گپ زدن به دلیلی وجود دارد.
وقتی برای اولین بار کسی را در یک کنفرانس یا یک مهمانی ملاقات میکنید، مطمئناً نمیتوانید صاف و مستقیم از او بپرسید که «بهترین خاطرهی دوران کودکیات چه بوده؟»
مطمئناً دلتان هم نمیخواهد که مجبور شوید تا آخر درمورد آبوهوا با او اختلاط کنید. یک وقتهایی دلتان میخواهد داستان واقعی زندگی آن فرد را بدانید. مثلاً اینکه بدانید واقعاً چرا وارد این زمینهی کاری شده است یا دوست دارید برایتان از مزیتهای پدر شدن بگوید.
امروز قصد داریم کمکتان کنیم که گفتگوهای پرمعنیتری داشته باشید. این 12 روش کمکتان میکند از کلیشههای گپ زدن دوری کرده و از گفتگوهایتان لذت بیشتری ببرید.
1. چند موضوع عمیق برای گفتکو دم دست داشته باشید
نباید انتظار داشته باشید موضوعهای درست و حسابی یکدفعه به ذهنتان خطور کند. قبل از وارد شدن به هر نوع گفتگو باید چند موضوع خوب و عمیق برای شروع آماده کنید.
پیشنهاد ما خواندن کتاب درمورد اقتصاد رفتاری و روانشناسی عمومی و حرف زدن درمورد آنهاست. این موضوعات کاملاً درمورد مردم است و از آنجا که همهی آدمها ناگزیر از ارتباط برقرار کردن با دیگران هستند، همیشه نظراتی درمورد رفتار خودشان و دیگران دارند.
تماشای تِدتاکها هم میتواند برایتان مفید باشد. تِدتاکها مجموعه همایشهای جهانی هستند که با شعار «ایدهها ارزش گسترش دارند» برگزار میشوند و پُر از ایدههای عالی درمورد مسائل جهان هستند.
2. درمورد موضوعات موردعلاقهی طرفمقابلتان سوال بپرسید
یکی از بهترین راههای برای شروع مکالمه این است که موضوع موردعلاقهی طرفمابلتان را پیدا کنید. بعد با سوال کردن باید به او نشان دهید که دوست دارید بیشتر درمورد این موضوع بدانید.
سعی کنید موضوعی را انتخاب کنید که او واقعاً به آن علاقهمند است و با یک گفتگوی عادی شروع کرده و بعد حتی اگر موضوع آنقدرها هم جدی نبود، سوالاتی مفهومیتر بپرسید.
مثلاً اگر طرفتان به اخبار مربوط به ستارهها و هنرپیشهها علاقهمند است، از او سوال کنید که آیا به نظرش فرهنگ ستارهها باعث نمیشود آدمهای عادی از زندگی خودشان احساس رضایت کمتری کنند؟
3. ویژگی خاص طرفمقابلتان را پیدا کنید
هیچوقت و تحت هیچ شرایطی با این سوال مزخرف «کار شما چیست؟» شروع نکنید. با چنین سوالی طرفتان را در چارچوبی قرار میدهید که باعث میشود فقط درمورد کارش بتواند صحبت کند.
درعوض، از او بپرسید به نظرش بهترین و خاصترین ویژگیاش چیست. این باعث میشود موضوعات زیادی برای حرف زدن پیش بیاید.
ممکن است حتا با پاسخهای جالبی روبهرو شوید. ممکن است بفهمید که طرفتان روزها وکیل است و شبها یک راکاستار.
4. از حرف زدن درمورد آبوهوا پرهیز کنید
ُاینکه هوا سه درجه نسبت به زمستانهای عادی سردتر شده است واقعاً موضوع جذابی برای حرف زدن نیست. خودتان را از این کلیشه بیرون بکشید چون گفتگوهایی که با آبوهوا شروع شود، نهتنها جذابیتی ندارد به هیچکجا هم ختم نمیشود.
5. تصور کنید که طرفمقابلتان آدمِ عمیقی است
اگر تصور کنید که طرف مقابلتن آدم سطحیای است و ممکن است درمورد موضوعات احمقانه حرف بزند، مطمئناً هیچوقت سوال درستوحسابی و عمیقی از او نخواهید پرسید و گفتگویتان بخواهید و نخواهید احمقانه خواهد شد.
بنابراین به نفعتان است که تصور کنید طرفمقابل هم به همان اندازهی شما مشتاق است که گفتگویی عمیق داشته باشد.
