خبرگزاری مهر، گروه سیاست: «سیدعلیرضا مرندی» وزیر بهداشت و درمان در دولتهای موسوی و هاشمی رفسنجانی، حالا دیگر 79 سالش را پُر کرده است. مرندی در دورههای هشتم و نهم مجلس لباس نمایندگی مردم تهران را به تن کرد. وی، هماکنون رئیس «فرهنگستان علوم پزشکی» و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است.
مرندی همیشه سعی داشته از صحبت پیرامون موضوعات سیاسی دوری کند؛ با این وجود، ما نقض عادت کردیم و برای بررسی موضوعات سیاسی روز، به خصوص فرمایشات اخیر رهبر انقلاب در جمع اقشار مختلف مردم، به سراغ وی رفتیم.
وی درباره حمایت رهبر انقلاب از همه دولت ها گفت: وقتی آقای خاتمی انتخاب شد، برخی از بزرگان خدمت مقام معظم رهبری رفتند و گفتند ما از حضور آقای خاتمی در این جایگاه احساس خطر میکنیم؛ ما از شما درخواست داریم که رای مردم را تنفیذ نکنید و ایشان در ملاقاتی خصوصی به آن ها گفتند، «من به آنها که برخی از بزرگان نیز بودند به شیوه ای پاسخ دادم که آن بزرگان از آن سخن من رنجیده شدند، من نمیتوانم رای مردم را زیر پا بگذارم.»
در ادامه مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با سیدعلیرضا مرندی را می خوانید:
به عنوان مطلع گفتگو، به نظر شما، نگاه رهبر انقلاب از جایگاه ولی فقیه به دولتها به چه صورت قابل تفسیر است؟
در ابتدا و در باب مبنا، مشروعیت سیاسی در اسلام و شیعه دو نظریه وجود دارد. نظریه اول بر مبنای انتصابی محض بوده و معتقد است که مشروعیت حاکم اسلامی صرفا برای امام معصوم است. در نظریه دوم مبنای مشروعیت حکومت صرفا نصب نیست بلکه درکنار نصب، پذیرش مردمی نیز دارای اهمیت است. مقام معظم رهبری از جمله افرادی هستند که بر نظریه دوم باور داشته و معتقدند که رکن الهی و مردمی برای حکومت اصل است.
مردم چگونه میتوانند در حکومت اسلامی در دیدگاه رهبر انقلاب اثرگذار باشند؟
ما در شرع دو نوع حق داریم. حق الله و حق الناس که هر دو حق شرعی هستند اما با منشاء متفاوت. حق الله منشا خدادادی داشته و حق الناس منشا مردمی و غیر الهی؛ حتی گفته نشده حقالمسلمین بلکه گفتهاند حق الناس و حق فردی که حتی غیر مسلمان هم دارای این حقوق و تکالیف است.
از نگاه مقام معظم رهبری، حکومت مقولهای دو حقی است؛ یعنی در کنار حق الله، حق الناس هم به همان میزان، مقوله مهم و تاثیرگذاری است و پایه مشروعیت است؛ لذا حکومتی که مبنای آن صرفا حقالله باشد و از حقالناس برخوردار نباشد، از مشروعیت برخوردار نیست یا بالعکس؛ این موضوع هم چنین است و در صورتی که حق الله نبوده و صرفا حق الناس باشد، باز هم دچار مشکل خواهد بود.
بحث شرایط حاکم اسلامی را خداوند و معصوم بیان کردهاند که باید در ابتدا فقیه، عادل باشد و در میان فقهای عادل، آن کسی ولایت دارد که در میان مردم مقبولیت داشته باشد؛ لذا رهبر انقلاب میفرمایند اگر کسی فقیه عادل باشد اما در صورتی که مردم او را نپذیرند، ولایت او ناقص خواهد بود و مشروعیت ندارد یا کسی را که عادل باشد اما دارای شروط مردمی نباشد، باز هم او ولایت کامل ندارد و نمیتواند بر مردم امامت کند؛ این یک بُعد از تبیین نظریه ایشان است.
