در سالهای اخیر پروندههای رسوایی اخلاقی متعددی را در اخبار و رسانهها مشاهده کردهایم. به سختی میتوان خساراتی که به دلیل کلاهبرداریهای مالی و اختلاسهای چندین میلیاردی در سالهای اخیر را به فراموشی سپرد. همچنین پرسشهایی در زمینهی وضعیت رفاهی کارکنان و تأمینکنندگان برخی از سازمانها بهوجود آمده است.
این مسائل نشان میدهند که تشخیص درست از غلط گاهی میتواند برای مدیران کار دشواری باشد. به همین دلیل برخی از مدیران انتخابهای اشتباهی را مرتکب میشوند و در نهایت سر از اخبار و دادگاه در میآورند.
اما آنچه که معمولاً به چشم نمیآید شرکتهای متعددی هستند که توسط رهبران اخلاقمدار مدیریت میشوند. در حالی که استانداردهای اخلاقی در برخی از شرکتها رو به افول هستند، برخی از رهبران سعی در بالا بردن این استانداردها دارند و الهامبخش افراد خود میشوند تا آنان نیز در بالا بردن استانداردهای اخلاقی همراه شوند. این دسته از رهبران کارِ درست را در زمان درست و با دلایلِ درست انجام میدهند. آنها اصول اخلاقی را در اولویت اول خود قرار میدهند و در نتیجه اعضای تیمشان از صمیم قلب برای آنها کار میکنند و هر کاری که از آنها خواسته شود دریغ نمیکنند.
اما سؤال اینجاست که این رهبران چگونه این کار را انجام میدهند؟ و شما چگونه میتوانید همانند آنها این کار را انجام دهید؟ در این مقاله خواهیم دید که چگونه میتوانید استانداردهای اخلاقی خود را مشخص و آنها را تبدیل به عمل کنید.
ارزشهای سازمان خود را مشخص کنید
برای اینکه بتوانید با تکیه بر شخصیت و راستی و درستی خود تیمتان را رهبری کنید، باید برای آنها الگو باشید. شما رهبری آنها را به عهده دارید و نگاههای افراد تیم به شماست. برای شروع، باید ارزشهای خود و ارزشهای سازمان را به خوبی شناسایی کنید.
به عنوان مثال، شرکت 3M یک شرکت چند ملیتی بزرگ است که به خاطر ارزشهای سازمانی خود معروف است. چرا که کل سازمان (از هیئت مدیره گرفته تا دبیرخانه) اصول اخلاقی صداقت و درستی را زندگی میکنند! 3M به طور کاملا واضح و شفاف برای کارمندان خود مشخص کرده است انجام درست وظایف مانند قولی است که باید به آن عمل کنند، مسئولیتپذیر باشند، همچنین با دیگران و همکاران خود با احترام کامل رفتار کنند. تمام مدیران و رهبران سازمان از این موضوع آگاهی دارند و از این قوانین اخلاقی پیروی میکنند و در نتیجه همهی کارکنان به تبعیت از آنها به این قوانین پایبند هستند.
احتمالاً شرکت شما قوانین مشخصی در مورد چگونگی عملکرد مورد انتظار از کارکنان دارد. به عنوان یک رهبر، وظیفهی شماست که این قوانین و رویههای رفتاری را بهخوبی بشناسید و از اجرای درست آنها اطمینان حاصل کنید.
ارزشهای شخصی شما نیز در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردارند. ممکن است در قوانین شرکت نیامده باشد که در برخورد با دیگران جوانمردی و انصاف را رعایت کنید، اما این ارزش برای شما از اهمیت خاصی برخوردار باشد؛ در نتیجه با رعایت انصاف با دیگران برخورد خواهید کرد.
رهبران خوب، همانطور که از ارزشهای سازمان تبعیت میکنند از ارزشهای خود نیز پیروی میکنند. در این راستا سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
- کدام استانداردهای رفتاری برای شرکت من از اهمیت جدی برخوردارند؟
- در میان رهبرانی که میشناسم کدام ارزشهای خاص آنها را تحسین میکنم و برایم قابل ستایش هستند.؟ آیا با این ارزشها به اندازهی کافی آشنایی دارم؟
- آیا میتوانم با رعایت این ارزشها زندگی کنم، حتی اگر این کار در موقعیتهای رقابتی مرا از رقبا عقب بیندازند؟
مشخص کردن روند کاری مورد نظر
پس از اینکه ارزشهای اصلی سازمان خود را بهخوبی شناختید، میتوانید روند کاری مورد نظر خود را مشخص کرده و محیط کاری درستی برای اعضای تیم و سازمان خود ایجاد کنید. در اینجا نیز رهبری از طریق الگو بودن، بهترین شیوه برای انجام این کار است.
آنچه که به آن عمل میکنید به افراد شما نشان خواهد داد که چه چیزی برای شما مهم است، نه آنچه که به زبان میآورید. پس به عنوان مثال اگر در شرکت شما صداقت به عنوان یک ارزش، در اولویت اول قرار دارد، باید در عمل به افرادتان نشان دهید که با همه صادق هستید. اگر آزادی بیان به عنوان یکی از ارزشهای مهم شرکت شماست، باید به افراد تیمتان اجازه دهید تا بدون نگرانی و به طور شفاف و رک نظرات خود را به اطلاع شما برسانند.
سپس برای آن دسته از افرادتان که از ارزشهای شرکت تبعیت نمیکنند، عواقب و جریمههایی را مشخص کنید. مثلا اگر به کسی اجازه دهید که مرتباً دیر سر کار بیاید بدون اینکه او را توبیخ کرده یا بر ساعت کاری او بیفزایید، نتیجهی تخطی از ارزشهای شرکت را برای دیگر افراد گروه به خوبی مشخص نکردهاید و ممکن است دیگران نیز ارزش مورد نظر شرکت را نادیده بگیرند.
همانطور که باید به خوبی جریمههایی را برای تخطی از ارزشها مشخص کنید، باید سیستم پاداش دهی خوبی را نیز تعیین کنید و به کسانی که همواره ارزشهای سازمان را رعایت میکنند پاداش اختصاص دهید.
قصهپردازی شیوهی بسیار خوبی برای ارتقای ارزشهای سازمان و انتقال مناسب آن به افراد است. اگر از اعضای تیم یا حتی مشتریانتان کسی را میشناسید که در مواقع دشوار کاملا اخلاقی رفتار میکند، دربارهی آنها برای افراد خود تعریف کنید. این کار به افراد شما این پیام را خواهد رساند که آنها نیز میتوانند اخلاقی رفتار کنند.
با جلب توجه و علاقهی افرادتان به مسائل اخلاقی، به آنها نشان خواهید داد که چقدر ارزشهای مورد نظر، برای شما و سازمانتان مهم هستند.
شناسایی دو راهیهای اخلاقی
سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
با دیگر اعضای هیئت مدیره در یک جلسه هستید و متوجه میشوید که یکی از همکارانتان گزارش خود را دستکاری کرده و یک سری از اعداد و ارقام را تغییر داده است.
با گوش دادن به صحبتهای او متوجه میشوید که او در مورد عملکرد آیندهی تیمش در یک پروژهی مهم اغراق کرده و ارقامی غیر واقعی را در مورد کارشان ارائه میکند. در حالی که او به شما گفته این پروژه 8 هفته به طول خواهد انجامید در ارائهی خود به هیئت مدیره اعلام میکند که در پنج هفته کار را به اتمام خواهد رساند و درحالی که به شما گفته بود که با انجام این پروژه درآمد شرکت 4 درصد افزایش مییابد، حال برای جلب توجه هیئت مدیره اعلام میکند که افزایش 12 درصدی در درآمد شرکت ایجاد خواهد شد.
