ماهان شبکه ایرانیان

خوش‌بینی به آمریکا دولت مصدق را ساقط کرد

۲۸ مرداد سالروز کودتای ننگین آمریکا علیه دولت مصدق است برای روشن شدن ابعاد پنهان و آشکار آنچه زمینه‌ساز دخالت آمریکا و انگلیس در ایران و سقوط دولت و قدرت‌گیری استعمار شد، صبح نو گفت‌وگویی دارد با مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ معاصر که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

خوش‌بینی به آمریکا دولت مصدق را ساقط کرد

تراژدی اعتماد به آمریکا

اعتماد و عدم اعتماد به آمریکا از مهمترین اختلاف‌های مصدق و آیت‌الله کاشانی بود که در نهایت منجر به جدایی مصدق از آیت‌الله کاشانی و زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد 1332 شد. کودتایی که یکی از ننگین‌ترین وقایع در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود؛ واقعه‌ای که پای آمریکا را به ایران باز کرد.

از آن پس آمریکا با کنار زدن متحد همیشگی‌اش انگلیس و تبدیل شاه به یک مهره دست‌نشانده علاوه بر سیاست، اقتصاد ایران را نیز به خود وابسته کرد و با قرارداد کنسرسیوم، نفتی که به ظاهر ملی شده بود را غارت کرد. اما باید توجه کرد، آنچه که زمینه‌ساز دخالت آمریکا و انگلیس در ایران شد، در ابتدا اشتباهات فاحش برخی سیاستمداران ایرانی بود که با میدان دادن به حریف و اعتماد نابجا به آمریکا، زمینه سقوط دولت خود و قدرت‌گیری استعمار آمریکا در ایران را فراهم ساختند.
به یقین عوامل متعددی در مرداد 32 دست به دست هم دادند تا فرایند کودتا به نتیجه برسد، اما نخستین و مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری این کودتا به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی از داخل خود دولت آغاز شد. به عبارت دیگر، مصدق و جبهه ملی به دلیل اشتباهات تأثیرگذار، پیروزی کودتاچیان را تضمین کردند که اعتماد به آمریکا و انحلال مجلس در صدر این اشتباهات قرار دارد. 

یکی دیگر از اشتباهات مصدق که زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد شد، جدا شدن از بازوی مذهبی جنبش و دشمنی با آیت‌الله کاشانی بود. در حالی که بارها آیت‌الله کاشانی در مورد احتمال سقوط مصدق هشدار داده بود، مصدق با لحنی آمیخته به غرور اعلام کرده بود که «اینجانب مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم.» اشتباه مصدق این بود که آگاه نبود آنچه که در 30 تیر مردم را به حمایت از او به خیابان‌ها کشاند فتوای روحانی بانفوذی چون آیت‌الله کاشانی بود و نه چیز دیگر. از اواسط سال 1332 حتی آمریکا و انگلیس به خوبی دریافتند که مصدق با فاصله گرفتن از آیت‌الله کاشانی پایگاه مردمی خود را از دست داده است اما خود مصدق هرگز به این امر توجه نکرد یا نخواست که توجه کند.
اشتباه مصدق در کنار گذاشتن آیت‌الله کاشانی عامل مهمی در بی‌توجهی مردم نسبت به دولت وی بود. شکی نیست که درصد مهمی از مردم تابع پیشوایان مذهبی خود بودند و آیت‌الله کاشانی مظهر روحانیت سیاسی در آن دوران بود. لذا مصدق با جدا شدن از آیت‌الله کاشانی و با از دست دادن حمایت مذهبی و مردمی، دولت خود را به کام سقوط کشانده و موجبات بسط قدرت آمریکا در ایران را فراهم ساخت.
  

اشتباهات دکتر مصدق در مسیر ملی کردن صنعت نفت چه بود که در نهایت منجر به کودتا شد؟


یکی از اشتباهات دکتر مصدق که بارها هم عنوان شده است، اعتمادش به آمریکایی‌ها بود. آمریکا در آن زمان همانند انگلیس دارای چهره سیاه و منفور نزد ایران نبود و مثل انگلیسی‌ها اقدامات منفی و ضد منافع ملی ایران نداشت. اما در عین حال دکتر مصدق باید به پیوند استراتژیک آمریکا و انگلیس توجه می‌کرد. 

زمانی‌که برای شرکت در شورای امنیت به آمریکا رفت و درخواست وام از آمریکایی‌ها کرد، آنها در ابتدا روی خوشی به مصدق نشان دادند و از اعطای وام به ایران سخن گفتند ولی اقدام عملی برای پرداخت وام به ایران انجام ندادند . مصدق باید به این پیوند استراتژیک لندن و واشنگتن واقف می‌شد که آمریکایی‌ها نسبت به تعهدات و قول‌هایشان باقی نمی‌مانند و این یکی از اشتباهات مصدق بود که لطمه آن را هم دید.
نباید فراموش کرد هدف از ملی شدن صنعت نفت نیز کوتاه کردن دست انگلستان از جهات سیاسی و اقتصادی بود. در واقع مردم ایران تنها به حوزه اقتصاد نگاه نمی‌کردند، بلکه خاطره بسیار بدی از استعمار انگلستان داشتند و می‌خواستند دست این کشور را از هر جهت کوتاه کنند و نهضت، بستر لازم برای این کار را ایجاد کرد.

دکتر مصدق تصور می‌کرد، آمریکا دوست ملت ایران است. وی تصور می‌کرد که می‌تواند به کمک‌های اقتصادی آمریکا تکیه کند و همین موضوع موجب نوعی خوش‌بینی بدون مبنا به آمریکا شده بود. بنابراین، دکتر مصدق بیش از آنکه نگاه خود را به توان داخلی معطوف کند، با خوش‌بینی نسبت به آمریکا، تصور می‌کرد که می‌تواند از بحران عبور کند.

 به همین علت، در سفری که چند ماه پس از ملی شدن نفت برای شرکت در شورای امنیت داشت، پس از اتمام جلسات، به پیشنهاد ترومن به واشنگتن رفت و مذاکرات 0‌1 روزه‌ای انجام داد. طراح اصلی این مذاکرات فردی به نام جرج مک گی بود. قرار بر آن بود که مصدق وام 120 میلیون دلاری از آمریکا دریافت کند تا بتواند از تحریم‌های انگلستان عبور کند. آمریکایی‌ها دائماً با وعده و لبخند، چهره‌ای مناسب از خود نشان می‌دادند. نهایتاً اما پس از 25 روز مذاکره، با دخالت انگلستان و هشدار به آمریکایی‌ها، پس از مدت‌ها لبخند زدن، وام به مصدق داده نشد. حتی دکتر مصدق تقاضا می‌کند که از محل اصل چهار ترومن، حدود 23 میلیون دلار به ایران کمک کنند، اما آمریکایی‌ها با همین هم در نهایت مخالفت کردند. با وجود همه این موارد، دکتر مصدق همچنان به اعتماد خود ادامه می‌دهد.

از دیگراشتباهات دکتر مصدق این بود که خودرأی بود. مصدق نسبت به پیشنهادات و حتی توصیه‌های دوستان خودش بی‌تفاوت بود. حتی دوستانی مثل دکتر سنجابی که تا آخرین لحظه با وی بودند به توصیه‌های ایشان هم توجهی نداشت. مثلاً در مورد اجازه تظاهرات به توده‌ای در 30 تیرماه 1332 که می‌توانست موجب نگرانی و وحشت نیروهای مذهبی شود و سنجانی نیز به این موضوع به دکتر مصدق هشدار داده بود ؛ اما مصدق بی‌توجه به این هشدارها آزادی عمل به توده‌ای‌ها  داده بود که نگرانی گروه‌های مذهبی را در پی داشت. 

یا اینکه  در تصمیمی که مصدق برای برگزاری رفراندوم و منحل کردن مجلس هفدهم گرفته بود دوستان دکتر مصدق هر چه اصرار می‌کنند که این‌کار کاملاً به ضرر شما منتهی می‌شود و دست شاه را در امضای حکم عزل شما باز می‌کند حتی به این توصیه هم توجهی نکرد و رفراندوم را برگزار کرد و به نوعی راه باز شد تا شاه حکم عزل را امضا کند. در صورتی که اگر مجلس می‌بود شاه نمی‌توانست عزل مصدق را امضا کند و در نبود مجلس شاه این فرصت را پیدا کرد که عزل مصدق را امضا نماید.

دلیل کوتاه شدن عمر ملی شدن صنعت نفت چه بود و چرا مصدق متوجه بازی دوگانه آمریکا درباره ایران نشد؟

انگلیسی‌ها نسبت به ملی شدن صنعت نفت در ایران خرید نفت ایران را تحریم کردند و حتی موضع نظامی در خلیج فارس علیه ایران  گرفته بودند. در آمدهای ایران خیلی کم شد و همانطور که قبلاً اشاره کردم مصدق زمانی  که به آمریکا سفر کرد برای جبران کسری بودجه با آنها وارد مذاکره شد.

پرداخت این پول به ایران زحمت چندانی برای آمریکایی‌ها نداشت و زمانی که انگلیس از این ماجرا مطلع می‌شود این اخطار را به آمریکا می‌دهد که این وام به ایران پرداخت نشود. در عین حال آمریکایی‌ها می‌خواستند که مصدق از این بحران عبور نکند تا ملی شدن صنعت نفت تحقق پیدا نکند.

آنها از این موضوع هم می‌ترسیدند که اگر ملی شدن صنعت نفت ایران تحقق یابد کشورهای دیگری مثل عربستان یا ونزوئلا دست به این گونه اقدامات بزنند که در این صورت منافع آنها در خطر قرار می‌گرفت.
آمریکایی‌ها با لبخندی که در گفت وگوی با مصدق داشتند، رفتاری با نیرنگ و  دودوزه‌بازی در پیش گرفته بودند از یک طرف روی خوش نشان می‌دادند و از طرفی دیگر وام را به ایران نمی‌دادند تا اختلافات و فشارها در داخل ایران بیشتر شود.

مردم ایران برای رسیدن به حقوق خود یک حرکتی را در داخل شروع کرده بودند  و انگلیس هم با توپ و ناو جنگی در خلیج فارس مستقر بود و آمریکا هم با تزویر و دروغگویی در برابر این خواسته ایرانی‌ها ایستاده بودند. 
آنجا که باید پرداخت وام را برای جبران کسری بودجه به مصدق می‌دادند از قولشان سرباز زدند و فروش دوباره نفت ایران را برای تأمین بودجه ایران بهانه می‌کردند. طراح اصلی این ماجراها خود آمریکایی‌ها بودند که رفتاری دوگانه در برابر مصدق داشتند.

از سویی دیگر دکتر مصدق ادعاهایی را هم  نسبت به فدائیان داشت و عنوان می‌کرد که  اینها قصد جان من را دارند در صورتی که این گونه نبود.

اختلافات کاشانی و مصدق پس از تصویب قانون ملی شدن نفت بیشتر شد. مصدق این احساس را کرد که دوره کاشانی به  پایان رسیده و به توصیه‌های ایشان هم عمل نمی‌کرد. این اختلافات بیشتر پس از 30 تیرماه سال 1331 صورت گرفت. زمانی که مصدق استعفا می‌دهد و آیت‌الله کاشانی مردم را به حمایت از ایشان فرا می‌خواند و دکتر مصدق مجدداً سر کار می‌آید.

وقتی این اتفاق می‌افتد مصدق کسانی را وارد دولت می‌کند که آیت‌الله کاشانی نسبت به آنها انتقاد داشته و می‌گوید که برخی از این اعضا در سرکوب مردم دخیل بودند و اینها نباید در دولت باشند که دکتر مصدق به این توصیه‌ها توجهی نمی‌کند.  این یکی از اختلافات این دو نفر است که مصدق هم جواب سربالایی به کاشانی که رییس مجلس آن زمان هم بوده، می‌دهد که در این امور دخالت نکن و یک سردی میان روابط دوجانبه به وجود می‌آید.

از سویی دیگر نیروهای توده هم دامنه فعالیت شان بیشتر شده بود و تظاهرات زیادی برگزار می‌کردند  و مصدق هم به این مسأله توجهی نمی‌کرد و این موضوع هم شعله اختلاف دو طرف را بیشتر ساخت.یکی دیگر از عوامل اختلاف دو طرف اطرافیانی بودند که این دو بزرگوار داشتند. مثلاً برخی روزنامه‌ها به شدت علیه کاشانی مطلب می‌نوشتند و برخی روزنامه‌ها هم بودند که به مصدق می‌تاختند و در آتش این اختلافات می‌دمیدند.

چرا محمدرضا پهلوی با کودتا همراهی کرد؟ همین موضوع خیانت این رژیم را ثابت نمی‌کند که برخلاف خاستگاه و مطالبه مردم حرکت کرد؟

حمایت نکردن از ملی شدن صنعت نفت یکی از خیانت‌های دوران پهلوی است. در این خیانت همین بس که محمدرضا پهلوی در واقع با امضای حکم عزل دکتر مصدق همکاری تام و تمامی با کودتا کرد و 
باعث شد که نهضت ملی شدن نفت شکست بخورد و مجدداً شرکت‌های غربی کنسرسیوم بر نفت ایران مسلط شوند اگر پهلوی با این کودتا همراهی نمی‌کرد این امکان وجود داشت که نفت ایران در اختیار خود مردم باشد.

وقتی که محمدرضا با کودتا  همراهی کرد و با فرستادگان جاسوسی آمریکا و انگلیس دیدارهایی داشت، موجب شکست نهضت ملی نفت شد و قراردادهایی میان  ایران و شرکت‌های غربی تحت کنسرسیوم منعقد شد که وضعیت نفت ما را به دوره قبل از ملی شدن بازگرداند و این یک خطای بزرگ برای پهلوی بود.

به‌طور طبیعی، این مسائل، مشکلات فراوانی را برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت به وجود آورده بود، اما به نظر من مهم‌تر از این، اختلافی بود که در میان نیروهای سیاسی در داخل ایران به وجود آمده بود و به تبع آن، جامعه نیز دچار چنددستگی فراوان شده بود. در نتیجه، قوای داخلی نیز در مقابل موانع ایجادشده از سوی انگلستان، رو به ضعف نهاد و به‌جای آنکه متمرکز بر برون‌رفت از آن اوضاع شود، در حل منازعات داخلی هدر رفت.

عامل اصلی عدم همراهی آیت‌الله کاشانی با مصدق چه بود؟

دکتر مصدق پس از روی کار آمدن به نخست وزیری احساس کرد که نیازی به ادامه همکاری با آیت‌الله کاشانی و یا گروه فدائیان اسلام ندارد. برخی از فدائیان مثل نواب صفوی را به بهانه‌های واهی از گردونه سیاسی خارج کرد و حتی مدتی را در زندان سپری کرد. این اختلافات بیشتر به دلیل عمق مسائل مذهبی و دستورات اسلامی بود که میان مصدق و آیت‌الله کاشانی و یا فدائیان به وجود آمده بود. برخی از پیشنهادات فدائیان مورد موافقت دکتر مصدق نبود. مانند بسته شدن کل مشروب‌فروشی‌ها  و مصدق همیشه  عنوان می‌کرد که موضوع اول ما نفت است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان