از تهمت های بزرگ و نابخشودنی که در طول تاریخ مخصوصاً سالهای اخیر از جانب غربیان و وابستگان و تاریک فکران داخلی آنها نسبت به پیامبر اکرم (ص) روا داشته شده است این امر است که پیامبر خاتم، پیامبر رحمت و رأفت را، پیامبر خشونت و خونریزی و قساوت معرّفی نموده اند.
اهانت روزنامه های دانمارک و هلند و... و همراهی برخی دستیاران داخلی در سال گذشته که سال پیامبر اکرم(ص) بود جزو همین پروژه تخریب است که تلاش دارند چهره انبیاء و امامان معصوم(ع) را به گونه ای خشونت طلب معرّفی کنند که بشریت رغبت نکند به اسلام و قرآن، تمایل به مسلمان شدن از خود نشان ندهد.
البته این پروژه در فازهای مختلفی اجرا می شود گاه با معرفی طالبان خشونت طلب و متحجّر و جانی که دست پرورده خود غربیان است، به عنوان مسلمانان راستین، و گاه با تروریست دانستن تمامی مسلمانان، و گاه در داخل کشور با متّهم نمودن برخی چهره های علمی و معنوی و جریان های فکری و مذهبی سالم به عنوان خشونت طلب و همین طور زیر سؤال بردن برخی از احکام حدود و قصاص در اسلام و... هم فازهایی از همان پروژه اصلی است.
ولی هر انسان خردورز و با انصاف اگر کوچکترین دقتی داشته، نسبت به رفتار پیامبر اکرم(ص) مخصوصاً در دوران 23 ساله رسالت، و نگاهی گذرا داشته باشد به قرآن و کلمات پیام آور آن، به راحتی در می یابد که قرآن با لفظ و نام خدای «رحمان» و «رحیم» آغاز شده و در بین 114 سوره آن، 113 سوره آن با همین عنوان شروع شده است، و قرآن را به عنوان رحمت، و پیغمبر خاتم را به عنوان «رحمةٌ للعالمین»(1) معرفی می کند. کارکرد 23 ساله پیامبر(ص) که غالباً قربانی خشونت های دشمن خود بوده و آنچه از او دیده شده یا جنگهای دفاعی است و یا صلح و آشتی بوده است و یا گذشت و لطف و مهربانی که اوج آن را در جریان فتح مکه می بینیم که حضرت در اوج قدرت و پیروزی و تسلّط، بالاترین عفو و گذشت و لطف را در حق سرسخت ترین دشمنان خویش نشان می دهد.
آنچه پیش رو دارید نگاهی است گذرا به برخی آیات و روایات و برخی کارکردهای آن حضرت که نشان دهنده نهایت رحمت و رأفت اوست. با توجه به این نکته که در سال وحدت ملی و انسجام اسلامی وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) به عنوان الگوی رأفت و رحمت می تواند بزرگترین و برترین محور برای وحدت ملی و جهانی باشد.
الف: قرآن و پیامبر رحمت.
قرآن که کتابی است از طرف خداوندی که رحمت و سیع و بی پایانی دارد، خود نیز رحمت است و برای مردم، آیات فراوانی در این کتاب الهی وجود دارد که نشان می دهد قرآن رحمت و لطفی است در حق بشریت یک جای می فرماید: «بصائر للناس و هدیً و رحمةً ؛(2)کتاب مایه بصیرت و عامل هدایت و رحمت» در جای دیگری می فرماید: «و آیة لهدیً و رحمةً للمؤمنین؛(3) براستی قرآن مایه هدایت و رحمت برای مؤمنان است» این کتاب رحمت در جای جای متن خود از رحمت و رأفت و مهربانی و دلسوزی و نرمی پیامبر خاتم سخن به میان آورده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
1ـ رحمت برای جهانیان
«و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین؛(4) ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
عموم مردم دنیا از مؤمن و کافر از وجود با برکت او بهره بردند، و او رحمتی است برای تمام بشریت چرا که نشر آئینی را برعهده گرفته است که سبب نجات همگان است حال اگر گروهی از آن استفاده بردند، و گروهی استفاده نکردند این مربوط به خودشان است و تأثیری در عمومی بودن رحمت وجود او نمی کند، خود آن حضرت فرمود: «ایّها النّاس انّما انا رحمةٌ مهداةٌ؛(5) مردم! من فقط رحمت هدایت یافته ام.»
وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نه تنها برای زمینیان رحمت است بلکه برای آسمانیان نیز رحمت است حدیث زیبا و جالبی این مسئله را تأیید می کند. حدیث این است هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر رحمت از جبرئیل پرسید: «هل اصابک من هذه الرّحمة شی ءٌ؛ آیا چیزی از این رحمت عائد تو (هم) شد»؟ جبرئیل در پاسخ گفت: «نعم انّی کنت اخشی عاقبة امری فآمنت بک، لما اثنی اللّه علیّ بقوله عند ذی العرش مکین؛(6) من از پایان کار خویش بیمناک بودم، اما بخاطر (آیه ای که در قرآن نازل شده است بر) تو از وضع خود مطمئن شدم آنجا که خداوند مرا با این جمله مدح کرده است که صاحب قدرت (یعنی جبرئیل) در نزد خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است.»
در این باره غربیان نیز اعتراف دارند که تمدن و پیشرفت های علمی آنان مدیون و مرهون وجود اسلام و شخص پیامبر اکرم است به نمونه هایی در این زمینه توجه شود.
1ـ «ژول لابوم» اندیشمند و نویسنده فرانسوی می گوید: «دانش و علم برای جهانیان از سوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از قرآنی که دریای دانش است گرفتند و نهرها از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند.»(7)
2ـ «دینورت» می نویسد: «واجب است اعتراف کنیم علوم طبیعی و فلکی و ریاضیات که در اروپا رواج گرفت، عموماً از برکت تعلیمات قرآنی است و ما مدیون مسلمانانیم بلکه اروپا از این جهت شهری از اسلام است.»(8)
2ـ نرمی و ملایمت رمز موفقیت پیامبر(ص)
برای پیشرفت اسلام و موفقیت پیامبر اکرم(ص) در بین اعراب خشن و عقب مانده دوران جاهلیّت عوامل متعددی نقش داشته است، از جمله می توان از عوامل ذیل نام برد.
یک: قرآن به عنوان معجزه ماندگار الهی و وجود زیبایی ها، جاذبه ها، و شورانگیزی های غیرقابل توصیف آن و همین طور ژرفا و عمق غیر قابل وصف آن است.
دو: تاریخ روشن توأم با صداقت و پاکی و امین بودن آن حضرت، به گونه ای که همان مشرکان لجوج او را «امین» خواندند، و حتّی بعد از بعثت نیز امانات خود را به او تحویل می دادند.
سه: شخصیت ویژه و نوع رهبری رسول اکرم(ص).
چهار: خلق و خوی و ملایمت و نرمی در رفتار پیامبر اکرم(ص).(9)
قرآن از بین عوامل فوق بیشترین تکیه را بر خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) و ملایمت و نرمی او نموده است. یکجا می فرماید: «و انّک لعلی خلقٍ عظیم؛(10) براستی تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.»
در جای دیگر با صراحت رمز و راز موفقیّت او را در ملایمت و نرمی، مهربانی و شفقت او می داند و لذا فرمود: «فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛(11)ای پیامبر! بخاطر رحمت الهی نسبت به آنها نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل (و دارای خشونت) بودی از اطراف تو پراکنده می شدند، پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب، و در کارها، با آنان مشورت کن...»
با آن همه نرمی و ملایمت حضرت باز قرآن به پیامبرش دستور می دهد: بیشتر نرمی و ملایمت نشان بده، آنها را ببخش برای آنها طلب آمرزش نما، و به آنها آن قدر احترام قائل باش و به آنها آن قدر شخصیّت بده و در کارها به آنها مشورت نما.
دو نمونه از ملایمت آن حضرت
یک: بارها حضرت توسط دشمنان خشونت طلب سنگباران و مورد اهانت قرار گرفته بود، گاه مجبور می شد مکه را ترک نموده به کوههای اطراف پناهنده شود، خدیجه همسر مهربانش به دنبالش راه می افتاد تا او را پیدا می کرد، و در آن لحظه که زخمهای پای او را پانسمان می کرد این جمله را از او می شنید: «الّلهمّ اغفر لقومی فانّهم لایعلمون؛(12) خدایا قومم را (بخاطر اهانت و سنگباران من) ببخش زیرا آنها (از مقام ربوبیّت و رسالت) آگاهی ندارند.»
راستی این مرد را هیچ وجدان بیدار و خرد با انصاف خشونت طلب معرفی می کند؟ او که از رفتار ملایم خویش نسیم سحر را خجل می سازد، و هر دشمن سنگدل خویش را در مقابل مهربانی و رأفت خود نرم می سازد.
دو: مردی یهودی در مدینه مرکز قدرت و حکومت پیامبر اکرم(ص) روزی سر راه پیامبر اسلام را گرفت و مدعی شد که از پیامبر طلبکار است و اصرار کرد، باید در همین کوچه و محل، طلب او را بپردازد. پیغمبر اکرم فرمود: اولا شما از من طلبکار نیستی، و ثانیاً: اجازه بدهید که بروم منزل، چون پول همراه ندارم. یهودی گفت: یک قدم نمی گذارم بردارید، هر چه پیامبر بیشتر با او نرمش نشان دادند، او بیشتر خشونت نشان داد، تا آنجا که عبا و ردای پیامبر اکرم را گرفت و بدور گردن حضرت پیچید و کشید، به گونه ای که اثر قرمزی آن بر گردن مبارک حضرت مشهود بود، از آن طرف مسلمانان منتظر بودند که نماز جماعت اول وقت را با آن حضرت برگزار نمایند، هر چه منتظر ماندند دیدند حضرت نیامد، عده ای بیرون مسجد آمدند با تعجب دیدند مرد یهودی او را نگهداشته مسلمانان خواستند با اجبار و یا با ضرب و شتم حضرت را از دست او رها نمایند، پیامبر اکرم(ص) فرمود: نه شما به این مرد کاری نداشته باشید من بهتر می دانم با او چه گونه رفتار کنم حضرت آن قدر ملایمت و نرمی نشان داد که یهودی در همان جا گفت: «اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّک رسول اللّه»(13) شما با این همه قدرتی که (در مدینه) دارید، این همه تحمل و نرمی نشان می دهید، این تحمّل، تحمّل یک انسان عادی و معمولی نیست بلکه نشان از آن دارد که شما مبعوث شده از طرف خداوند هستید.»
3ـ دعوت از طریق برهان و استدلال
در طول تاریخ کسانی که اهل خشونت و زور و قلدری بوده اند هرگز اهل خرد و منطق و استدلال نبوده اند، بلکه هر کس خواست با منطق و برهان با آنها برخورد کند در جا خفه و نابود شد، ولی بر عکس پیامبران الهی عموماً و پیامبر خاتم خصوصاً هرگز دعوت خویش را با زور و اجبار بر مردم نقبولاند، که دین اجبار و اکراه بردار نیست، بلکه از طریق برهان و استدلال، منطق و جدال حسن، دعوت خویش را و مکتب الهی خود را معرفی نمودند، و وجدانهای بیدار و فطرت پاک نیز از قبول آن ابا نکردند، قرآن به اعلا صوت، به بلندای ابدیت اعلام فرمود که ای پیامبر مردم را با منطق و استدلال به سوی خدا و حق و حقیقت دعوت کن، آنجا که فرمود:
«ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن؛(14) با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به روشی که نیکوتر است استدلال کن».
استاد شهید مطهری در ذیل این آیه می گوید: این مسئله زیاد مطرح می شود که آیا اسلام دعوتش با زور و اجبار بوده است و یا (منطق) و اختیار؟و این یک چیزی است که کشیشهای مسیحی (بلکه تمام غربیان) فوق العاده روی آن تبلیغ کردند بطوری که اسلام را گذاشته اند «اسلام دین شمشیر» اسلام دینی است (خشونت طلب) که منحصراً از شمشیر استفاده می کند... و حتی در بعضی از کتابهایشان، به پیامبر اکرم(ص) اهانت می کنند و کاریکاتورهایی می کشند بصورت مردی که در یک دستش قرآن را گرفته، و در دست دیگرش شمشیر و بالای سر افراد ایستاده (و امروز به جای شمشیر بمب هسته ای همراه با قرآن نشان می دهند) به این معنا که یا به این قرآن ایمان بیاورید و یا آنکه گردن شما را با این شمشیر می زنیم (و یا توسط بمب هسته ای نابودتان می کنیم) و متأسفانه گاهی خود مسلمانان هم حرفهایی می زنند که نه با تاریخ منطبق است و نه با قرآن، بلکه با حرفهای دشمنان منطبق است یعنی حرفی را که یک جنبه اش درست است، طور دیگری تعبیر می کنند و بهانه بدست دشمن می دهند. مثلاً می گویند: اسلام با دو چیز پیش رفت با مال خدیجه و شمشیر علی(ع) یعنی با زر و زور آگر دینی با زر و زور پیش برود، آن دین، چه دینی می تواند باشد؟!
(ولی) قرآن حتی در یک جا هم ندارد که دین اسلام با زر و زور به پیش رفته است...»(15)
4ـ بشارت دهنده و چراغ روشن
«یا ایّها النّبیّ انا ارسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً و داعیاً الی اللّه باذنه و سراجاً منیراً و بشّر المؤمنین بانّ لهم من اللّه فضلاً کبیراً؛(16) ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم. و چراغی روشنی بخش و مؤمنان را بشارت ده که برای آنان از سوی خداوند فضل بزرگی است»
خداوند در آیه به صراحت اعلام می کند که پیغمبر آمده که بشارت دهنده باشد و انذار کننده نسبت به گناهان و با منطق و استدلال به سوی خداوند و حق و حقیقت دعوت می کند هر کس پذیرفت بشارت دو چندان و فضل بزرگ را دریافت خواهد کرد و آن کس که بی راهه رفت خود ضرر کرده است و هرگز دستور به خشونت نداده است.
ب: مروری به تاریخ زندگی آن حضرت
مروری گذرا بر تاریخ 23 ساله رسالت آن حضرت بخوبی نشان می دهد که جز رحمت و رأفت و عفو و گذشت و در موارد لازم دفاع از خود در زندگی آن حضرت مشاهده نشده است و حتی دشمنان سرسخت او به این امر اعتراف و اذعان داشته اند.
1ـ آغاز وحی با خواندن و آغاز دعوت با توحید.
اولین آیاتی که بر آن حضرت نازل شد سخن از قلم و فرهنگسازی و دعوت می گوید: می فرماید: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید کسی که انسان رااز خون بسته خلق کرد، بخوان و پروردگار تو گرامی است آنکه قلم را تعلیم داد و به آدمی آنچه را که نمی دانست آموخت»(17) انسان خشونت طلب هرگز سخن از قلم و آگاهی و تعلیم به زبان نمی آورد. و اولین دعوت او به صورت علنی این بود که «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا؛ بگویید معبودی جز خدا نیست رستگار می شوید.
2ـ سیزده سال قربانی خشونت
پیامبر اکرم سیزده سال در مکه سپری کرد، سه سال آن را به صورت غیر علنی و سرّی مردم را به خدا دعوت و ده سال را علنی و آشکارا، در این دوران حضرت و یارانش بدترین و زشت ترین خشونتها را تحمّل کردند و هیچ کس پیدا نمی شود در این دوران که بگوید او و یارانش نه تنها خشونت طلب و خشونت خواه نبودند بلکه بدترین جسارت ها و شکنجه ها را از خشونت طلبان دیدند و تحمل نمودند، و آن روزی هم که بر این خشونتگران دست یافتند، ماندنی ترین عفو و گذشت را در حق آنها روا داشتند. آری نسبت به خود آن حضرت انواع و اقسام تهمت ها را مورد استفاده قرار دادند و از آزار و اذیت جسمانی او لحظه ای کوتاهی نکردند گاه او را سنگباران نمودند و گاه با خاک روبه و سیرابی حیوانات او را آزار دادند، و زمانی خار بر سر راه او کاشتند و دوره ای نیز او را در شعب ابی طالب با بدترین و فجیع ترین وضع در مدّت سه سال در محاصره اقتصادی قرار دادند.
سران خشونت و مهره های اصلی دشمنان آن حضرت این افراد بودند، ابولهب عمو و همسایه آن حضرت که مرتب او را تکذیب و اذیت می کرد، اسود بن یغوث که از مسخره چیان مسلمانان و آن حضرت بود، «ولیدبن مغیره» «امیّه» «ابیّ» فرزندان خلف، ابوالحکم بن هشام که بر اثر عناد زیادش او را ابوجهل خواندند، و او در جنگ بدر کشته شد. «عاص بن وائل» که رسول خدا را «ابتر» می خواند و عقبة که لحظه ای دست از آزار مسلمانان و پیامبر نکشید.(18)
اما نسبت به مسلمانان بدترین و زشترین خشونت ها روا داشته شد، بلال را «امیّة بن خلف» بر روی ریگهای داغ می خواباند و سنگ بزرگی را روی سینه او قرار می داد و از او جز صدای «احد احد؛ خدا یکی است» شنیده نشد به قدری بلال را شکنجه کردند که ورقة بن نوفل بر وضع او رقت کرد و گریست و به امیّه گفت: اگر او را با این وضع بکشید من قبر او را زیارتگاه خواهم
ساخت.(19) یاسر و سمیّه آن قدر شکنجه و آزار دیدند که در راه توحید به شهادت رسیدند، یاسر بر اثر شکنجه در گرمای سوزان و سمیه نیز با نیزه بی رحم ابوجهل از پا درآمد.(20) عبدالله بن مسعود وقتی آیاتی از اول سوره الرحمان را در مسجد الحرام تلاوت نمود، سران خشونت و کافران قریش به قدری او را زدند که خون از سرو صورت او جاری شد(21) و در نتیجه اگر انسان کمترین انصاف و محدودترین اطلاعات از تاریخ صدر اسلام و دوران بعثت پیامبراکرم(ص) داشته باشد اعتراف خواهد کرد که پیامبر اکرم و مسلمانان نه تنها خشونت طلب نبودند بلکه قربانی خشونت شدند، و بدترین و بیشترین ضربه ها را از ناحیه خشونت طلبان و کافران تحمل نمودند.
3 ـ هجرت برای فرار از خشونت
وضع رقّت بار مسلمانان و شکنجه هایی که از ناحیه رؤسای خشونت، به آنها می رسید پیامبر را بر آن داشت که به مسلمانان اجازه هجرت دهد و به عنوان راهنمایی فرمود: «هر گاه به خاک حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد بود، زیرا بر اثر وجود یک زمامدار نیرومند و دادگر در آنجا به کسی ستم نمی شود و آنجا خاک درستی و پاکی است و شماها می توانید در آن خاک بسر ببرید، تا خدا فرجی برای شما پیش آید.»(22)
کلام نافذ پیامبر باعث شد عدّه ای به سرکردگی جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کنند، رؤسای خشونت گر «دارالندوه» گروهی را به دنبال آنها فرستادند که آنها را به مکه بازگردانند، ولی مأموران موقعی که شنیدند که
کشتی مهاجران سواحل جده را ترک گفته بود. با این حال آنهارا رها نکردند، بلکه گروهی را به سرکردگی «عمروعاص» به حبشه فرستادند که با تحریک شاه حبشه آنها را از آنجا بیرون رانند.
ولی سخنان سراپا روشنگر جعفر که گذشته خشونت آمیز کفار و پیام سراپا رحمت و رأفت اسلام و پیام آور آن را به تصویر می کشید نقشه سران خشونت را به هم ریخت.
