ماهان شبکه ایرانیان

آنچه مردم در خیابان‌ها رقم زدند

بازگشت مصدق به قدرت

دکتر محمد مصدق در واقع برنامه و طرح روشنی برای زمامداری و اداره جامعه نداشت و از ابتدا به دفعات گفته بود که جز موضوع نفت هیچ برنامه‌ای ندارد و به محض حل‌وفصل این مناقشه دولت را ترک خواهد کرد، استعفایش تنها یک ژست سیاسی نبود، در ۲۵ تیر ۱۳۳۰. ش. نیز پس از مشاهده ناکام ماندن تلاش‌هایش کناره گرفت تا دولت دیگری بتواند بحران نفت را حل کند.

بازگشت مصدق به قدرت
 
دکتر محمد مصدق در واقع برنامه و طرح روشنی برای زمامداری و اداره جامعه نداشت و از ابتدا به دفعات گفته بود که جز موضوع نفت هیچ برنامه‌ای ندارد و به محض حل‌وفصل این مناقشه دولت را ترک خواهد کرد، استعفایش تنها یک ژست سیاسی نبود، در 25 تیر 1330. ش. نیز پس از مشاهده ناکام ماندن تلاش‌هایش کناره گرفت تا دولت دیگری بتواند بحران نفت را حل کند.

در 22 تیرماه 1331. ش. مصدق از مجلس تقاضای اختیارات شش ماهه کرد و از شاه نیز خواست که پست وزارت جنگ نیز به او داده شود؛ شاه با این درخواست مخالفت کرد و مصدق فرصت را مغتنم شمرد، استعفا داد و گفت: با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه‌ای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه به مقصد برساند. مصدق در 25 تیر 1330. ش.
 
پس از کوششی ناموفق برای گرفتن کنترل نیرو‌های مسلح از شاه با استعفای ناگهانی از مقام خویش تلافی کرد. با وجود آنکه مصدق در ایران بسیار حسن شهرت داشت، شاه و مشاورین خارجیش علاقه داشتند تا وی برکنار شود؛ همان‌گونه که شرکت نفت ایران و انگلیس و نیز دولت جدید محافظه‌کار انگلستان به رهبری چرچیل نیز چنین علاقه‌ای داشتند.
 
قوام‌السلطنه با استعفای مصدق و پذیرش آن از سوی شاه برای رای به نخست‌وزیر جدید اقدام کرد و از 42 نفر نماینده که بیش از نصف نمایندگان بودند، 40 نفر به احمد قوام رای اعتماد دادند درحالی‌که این جلسه قانونی نبود؛ زیرا حدنصاب لازم را نداشت و نمایندگان نهضت ملی جلسه دیگری داشتند. شاه به استناد همین رای که اکثریت مجلس هفتاد نفری را شامل می‌شد، فرمان نخست‌وزیری قوام‌السلطنه را صادر کرد.

شاه که ارتش را در اختیار داشت به فرمانداری نظامی دستور کنترل اوضاع و جلوگیری از آشوب‌ها را داد. تانک‌ها در خیابان‌ها مستقر شدند، عده‌ای از نمایندگان فرصت‌طلب با محاصره مجلس توسط نظامیان پنهانی همکاری خود را با قوام‌السلطنه اعلام کردند. شاه با قوام موافق نبود، اما با شرایط پیش‌آمده تسلیم نظر آمریکا و انگلستان شده بود. قوام در 28 تیر 1330. ش. درخواست اختیارات فوق‌العاده برای اعاده امنیت در سراسر کشور کرد.
 
شاه به قوام دستور داد برای برقراری نظم از نیروی نظامی استفاده کند و به او قول داد در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلس را صادر کند. احمد قوام پس از نخست‌وزیری اعلامیه غلیظ و شدیداللحنی را به این مضمون صادر کرد:

«ایران دچار چنان درد عمیقی شده که با دارو‌های مخدر درمان‌پذیر نیست، باید ملت همکاری بی‌دریغ خویش را از من مضایقه نکند تا بتوانیم به این بیماری علاج قطعی دهیم. مخصوصا که در یک سال اخیر موضوع نفت کشور را به آتش کشیده است... این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم...
 
بعضی‌ها تصور کرده‌اند اشاره در این‌باره باعث سقوط حکومت من شده، اما من از اقدام خود نادم نیستم، زیرا جانشین بعدی من جناب آقای مصدق‌السلطنه، آن فکر را با سرسختی بی‌مانندی دنبال کرد و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست...
 
من می‌خواهم تمام اهالی کشور غنی و ثروتمند باشند... من به همان اندازه که از عوام فریبی در امور سیاسی بیزارم، در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم، کسانی که بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت کرده‌اند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن پیش به این طرف به هدر داده‌اند. من در عین احترام به تعالیم مقدس اسلام، دیانت را از سیاست دور نگه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد...
 
وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند، یا نظم عمومی را برهم زنند، اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد... به عموم اخطار می‌کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. «کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمد.»

شاه قوام را هرچند برنامه‌هایش ظاهرا برای نخست‌وزیری کامل نبود، به نخست‌وزیری گمارد. خبر استعفای دکترمصدق و نخست‌وزیری قوام‌السلطنه و پخش اعلامیه شدیداللحن او و در پی آن اعلامیه فرماندار نظامی تهران که درآن مردم را از هرگونه تظاهرات بر حذر داشته بود با واکنش فوری مردم در تهران و سراسر کشور روبه‌رو شد، مقاومت مردم ایران با صدور اعلامیه‌ای که در همان روز از سوی نمایندگان جبهه ملی در مجلس و چند تن دیگر از طرفداران مصدق منتشر شد، شکل گرفت، آیت‌الله کاشانی در مصاحبه مطبوعاتی خطاب به مردم و در پشتیبانی از مصدق و مخالفت با قوام واکنش نشان داد.
 
متن اعلامیه او چنین بود: «احمد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنج دیده آن پس از سال‌ها رنج و تعب شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیده‌اند، نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته‌جمعی تهدید کند، من صریحا می‌گویم بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر کمر همت بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند تلاش آن‌ها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچ‌یک از بیگانگان اجازه نخواهند داد که به دست مزدوران آزمایش شده استقلال آن‌ها پایمال و نام باعظمت و پرافتخاری را که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به‌دست آورده است، مبدل به شکست و سرشکستگی شود و در خاتمه از عموم هموطنان عزیزم که در گوشه و کنار و مرکز شهرستان‌ها برای اعتلای دین مبین حضرت خاتم‌النبیین و استقلال و آزادی ملت ایران همت گماشته‌اند، صمیمانه تشکر نموده و موفقیت و پیروزی نهایی آن‌ها را از خداوند متعال خواستارم...».

به‌دنبال اولین مخالفت کاشانی بازار تهران از 26 تیر تعطیل شد. سرلشکر علوی‌مقدم فرماندار نظامی تهران مراکز حساس را اشغال و تظاهرات را کنترل می‌کرد، اما در نقاط دیگر وضع متشنج بود. اعتراض به دولت قوام به نحوی در نقاط مختلف کشور بروز کرده بود که صحبت از انحلال مجلس بود، 29 تیر 1331. ش. تعطیلی وسعت بیشتری یافت، سرویس‌های اتوبوسرانی دست از کار کشیدند و تظاهراتی موضعی و پراکنده واقع می‌شد.
 
تظاهرات وسیع و خشونت‌آمیزی که از فردای نخست‌وزیری قوام‌السلطنه در تهران و شهرستان‌ها آغاز شد روز 30 تیر 1331. ش. به اوج خود رسید. جبهه ملی با حمایت حزب توده از مردم خواست تا در پشتیبانی از مصدق به اعتصابات عمومی و تظاهرات گسترده‌ای دست بزنند، آیت‌الله کاشانی نیز با حالت شدید‌اللحنی قوام را دشمن دین، آزادی و استقلال ملی خواند.
 
صبح روز 30 تیر 1331. ش. شهر تهران یکپارچه تعطیل بود، مردم دسته‌دسته درحالی‌که شعار طرفداری از مصدق را سر می‌دادند، به طرف خیابان‌های مرکز شهر و میدان بهارستان در حرکت بودند. در تظاهرات و مقاومت 30 تیر روزی که بدون تردید نقطه عطفی در تاریخ ایران به‌شمار می‌رفت، همه طبقات از کارگر، پیشه‌ور، کارمند، دانشجو، بازاری، پیر و جوان، زن و مرد در کنار هم بودند. روز موعود با سکوت شومی آغاز شد.

تظاهرکنندگانی که به‌سوی مجلس می‌رفتند با تانک‌های ارتش روبه‌رو شدند، قیام آغاز شد، اوضاع شهر طی 5 ساعت آشفته بود. روز 30 تیر در بیشتر شهرستان‌ها به طرفداری از مصدق تظاهرات وسیعی به‌عمل آمد و بین مردم و نیرو‌های نظامی زد و خورد‌های خونینی روی داد، در شهر‌های آبادان و اهواز برخورد‌ها شدیدتر بود به‌طوری که در اهواز عده زیادی کشته شدند. با اوج‌گیری قیام مواردی از آثار نافرمانی در میان نظامیان که برای سرکوب مردم به خیابان‌های تهران اعزام شده بودند ظاهر شد و خطر پیوستن افسران و سربازان ارتش به صفوف مردم شاه را بسیار نگران ساخت.
 
در تهران حدود 800 تن کشته و زخمی شده بودند با این حال مقاومت مردم شدیدتر می‌شد و قیام به مرحله انقلاب رسید. مقارن ساعت 4 بعد از ظهر به دستور شاه نیرو‌های ارتش و نظامیان از زد و خورد دست کشیدند و به سربازخانه‌ها بازگشتند. پس از 5 ساعت تیراندازی فرماندهان نظامی دستور دادند که سربازان به پادگان‌ها بازگردند و شهر را در اختیار تظاهرات‌کنندگان قرار دهند.
آیت‌الله کاشانی در حمایت از مصدق و در پشتیبانی از مردم سنگ‌تمام گذاشت، حزب توده هم از لاک ایدئولوژیک خود خارج شد و در خط مقدم مبارزات مردمی قرار گرفت. قوام‌السلطنه مجبور به استعفا شد و نمایندگان مجلس در یک جلسه اضطراری مجددا به نخست‌وزیری دکتر مصدق رای تمایل دادند. ابراز احساسات و تظاهرات عمومی به پشتیبانی از مصدق آن‌چنان زیاد بود که خیلی زود با اختیارات فوق العاده به سرکارخود برگشت.
 
بخشی از یک مقاله به قلم اسماعیل سپهوند
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان