لیدا فخری- مهسا رمضانی؛ روزگار سختی است؛ در حالی که «خبر خوب» کمیاب و حتی در برخی حوزهها نایاب است، ما خبرنگاران «محکوم به امید» هستیم. امیدواری در میان انبوهی از اخبار عبوس، طنز تلخی است. این روزها در حالی که تداوم حیات مطبوعات با نوسانات زیادی روبهرو است و روزنامهنگاران از نگرانی فردای خود، خواب آرام ندارند، اما مسئولیت اجتماعیشان ایجاب میکند که خواب آشفته را از چشم جامعه بگیرند و آرام دل بیقراران باشند. همین پارادوکسهاست که کار ما را همردیف مشاغل سخت نشانده است.
به مناسبت روز خبرنگار «مسئولیت اجتماعی خبرنگاران در بحران کنونی جامعه» موضوع میزگرد ما شد که دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و دکتر حسین سراجزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی و رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، ما را در این بحث همراهی کردند.
این روزها که «اخبار خوب» چندان زیاد نیست، گاهی ما خبرنگاران متهم به سیاهنمایی میشویم. در حالی که تنها منتقلکننده خبر هستیم نه سازنده آن. میخواهیم بدانیم در مواقعی که جامعه با بحرانهایی دست به گریبان است، مسئولیت اجتماعی ما خبرنگاران و در سطحی بالاتر مسئولیت اجتماعی رسانهها برای آرام کردن جامعه از هیجانات و دور کردن نگرانی از جامعه چیست؟
دکتر صادق زیباکلام: خبرنگار و اساساً حرفه خبرنگاری یک شأن نزول مشخصی دارد؛ باید برای جامعه آنچه را هست، آنچه را نیست و آنچه نباید باشد و آنچه را باید باشد منعکس کند. اما اینکه دیگران اعم از سیاستمداران، مسئولان یا حتی آنان که بیرون از ساختار قدرت هستند چه واکنشی به انعکاس اخبار آنان نشان میدهند، نباید خبرنگار را از رسالتی که دارد، بازدارد.
آنچه در ایران بیشتر متداول است این است که روزنامهنگار مطلبی را منتشر میکند و بعد مسئولان نسبت به او موضع میگیرند که خبرنگار شیطنت کرده و مقصود او را به درستی منتقل نکرده است یا به تعبیر شما، مدعی میشوند که رسانهها سیاهنمایی میکنند. در این باره معتقدم خبرنگاران باید متعهد به کار خود باشند و از این گونه عتابها هراس نداشته باشند.
چطور من خبرنگار میتوانم در حالی که اخبار شرایط بحرانی جامعه را منتقل میکنم، در عین حال منتقلکننده ناامیدی و نگرانی به جامعه هم نباشم؟
زیباکلام: اخباری که منعکس میکنیم واقعیتهای جامعه هستند، مخصوصاً این روزها که اغلب اخبار دردناک و یأسآورند. اما به هرحال، واقعیتهای جامعه است و وظیفه روزنامهنگار پیگیری این مسأله است که چرا در جامعه ایران اخبار همیشه منفی است؟ اینکه چرا در جامعه ایران ظرف یک ماه گذشته از صد آیتم خبری که دادهایم، 90 درصد آنها اخبار خوبی نبودند؛ از کمبود آب گرفته تا کمبود برق، بالا رفتن قیمت سکه و ارز، تصادفات جادهای و... اینها موضوعاتی است که یک روزنامهنگار باید نسبت به آنها حساسیت نشان دهد. اما حساسیتش نسبت به این موضوعات نباید به عنوان سیاهنمایی یا منفیگرایی جامعه رسانهای ما قضاوت شود.
دکتر حسین سراجزاده: مسئولیت خبرنگار انتقال اخبار و رویدادهای واقعی است. «وفاداری به حقیقت و واقعیت» برای کار خبرنگاری ضروری است. نگرانی شما دغدغه مهمی است، اما به نظر من، خبرنگار در وهله نخست باید وفادار به حقیقت و واقعیت باشد و آن را به عنوان یک مسئولیت حرفهای و اخلاقی بپذیرد. در این صورت است که میتواند اعتماد مردم را نسبت به خود جلب کند. در نتیجه، اصل «وفاداری به بازتاب واقعیت» بسیار مهم است و نباید به دلیل اینکه نمیخواهد ناامیدی را به جامعه منتقل کند در انعکاس اخبار کوچکنمایی یا بزرگ نمایی کند.
