مرجان همایونی؛ پسر شهرستانی که با همدستی کارگر مغازه فرش فروشی سناریوی گروگانگیری و سرقت 64 تخته فرش نفیس را اجرا کرده بود 17 ماه پس از سرقت دستگیر شد.
عصر 23 فروردین سال 96 سرقت فرش فروشی در خیابان ولیعصر شمالی به بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت اعلام شد. به دستور بازپرس نصرتی، کارآگاهان اداره یکم پلیس پایتخت وارد عمل شده و در تحقیقات اولیه مشخص شد که یکی از کارگران فرش فروشی به همراه دوستش وارد مغازه شده وصاحب مغازه را به همراه 4 کارمند و 6 مشتری به زیرزمین برده و گروگان گرفته سپس 64 تخته فرش و تابلو فرش نفیس و گرانبها را به سرقت بردهاند.
همه فرشها شناسنامهدار بوده و حدود 8 میلیارد تومان قیمت داشت. صاحب فرش فروشی که مردی 70 ساله است و توسط دزدان مسلح، گروگان گرفته شده بود در این باره به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: چند روز قبل ازسرقت مرد جوانی به نام میثم به مغازهام آمد و از من خواست تا به او کاری در مغازه بدهم. میثم را از قبل میشناختم، همین شناخت قبلی باعث شد تا استخدامش کنم.
ساعت 14:20 دقیقه بعدازظهر روزحادثه، زمانی که 4 کارمندم برای ناهاررفته بودند، میثم از فرصت استفاده کرد وطبق نقشه ازقبل طراحی شده، در را برای همدستش باز کرد. آنها درحالی که اسلحه؛ چاقو و گاز اشکآور به همراه داشتند وارد ناهارخوری شده و دستهای کارمندان را با چسب شیشهای پهن بستند و همگی را به صندلی گره زدند. در همین حین، یکی از افرادی که برایمان فرش میآورد نیز وارد مغازه شد که او را نیز گروگان گرفتند. میثم، من و رانندهام را نیز در زیرزمین حبس کرد.
سرقت میلیاردی فرشهای نفیس
صاحب فرش فروشی ادامه داد: او حتی به مشتریهای مغازه هم رحم نکرد و آنها را نیز بدون آنکه دستهایشان را ببندد داخل یکی دیگر از اتاقها زندانی کرد. بعد از زندانی کردن ما، او به کمک همدستش 64 تخته فرش و تابلو فرش نفیس و گرانبهای ابریشم قم را که دست کم 7 میلیارد و 500 میلیون تومان ارزش داشتند به سرقت بردند. وقتی مطمئن شدیم که آنها رفتند با کمک همدیگر دستهایمان را باز کردیم و درنهایت هم با پلیس تماس گرفتیم. تحقیقات برای دستگیری عاملان سرقت فرش فروشی ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی رد متهمان را در مرز ایران و عراق زدند. اما سارقان مدام مخفیگاهشان را تغییر میدادند.
کارآگاهان در بررسیهای خود دریافتند که متهمان چندین بار قصد فروش فرشها را داشته، اما از آنجایی که فرشها شناسنامهدار بودند و گزارش این سرقت اعلام شده بود، موفق به فروش نشدند. بررسیها ادامه داشت تا اینکه هفته گذشته یکی از متهمان این پرونده دستگیر شد. مرد جوان چهارشنبه گذشته برای تحقیقات به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و زمانی که در مقابل بازپرس نصرتی قرار گرفت به سرقت فرشهای نفیس با همدستی کارگر فرش فروشی اعتراف کرد.
گفتگو با متهم
چگونه نقشه سرقت از فرش فروشی را کشیدید؟ من و میثم بچه محل و رفیق هستیم و مدتهاست که همدیگر را میشناسیم. من چندین سال قبل در کانالسازی کار میکردم و میثم هم آرایشگر بود. هر دویمان در شهر خودمان که در غرب کشور است کار میکردیم. اما دو سال قبل میثم راهی تهران شد. او میخواست ازدواج کند، ولی پول لازم برای این کار را نداشت. برای همین تصمیم گرفت به تهران بیاید و شغلی برای خودش پیدا کند. شغلی که بتواند با آن هزینه عروسیاش را تأمین کند.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
میثم مدتی در تهران بود تا اینکه با من تماس گرفت و گفت: در فرش فروشی برای خودش کار پیدا کرده است. آن زمان من نیسان وانت داشتم و به پیشنهاد میثم نیسانم را فروختم تا به تهران بیایم و برای خودم کسب و کاری راه بیندازم. به تهران که آمدم کارگری میکردم. درآمدم بد نبود تا اینکه 10 روز قبل از سرقت فرش فروشی، میثم پیشنهاد سرقت را مطرح کرد. اول موافقت نکردم. اما وسوسه پولدار شدن یک شبه باعث شد تا با او همدست شوم.
اسلحه از کجا آوردی؟
به یکی از استانهای غربی کشور رفتم و یک کلت کمری قلابی، یک کلت واقعی با 12 تیر، یک کلاشنیکف با 60 تیر خریدم.
نقشهتان چه بود؟
میثم ساعت رفت و آمد و استراحت کارمندان را میدانست. قرار شد زمانی که کارمندان برای ناهار به رستوران فرش فروشی رفتند، من با اسلحه وارد شوم کارمندان را داخل زیرزمین حبس و فرشها را سرقت کنیم. فکر کنم ساعت 2 یا 3 بود که میثم تماس گرفت و از من خواست وارد شوم.
با چه وسیلهای فرشها را بردید؟
یکی از ماشینهای فرش فروشی را برداشتیم و بعد از اینکه فرشها را به مخفیگاهمان منتقل کردیم، میثم خودرو را در یکی از محلههای جنوب تهران رها کرد.
فرشها را چه کردید؟
فرشها را به خانه اجارهای میثم بردیم. 33 تا از فرشها را هم من به خانه مان در شهرستان بردم. تعدادی از آنها را میثم به شهرستان برد.
چرا در این مدت آنها را نفروختید؟
نشد. فرشها شناسنامه داشت و در دسترس نبودن این شناسنامهها باعث شد تا نتوانیم فرشها را بفروشیم. من برای فروش فرشها دوبار به عراق رفتم، اما موفق نشدم. دفعه اول چند ماه بعد از سرقت فرشها بود، اما هر خریداری که فرشها را میدید میگفت: بدون شناسنامه هیچ ارزشی ندارد و نمیتواند فرش سرقتی بخرد. چند وقت قبل هم مشتری پیدا کردم و با چند تخته فرش راهی عراق شدم، اما بازهم دست خالی برگشتم همان حرفهای تکراری و همیشگی و درنهایت هم با فرشها به ایران برگشتم.
گفته بودی که میخواستی خودت را معرفی کنی؟
بله. از فرار خسته شده بودم. کابوس میدیدم که دستگیر شدهام. وقتی در عراق نتوانستیم 3 تخته فرشی را که با خودم برده بودم بفروشم، تصمیم گرفتم به ایران که برگشتم خودم را معرفی کنم. اما به محض رسیدن به ایران دستگیر شدم.
با اعترافات متهم جوان به سرقتها به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای ویژه سرقت او در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی قرار گرفت. تحقیقات برای دستگیری میثم و سایر فرشهای سرقتی ادامه دارد.
منبع: روزنامه ایران