البته بُعد دیگری هم در نظریه ایشان وجود دارد؛ به این معنا که حق، صرفا به معنای حقیقت داشتن نیست بلکه به معنای ولایتداشتن و مفهومی است که شامل حقوق است؛ این نظریه میگوید هر دو حق باید جمع شود و در هر دو حق، مردم مالک حکومت هستند و حکومت صرفا امری الهی نیست.
امیر المومنین(ع) در نهج البلاغه میفرمایند که حکومت، حق شماست و کسی می تواند بر شما حکومت کند که شما او را بر حکومت قرار داده باشید؛ لذا مقام معظم رهبری بر این باورند که مردم، حق شرعی دارند مانند حق رای دادن که جزء حق الناس محسوب میشود؛ برای مثال رهبر انقلاب در سال 88 در برابر اغشاشگران ایستادند و فرمودند که نمیتوان رای مردم را زیر پا گذاشت و باید بر حق مردم ایستادگی کرد.
کسانی که منتخب مردم هستند، مانند رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، برای آنها حقی ایجاد میشود. این حق، قابل خدشه نیست چون مردم رای دادهاند؛ مثلا در قانون اساسی، رئیس جمهور را می توان استیضاح کرد. همچنین در این قانون، به حق مردم هم اشاره شده و از طرف نمایندگان می توانند رئیس جمهور را استیضاح کرد.
همچنین ایشان فرمودند که هم مجلس از منتخبان مردم است و هم دولت و رئیس جمهور؛ این دو می توانند با یکدیگر تعامل داشته باشند. هم رئیس جمهور و هم مجلس باید به مردم پاسخگو باشند. رئیس جمهور باید به مجلس پاسخگو باشد چون نمایندگان مجلس، منتخبین مردم هستند. همچنین نمایندگان مجلس هم با توجه به رایی که از مردم گرفتهاند باید در عملکرد خود مردمی باشند.
آیا رهبر معظم انقلاب اسلامی در حمایت خود از دولتها تفاوت قائل میشوند؟
خیر؛ حمایت ایشان از دولتها کاملا مشابه است؛ مثلا با وجود اختلافی که رهبر انقلاب با آقای هاشمی داشتند اما از دولت او همیشه حمایت میکردند. در اواخر دوره ایشان در مجلس خبرگان رهبری، چون آقای هاشمی نائب رئیس مجلس خبرگان هم بود و در جلسه ای که در قم برگزار شده بود با اعتراض بسیاری از نمایندگان خبرگان روبه رو شد که برنامه های اقتصادی شما مشکلات بسیاری را برای مردم به وجود آورده، اما رهبری از ایشان حمایت کردند.
وقتی آقای خاتمی هم انتخاب شد، برخی از بزرگان خدمت مقام معظم رهبری رفتند و گفتند ما از حضور آقای خاتمی در این جایگاه احساس خطر میکنیم؛ ما از شما درخواست داریم که رای مردم را تنفیذ نکنید و ایشان در ملاقاتی خصوصی به آن ها گفتند: من به آنها که برخی از بزرگان نیز بودند به شیوه ای پاسخ دادم که آن بزرگان از آن سخن من رنجیده شدندوقتی آقای خاتمی هم انتخاب شد، برخی از بزرگان خدمت مقام معظم رهبری رفتند و گفتند ما از حضور آقای خاتمی در این جایگاه احساس خطر میکنیم؛ ما از شما درخواست داریم که رای مردم را تنفیذ نکنید و ایشان در ملاقاتی خصوصی به آن ها گفتند: من به آنها که برخی از بزرگان نیز بودند به شیوه ای پاسخ دادم که آن بزرگان از آن سخن من رنجیده شدند. من نمیتوانم رای مردم را زیر پا بگذارم. در مراحل بعدی هم رهبر انقلاب اینگونه بودند؛ رهبر انقلاب از آقای احمدی نژاد هم حمایت کردند؛ این درحالی بود که بسیاری از افراد دو جریان، ریاست جمهوری ایشان را به رسمیت نمیشناختند و او را قبول نداشتند اما رهبری از ریاست جمهوری وی حمایت کرد.