6. مردم را مجبور به درک نظرات خودتان نکنید
اگر با هر مکالمه بهعنوان فرصتی برای کشاندن آدمها به سمت ارزشها و اعتقادات شخصیتان برخورد کنید، دیگر بهسختی کسی اطرافتان خواهد ماند. از این گذشته کسی دوست ندارد احساس کند که میخواهند او را به زور متقاعد به پذیرفتن چیزی کنند.
سعی نکنید طوری رفتار کنید که انگار همیشه حق با شماست و همهی آدمها باید نظرات شما را بپذیرند. درعوض، سعی کنید برای شنیدن نظرات و ایدههای دیگران مشتاق به نظر برسید.
7. یک موضوع تقریباً شخصی از خودتان را درمیان بگذارید
چیزی درمورد خودتان را فاش کنید و درمورد اینکه چه حسی داشته است و چه درسهایی از آن گرفتهاید حرف بزنید. این کارتان باعث میشود طرفمقابل هم موضوعی درمورد خودش را به میان بکشد. البته لازم نیست چیزی که میگویید یکی از رازهای زندگیتان باشد تا موضوع جذاب شود. کافی است فقط یک موضوع شخصی باشد.
روانشناسان اعتقاد دارند وقتی چیزی درمورد خودتان را با کسی درمیان میگذارید، طرفمقابل هم علاقهمند میشود که کاری مشابه آن انجام دهد.
فقط باید حواستان باشد که موضوع موردنظر خیلی شخصی نباشد. مثلاً میتوانید درمورد خوانندهی جدیدی که آن هفته کشف کردید حرف بزنید، نه اینکه با همکارتان رابطهای مخفیانه دارید.
8. درمورد کار خاصی که مشغول انجامش هستید حرف بزنید
وقتی کسی از شما میپرسد کارتان چیست، خیلی ساده جواب ندهید که مثلاً نویسنده هستید یا دکترید. میتوانید با افزودن کمی جزییات درمورد کاری که مثلاً هفتهی گذشته انجام دادید،کیفیت مکالمه را چند درجه بالاتر ببرید.
همچنین وقتی از شما میپرسند که تفریحتان چیست، درمورد تجربهی جدیدی که بهتازگی در زمان فراغتتان داشتهاید صحبت کنید، چه بافتن یک شال پشمی باشد چه دویدن در پارک.
9. از داستانهای آدمها بپرسید، دنبال جواب نباشید
ممکن است وسوسه شوید که یخ بینتان را با سوال بیضرری مثل «آخر هفته را چطور گذراندی؟» یا «چه خبر؟» بشکنید. ولی میتوانید با پرسیدن «بهترین اتفاقی که آخر هفته برات افتاد چه بود؟» یا «برای این هفته چه برنامهای داری؟» جزییات بیشتری را وارد بازی کنید.
با این روش طرفتان میتواند داستانی برایتان بگوید که باعث میشود چیزی درمورد او علایقش متوجه شوید.
10. خودخواهیتان را کمتر کنید
اگر همیشه خیلی درگیر این هستید که چطور از پس مکالمه بر خواهید آمد و حس و حالتان چطور خواهد بود، شاید زمانش رسیده که دیدگاهتان را تغییر دهید و درعوض به حسی که طرفمقابلتان از گفتگو خواهد داشت فکر کنید.
ما با یک لنز خودخواهانه به آدمها نگاه میکنم و همیشه به این فکر هستیم که آنها چه کار برای ما میکنند. درحالیکه باید به این فکر کنیم که ما چه کمکی میتوانیم به دیگران بکنیم.
وقتی از این ذهنیت خودخواهانه بیرون بیاییم و به دیگران فکر کنیم، آنوقت موضوعاتی فوقالعاده خودبهخود به ذهنمان خطور خواهند کرد و دیگر نیازی نیست که درگیر این شویم که درمورد چه موضوعی باید حرف بزنیم.
11. با جرقههای مکالمه جلو بروید
هیچ اشکالی ندارد که اخبار را برای پیدا کردن موضوعات جالب زیر و رو کنید ولی به شرط اینکه یک قدم جلوتر باشید.
برای هر موضوع روز یک جرقهی مکالمه ایجاد کنید و به آخر آن اضافه کنید. مثلاً آخر حرفتان بگویید، «شماها در این مورد چی فکر میکنید؟» یا «اگر شما باشید A را انتخاب میکنید یا B را؟» یا «اگر هزار دلار به شما بدهند حاضرید فلان کار را انجام دهید؟»
12. به یک روند خاص نچسبید
یکی از مهمترین موضوعات در شروع مکالمات و داشتن گفتگوهایی باکیفیت این است که طبق جریان لحظه پیش روید.
به عبارت دیگر، اگر گفتگویتان گفتگوی جذابی است، هیچ اشکالی ندارد اگر آنطور که برنامهریزی کرده بودید پیش نرفته باشد.