«ما گروهی بودیم نادان و بت پرست از مردار اجتناب نمی کردیم، پیوسته به گرد کارهای زشت بودیم. همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودیم، با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر می خاستیم، روزگاری به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت، برخاست و به فرمان خدا ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، و ستایش بتان را نکوهیده شمرد، و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتار می نماییم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ، خیانت در اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهای زشت دور باشیم... ولی قریش در برابر ما قیام کردند، و روز و شب ما را شکنجه دادند، تا ما از آیین خود دست برداریم، گرد خیانت و زشتیها برویم، ما مدتها در برابر آنها مقاومت نمودیم تا آن که تاب و توانائی ما تمام شد.»(23)
کوچکترین دقت در سخنان جعفر نشان می دهد که دین اسلام دین رأفت و رحمت و صلح و دوستی است و آن کسانی که در مقابل
مسلمانان قرار داشتند سراپا خشونت و وحشیگری و قلدری بودند.
خشونت سران قریش تا آنجا اوج گرفت که تصمیم گرفتند پیامبر را به قتل برسانند اما پیک وحی پیامبر اکرم(ص) را از نقشه شوم مشرکان خبر دار نمود که «هنگامی که کافران بر ضد تو فکری می کنند، تا تو را زندانی کنند یا بکشند و یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می شوند، و خداوند حیله آنها را به خود آنها بر می گرداند.»(24)
لذا مجبور شد پیامبر اکرم در ماه ربیع الاول سال سیزدهم دست به هجرت بزند و به سوی مدینه حرکت کند. علی(ع) پس از مهاجرت رسول گرامی در نقطه بلندی از مکه ایستاد و فرمود: «هر کس پیش محمد امانت و سپرده ای دارد بیاید از ما بگیرد کسانی که پیش پیامبر امانت داشتند با دادن نشانه و علامت امانتهای خود را پس گرفتند.»(25)
راستی چنین فردی که از ترس دشمنانش مجبور به هجرت شده است و به امانات همان دشمنان خیانت روا نمی دارد، و جان وصیّ خویش علی(ع) را در معرض خطر قرار می دهد برای ردّ امانات، می توان به او گفت خشونت طلب؟ آیا جز صداقت و انسانیّت چیز دیگری می توان به او نسبت داد؟
4ـ نخستین اقدامات در مدینه و نشانه های رأفت
انسان رئوف و مهربان و یا خشن رقی القلب هر جا وارد شود از اولین اقداماتی که انجام می دهد بخوبی قابل تشخیص و شناخت است، و این قاعده را بخوبی می توان در رفتار پیغمبر اکرم(ص) مشاهده نمود، حضرت اولین اقدامی که در مدینه انجام داد ساخت مسجد مدینه بود به عنوان مرکز عبادت، و فراگیری مسائل اسلامی، چرا که مسجد تنها مرکز پرستش نبود بلکه تمام معارف و احکام اسلامی، اعم از آموزشی و پرورشی در آنجا گفته می شد، همه گونه تعلیمات دینی علمی، حتی امور مربوط به خواندن و نوشتن در آنجا انجام می گرفت تا آغاز قرن چهارم اسلامی غالباً مساجد، در غیر اوقات نماز حکم مدارس را داشت.(26)
این اقدام حضرت بخوبی نشان از رأفت و دلسوزی او دارد که در پی هدایت تعلیم و تربیت مردم است نه در پی چپاول و خونریزی و خشونت در حق آنان.
دومین اقدام حضرت این بود که پیمان برادری بین مسلمانان به وجود آورد، با توجه به این که دو قبیله «اوس» و «خزرج» سالها با هم درگیر بودند پیامبر اکرم (ص) با ورود در مدینه مأمور گشت که مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر گرداند، لذا در یک جمع عمومی اعلام فرمود: که دو تا دو تا با یکدیگر برادر دینی شوید.(27)
5ـ جنگهای دفاعی و یا تحمیلی
اگر کسی جنگهای پیامبر اکرم(ص) را نشانه خشونت طلبی او بداند باید گفت خیلی دور از انصاف و تاریخ قضاوت کرده است چرا که اکثر جنگهای آن حضرت دفاعی و تحمیلی بوده است. لذا در اولین جنگ مسلمین قرآن این مسئله را متذکر می شود که «اذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا و انّ اللّه علی نصرهم لقدیر؛(28) به افرادی که مورد هجوم واقع شده اند اجازه دفاع داده شد زیرا آنان مظلوم و ستمدیده اند و خداوند به کمک و یاری آنان قادر و توانا است» در برخی از این جنگ ها مانند خندق و احزاب مشرکین تصمیم داشتند اسلام و مسلمین را از ریشه برکنند منتهی دفاع مسلمانان مانع از این عمل شد، یقیناً هر انسانی و حتی هر حیوانی دفاع از خویش را روا می دارد و آن را قابل تمجید و تأیید می داند.
6ـ رأفت و گذشت در اوج قدرت
پیامبر اکرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و با نقشه خردمندانه مکه را به محاصره در آورد و بدون خونریزی دشمن را وادار به تسلیم نمود. از عواملی که به تحقق این هدف کمک شایانی نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگیری» این بود که عباس عموی پیامبر بعنوان خیرخواهی برای قریش به سوی مکه رفت و ابوسفیان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قریش بدون ابوسفیان نمی توانستند تصمیم قاطعی بگیرند. هنگامی که او در برابر عظمت بی سابقه اسلام سر تسلیم فرود آورد و ابراز ایمان نمود پیامبر از وجود او برای ارعاب مشرکان حداکثر استفاده را برد، چرا که ابوسفیان بعد از مشاهده نیروی ده هزار نفری مسلمانان به مکه برگشت و با رنگ پریده و بدن لرزان گفت: واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ کس را تاب مقاومت آنان نیست شهر را محاصره کرده اند و چند لحظه دیگر وارد شهر می گردند پیشوای آنان محمد به من قول داده که هر کس به مسجد و محیط کعبه پناه ببرد، و یا اسلحه به زمین گذارد، در خانه خود را به عنوان بی طرفی ببندد و یا وارد خانه من و یا خانه «حکیم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.
پیامبر به این نیز اکتفا نکرد، پس از ورود به مکه علاوه بر پناهگاههای سه گانه پرچمی به دست «عبدالله ختمی» داد و فرمود که فریاد کند: هر کس زیر پرچم او گرد آید در امان است.(29)
سرانجام پیامبر اکرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب کعبه را باز کردند، و در حالی که دستهای خود را بر چهار چوبه های درب گذارده بود رو به مردم کرده چنین گفت: سپاس خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت.
امروز بر شما ملامتی نیست
سکوت تا کی بر محوطه مسجد و بیرون آن، حکفرما بود، نفسها در سینه ها حبس و افکار و تصوّرات مختلفی بر مغز و عقل مردم حکومت می کرد، مردم مکّه در این لحظات به یاد آن همه ظلم و ستم و بیدادگریهای خود افتاده فکرهای مختلفی می کردند.
اکنون گروهی که چندین بار با پیامبر به نبرد خونین برخاسته، و جوانان و یاران او را به خاک و خون کشیده اند و سرانجام هم تصمیم گرفته بودند که شبانه به خانه بی پناه او بریزند، او را ریزه ریزه کنند، در چنگال قدرت پیامبر گرفتار شده، و پیامبر می تواند از آنان همه نوع انتقام بگیرد.
این مردم با تذکّر جرائم بزرگ خود، به یکدیگر می گفتند: لابد همه ما را از دم تیغ خواهد گذراند، یا گروهی را کشته و گروهی را بازداشت خواهد نمود و زنان و اطفال ما را به اسارت خواهد کشید.
آنان گرفتار افکار مختلف شیطانی بودند که ناگهان پیامبر با جمله های زیر سکوت آنها را شکست و چنین گفت: ماذا تقولون؟! و ماذا تظنّون؟! چه می گویید و درباره من چگونه فکر می کنید؟ مردم بهت زده و حیران و بیمناک، همگی با صدای لرزان و شکسته با توجّه به سابقه رأفت و گذشت پیامبر اکرم(ص) گفتند: ما جز خوبی و نیکی چیزی درباره تو نمی اندیشیم، ترا برادر بزرگوار خویش، و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم، پیامبر که بالطبع رئوف و مهربان و با گذشت بود وقتی با جمله های عاطفی آنان روبرو گردید چنین گفت: به شما می گویم: «لاتثریب علیکم الیوم یغفر اللّه لکم و هو ارحم الراحمین؛امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می آمرزد او مهربانترین مهربانان است.»(30) راستی این عمل جز از یک انسان رئوف و مهربان سر می زند؟ و آیا در رفتار او بویی از خشونت مشاهده می شود؟
اعلام عفو عمومی
یکی از افسران اسلام(31) هنگام ورود به مکّه این شعار را سر داد.
الیوم یوم الملحمة الیوم مستحلّ الحرمه؛ امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می شود؟ پیامبر اکرم(ص) از این شعار فوق العاده ناراحت شد و برای تنبیه وی، دستور داد که پرچم از دست وی گرفته شود، و از مقام فرماندهی عزل گردد و پرچم را به فرزند او داد، و دستور داد این شعار را سر دهند الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت (رأفت، گذشت، مهربانی) است. و آنگاه عفو عمومی را به شرح زیر آغاز کرد و گفت: شما مردم هموطنان بسیار مناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانه ام بیرون ساختید، و در دورترین نقطه که من به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد برخاستید ولی من با این جرائم همه شماها را بخشیده، و بند بندگی و بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می نمایم که: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید.»(32)
راستی این عفو عمومی و گذشت و مهربانی در اوج قدرت که می توانست تمام دشمنان خویش را از دم شمشیر بگذراند و یا به بردگی کشد، جز از یک انسان رئوف، مهربان، و دلسوز و «رحمة للعالمین» صادر می شود؟ راستی اگر آن حضرت ذرّه ای اهل خشونت بود لااقل برای تشفّی قلبش و انتقام از دشمنان خویش عدّه ای از دانه درشت های مشرکین را به قتل می رساند.
بسیارند کسانی که تا قدرت ندارند اهل لطف و مهربانی هستند وقتی به قدرت دستیافتند بدترین خشونت ها و جنایت ها را به کار می برند.
امّا رسول رحمت و رأفت در اوج قدرت مرتبه اعلای از رحمت و گذشت و عطوفت و مهربانی را به نمایش گذاشت این رأفت و رحمت می تواند درس بزرگی برای بشریت و مخصوصاً مسلمانان باشد که می توانند با گذشت و رحمت بهترین زندگی را در کنار هم داشته باشند، و مسلمانان با محور قرار دادن آن وجود نازنین قوی ترین اتحاد و انسجام را به وجود آورند.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
33. سوره انبیاء، آیه 107.
34. سوره قصص، آیه 43.
35. سوره نمل، آیه 77.
36. سوره انبیاء، آیه 108.
37. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، بیروت، 1419 ج 7، ص 3201، و الطبقات الکبری، ج 1، ص192.
38. مجمع البیان، ذیل آیه ی 108 انبیاء، به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص527.
39. تفسیر نمونه، چاپ چهل و هفتم، ج 1، ص175.
40. همان، ص176.
41. مرتضی مطهری، سیره نبوی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 138.
42. سوره قلم، آیه 4.
43. سوره آل عمران، آیه 159.
44. میزان الحکمه، همان، ج 7، ص3228، روایت 19975.
45. سیره نبوی، همان، ص 139.
46. سوره نحل، آیه 125.
47. سیره نبوی، همان، ص131.
48. سوره احزاب، آیه 45.
49. سوره علق، آیه 5.
50. تاریخ کامل ابی اثیر، ج 2، ص 47ـ51، و رک فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 123.
51. سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
52. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 45 .
53. سیره ابن هشام، ج 1، ص 314.
54. تاریخ طبری، ج 2، ص 70.
55. تاریخ کامل، ج 2، ص 54ـ55، تاریخ طبری، ج 2، ص 73، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص133.
56. سوره انفال، آیه 30.
57. تاریخ کامل، ج 2، ص 75، و فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص204.
58. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، همان، ص210.
59. همان، ص 114و سیره ابن هشام، ج 2، ص 123ـ126.
60. سوره حج،آیه 39.
61. امتاع الاسباع، ج 1، ص 379.
62. مغازی واقدی، ج 2، ص 835 به نقل از فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 448 و درک بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 21،ص 107 و 132.
63. سعد بن عباده، رئیس خزرج.
64. فرازهایی از تاریخ اسلام، همان، ص 449.