فوق لیسانس کامپیوتر دارد، اما در پیتزافروشی کار میکرد. انواع پیتزاهای آمریکایی و ایتالیایی را بهصورت حرفهای تهیه میکرد. درآمد بدی نداشت، با اینحال کفاف لباسهای مارکدارش را نمیداد. برای همین تصمیم گرفت از راه دیگری تیپ و ظاهرش را شیک کند.
قرص خوابآور گرفت و به پارکهای شمال شهر رفت. هدفش پسران جوان ثروتمند بود. آنها را شناسایی میکرد و با قرص آنها را میخواباند. بعد از آن تمام پول و مدارکشان را میدزدید. پیش از خواباندن طعمههایش با آنها طوری طرح دوستی میریخت که حتی رمز عابربانکشان را هم متوجه میشد. بعد هم با نسکافه مسموم آنها را میخواباند. مجید در هر سرقت کلی پول گیرش میآمد تا جایی که در یکی از سرقتهایش ٤٠میلیون تومان پول به جیب زد. قصه دزدیهای او را بخوانید:
چند وقت است که دزدی میکنی؟
تقریبا سهماهی میشود که این کار را شروع کردهام.
سابقه هم داری؟
سال ٩٠ بود. با همین شیوه دو نفر را بیهوش و از آنها دزدی کردم. البته شاکیها از دوستانم بودند و برای انتقام این کار را کردم. بعد از گذراندن دوره حبس هم توبه کردم، تا اینکه باز هم تصمیم به سرقت گرفتم.
چرا دوباره سرقت کردی؟
بیپول بودم. نیاز شدید مالی داشتم، برای همین مجبور شدم سرقت کنم.
کار نمیکردی؟
پیتزازن حرفهای بودم. انواع و اقسام پیتزاهای ایتالیایی و آمریکایی را بهصورت حرفهای تهیه میکردم. پیتزافروشی که در آن کار میکردم هم در خیابان ستارخان بود.
درآمدت کم بود؟
ماهی دو میلیون تومان درآمد داشتم، ولی برای من کم بود.
مگر زندگیات چقدر خرج داشت؟
من مجردم و تنها زندگی میکنم. یک خانه در ستارخان اجاره کردهام، ولی زندگیام خرج دارد. من همیشه باید لباس مارکدار بپوشم. ساعت و عینک دودیام هم باید مارکدار باشد. با دو میلیون تومان حقوق چطور میتوانستم این همه هزینه را تامین کنم. من همیشه دوست دارم شیک باشم و بهترین لباسها را بپوشم. با حقوق کم هم این کار امکانپذیر نیست.
با چه شگردی سرقت میکردی؟
به پارکهای شمال تهران میرفتم. در آنجا پسرانی که ظاهرشان نشان میداد ثروتمند هستند را شناسایی و بعد با آنها سر صحبت را باز میکردم و طرح دوستی میریختم. وقتی حسابی با آنها دوست میشدم، با هر ترفندی شده رمز عابربانکشان را میگرفتم. بعد نسکافهای میخریدم و قرص خواب در آن میریختم. آنها به محض خوردن نسکافه میخوابیدند. من هم پول و طلا و کارت عابربانکشان را سرقت میکردم.
با کارتهای عابربانک چه کار میکردی؟
معمولا طلا میخریدم.
در هر سرقت چقدر پول گیرت میآمد؟
بستگی داشت؛ مثلا در یک سرقت ٥٠٠ هزار تومان و در یک سرقت هم ٤٠ میلیون تومان پول گیرم آمد.
بعد از سرقت دوباره سراغی از آنها نمیگرفتی که ببینی به هوش آمدهاند یا نه؟
من آنها را بیهوش نمیکردم. فقط با سه قرص خواب آنها را میخواباندم. میدانستم که خیلی زود بیدار میشوند.
از چند نفر با این روش سرقت کردی؟
دقیقا یادم نیست، ولی فکر میکنم ١٠ تا ١٥ نفر بودند.
درس خواندهای؟
فوق لیسانس کامپیوتر دارم.
پس چرا در پیتزافروشی کار میکردی؟
چون کار برایم پیدا نمیشد. هرچه میگشتم بیفایده بود. برای همین به پیتزافروشی رفتم و کار تهیه پیتزا را یاد گرفتم. خیلی زود هم در این کار حرفهای شدم، اما درآمدم کافی نبود.