ماهان شبکه ایرانیان

انتقام منافقین از پدر یک خلبان شهید

عبدالله همواره داوطلب پروازهای سخت و پرمخاطره بود تا اینکه در مردادماه سال ۵۸ منافقین به شهر پاوه یورش می‌برند و مرتکب جنایاتی وحشتناک در بیمارستان شهر می‌شوند و درصدد بودند تا شهر را به محاصره خود درآورند.

انتقام منافقین از پدر یک خلبان شهید

به گزارش ایسنا، در دهم بهمن ماه سال1331هجری شمسی در یک محله قدیمی واقع در خیابان بعثت زنجان فرزندی به دنیا آمد که «عبدالله بشیری موسوی» نامیده شد پدرش سید فتاح مردی شریف و زحمت‌کش و از خادمان امام حسین(ع) بود وی همواره درحال کار تلاش بود و افتخار می‌کرد که شغل‌اش خدمت به امام حسین(ع) و شهدای کربلاست. در شهر همه او را به عنوان خادم امام حسین(ع) می‌شناختند.

مغازه‌اش نزدیک بازار سنتی میدان آهنگران واقع شده بود. آهنگری می‌کرد و تمامی وقتش صرف ساختن ادوات کشاورزی و در ماه‌های منتهی به محرم و صفر ساختن زنجیر وعلم، زره، برای سینه زنان وعزاداران حسینی بود. عبدالله پس از سپری کردن ایام طفولت تحصیلات ابتدایی را در مدرسه 15 بهمن و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شریعتی فعلی(پهلوی سابق) به پایان رساند. وی در طول دوران تحصیل از جمله  شاگردان باهوش وزرنگ کلاس بود.

کسب برتری در «سازمان ملی پیش آهنگی»

نماز و قرآن را از پدرش آموخته بود  و به برادرها وخواهرش هم که کوچکتر از او بودند می‌آموخت علاوه بر خواندن درس در فعالیت‌های مدرسه شرکت می‌کرد و در «سازمان ملی پیش آهنگی» زنجان عضویت داشت و به علت جدیت دراین حرفه در سال 1352 به رتبه یکم سازمان پیش آهنگی زنجان نایل آمد.

 صبح‌ها به مدرسه می‌رفت وقتی  ازمدرسه باز می‌گشت ناهارش را می‌خوردبه مغازه می‌رفت وتا شب کار می‌کرد با پتک به آهن گداخته می‌کوبید تا ابزارهای مورد نظر پدر را جهت امور کشاورزی و...فراهم کند از این رو اندامی ورزیده نیرومند و فعال داشت در ایام فراغت لحظه‌ای از ورزش غافل نبود، از این رو به باشگاه بدنسازی می‌رفت.

اعزام به آمریکا برای گذراندن دوره پرواز

 به علت ذکاوت وهوش بالا وعلاقه‌مندی‌اش به نظامی‌گری وخلبانی در تاریخ1352/07/01 پس از قبولی آزمون‌های کتبی و شفاهی و آزمایشات پزشکی به استخدام نیروی‌هوایی درآمد پس از گذراندن دوره‌های آموزش پادگانی و آموزش زبان و دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای تکمیل دوره پرواز به ایالات متحده آمریکا اعزام شد. وی به مدت 2 سال دوره کامل آکادمی پرواز با هواپیماهای آموزشی تی 41 تی37 و جت مافوق صوت تی 38 را در پایگاه مدینای شهر دالاس گذراند. و به دریافت نشان خلبانی نائل گشت و با درجه ستواندومی به ایران بازگشت. و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی هواپیمای شکاری «اف-4» به جمع خلبانان این گردان در پایگاه یکم شکاری پیوست.  

پدر و مادر ازاینکه ثمره کار و تلاششان را در به ثمر رسیدن فرزندشان به عین می دیدند همواره خدای را شاکر بودند. عبدالله بشیری ‌موسوی مدتی در پایگاه هوایی تهران، در اسکادران شکاری تاکتیکی هواپیمای شکاری بمب افکن اف-4 موسوم به فانتوم مشغول به خدمت بود. از حقوقش پس انداز می‌کرد و برای خانواده‌اش می‌فرستاد.

در اوآخر پاییز سال 1357با اوج گیری تظاهرات مردمی علیه حکومت شاه به صفوف مردم پیوست همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی با خانم رحمانیان ازدواج کرد و با انتقال به پایگاه سوم شکاری و سکونت در منازل سازمانی پایگاه فصل جدیدی از زندگی مشترک خود را آغاز کرد.  تازه طعم شیرین زندگی را می‌چشیدند که با نا آرامی‌هایی در غرب کشور، گنبد و نقده پاوه و ترکمن صحرا که به تحریک گروهک‌های معاند، منافقین  و با پشتیبانی عناصر ضد انقلاب فراری وگروههای مسلح که از طرف عراق حمایت می‌شدند در سال 1358مواجه شد.

شهادت در روز بیست و یکم رمضان

عبدالله همواره داوطلب پروازهای سخت و پرمخاطره بود تا اینکه در  مردادماه سال 58 منافقین به شهر پاوه یورش می‌برند و مرتکب جنایاتی وحشتناک در بیمارستان شهر می‌شوند و درصدد بودند تا شهر را به محاصره خود در آورند. عبداله، این خلبان شجاع  با شنیدن این اخبار لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و مترصد فرصتی بود تا به مبارزه با این مزدوران وابسته به استکبار جهانی به پردازد و سرانجام ستوان یکم  خلبان سید عبدالله بشیری موسوی در جریان تثبیت دوران انقلاب اسلامی در روز بیست و پنجم مرداد ماه 1358 به همراه سروان خلبان محمد نوژه مأموریت یافت تا بالگرد «شینوک» حامل مجروحین درگیری‌های شهر پاوه را اسکورت کند که در آسمان پاوه با توپ 23 میلیمتری مورد هدف گلوله گروهک‌های بازیچه دست استکبار غرب و شرق قرار گرفت و بر اثر سقوط هواپیما، در روز شهادت مولای متقیان حضرت علی(ع) و مصادف با بیست و یکم ماه مبارک رمضان به افتخار شهات نائل شد.

شهادتش همچون برق و باد در فضا پیچید پیکر مطهرش با یک فروند بالگرد جهت خاکسپاری به زادگاهش استان زنجان انتقال داده شد. با ورود پیکر مطهر شهید به زادگاهش، خیابان منتهی به فرودگاه مملو از جمعیتی بود که از ساعاتی قبل از روستاهای اطراف زنجان برای مراسم تشییع  گرد آمده بودند.  با خروج پیکر مطهر شهید مراسم استقبال با ادای احترام نظامی به شهید از طریق فرمانده یگان تشریفات نظامی انجام  شد و سپس در مزار پایین در آغوش خاک آرام گرفت.

در اولین سالگرد شهدای پاوه و دو تن از خلبانان نیروی هوایی «شهید نوژه» و «شهید بشیری‌موسوی»مجلس بزرگداشتی از سوی نیروی هوایی و سپاه پاسداران در مدرسه عالی شهید مطهری تهران برگزار می‌شود. این مراسم که با حضور آیت‌الله دکتر بهشتی ریاست خبرگان قانون اساسی و تنی چند از مقامات کشوری و لشکری و امت خداجوی ایران اسلامی برگزار شد.

انتقام منافقین از پدر شهید سید عبدالله بشیری موسوی

از سید فتاح پدر شهید بشیری دعوت می‌شود که در سالگرد شهادت فرزندش برای حضار در تهران سخنرانی کند. پدر می‌پذیرد  ولی نمی‌دانست که این دعوت ملاقات با خالق یکتا و دیدار با فرزند دلبندش است. سید در حالی‌که عکسی از فرزند شهیدش که در قاب تصویر خودنمایی می‌کرد در دست داشت در مقابل میکروفون قرار گرفت و پس از نوحه‌خوانی و سینه‌زنی،طی  سخنانی خطاب به سران گروهک‌های محارب  گفت: «اگر 10فرزند هم می‌داشتم خود و فرزندانم را در راه اسلام و انقلاب امام  فدا می‌کردم.» این سخن به مذاق منافقین خوش نیامد و در صدد نابودی وی برآمدند. منافقین بعداز شنیدن سخنان پدر شهید،  طرح ترور وی را در دستور کار قرار می‌دهند. از این رو بعد از اتمام مراسم سخنرانی سید فتاح که  قصد بازگشت به زنجان را داشت منافقی به گویش آذری اعتماد وی را جلب کرد و در حالیکه رانندگی اتومبیل بنزی را بر عهده داشت در پیش پای سید ترمز کرده و خطاب به سید می‌گوید: «کجا می‌روی؟» سید می‌گوید: «زنجان.»

راننده می‌گوید ما تا قزوین می‌رویم. تا آنجا شما را هم باخود می‌بریم و به این ترتیب سوار ماشین گروهک‌ها می‌شود. در مسیر، راننده ودو نفر از همدستان منافقش را هم سوار می‌کند تا شب به نزدیکی قزوین می‌رسند. راننده به بهانه خراب شدن ماشین، توقف می‌کند. از اتومبیل پیاده شده و با نگاهی به موتور ماشین می‌گوید: «ماشین خراب شده.» مسافران را پیاده می‌کند. همه جا تاریک و ظلمات است. به یکباره دو نفری به سید فتاح و همراه وی حمله ور می‌شوند. دستان همراهش را از پشت بسته و با ضربات  مشت و لگد به سرو صورت وی می‌کوبند به طوریکه از حال می‌رود. سید که قصد مداخله داشته تا همراهش را نجات دهد به یکباره به سید حمله‌ور می‌شوند و با ضربات چاقو وی را به شهادت می‌رسانند و متواری می‌شوند و بدین ترتیب  پدر به دیدار فرزندش می‌شتابد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان