ماهان شبکه ایرانیان

محمدرضا کائینی:

امروز حمله به آل‌احمد از لوازم روشنفکری است!

روشنفکران غیراصیل و سرسپرده بیش از همه از جلال ضربه خوردند. علتش هم این بود که آل‌احمد به نقد خود و نقد جامعه و نقد روشنفکران اعتقاد کامل داشت و به همین دلیل که روشنفکران از نقد او در امان نمی‌ماندند.

به گزارش مشرق، محمدرضا کائینی، فعال فرهنگی و پژوهشگر تاریخ معاصر، از جمله محققانی است که بخشی از فعالیت خود را به «جلال‌پژوهی» اختصاص داده است. کتاب «دو برادر» حاصل بخشی از تحقیقات او در مورد «آل‌احمد» است که اولین بار در سال 92 توسط نشر اطلاعات به چاپ رسیده است. این کتاب حاصل گفت‌وگویی است که کائینی با محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال و شمس آل‌احمد درباره زندگی آنها داشته است که از قضا حاوی ناگفته‌های زندگی پرفراز و نشیب این دو برادر است. به‌خصوص در مورد «جلال» که دوره‌های مختلف فکری را تجربه کرد و در هر دوره آثار قابل توجهی از خود بر جای گذاشته است.

کائینی در این اثر تلاش کرده با استفاده از روایت‌های دسته اول، نقل‌های مخدوش تاریخی در مورد «جلال» را تصحیح کند تا به این طریق چهره واقعی او را فارغ از حب و بغض‌های افراطی به جامعه معرفی کند. او در مقدمه کتاب در رابطه با جایگاه «جلال» می‌نویسد: «موافقان مکتب او را همچنان قابل اقتباس و استناد می‌دانند، در اثبات این ادعا کافی است به حجم فروش آثارش پس از نزدیک به پنج دهه از درگذشت او، نگاهی بیفکنیم... اما مخالفان اگر او را حریف قدرتمندی نمی‌انگاشتند، همچنان تمامی توش و توان خود را صرف تخریب و تخطئه او نمی‌کردند... .» شخصیت چندوجهی «جلال» و گستردگی دامنه فعالیت‌های او در دوره‌های مختلف، نویسنده را واداشته تا هر بخش از کتاب را به یکی از وجوه شخصیتی او اختصاص دهد که شاید به این طریق بتواند بخشی از فراز و نشیب‌های زندگی «جلال» را بیان کند. یکی از وجوه چالش‌برانگیز زندگی جلال که هم در زمان حیات او و هم بعد از مرگش مورد توجه قرار گرفته، اندیشه و فعالیت‌های سیاسی او است که حتی فعالیت‌های ادبی او را تحت‌الشعاع قرار داده است. در مورد اندیشه سیاسی جلال و تاثیر آن بر جامعه ایران، در حاشیه چهل و نهمین سالگرد جلال در منزل قدیمی او که از سال 93 تبدیل به خانه موزه شده است، با محمدرضا کائینی به گفت‌وگو نشستیم.

با توجه به آشنایی شما با زندگی و اندیشه مرحوم آل‌احمد، آیا می‌توان جلال را متفکر سیاسی دانست؟

آل‌احمد از بدو حضور در عرصه فرهنگ و ادبیات ایران در واقع یک شخصیت سیاسی بود، یعنی اساسا آثار او چه بالذات و چه بالعرض دارای پیامدها و بازخوردهای سیاسی در کشور بود. چه آثاری که زمان عضویت در حزب توده تولید کرد و چه آثاری که بعد از انشعاب_ یعنی دورانی که در «نیروی سوم» و «حزب زحمتکشان» فعالیت می‌کرد_ و حتی بعد از جدا شدن از جریان سوسیالیسم خلق کرد، دارای بازتاب‌ها و ما به ازای سیاسی روشنی در فضای جامعه ما بود. به همین دلیل جلال را می‌توان یک شخصیت سیاسی قوی و بسیار پرنفوذ در میان روشنفکران دانست. نکته اعجاب‌آور در مورد جلال این است که بعد از گذشتن حدود نیم قرن از مرگ او، شخصیت سیاسی‌اش همچنان در جامعه ما زنده و تاثیرگذار است و با بدنه اجتماعی ما ارتباط دارد. به‌طوری که آثار او به‌ویژه آثار سیاسی‌اش نظیر «در خدمت و خیانت به روشنفکران» و «غرب زدگی»، اولا خیلی بیشتر از آثار غیرسیاسی او و ثانیا بیش از آثار بسیاری از روشنفکران حاضر و دارای ارتباط با زمان حال مورد توجه است و همچنان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