اما آن دغدغه شما یعنی «ترس از ناامید شدن مردم در شرایطی که اخبار بد است» را باید خبرنگاران با «تحلیل» جبران کنند؛ تا نگرانی از اینکه شاید وفاداری به حقیقت در جامعه ناامیدی ایجاد کند، از بین برود. واقعیت این است که امید همیشه یا حداقل در بسیاری از موارد میتواند مفید باشد، اما ناامیدی همیشه مشکلآفرین است؛ چه در سطح فردی چه در سطح بزرگتر اجتماعی.
خبرنگار ضمن انعکاس خبر میتواند، «تحلیل» را هم به آن ضمیمه کند و در آن مسئولیتهای اخلاقی آحاد مردم را برای مواجهه با این مشکلات و ظرفیتهای فائق آمدن بر این مشکلات نیز مطرح کند؛ به عبارتی، بر شرایط بالقوهای که در جامعه وجود دارد، تأکید کند. معمولاً خبرنگاران از ناحیه سیاستگذاران و گاهی هم از ناحیه جریانهای اجتماعی-سیاسی مختلف و حتی گاهی بخشهای مختلف اجتماعی به سیاهنمایی متهم میشوند و نسبت به اینکه خبرنگاران چه بگویند حساسیتها و واکنشهایی نشان میدهند.
در این فضا، بیشک خبرنگاران باید اصل واقعیت و حقیقت را مبنای کار خود قرار دهند و با ضمیمه کردن اخبار خود به «تحلیل»، زمینهساز آیندهای بهتر برای غلبه بر مشکلات باشند و اینچنین به «مسئولیت اجتماعی» خود هم عمل کنند.
دکتر سراجزاده سه مسئولیت اجتماعی خبرنگاران را «ایجاد اعتماد اجتماعی»، «وفاداری به حقیقت» و «ضمیمه کردن تحلیل بر اخبار» عنوان کردند. دکتر زیباکلام، شما عمدهترین مسئولیت اجتماعی روزنامهنگاران را در شرایط کنونی جامعه چه میدانید؟
زیباکلام: اگر جامعه روزنامهنگاری صرفاً وفاداری به حقیقت را سرلوحه کار خود قرار دهد، بقیه مسئولیتهای اجتماعی نیز به دنبال این تعهد کاری خواهناخواه محقق خواهد شد.
من چه بخواهم، چه نخواهم همحرفه شما هستم، بنابراین خیلی وقتها در معرض این نقد قرار میگیرم که حقیقت را نگفتهای... سکوت کردهای... بعد عده دیگری در فضای مجازی پاسخ میدهند که درست است که زیباکلام حقیقت را نگفته، ترسیده است یا ملاحظه کرده است، اما در عوض «دروغ» هم نمیگوید. این مثال را زدم تا بگویم که شما هم میتوانید به عنوان مرجعی شناخته شوید که ممکن است تمام حقیقت را نگویید، اما آن چیزی هم که میگویید حتماً حقیقت است و این چیزی نیست که برای یک رسانه یا یک روزنامهنگار به سادگی به دست بیاید. این همان اعتماد عمومی است که دکتر سراجزاده هم به درستی به آن به عنوان مسؤلیت اجتماعی خبرنگاران اشاره کردند.
سراجزاده: در مورد «دروغ» که دکتر زیباکلام به آن اشاره کرد، باید نکاتی را اضافه کنم. واقعیت این است که مفهوم دروغ، در ارتباط با مسئولیت حرفهای خبرنگار از حیث وفاداری و بازنمایی واقعیت، یک مفهوم کلیدی است و دروغ باید در روزنامهنگاری خط قرمز هر خبرنگاری باشد. منتها این نکتهای هم که شما مطرح میکنید به نظر من نکته بسیار مهمی است.
خبرنگار حرفهای بیشک از یکسری ارزشهای فکری برخوردار است یا ممکن است در رسانهای کار کند که به گروه یا جناحی وابسته باشد که او را در برابر وفاداری به حقیقت با چالش مواجه کند. در چنین موقعیتی یک روزنامهنگار برای انجام مسئولیت اجتماعی خود چطور باید از این پارادوکس گذر کند؟
سراجزاده: طبیعتاً خبرنگاران باید به دنبال «بازنمایی واقعیتهای جامعه» بروند، اما اینکه وضعیتی «مسأله» ما هست یا نیست یا کدام مسأله از اهمیت بیشتری برخوردار است و باید برای اطلاعرسانی آن تلاش کرد، به ارزشهایی که یک خبرنگار دارد ربط وثیقی دارد. در نتیجه، چه در حرفه خبرنگاری و چه در فعالیتها و پژوهشهای علمی، ممکن است ما گزینشهایی مبتنی بر «نظام ارزشی خودمان» داشته باشیم و این امر خیلی هم طبیعی است.
مثلاً فرض کنید کسی که فمینیست است، با کسی که فمینیست نیست، دو نظام ارزشی متفاوت دارند. متناسب با نظام ارزشی خودشان گزینشهایی میکنند و مسائلی برایشان با اهمیت یا کم اهمیت جلوه میکند. در این بخش نمیتوانیم ایراد بگیریم. ممکن است بعضیها مسائل زنان را خیلی مهم بدانند، مرتب در مورد آن خبر بدهند، حرفی نیست؛ اما در این خبر دادن، آن اصلی که مهم است این است که، نباید دروغ گفت و بزرگنمایی یا کوچکنمایی کرد.
یعنی «وفاداری به ارزشهای خاص» نباید باعث شود واقعیت را متفاوت با آن چیزی که هست، جلوه دهید. به همین دلیل روزنامههای مختلف، خبرنگاران مختلف، متناسب با وابستگیهای حزبی و علایق سیاسیشان بر موضوعات خاصی تمرکز میکنند، تا اینجا اشکال ندارد، اما نباید در این موارد اخبار دروغی را منتشر کنند.
زیباکلام: واقعیت این است که فارغ از تشکیلات امنیتی، حراستی و حکومتی و از این دست، برای خبرنگار یک ترس دیگر هم وجود دارد که من این ترس را خیلی خطرناکتر از ترس نوع اول میدانم و آن «ترس از مردم» و ترس از قضاوتهای سطحی و احساساتی آنان است. خیلی وقتها روشنفکران بیش از آنکه به خاطر عقایدشان، قربانی حکومت شوند، قربانی تودهها و مردم میشوند.
بنابراین، برخی روشنفکران برای اینکه توسط مردم هو نشوند، چون خلاف باور عمومی حرف زدهاند لب فرو میبندند و هیچ نمیگویند. اما این اتفاق، تنها متوجه روشنفکران نیست و بیش از روشنفکران گریبان مطبوعات و خبرنگاران را میگیرد که بشدت در معرض قضاوت افکار عمومی هستند. از این رو، باید مراقبت کنند که این قضاوتها آنان را از مسئولیت اجتماعیشان دور نکند.
مثالی میزنم؛ من صادق زیباکلام ممکن است به عنوان یک روشنفکر باور داشته باشم که نگاه کردن به جریان اعدام چندان کار پسندیدهای نیست، چون میتواند به طور ضمنی ترویج خشونت را به همراه داشته باشد. اما عدهای دوست دارند این صحنه را تماشا کنند و فکر میکنند میتواند عبرتآموز باشد. حال فرض کنید شما خبرنگار یک روزنامه محلی هستید و یک اعدام مهم هم قرار است در محله شما اتفاق بیفتد و میدانید که بسیاری از مردم هم برای تماشای آن خواهند رفت و به عنوان یک خبرنگار هم بر این باورید که دیدن صحنه اعدام چندان کار مطلوبی نیست.
اما از طرح بحث آن میترسید چرا که در شهر شما حداقل 20-10 هزار نفری میخواهند این صحنه را تماشا کنند؛ بنابراین اینجا دیگر نه پای حکومت در میان است و نه پای امنیت و حراست. اینجا تنها مواجهه خبرنگار با افکار عمومی مطرح است. حال به نظر شما رسالت یک خبرنگار در چنین موقعیتی چیست؟ روشنفکری که با تودهها باشد دیگر روشنفکر نیست.
روشنفکری که خودش زودتر از همه برای دیدن نمایش اعدام آماده شود، روشنفکر نیست. روشنفکر کسی است که بیاید بگوید این کار اشتباه است و دلایلی ارائه دهد که این امر میتواند ترویج خشونت را در پی داشته باشد. اهالی رسانه حتی نباید به خاطر خوشایند افکار عمومی یک سری چیزها را حقیقت جلوه دهند و یک سری از امور را کتمان کنند. خبرنگار نباید تسلیم افکار عمومی شود چرا که خیلی وقتها قضاوت عمومی اشتباه است. تاریخ پر از مواردی است که گواه آن است که قضاوت عمومی در همه موارد صحیح نبوده است.
سراجزاده: در تکمیل صحبتهای دکتر زیباکلام میخواستم این نکته را اضافه کنم که به نظر من خبرنگار باید صحنه اعدام را به عنوان یک خبر منعکس کند، ولی باید آن خبر را ضمیمه یک «تحلیل» کند و در تحلیل به ارزیابی آن رویداد و انتقاد از آن بپردازد. چون اگر این اتفاق را با حجم و گستردگی آن پوشش ندهد، مردم شهرش خواهند گفت: این چه رسانهای است که رویدادی به این بزرگی را انعکاس نداده است و در این فضا، بتدریج اعتماد از دست میرود. این روزها گسترش روزافزون شبکههای اجتماعی و پدیدهای به نام «شهروند- خبرنگار» ما روزنامهنگاران را با چالشهای نوینی مواجه کرده است.
شما به عنوان جامعهشناس فکر میکنید این پدیده میتواند جایگاه خبرنگاران و رسانههای رسمی را در جامعه متزلزل کند؟
سراجزاده: امکانات جدیدی که به دنبال انقلاب اطلاعاتی و رسانهای به وجود آمده، فضای سنتی و کلاسیک روزنامهنگاری را متفاوت کرده و تحتالشعاع قرار داده است.
یک زمانی مردم وقتی میخواستند از چیزی خبردار شوند فقط رادیو، تلویزیون و روزنامهها بودند. بنابراین، به اینها رجوع میکردند، اما این روزها شبکههای مجازی سیلی از اطلاعات و خبر راه انداختهاند و پدیده شهروند - خبرنگار هم شأن و جایگاه قابل تأملی یافته است. با همه این احوال فکر میکنم که رسانههای کلاسیک خبری؛ مثل روزنامهها و رسانههای تصویری، رادیو و تلویزیون و... هنوز نهادهای معتبرتری برای پخش اخبار هستند؛ یکی به این دلیل که افراد حرفهایتری آنجا هستند. در حالی که «شهروند-خبرنگاران» هیچ آموزش حرفهای برای کار خبرنگاری ندیده اند.
درست است که میتوانند اخبار را پخش و نشر کنند و اخبار را در چارچوبی متناسب با علایقی که دیگران دارند منتشر کنند، اما «اعتماد عمومی» نسبت به این اخبار بسیار کمتر است مشروط بر اینکه رسانههای جریان اصلی بر اساس معیارهای حرفهای عمل کنند و از محدودیتهایی که گاهی حکومت و دولت بر آنان تحمیل میکند یا خودسانسوری به دور باشند؛ چرا که با محدودیتها و سانسور، اعتماد عمومی نسبت به مطبوعات و خبرنگاران رسمی از بین میرود. در نتیجه معتقدم، رسانههای جدید و فضاهای مجازی و شهروند- خبرنگاران تا حدی مسئولیت خبرنگاران حرفهای را در ارتباط با نقشی که میتوانند ایفا کنند سنگینتر کردهاند.
چرا که اگر آنان بر اساس معیارهای حرفهای کار خود را انجام دهند کماکان میتوانند مراجع معتبرتری برای افکار عمومی و بسیاری از مردم باشند. در فضاهای مجازی به دلیل حرفهای نبودن شهروند -خبرنگاران، ما میبینیم که اخبار دروغ بسیاری هم منتشر میشود که تشخیص راست و دروغ را برای مخاطبان سخت میکند.
این روزها آقای روحانی، ظریف، ترامپ یا خیلی از مسئولان و حتی روشنفکران و اهالی آکادمی، وقتی میخواهند با هم یا با مردم حرف بزنند، بیواسطه خبرنگاران و با استفاده از شبکههای اجتماعی، چون توئیت تبادل اطلاعات میکنند. آیا این پدیده میتواند جایگاه رسانههای رسمی، چون روزنامهها و روزنامهنگاران را تضعیف کند؟
زیباکلام: اگر ترامپ را مستثنی کنید من تا آنجایی که میدانم هیچ مسئول تراز اول غربی، شرقی، هندی یا ژاپنی بالاسر سخنگوی وزارت خارجه یا سخنگوی ریاست جمهوری اظهار نظری نمیکند. واقعیت مطلب این است که در دنیا چنین چیزی نیست و کشورهای دیگر رهبرانشان، از طریق کانالهای رسمی مطالبشان را عنوان میکنند، اما چرا این مسأله در مورد ایران فرق میکند؟ در مورد ایران از بد حادثه، افراد به خاطر نبود کانالهای رسمی مجبور شدهاند به شبکههای اجتماعی پناه ببرند و یک سری امور را از طریق فضای مجازی به مخاطبان خود منعکس کنند.
به همین دلیل است که ما میبینیم در کشور ما فضای مجازی ظرف یکی دو سال گذشته گسترش وسیعی یافته است. به گمان من، این امر، فقط در ایران اتفاق افتاده است و اگر شما به ترکیه، نروژ، فرانسه، انگلستان، آلمان و... بروید آنجا فضای مجازی اینچنین گسترش نیافته و مطبوعات در آنجا همچنان مهم هستند و مسئولان یا نخبگان از طریق رسانههای رسمی، چون روزنامهها باهم در تعامل قرار میگیرند و اصلاً به فضای مجازی به عنوان رقیبشان نگاه نمیکنند.
چرا در دیگر کشورها، فضای مجازی مانند ایران چنین گسترده نشده است؟
زیباکلام:، چون ما با استانداردهای جهانی رسانه و خبرنگاری بسیار زیاد فاصله داریم و همین امر باعث شده در ایران شبکههای اجتماعی با این حجم رشد کنند و اعتبار بیابند و خبرنگاران و رسانههای رسمی ما احساس خطر کنند و تلاش کنند از آنها عقب نمانند. اما در دیگر کشورها فضای مجازی لطمهای مثلاً به گاردین، تایمز، واشنگتنپست و... وارد نکرده است.
به نظر شما گامهایی که باید برداریم تا به استانداردهای خبررسانی در دنیا نزدیکتر شویم، چیست؟
سراجزاده: کم کردن این فاصله چندان به خبرنگاران ارتباطی ندارد. فضای رسانهای یک فضای سیاسی-اجتماعی است و واقعیت این است که اعتمادِ بخش قابل توجهی از مردم نسبت به رسانههای رسمی و حتی روزنامههایی که ارگان نهادهای غیررسمی هم نیستند، کمرنگ شده است. به خاطر اعمال محدودیتها و سانسورهایی که وجود دارد؛ یعنی، افکار عمومی میداند که شمای خبرنگار اگر بخواهید خبری را بدهید چندین و چند محدودیت دارید.
داستان فضای مجازی هم همینطور است؛ یعنی، اگر ما در فضای مجازی دنبال خبر میگردیم، به خاطر این است که فکر میکنیم نمیتوانیم از رسانههای رسمی خودمان خبرهای درست را دریافت کنیم. از همین رو معتقدم اگر رسانههای رسمی و حرفهای با آن معیاری که گفتم بتوانند کار خودشان را انجام بدهند فضای مجازی چه بسا تسهیلگر کار خبرنگاران و رسانههای رسمی باشد. چرا که از این طریق اخبار رسانههای رسمی بیشتر منعکس میشود و نشر پیدا میکند.
اینجا دیگر خود خبرنگاران یا خود رسانهها نیستند که مسئولیت دارند؛ اینجا حکومت و دولت باید شرایطی را ایجاد کنند که خبرنگاران بتوانند با استانداردهای حرفهای و اخلاق حرفهای آزادانه کارشان را انجام دهند. وقتی کارگزاران و سیاستگذاران برای شما محدودیت ایجاد میکنند، شما دچار خودسانسوری میشوید و اعتماد مردم به خبرهای شما کم میشود.
زیباکلام: فکر میکنم تسلیم شرایط موجود نشدن میتواند تا حدی شما را به استانداردهای کار روزنامهنگاری نزدیکتر کند. دوم اینکه رسانههای کشورهای توسعه یافته، چون فرانسه، آلمان، هند، ژاپن و حتی پاکستان را الگو قرار دهید و تلاش کنید به حد استانداردهای خبرنگاری آنان برسید.
جواد دلیری؛ در روزهای اخیر که درگیر اخبار مربوط به نوسانات ارز و بازار سکه بودیم، فارغ از درست یا غلط بودن سیاستهای اقتصادی، کارآمدی یا ناکارآمدی مسئولان یا سیاستهای اقتصادی مداخلهگر خارجی، آنچه ما را به عنوان روزنامهنگار به تأمل وامیدارد «نامطمئنی و نگرانی مردم نسبت به آیندهشان است» در این شرایط مسئولیت ما اهالی رسانه چیست؟
زیباکلام: حرف شما را میفهمم، اما واقعیت این است که شما پیش از مردم باید امید را در خودتان تقویت کنید. بعضاً مردم از شما خیلی امیدوارتر هستند، واقعاً بدترین وضع همین تسلیم شرایط شدن و ناامیدی است. ظرفیت جامعه ما بیش از اینهاست و باید به مردم بگوییم که از شرایط موقت امروز نترسند چرا که قدرت گذر از آن را خواهیم داشت.
سراجزاده: بر این باورم عقلانیتی که در جامعه ما هست ما را از این بحران به سلامت عبور خواهد داد. این بحران برخلاف فضایی که برخیها تصویر کردهاند بحرانی نیست که نظام اجتماعی و سیاسی ما را به کلی از پا درآورد. بر این باورم که نظام سیاسی هنوز ظرفیت عبور از این بحران را دارد.
حال ممکن است همه این ظرفیت فعال نباشد. اما این ظرفیتها است که تعیین میکند که این بحران چقدر ادامه خواهد داشت. به نظر میرسد یا انتظار میرود، نوعی «عقلانیت» در مواجهه با این بحرانها در مجموعه نظام سیاسی ایران به وجود آمده باشد و آن باعث شود مقداری دامنه عمل تندروها محدود شود.
به نظر من اگر این عقلانیت در حدی نتواند پیشرفت کند که منجر به یک تغییرات جدی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی ما شود، باز بعید میدانم جامعه ما از پا درآید. احتمال متلاشی شدن نظام سیاسی کم است. اما من با همه نشانههای ناامیدی، خوشبین و امیدوار هستم که آن عقلانیت و واقعبینی در مجموعه نظام سیاسی اجتماعی قدری فعال شود و برای اصلاح اساسی سیاستها و رویههایی که ما را به این وضعیت رسانده، تصمیمهای درستی اتخاذ کند و البته نشانههایی از آن هم دیده میشود.
زیبا کلام: هر رهیافتی برای برونرفت از بحران فعلی نقطه آغازش بدون تردید ارزیابی این نکته است که چه شد به این مرحله رسیدیم؟ بدون ارزیابی جدی از اسباب و علل رسیدن به وضعیت فعلی پیشبینی آینده و برنامهریزی برای بهبود آن غیرممکن است؛ بنابراین شما به عنوان اهالی رسانه باید ابتدا این بحران را ریشهیابی کنید تا سپس بتوانید با ارائه راهحل کارشناسان و نخبگان، مردم را به آینده امیدوار و از نگرانی خارج کنید.
منبع: روزنامه ایران