حال شما باید چه کنید؟ او همکار صمیمی و دوست شماست و از سوی دیگر در مورد عملکرد تیمش اغراق کرده است. آیا از او حمایت میکنید یا حقیقت را به بقیهی مدیران شرکت خواهید گفت؟
معمولا با تصمیمات دشواری از این دست در محیط کار مواجه میشوید. اما در برخی موارد مشکلات اخلاقی به این اندازه واضح و مشخص نیستند و ممکن است فهمیدن و با خبر شدن از آنها کار دشواری باشد. حال سؤال اینجاست که چگونه دوراهیهای پیچیدهی اخلاقی را شناسایی کنیم و تشخیص بدهیم؟
شناسایی موقعیتهای بالقوه
برخی از موقعیتها این پتانسیل را دارند که دوراهیهای اخلاقی به همراه داشته باشند. موقعیتهایی نظیر عملیات خرید در شرکت، استخدام، اخراج، ترفیع کارکنان و محاسبهی پاداشها.
موقعیت غیرمنتظرهی دیگری نیز ممکن است به وجود بیاید. وقتی که مرتکب اشتباهی میشوید، آیا در مقابل رئیستان به اشتباه خود اعتراف میکنید یا اشتباهتان را از او مخفی میکنید؟ یا هنگامی که متوجه میشوید که همکارتان مرتکب عملی غیراخلاقی شده است، آیا از او حمایت و محافظت میکنید یا حقیقت را افشا میکنید؟
با تشخیص این که در چه مواقعی ممکن است این موقعیتها پیش بیایند، میتوانید خود را آمادهی گرفتن تصمیم درست در این مواقع بکنید.
آمادهسازی
خود را در موقعیتهایی که در بالا ذکر کردیم، تصور کنید. اگر با خبر شوید که یکی از همکارانتان قرار است اخراج شود و خودش خبر ندارد و از نظر قانونی نباید این مسئله را به او بگوئید، چه خواهید کرد؟
با قرار دادن خود در چنین موقعیتهای خیالی میتوانید خود را برای این اتفاقات احتمالی آماده کنید و بر روی احساسات و اقدامات احتمالی خود کار کنید. در زندگی واقعی ممکن است فقط چند ثانیه برای گرفتن چنین تصمیماتی فرصت داشته باشید. البته که نمیتوانید تمام مشکلات اخلاقی که ممکن است با آنها مواجه شوید را از قبل در ذهن خود تصور کنید، اما این تمرین به شما کمک خواهد کرد که ارزشهای خود را به خوبی بشناسید و برای تصمیماتی که مجبور به گرفتن آنها خواهید شد آماده شوید.
به ندای درون خود گوش دهید
معمولا وقتی میخواهید کار اشتباهی را انجام دهید، وجدانتان به شما میگوید که این کار اشتباه است. ممکن است این اتفاق با تشویشی که در هنگام انجام یک کار در شما بهوجود میآید خود را نشان دهد. اگر در شرایطی قرار میگیرید که احساس ناراحتی و تشویش به شما دست میدهد، یا با ارزشها و اعتقادات اساسی شما در تضاد است، دست نگه دارید و به شکلی منطقی و با تکیه براصول اخلاقی در مورد کاری که میخواهید انجام دهید فکر کنید.
قبل از اینکه کاری انجام بدهید، تصمیمی که گرفتهاید را مجدداً مورد ارزیابی قرار دهید.
اگر در موقعیت دشواری قرار گرفتهاید و مطمئن نیستید که باید چه کار کنید، نهایتا تصمیمی بگیرید؛ ولی قبل از اینکه به آن تصمیم عمل کنید، با خود فکر کنید که نظر و واکنش دیگران در شرکتتان به این تصمیم چه خواهد بود. آیا به آنچه که کردهاید افتخار خواهید کرد؟ اگر چنین نیست، در تصمیم خود تجدید نظر کنید.
وقتی که به شک میافتید…
در برخی مواقع تصمیمی میگیرید اما هنوز شک دارید که دارید کار درستی انجام میدهید یا نه. ممکن است حس ناراحتی و تشویش داشته باشید اما این موقعیتها میتوانند به شما بیاموزند که به خود و غریزهی خود اعتماد داشته باشید. اگر بر اضطراب خود فائق شوید و به شکلی منطقی موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید را ارزیابی کنید، غریزه و ذات شما معمولا شما را به سمت مسیر درستی هدایت خواهد کرد.