رد خون همه جا دیده می شود، بوی خون در فضا پیچیده،
آن قدر شدید که طعم آن را در دهانتان حس می کنید،
فضا تاریک است و سقف ها کوتاه، جز در و دیوار چنگ خورده و ترسناک چیز دیگزی نمی بینید، شاید عروسکی رها شده بر روی زمین و آن طرف تر تختی آغشته به خون …
سکوت سنگین اینجا گوش را کر می کند.
منتظر شنیدن صدایی هستی. اما نه الان، نه ثانیه بعد نه دقیقه بعد حتی، هیچ نمی شنوی و این انتظار وحشت زده ات می کند.
به سمت نور قدم بر می داری به سمت کور سوی نوری که از مهتابی آویزان و شکسته کف سالن را گاه گاه روشن می کند.
خاموش، روشن … خاموش، روشن …
به جلو حرکت می کنی، هنوز منتظر صدا هستی اما جز تپش قلبت چیزی نمی شنوی.
انتهای سالن و آن چراغ مهتابی انگار دورتر و دورتر می شود.
لحظه ای می ایستی و درست همین موقع ” بوووم “ … صدایی که منتظرش بودی، قلبت را از جا می کند.
صدا از پشت قفسه های فلزی که در انتهای سالن است می آید. به دنبال آن می روی، جراتت را جمع می کنی، آماده ای برای دفاع کردن اما … هیچ چیز پشت قفسه ها نیست.
بر می گردی و …
” مرده ای زنده شده و برای حفظ جانت باید بدوی … “
زامبی به دنبالت افتاده، آرام حرکت می کند اما انگار تو هم توان دویدن نداری.
به پیچ راهرو می رسی و درست زمانی که نجات را در چند قدمی خودت می بینی، گروهی از زامبی ها از روبرو با سرعت به سمتت می دوند.
بین آن ها گرفتار شده ای نه راه پس داری نه راه پیش … می خواهی فریاد بزنی اما صدایت در نمی آید.
زامبی ها تو را زیر دست و پپای خود می کشند و به قصد خوردن مغزت، جمجمه ات را با دست می شکافند …و تو فریاد می کشی از ترس، از درد، ولی صدایش را نمی شنوی تا آن زمان که خیس عرق و و حشت زده از خواب می پری …
تعبیر خوابتان …
اولین و تنها فروشگاه زامبی منتظر شماست تا کابوس های شبانه خود را در آن زندگی کنید.
تاریک ترین توهماتتان پیش چشمتان بلند شده اند، راه افتاده و تعقیبتان می کنند.
فروشگاه رها شده ای در نزدیکی شهر لندن، به مکانی پر از زامبی تبدیل شده است تا شما و تیمی از دوستان شجاعتان، به میان آن ها رفته و با اسلحه ای بی نهایت شبیه به سلاح واقعی مغز آن ها را نشانه بگیرید و زنده از ساختمان بیرون بیایید.
بازی سر مرگ و زندگی
در زیرزمین فروشگاه به شما اسلحه داده می شود، فرمانده ای نظامی از آلوده شدن شهر با زامبی ها می گوید و درباره فروشگاه که محل اجتماع آن ها شده اطلاعاتی به شما می دهد.
طرز کار با اسلحه را آموزش داده و بارها و بارها تکرار می کند که “ اگر جانت را دوست داری مو به مو دستورات من را اجرا کن. “
و آخرین حرفش این است : “ به خاطر مردم، شجاع باشید و به مغزشان شلیک کنید تا بمیرند. “
با اولین دستور فرمانده، دو نفر از پله های زیرزمین بالا می روند تا در را باز کنند و شما باید آماده تیر اندازی باشید.
در باز می شود و اینجاست که شما متوجه می شوید “ این بازی شوخی نیست “.
چهره ی آن ها به هیچ عنوان نمی تواند متعلق به یک انسان باشد، حتی بوی خون می دهند. آن ها زامبی هستند … !
دو نفری که در را باز کردند گرفتار می شوند و دیگر آن ها را نمی بینید، بقیه زامبی ها هم به سرعت از پله ها پایین می آیند، گرسنه اند و به دنبال مغزتان.
” بدو، بدو، حرکت کن … “ ، فریاد فرمانده شما را به خودتان می آورد و پله ها را دو تا یکی کرده و از میانشان عبور می کنید.
این سه ساعت هولناک
گروه پانزده نفره ی شما پیش چشمتان اسیر زامبی ها می شوند، جانتان را نجات داده و عده ای حتی فداکاری می کنند.
بعد از کمی روبرو شدن با این مرده های متحرک، متوجه می شوید که دو دسته هستند.
بعضی از آن ها سریع می دوند و شما نیز باید طوری بدوید و پله ها را بالا پایین کنید تا به گرد پایتان هم نرسند.
تعدادی از آن ها هم بسیار آهسته حرکت می کنند، از آن ها تا وقتی پیش رویتان هستند نترسید، ولی مراقب پشت سرتان باشید زیرا این ها که آرام اند، در تاریکی و پشت قفسه ها یا درها، کمین می گیرند تا در موقعیت مناسب به سمتتان حمله ور شوند.
سه ساعت بازی پیش رویتان است. دو ساعت بازی گروهی و یک ساعت بازی انفرادی که در آن باید دو ماموریت مهم رابرای نجات مردم شهر با موفقیت به پایان برسانید.
اما بهتان قول می دهم در طول این سه ساعت، حتی یک بار هم پلک نمی زنید!
قوانین بازی خون و ترس
اگر یکی از زامبی ها شما را گاز گرفته و یا بغل کند! حتی از دستش هم که فرار کنید آلوده شده اید.
اگر هم مغرتان را بخورند که مرده حساب می شوید.
البته نگران نباشید، آن ها تنها قیافه ی خشنی دارند.
نهایت کاری که انجام می دهند این است که، دست و پایتان را به آرامی گرفته و چند نفره در گوشتان زمزمه کنند : ” مغززز … مغززز “ وگرنه مغزتان را که واقعا نمی خورند!
البته آلوده شدن یا خورده شدن مغزتان هیچ کدام به معنی باخت شما نیست، بلکه تنها باید به خانه ی امن و ابتدای مسیر بازی برگشته تا با گروه بعدی بازی را دوباره شروع کنید.
اینها زامبی اند، صد در صد زامبی اند!
حق هم دارید از آن ها بترسید، چون بهترین گریمورها برای این کار انتخاب شده اند.
صورت زامبی ها کاملا طبیعی طراحی شده، حتی بوی بد و بوی خون می دهند.
صداهای خوبی هم از خودشان در میاورند، آن قدر خوب که مو به تنتان سیخ شده و ترس بدنتان را می لرزاند.
آن ها هم مثل شما آدم هستند، هرچند در زمان بازی و رویارویی، هیچ جوره نمی توان باور کرد که انسان اند.
دفاع از خود …
البته به شما هم اسلحه ی خوبی داده می شود.
نه از آن پلاستیکی های سبک، یا تفنگ های “ پینت بال “ و “ لیزرتگ “ ، این ها سنگین هستند و فلزی.
وقتی شلیک می کنی صدای ” بوم ” در تمام راهرو ها می پیچد، طوری که خودتان هم شوکه می شوید.
دود از سر اسلحه بلند شده و لوله ی تفنگ از حرارت داغ می شود.
البته این تفنگ ها کاملا بی خطر هستند و تنها ضربه ی خفیفی به زامبی ها وارد می کند،هرچند آن ها خوب بلدند فیلم بازی کنند و بر روی زمین بیفتند.
زامبی مگه ترس داری؟!
واکنش مردم نیز در رویارویی با زامبی ها جالب است
بعضی از زنان همان اول بازی تسلیم می شوند تا هرچه سریع تر بازی را ترک کنند.
تعدادی از مردان هم جیغ کشان به سمت دیگری فرار می کنند در حلی که همسرشان قهرمان بازی می شود.
عده ای غش کرده، دچار تهوع شده و و و ….
اما آن هایی که تا انتهای بازی می روند داستانشان متفاوت است از لذت این تجربه می گویند و اینکه این بازی، برای آدم بزرگ هاست.
از شجاعت و فداکاری هایشان حتی می گویند و اینکه چه طور بدون اینکه کسی بداند میان صدای دیگران آن ها هم جبغ می کشیدند.
مهمان زامبی ها به صرف چای و شیرینی
بعد از بازی شرکت کنندگان با زامبی ها روبرو می شوند.
با هم آَشنا می شوند و صحبت می کنند.
بالاخره باورشان می شود که آن ها هم آدم هستند و با خنده می گویند : حالا برگردیم یکبار دیگه بازی کنیم تا بینید که میبریم.
زرنگ اند! معلوم است وقتی با زامبی که مهندس است دست دادی، دیگر از آن نمی ترسی و اینبار راحت از کنارش رد می شوی.
بعضی از آنها موسقیدان، پرستار و حتی حسابدار هستند و از روی علاقه به اینجا آمده و تفریح می کنند.
عده ای اما بازیگر هستند و شغلشان است. ( از آن ها باید ترسید!!! )
مقررات و نکات این بازی خشن …
1) افراد زیر شانزده سال نمی توانند شرکت کنند.
2) افرادی که بیماری خاص قلبی، روحی و یا بیماری صرع و … دارند به هیج عنوان نباید بازی کنند.
3) لباس مناسب و راحت به همراه داشته باشید تا نه تیپتان بیرون از زمین بد باشد، نه موقع فرار از دست زامبی ها زمین بخورید و زمزمه ی “ مغززز … مغززز “ را همان اول بازی بشنوید. اینجا رختکن دارد و می توانید راحت آماده ی جنگ شوید!
4) بلیط ورودی 119 دلار قیمت دارد و برای رزرو می توانید به اینجا مراجعه کنید.
5) امکان خرید ویدیویی که از بازی گرفته شده نیز، با پرداخت هزینه ای جداگانه وجود دارد.
6) هزینه عکس و پذیرایی اما روی قیمت بلیط شما حساب شده و نیازی به پرداخت هزینه اضافی نیست.
7) ممکن است در برخورد با دیوارها و یا افتادن از چند پله، بعد از بازی روی بدنتان جای کبودی باشد، لطفا آن را پای زامبی های مهربان فروشکاه نگذارید
در آخر اما مطمئن باشید که هیچ خشونتی در طول این تجربه ی وحشتناک وجود ندارد، جز اینکه ممکن است قلبتان از ترس بایستد. 😉
این ویدیوی هیجان انگیز را تماشا کنید تا شما هم کمی ” زامبی بازی” کنید …
( توجه کنید ویدیو دارای صحنه های ترسناک و دلهرهه آور است ! )
در حال بارگذاری ویدئو ...
دست های پشت پرده
کمپانی ” زد ایونت “ ( ZedEvent ) ، ذهن خلاق پشت ماجرا است و به بهترین شکل ممکن توانسه توقعات را برآوده کند.
گروه ماهری از گریمور ها، طراحان صحنه و زامبی های مهربان جمع شده اند که تا سر حد مرگ شما را بترسانند، آن ها واقعا فوق العاده اند.
فروشگاه زامبی در واقع فروشگاهی رها شده با وسعت 2300000 متر مربع است که در 40 کیلومتری غرب لندن قرار گرفته.
دسترسی
آدرس : انگلستان، لندن، منطقه برکشایر، کدپستی : RG1 1NR
Adress : RG1 1NR, Berkshire, Londen, England
سخن آخر
“ انسان شجاع یکبار می میرد ولی انسان ترسو بارها … “
البته این نظر من است اما بی نهایت خوشحال خواهیم شد اگر شما عزیزان، نظرات خودتان را درباره این مطلب با ما به اشتراک بگذارید.
راستی اگر شما را برای بازدید از این فروشکاه خون آلود دعوت کنند، جواب شما یک بله سرشار از هیجان است یا یک نه قانع ؟!