فعالیت‌هــای سیـــاســی جـــلال بســـیــار پرفراز و نشیب است، در خانواده‌ای مذهبی و سنتی متولد شده و رشد کرده، بعد وارد حزب توده می‌شود، از جبهه ملی حمایت می‌کند و در آخر عمر به مذهب می‌گراید، در مورد این موضوع توضیح می‌دهید؟

واقعیت این است که آل‌احمد یک انسان پویاست. در زمانی که نشو و نمای ادبی، فکری، فرهنگی و سیاسی کرد، تنها بنگاه و مرکزی که قابلیت جذب استعدادهایی مثل او را داشت حزب توده بود، منتها بیش‌فعالی، سرعت و هیجان‌زدگی جلال موجب شد که خیلی زود از این پروژه عبور کند و «روس‌پرستی» را کنار بگذارد و ادعای خودش بود که می‌گفت کار «حزب توده» به روس‌پرستی رسیده نه روس‌گرایی. وقتی از حزب توده خارج شد موضع جلال کاملا یک موضع ملی بود، مخصوصا در دوران ملی شدن صنعت نفت از حامیان مصدق بود و هم در «حزب زحمتکشان» و هم در «نیروی سوم» رویکرد او حمایت از نهضت ملی بود. بعد از 28 مرداد نگاه کاملا منتقدانه و حتی ستیزجویانه‌ای به رژیم شاه و کودتاچیان داشت و به اعتقاد من می‌توان این نگاه را تا آخر عمر جلال در منظومه فکری جلال مشاهده کرد و هر چه زمان گذشت بر پختگی و برون‌داد او افزوده شد. اوج این ماجرا را می‌توانید در «غرب زدگی» و در «خدمت و خیانت روشنفکران» و حتی در مونوگرافی‌های او ملاحظه کنید. به عبارت روشن‌تر موضع جلال موضع یک منتقد و یک اپوزیسیون خیلی قاطع بود که در آخر عمر همدلی‌هایی را با مذهب پیدا کرده بود که اسناد و آثارش موجود است و پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد.

در دوره معاصر اندیشه‌های جلال به‌خصوص اندیشه‌های سیاسی او از سوی برخی جریان‌ها سانسور می‌شود و در برخی موارد شخصیت او مورد هجمه قرار می‌گیرد. آیا منشا این مواضع افراطی را می‌توان گرایش‌های مذهبی «آل‌احمد» دانست؟

روشنفکران غیراصیل و سرسپرده بیش از همه از جلال ضربه خوردند. علتش هم این بود که آل‌احمد به نقد خود و نقد جامعه و نقد روشنفکران اعتقاد کامل داشت و به همین دلیل که روشنفکران از نقد او در امان نمی‌ماندند و گاهی ریشه‌های وادادگی و وابستگی‌های خارجی آنها توسط جلال به‌شدت مورد حمله و نقد قرار می‌گرفت از او بسیار دل‌چرکین بودند. البته عامل حسادت را نیز باید به سایر عوامل اضافه کرد، چراکه آل‌احمد نویسنده‌ای است که کمتر کسی به اندازه او از سوی جامعه مورد توجه و تقلید قرار گرفته است. مجموعه اینها باعث شد که این میهمان و رقیب جدی و اهل تفکر را چندان برنتابند، تا امروز نیز اساسا حمله به آل‌احمد در زمره اصول و لوازم اصلی روشنفکری قلمداد می‌شود که البته رفتار بسیار مبتذلی است.

این هجمه‌ها و تخریب‌ها از سوی روشنفکران غربگرا خیلی بیشتر مطرح می‌شود، این‌طور نیست؟

حتما همین‌طور است، به دلیل اینکه روشنفکری ترجمه‌ای و  وارداتی مورد انتقاد جلال قرار داشت و معتقد بود اگر قرار باشد روشنفکری داشته باشیم باید ریشه در فرهنگ، عادات اعتقادات و خلقیات مردم کشور داشته باشد. روشنفکری سیاسی معاصر هم از آنجا که گرایش شدید غربی دارد و همه راه‌حل‌ها را در غرب جست‌وجو می‌کند بیش از سایر جریان‌ها از جلال کینه دارد. بنابراین طبیعی است این حرف جلال مورد قبول انتلکتوئل‌های ترجمه‌ای قرار نمی‌گیرد، به‌خصوص اینکه جلال نه مترجم بود و نه دوست داشت که ترجمه کند. البته به اقتباس اعتقاد داشت و معتقد بود عناصر مثبت هر فرهنگ را می‌توان اخذ کرد. اما همان‌طور که متذکر شدم، در نظر او اساس فرهنگ و عادات بومی کشور است.

*فرهیختگان

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان