سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت 7:30 با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
ما و روحانی باعث دلسردی مردم شدیم
«علی صوفی» فعال چپ و از وزرای دولت اصلاحات طی یادداشتی با عنوان «تعامل بیشتر با مردم، راهکار آینده اصلاحطلبان» در روزنامه آرمان امروز نوشته است:
«از سال 92 تا 96 و طی چهار سال به لحاظ سیاسی، امنیتی و اقتصادی تغییر چندانی در جامعه صورت نگرفت اما به یکباره در سال 97 جامعه ایران دچار تغییرات ماهوی شد و مسائل عجیب و پیدرپی بود. مردم نیز در گذشته و همواره آماده بودند تا در مسائل سیاسی کشور دخیل باشند و آمادگی حضور پای صندوقهای رأی را داشتند، از حل مسائل توسط منتخبان و موکلان خود ناامید شدند. یعنی پس از شرکت در انتخابات و مشارکتهای سیاسی دلسرد شدهاند.»
او در ادامه تصریح میکند:
در شرایط فعلی، کلیت مساله انتخابات و مشارکت سیاسی کماهمیت شده است که قصور اصلاحطلبان، شورای عالی سیاستگذاری، فراکسیون امید، دولت و رئیسجمهوری در بهوجود آمدن این دیدگاه دخیل بوده است. اوضاع اقتصادی کشور و فشار وارده بر مردم، باعث شده جامعه امید چندانی به این گروهها و دستههای سیاسی نداشته باشد و تغییر افراد برای مردم جذابیتی ندارد و دردی از آنها دوا نکرده و نمیکند. بنابراین باید تعامل اصلاحطلبان با جامعه دوباره تعریف شود تا اعتماد عمومی نسبت به جریانات سیاسی بهویژه اصلاحطلبان بازگردد.[1]
*قبل از اظهارات صوفی مبنی بر دلسرد شدن مردم؛ این «مصطفی تاجزاده» بود که مسئله ناامیدی مردم از مشارکت در انتخابات را مطرح کرده بود و البته دلیل آنرا نیز نه فعالیتهای اصلاحطلبان و روحانی بلکه «نظارت استصوابی» شورای نگهبان دانسته بود.[2]
مجموعا اما صحبتهای صوفی و تاجزاده را بایستی از دریچه چند توضیح منطقی نگریست:
یکم: اساساً تأکید بر دلسردی مردم از حضور در انتخابات، رفتاری خائنانه و یا شبیه به خیانت است و جریانات سیاسی نیز هنگامی که میبینند فرمول تعاملی آنها با مردم نتیجه نداده؛ به جای تأکید بر دلسردی مردم بایستی به سراغ گزینه «عذرخواهی» و تصحیح خود بروند.
دوم: از میان صوفی و تاجزاده؛ حرف صوفی صحیحتر است و آنچه موجب سوءظن مردم نسبت به اصلاحطلبان شده است؛ عملکرد این جریان خاص سیاسی، عشقورزیهای او به روحانی و عملکرد دولت رئیسجمهور روحانی طی 5 سال اخیر است نه نظارت استصوابی که تاجزاده مدعی آن است.
سوم: افکار عمومی باید بدانند که مردم ایران 17 سال است که از اصلاحطلبان دلسرد شدهاند و در هیچ انتخاباتی بصورت اکثریتی به آنان رأی ندادهاند. اگرچه شیطنتهای اصلاحطلبان و منحرفین در برخی انتخاباتها تأثیرگذار بوده است.
حقیقتی که بر زبان بزرگان اصلاحات نیز منجلی شده است و راه فراری از آن نیست.[3]
این حقیقت ملموس، میطلبد که چپهای ایرانی در مسیر خود تجدید نظر کنند نه اینکه همچنان در موضع اپوزسیون نظام و ضدیت با باورهای اصیل مردمی؛ راهی را طی کنند که بر بیاعتمادی مردم به آنها بیافزاید.
بیاعتمادی روزافزونی که البته با کارنامه دولت آقای روحانی، بعنوان گزینه اصلی اصلاحطلبان در 2 دوره انتخابات، عمق بیشتری نیز یافته است.
و چهارم: مسئله کاهش حضور مردم در انتخابات اگرچه به لحاظ سیاسی تلخ است اما باید دانست که انتخابات روندی قانونی دارد که در صورت تحقق بند به بند آن، نتیجه واجبالاطاعه است.
از طرفی این نکته هم بدیهیست که در یک نظام سیاسی اصیل که تقریبا در هر سال یک انتخابات برگزار کرده و میکند؛ ممکن است میزان مشارکت عمومی در برخی انتخاباتها نسبت به انتخاباتهای دیگر، بیشتر یا کمتر باشد.
فلذاست که در همه کشورها بر تحقق مُرّ قانون در انتخابات تأکید میشود.
***
چرا بر «زوال ایران» اصرار دارند؟
نقطه اشتراک حمام یک سلبریتی با ذهن میردامادی!
«محسن میردامادی»، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 به تازگی در بخشی از یک مصاحبه در روزنامه دولتی ایران که سایت جماران هم آنرا بازنشر داده، گفته است:
دوره نسبتاً سختی پیش رو داریم که در چهل سال جمهوری اسلامی بیسابقه است...فکر میکنم مشکلاتی که امروز در عرصه داخلی و خارجی با آن مواجه هستیم، شدیدتر از گذشته است.
او میافزاید:
البته از همه اینها مهمتر عدم انسجام و یکپارچگی درعرصه سیاسی داخلی و فقدان ساز و کاری مصالحه ساز و انعطافناپذیری در سطوحی از حاکمیت است!
میردامادی توضیح عبارت «انعطافناپذیری» را در بخش دیگری از مصاحبه میدهد و میگوید:
«اینکه منافقین یا سلطنت طلبان در کشور جایگاهی پیدا کنند، به نظر من غیرممکن است اما بحث این است که اگر ما در مدیریت کشور واقعیات را نادیده گرفته و عقلانی عمل نکنیم، نتیجه چه خواهد شد؟ اینکه فکر کنیم فردا نظام فرو میپاشد، حرف بیمبنایی است اما نباید مسئولان تصور کنند هر طور عمل کنند نظام آسیبی نمیبیند. فوکویاما بحثی که در کتاب "نظم و زوال سیاسی" دارد به نظرم قابل توجه است. او در این کتاب عواملی را میشمرد که اگر در نظامی با هم جمع شود میتواند به "زوال یک نظم سیاسی" منجر شود. از جمله این عوامل "ناکارآمدی"، "ویژه گزینی" و "انعطافناپذیری" است. در بین این سه عامل، انعطافناپذیری بسیار مهم است چرا که اگر نظامی با بحران ناکارآمدی و ویژه گزینی مواجه بود اما در عین حال انعطاف پذیر باشد، میتواند بتدریج با برطرف کردن عوامل ناکارآمدیها مشکلات را حل کند، اما وقتی انعطافناپذیر شد، دچار تکرار اشتباهات پی در پی و مخاطرهآمیز میشود. آنوقت اگر این شرایط با یک بحران اقتصادی یا یک شوک بینالمللی مواجه شد، خیلی آسیب پذیرتر خواهد شد.»
گفتنیست، میردامادی در این مصاحبه همچنین تأکید دارد که بخش عمدهای از مشکلات، خارج از دولت و تقصیر چیزی به نام «دولت پنهان» است![4]
*حقیقت این است که مخاطبان اصلاحطلبان هم دیگر از پروژه بیفرجام «این همانی نظام اسلامی» با رژیم شاه، با تعالیم فوکویاما، با عهد قاجاریه و غیره خسته شدهاند...
قبل از میردامادی کسان دیگری از اصلاحطلبان نیز بر وجود تفرقه و شکاف و غیره در نظام اسلامی تأکید کردهاند[5] و حتی از حکومت بعدی هم سخن گفتهاند![6]
و شاید در اثر همین حرکات بود که یک سلبریتی هم زمانی در یک یادداشت نوشت هنگامی که در حمام بوده به زوال جمهوری اسلامی ایران اندیشده است.[7]
عباس عبدی نیز به تازگی طی یادداشتی از این نوشت که رژیم شاه مردم را تحقیر میکرد و برای همین هم انقلاب شد. ضمن اینکه نظام جمهوری اسلامی هم مردم را تحقیر میکند!
او پیش از این هم گفته بود که «جامعه ایران به بنبست رسیده و نمیتواند به بقای خود ادامه دهد!»[8]
در اشاره به اظهارات میردامادی ذکر این نکته ضروریست که آقای میردامادی و دوستان ایشان در فتنه سال 88 یعنی حدود 10 سال قبل نیز صحبتهایی بسیار بسیار تندتر از اظهارات اخیر مبنی بر زوال ایران مطرح کردند و حتی یکصدا از این گفتند که «نظام جمهوری اسلامی آفت زده است» اما به زندان رفتند و برگشتند و دیدند که نظام اسلامی نه تنها زوال نیافته بلکه دچار استقراری صد چندان شده و مردم نیز به آن حرفهای جریان خاص در روزهای فتنه 88 و بعد از آن، هیچ وقعی نگذاشتهاند.
گفتنیست، به تازگی انتشار موضوعاتی مثل دلسردی مردم، ناامیدی مردم، وجود تفرقه در ایران و مفهوم اغتشاش میلیونی در دو رسانه دولتی ایران و ایرنا به چشم میخورد که این مقوله به شدت محل تأمل است.
مقامات دولتی مدعی هستند که به آسیبهای ناامیدسازی آگاهاند و حتی از آن با عنوان «خیانت بزرگ» یاد کردهاند.
***
«اذعان کارگزارانیها به کارنامه مثبت قالیباف» و کابوسی که برای چپها تمام نمیشود...
روزنامه سازندگی، ارگان حزب کارگزاران، به تازگی در گزارشی پیرامون شورایعالی اصلاحطلبان، ضمن دفاع از این شورا به کارنامه ضعیف "تشکیلات" در اردوگاه چپ پرداخته و سپس نوشته است:
«در سه سال گذشته فراکسیون امید در مجلس نتوانسته است راهبرد مشخص و درستی در جهت اهداف اصلاحطلبانه داشته باشد. همچنین اعضای شورای شهر و شهرداری تهران هنوز نتوانستهاند گوشهی مثبتی از عملکرد غلامحسین کرباسچی و باقر قالیباف را در شهرداری تهران ارائه بدهند.»
این گزارش میافزاید: ضعف در شهرداری تهران خصوصا در دورهی محمدعلی نجفی و ضعف در سازماندهی فراکسیون امید در مجلس باعث شده نارضایتی گستردهای از دولت و مجلس و شورای شهر بوجود بیاید و بدنهی اصلاحطلبان از سران خود انتقادات بسیاری داشته باشند.
*این اعتراف ارگان کارگزاران درباره عملکرد مثبت قالیباف در حالیست که اصلاحطلبان و حتی کسانی مثل محسن هاشمی بعنوان یکی از مدیران ارشد حزب کارگزاران سازندگی، انتقادات گسترده و سیاهنمایانهای از عملکرد قالیباف رواداری کردهاند.[9]
قابل تأمل آنکه حتی غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی هم زمانی از این گفته بود که قالیباف کمکاری کرده است![10]
فلذا مشخص نیست چرا کارگزارانیها در رأس از قالیباف بدگویی میکنند اما در رسانه مجبور به اعتراف به عملکرد مثبت او شدهاند؟
البته به زعم ما، اعتراف تازه ارگان حزب کارگزاران درباره قالیباف، اول ماجراست و چپها بسیار تا بسیار بیش از این بایستی با سایه سنگین کارنامه جهادی و اصولگرای قالیباف کنار بیایند.
کارنامهای که یک محک جدی را در مقابل هر فعالیت اصلاحطلبان قرار داده و ضعفهای مدیریت آنها را بیش از پیش به رخ مردم میکشد.
برخی معتقدند موفقیت قالیباف در عرصه اجرائیات، تبدیل به یک کابوس برای ستاد جریان سیاسی خاص شده و از همین روست که آنها نه تنها در ایام انتخابات، تمام همت خود را برای تخریب قالیباف قرار داده بودند بلکه هنوز هم سیر نشدهاند و هر تحریک قالیباف را آماج ضربات خود قرار میدهند.
محافل تحلیلی از این میگویند که منهای شخصیت حقیقی قالیباف، نوشداروی تمام مشکلات کشور، «مدیریت جهادی» است و اگر رایحه این مدیریت همانطور که طی 12 سال در تهران پیچید و پایتخت ایران را دگرگون ساخت؛ در تمام کشور نیز به مشام برسد؛ کارآمدی نظام اسلامی بیش از پیش ملموس خواهد شد.
و از همین روست که یک جریان سیاسی خاص در ایران قصد «ترور مدیریت جهادی» را دارد.
گفتنیست، علیمحمد نمازی، از اعضای ارشد حزب کارگزاران هم به تازگی در یادداشتی خطاب به روحانی، از او خواسته بود که «روحیه جهادی» داشته باشد.[11]
***
1_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/231638
2_ mshrgh.ir/886042
3_ mshrgh.ir/800614
4_ https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-1004006
5_ mshrgh.ir/887254
6_ mshrgh.ir/880914
7_ mshrgh.ir/874336
8_ mshrgh.ir/888076
9_ mshrgh.ir/747874
10_ mshrgh.ir/738073
11_ mshrgh.ir/889759