بعد از جریان خانهنشینی آقای احمدی نژاد هم که بسیاری به عملکرد ایشان معترض بودند، رهبری فرمودند که اتفاقی نیفتاده است؛ اگر حمایت رهبری از آقای احمدی نژاد نبود، بحث استیضاح وی داغ بود اما ایشان محکم ایستادگی کردند تا دوره آقای احمدی نژاد تمام شود. در بحث آقای روحانی هم چنین است. ایشان میگویند باید از دولت ها حمایت کرد چون اینها مسئولیت دارند و باید به آن ها امکان کار داد. اگر هم تخلفاتی داشتند باید آنها را از طریق قانونی سر خط بیاوریم.
در موضوع بنیصدر رفتار حضرت امام(ره) را با وی چگونه تحلیل میکنید؟
مسئله بنی صدر مسئله استثنایی بود، چون وی با نظام راه نمیآمد. نظر رهبر انقلاب این است که ماجرای بنی صدر برای این دولت(روحانی) تکرار نشود و سه قوه با هم کار بکنند تا مشکلات مردم حل شود. این دو قوه باید به گونه ای رفتار کنند تا احترام یکدیگر حفظ شود.
پس ولایت فقیه به گونهای، صیانت کننده از مردم و آراءشان است؟
طبق قانون اساسی در صورتی که مجلس رای به عدم کفایت رئیس جمهور بدهد، رهبری می تواند، حکم عزل رئیس دولت را صادر کند و یا مصلحت نبیند و رئیس دولت را عزل نکند. از دیدگاه رهبری، به دلیل اینکه قانونی که مردم به آن رای می دهند، چارچوب شرعی پیدا میکند، ایشان هم خود را در این چارچوب میبینند.
تناقضات آقای احمدینژاد را چگونه میبینید؟
ایشان متاسفانه هنگامی که در قدرت بود، چنین سخنانی را بیان نمیکرد که امروز بیان میکند. مثلا خبرنگاری در زمان ریاست جمهوری از ایشان پرسیده بود که وضع آزادی بیان در ایران چگونه است که ایشان گفته بود، آزادی بیان در ایران مطلق است. یعنی تا زمانی که ایشان در قدرت بود، هیچ اعتراضی به قانون نبود اما از زمانی که قوه قضائیه، معاونین ایشان را محاکمه میکند ایشان میگوید که عدالت زیر سوال رفته و قانون رعایت نمیشود!
البته نمیخواهم بگویم قوه قضائیه اشکالی در کارش ندارد اما آقای احمدینژاد، «خود محور» است و اگر همه چیز به نفع خودش باشد، همه امورات عادلانه است. شاهد بودیم در دوره ریاست جمهوری، با وجود لج بازی های او، رهبری به دلیل حفظ جایگاه نظام، از ریاست جمهوری او حمایت کردند؛ چگونه آنجا حمایت رهبری ایراد نداشت اما اینجا ایراد دارد؟
اگر شما به تاریخ انقلاب رجوع کنید، می بینید که امام(ره) تا خرداد 1360 از بنیصدر حمایت کردند؛ طوری که حتی رهبران حزب جمهوری اسلامی در نامه ای که در کتاب خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی هم چاپ شده، می گویند چرا شما اینقدر از بنیصدر حمایت می کنید؟ و ما تردید داریم که شما طرف ما هستید یا بنی صدر. روشی که امام دنبال میکردند را امروز رهبری دنبال میکنند. فردی که رای مردم را دارد، تا زمانی که شدنی است، باید به او میدان داد اما اگر نشد، باید به فکر جراحی بود.
آیتالله خامنهای به عنوان یکی از رهبران حزب جمهوری اسلامی، چرا آن زمان معتقد بودند که بنی صدر باید برود اما امروز از جایگاه ریاست جمهوری حمایت میکنند؟
هر فرد در جایگاه خود، قائل به مسئولیت هایی است؛ آن روز کجا و امروز کجا. امروز ایشان در جایگاه رهبری هستند؛ البته آن نامه، خصوصی بود و رسانهای نشد. آنها(اعضای حزب جمهوری اسلامی) می خواستند در آن زمان، فکر خود را به امام منتقل کنند.
زمانی که آقای رجایی در سال 60 به ریاست جمهوری رسید، رئیس جمهور وقت فرانسه به ایشان پیام تبریک صادر کرد؛ چند روز قبل از آن، مسعود رجوی و بنی صدر به فرانسه فرار کرده بودند. در آن زمان، آقای رجایی پیام رئیس دولت فرانسه را نپذیرفت و گفت که من نمیتوانم پیام تبریک شما را بپذیرم. شهید رجایی گفت که شما(فرانسه) از یک طرف قاتلین مردم ایران را مورد پذیرش قرار میدهید و از طرف دیگر به ما تبریک میگویید!
آیت الله مهدوی کنی تعریف کرد که امام به شهید رجایی گفتند که شما اشتباه کردید که این پیام را صادر کردید. شهید رجایی گفت: «امام من به شما اقتدا کردم» امام هم گفتند: «من جایگاه متفاوتی دارم. شما به عنوان رئیس دولت نباید پل های پشت سر خود را خراب کنید.»
در آن روزها، بنی صدر به هیچ وجه کنار نمیآمد؛ او مجلس را به رسمیت نمیشناخت و وزرا را معطل نگه داشته بود و با دشمن شماره یک کشورمان که سازمان مجاهدین بود، ائتلاف داشت و در اختیار آنها اسلحه قرار داده بود؛ حتی امام گفته بودند که من نظرم این نبود که دوره ایشان اینگونه تمام شود اما خود او(بنی صدر) خواست چنین شودرهبر معظم انقلاب در فرمایشات اخیر خود به افرادی که امروز بلندگوی دشمن شده اند و حرف از کناره گیری دولت میزنند، اشاره کردند؛ حال سوال اینجاست، کسانی که در آن زمان و در اوایل دفاع مقدس سخن از کناره گیری بنی صدر می زدند، در زمین دشمن بازی نمیکردند؟ در آن روزها، بنی صدر به هیچ وجه کنار نمیآمد؛ او مجلس را به رسمیت نمیشناخت و وزرا را معطل نگه داشته بود و با دشمن شماره یک کشورمان که سازمان مجاهدین بود، ائتلاف داشت و در اختیار آنها اسلحه قرار داده بود؛ حتی امام گفته بودند که من نظرم این نبود که دوره ایشان اینگونه تمام شود اما خود او(بنی صدر) خواست چنین شود.
بالاخره از جانب کسی مثل احمدی نژاد این سخنان بیان می شود. فردی که 8 سال در قدرت بوده است؛ البته خدمات بسیاری داشته اما مورد حمایت رهبری بوده است اما امروز نگاههای متفاوت و پیشنهادهای متفاوتی مانند برکناری روسای قوا را مطرح میکند؛ البته او فکر می کند با طرح این سخنان، مخالفین به دور او خواهند آمد که البته او اشتباه میکند.
هیچ وقت شرایط به گونه ای نیست که او(احمدی نژاد) بخواهد و بتواند رهبری جریان اپوزیسیون را بر عهده بگیرد؛ در کنفرانس برلین در سال 78، اکبرگنجی علیه امام خمینی سخنرانی داشت اما چون یک زمانی پاسدار بود، به او فحش میدادند؛ پس احمدی نژاد نمی تواند رهبر جریان اپوزیسیون باشد؛ حتی اصلاح طلبان نیز روی او سرمایه گذاری نمی کنند چه برسد به معارضین خارجی.