آن کم ننمایند، و منازلى است که مسافران راهش را گم نکنند، و نشانه هایى است که از چشم راهروان پنهان نماند، و تپّه هایى است که روندگان از آنها نگذرند. خداوند آن را سیرابى تشنگى دانایان قرار داد، و نیز بهار قلوب بینایان، و مقصد راههاى صالحن، و دوایى که پس از آن بیمارى نیست، و نورى که با آن تاریکى نباشد، و ریسمانى که جاى چنگ زدن به آن محکم است، و حصار با بنیانى که آفات را بر اوج آن راه نیست، و براى دوستدارانش عزّت و براى واردش صلح و ایمنى، و براى اقتدا کننده به آن راهنما، و براى آن که آن را مذهب خود قرار دهد عذر و دلیل، و برهان کسى که با آن سخن گوید، و شاهد آن که به وسیله آن به جدال با دشمن برخیزد، و پیروزى آن که به آن حجّت آورد، و راهبر کسى که به آن عمل نماید، و مرکب آن که آن را به کار اندازد، و نشانه واضح براى کسى که نشانه جوید، و سپر بازدارنده از بلا براى آن که آن را دربرکند، و دانش براى کسى که آن را در گوش جاى دهد، و خبرى صحیح براى آن که روایت کند، و حکمى حقّ براى کسى که با آن حکم نماید.
منبع:خطبه 189 / ترجمه نهج البلاغه استاد حسین انصاریان